طالب ها گروه نه بلکه قبیله اند
همانگونه که میان طالب های ناراضی و طالب های مرتبط با القاعده هیچ گونه تمایز منطقی وجود ندارد، میان پشتون های طالب و غیر طالب هم تفاوتی وجود ندارد.
ناامنی های روز افزون فعلی در جنوب و کنترول بخش های اعظم آن ولایات توسط طالب ها نشان میدهند که بخشی از اقوام پشتون بنام طالب علیه حاکمیت میجنگند و بخشی دیگر در مناطق خود سخت از آنها دفاع میکنند و بخش دیگر با ریش های تراشیده و نکتایی های سرخ زرد در درون نظام حامی و پشتیبان طالب ها استند.
شاید یک عده نپذیرند و ادعا کنند که این طور نیست، ولی شرایط و جریاناتی که همه روزه اتفاق می افتد بیانگر همین حقیقت است که اقوام پشتون چه در داخل کشور و چه در خارج کشور از طالب ها حمایت میکنند و خواهان نظام طالبانی اند.
نظام طالبانی همان نظام مطلقه گرای قومی است که چند سالیست که ازدست رفته است. همه شهروندان کشور شاهد جنایت نابخشودنی از طالب ها در مناطق تحت تسلط شان بوده اند که از هیچ نوع وحشت، جنایت و بی رحمی دریغ نورزیده اند. از سنگسار و کشتن زنان حامله تا حلال نمودن اطفال، جوانان، پیرمردان، قطع بینی و گوش معلمین کشور و صد ها جنایت ضدبشری دیگر. اما در مقابل می بینیم که با این همه وحشت و جنایات ضد انسانی، پشتون ها سکوت میکنند و لب به شکایت و اعتراض نمی گشایند و به نحوی از عملکرد های این جنایت کاران دفاع میکنند.
ده ها نفر از هموطنان بی گناه ما در این اواخر که مصروف ساختن جاده ها درقندهار بودند توسط طالب ها به قتل رسیدند دیدیم که مردم مناطق جنوب نه مظاهره کردند، نه جاده ها را مسدود کردند، برعکس همه سکوت کردند و به علامت رضایت سرجنباندند. طفل بی گناه را حلال کردند هیچ کسی از آنها صدای را بلند نکرد. عالم دین را کشتند کسی اعتراض نکرد، عمل انتحاری انجام دادند کسی اعتراض نکرد ولی زمانیکه راکت و یا بم نیروهای خارجی یک نفر را به صورت اشتباهی به قتل می رساند آنگاه می بینیم که اعتراضات بلند میشود جاده ها مسدود میشود وتمثال ها به آتش کشیده میشود. این اعمال دوگانه نشان میدهند که پشتون ها به صورت عموم طالب اند و از هرگونه جنایت طالب حمایت ودفاع میکنند. یک عده در داخل توطیه میکنند، یک عده شان سلاح به دست گرفته جنگ مسلحانه میکنند و یک عده که شهروندان جنوب اند پایگاه و جایگاه به طالب ها فراهم میسازند.
چرا در بامیان، تخار، پنجشیر، پروان، بلخ، بدخشان شورشی وجود ندارد، جواب واضح است برای اینکه شهروندا ن آن ولایات نه پشتون استند، نه طالب و نه از طالب حمایت میکنند و نه میخواهند که مناطق شان پایگاه ترورست ها باشد.
از ریس جمهور گرفته تا آخرین فرد پشتون از طالب ها دفاع میکنند و جنگ طالب ها را برحق میدانند. این یک حرف نه، بلکه یک حقیقت است. در جنوب کشور فقط سرک های قیرریزی شده آنهم در روز تحت کنترول دولت است، متباقی مناطق جنوب کشور به طور مطلق تحت تسلط طالب ها میباشد. اخیرا طالب ها برای ولایات جنوب والی، ولسوال، تعین نمودند و احکام شریعی (سنگسار، حلال نمودن، قطع گوش بینی، و…..) به طور علنی اجرا میکنند. آیا این خود نشان دهنده آن نیست که تمام مردم پشتون طالب هستند و از اعمال طالب ها پشتیبانی میکنند؟
اگر کشتن شهروندان بی گناه جنایت نابخشیدنی است باید از هر جناحی که باشد محکوم شود. جنایت جنایت است قابل بخشش نیست باید جنایت کار مجازات شود. ولی میبینیم که کشتن شهروندان بیگناه توسط طالب ها مباح است و توسط نیروهای خارجی جنایت!
حلقه فاشیستی درون ارگ بنابر پیوند های خونی، زبانی، سمتی و عطوفتی که با جنایت کاران بنام طالب دارند، آدمکشان را به دوسته تقسیم کرده اند: یکی طالب های آزرده خاطر و طالب های مرتبط با شبکه های ترورستی.این تقسیم بندی شریر اختراع فاشیست های جنایت کاری است که در درون ارگ نشتته اند و به قول معمول هم در نعل میکوبند و هم در میخ. این تقسیم بندی زیرکانه انگیزه مبارزه علیه تروریزم را به طور کلی از میان برده است. این تقسیم بندی گاهی طالب را جنایت کار، گاهی هم برادر معرفی میکند. در فرمول فاشیزم ترورست در نوسان متداوم است. تا زمانیکه دها شهروند ما در اثر انتحار از بین نرفته اند، طالب ها برادر های کرزی اند، زمانیکه انفجاری صورت گرفت و مردم در خاک خون نشستند دفعتا برادر ها به صورت “موقت” آدمکش میشوند. این نوع نگرش نشان میدهد که دامنه جنگ طولانی است و بحران تروریزم حل ناشده باقی خواهد ماند.
بعداز اجلاس مشورتی کابل تصمیم آقای کرزی به رهای بدون قید شرط طالب ها به راه افتید؛ صدها جنایت کار و ترورست از بند رها شدند. به تعقیب این آزادسازی ها هیچ تغیری در سیاست های طالب ها به وجود نیامد و قرارگزارش ها طالب های آزادشده دوباره به صفوف همسنگران شان پیوستند و به جنگ خود دو باره ادامه دادند. سیاست زیرکانه طالب ناراضی و طالب ترورست زمینه ساز تقویه تروریزم و ناامنی از یک سو و از سوی دیگر ازمیان بردن انگیزه جنگ علیه آدمکشان را خوب مهیا ساخته است. همه میدانیم که با رهایی این جنایت کاران هیچ چراغ سبزی از طرف این قبیله گروه نما دیده نشد؛ ناامنی به شدت افزایش یافت؛ راکت پراگنی ها و کشتن مردم بیگناه به شدت بالا رفت؛ احکام شریعت طالبانی بدون کم وکاست در تمام قلمرو طالب ها بدون کم کاست به اجرا در آمد.
این گونه رهایی بدون قید شرط جنایت کاران که با ریختن خون دها سرباز و پولیس اسیر شده بودند یک باره به دگرگون شد. خون سرباز و پولیس به معامله گرفته شد و کوچکترین ارزشی به خون سربازان و پولیس کشور نهاده نشد. قبیله سالاران ارگ نشین مکارانه طرح شیطانی ریختند نعش پلید خود را بالای خون پاک سربازان شهید نهادند و باطرح دوگانه بودن صفوف طالب ها جنایت کاران را برادر خواندن و محترمانه رهایشان کردند.
درحالیکه ترورست ها دوگانگی در صفوف خویش را بشدت رد میکنند ولی فاشست های درون ارگ اصرار میورزند که طالب ها دودسته اند طالب های آذرده خاطر وطالب های وابسته به شبکه های ترورستی.
جالب است که طالب ها به صورت شفاف اعلان میکنند که در میان ما میانه رو تند رو وجود ندارد. ولی دولت مفسد و بی خاصیت ما با دیده درایی احمقانه خود اصرار دارد که طالب ها دو گروه اند.
آدمکشان اعتراف میکنند که ما آدمکش ایم، ولی دولت بی خاصیت کرزی میگوید که طالب ها دروغ میگویند، آنها آدمکش نیستند بخش اعظم شان آزرده خاطر اند و بخش اقل آن ارتباط با شبکه های ترورستی دارند.
با این وضیعت کارکشور تمام است. فاشیزم ارگ از ترورزیم ویروس ایدز ساخته است، که هیچ گاهی قابل شناخت نیست. دشمن لحظه به لحظه در میان جنایت کار و برادر در نوسان است. با این تقسیم بندی زیرکانه راهبردهای آمریکایی ها که هفته یک بار تغییر میخورد، اگر هر روز هم تغییر بخورد، راه بجای نخواهد برد و شهروندان کشور این ویروس ناشناخته را که به صورت لحظوی در میان جنایت کار و برادر چهره بدل میکنند نخواهند شناخت.
احیای پروزه طالبانیزم منشه در این تقیسم بندی زیرکانه و مکارانه دارد.این خط فاصل میان طالب میانه رو و طالب مرتبط با شبکه های ترورستی در حقیقت برای زنده نگاه داشتن طالب ها بوده، که در صورت عدم موفقیت جهان در کار مبارزه علیه تروریرم جانشین نظام کرزی شود.
اگر از این تقسیم بندی مکارانه که بگذریم، به یک معضل بسیار و سیع و گسترده دیگر در درون نظام جناب کرزی میرسم که حد و حصری را نمی شناسد. این معضل چیزدیگری نیست جز فساد اداری گسترده و فزاینده.
همانگونه که در جنگ علیه ترورزیم بنابر تقیسم بندی فوق که ذکرش رفت، روبرو هستیم، در مبارزه علیه فساد اداری نیز با همین چالش روبرو هستیم.
مفسدین مافیا مشرف در سطوح بسیار بلند دولتی چنان جانانه تکیه زده اند، که مبارزه علیه خود را شرم و ننگ می پندارند. اعلان مبارزه با فساد به همان ضرب المثل عام مردم میماند که کسی بالای خود عریضه کند. مبارزه علیه فساد یک حرف بی معنی و خیلی مضحک است. برای اینکه مبارزه علیه فساد یعنی “سرنگونی” نظام کرزی. مبارزه علیه فساد مساویست با مبارزه علیه دفتر ریاست جمهوری.