جنگ شانه به شانۀ غربی ها و امپریالیزم داخلی بر عیله تاجیک ها در افغانستان
موقعیت جغرافیایی فعلی که ما در آن زنده گی میکنیم قسمت از خراسان بزرگ بوده که از آسیآ میانه آغاز و تا قسمت های هندوستان را در بر میگرفت و بعد از پارچه شدن خراسان بود که در سال 1889 نام افغانستان از طرف روس و انگلیس در دوران جنگ سرد با موافقت کشور ایران در زمان زمام داری عبدالرحمن خان بالای این خطه گذاشته شد. افغانستان کشوریست متشکل از اقلیت های قومی مختلف با هویت فرهنگی خراسانی و زبان بین القومی فارسی دری، و کمیت نفوس 28 میلیونی خیالی، که از طرف سازمان ملل متحد گزارش شده است. چون افغانستان از زمان تآسیس اش تا حال توانایی و قابلیت آنرا نداشته که نفوس شهروندان کشور را به صورت دقیق، عادلانه و مسؤولانه ارزیابی نماید و هیچ گونه نفوس شماری هم صورت نگرفته و بنا بر این تمامی ارقام و آماری که در بارۀ نفوس افغانستان در کل و اقوام بخصوص داده شده است” ارقام خیالی و سیاسی” بوده که از طرف حاکمان وقت در اذهان مردم تزریق شده است.
مقدمۀ کوتاه در بالا معلومات فشردۀ است که برای بحث این مقاله خیلی اهمیت دارد چون مدتی است که یک جنگ رسانۀ تمام اعیار توسط نویسنده ها و خبرنگاران غربی و برتری طلبان داخلی بر علیه تاجیک های افغانستان آغاز شده که محتوا این بحث ها را مظلومیت افغانها” پشتونها” و نقش عمده تاجیک ها در دولت تشکیل میدهد و یاغی گری و وحشی گری طالبان را نیز به این مسلۀ ربط میدهند که گویا موجودیت تاجیک ها در دولت باعث نارضایت افغانها”پشتونها” شده است.
افغانستان بر خلاف اکثریت کشور های جهان از نگاه پیچیده گی های قومی و زبانی جایگاهی ویژۀ دارد آنهم با نوع روش و ساختار زنده گی اقوام و موجودیت مفکورۀ برتری طلبی و معیوب افغان ملیتی از یکطرف و مفکورۀ عدالت خواهانۀ انسانی بر اساس حقوق شهروندی و برابری و برادری از طرف دیگر نتوانسته است یک ملت واحد را بوجود بیاورد. اگر ما این دو تفکر را با هم مقایسه نمایم اینطور خواهد بود.
1- خیمه سالاری، شتر، گاو، گوسفند، تفنگ، ترور، تریاک، معامله گری، وطنفروشی، قانون گریزی و تمدن ستیزی که خاص قوم افغان “پشتون” است.
2- انساندوستی، عطوفت، برابری، خردورزی، شهرنشینی، قانونپذیری، متمدن بودن، آزاد زیستن که خاص اقوام غیر افغان”پشتون” یعنی اکثریت قاطع مردم کشور است.
حال به عوض اینکه روشنگران و آموزش دیده های افغان “پشتون” برای مردم خویش راه درست و مؤثر را رهنمایی نمایند و آنها را از احصار و گرو مفکوره های بدوی و قبیلوی و عرف عادات معیوب و ناپسندیده وحشی گری رها سازند، بلکه آنها برای تآیید و تقویه مسایل ذکر شده تلاش جدی بخرج میدهند تا بتوانند به ضم خود شان ازین طریق بالای قوم تاجیک تفوق حاصل نمایند.
یکی از عوامل ناکامی دولت افغانستان در طول نه سال گذشته موجودیت افراد و احزاب برتری طلب در دولت بوده است. دولتی که باید برنامۀ وحدت ملی را بر اساس عدالت اجتماعی روی دست میگرفت زیر ساخت های اقتصادی را تقویت مینمود و سیستم سیاسی و اقتصادی را ایجاد مینمود که در دراز مدت برای کشور و جامعه مفید و مؤثر واقع میشد و مردم را از نعمت آزادی، آرامش و رفاه اجتماعی بهره مند میساخت ولی متآسفانه از زمان قرار گرفتن آقای کرزی توطه های سیاسی آغاز و تفکر تقویت “امپریالیزم داخلی” اوج گرفت که کشور را به سوی بحران اجتماعی سوق داد و تمامی فرصت های طلای از دست رفت و برتری طلبان با استفاده از قدرت دولتی تمام انرژی خویش را صرف ضعیف ساختن تاجیک ها در دولت کردند که در نهایت کدام نتیجۀ تعین کننده بدست نداد.
با وجود تمامی توطه های قبلی مدتی است که یکتعداد افغانهای “پشتونها” آموزش دیده به طور دقیق و برنامه ریزی شده بحث مظلومیت طالبان وحشی را مطرح میکنند و برای غربی ها پیام های متعدد میفرستند که گویا طالبان با شما هیچ مشکلی ندارند مشکل افغانستان مشکل قومی است که گویا تاجیک ها در بدنۀ دولت مخصوصآ در اردو به طور چشمگیری حضور دارند و این عامل باعث شده که طالبان به یاغی گری روی بیاورند و علیه دولت و نیرو های شما سلاح بردارند. جای تعجب است در داخل کشور در پرده های تلویزیون و در مصاحبه ها داد از وحدت ملی زده میشود ولی در خفا در مراجع مهم تصمیم گیری که سرنوشت رهبری و سیاست افغانستان تعین میشود به ترفند های شرم آور و طرح مسلۀ قومی مطرح میشود این چیزیست که صد ها سال ادامه داشته است این ما هستیم که تازه از سیاست های غیر انسانی ، غیر اسلامی و غیر ملی آنها آگاهی حاصل نموده ایم.
موجودیت افراد ضعیف و بی ارادۀ ما نیز مقصر اند آنها باعث تطبیق برنامه های غیر انسانی آنها شده است. درین هیچ شکی نیست که افغانستان خانۀ مشترک همۀ ملیت ها اهم از تاجیک،افغان”پشتون”،هزاره ، ازبک و غیره اقوام است ما باید به انسانیت، برابری و حقوق شهروندی احترام بگذاریم و منافع کشور خویش را مقدم تر از هر چیزی بدانیم و به واقعیت های کشور خویش تسلیم شویم. از ماجرا جوی، برتری طلبی و تحمیل مسایل بگذریم و معتقد به مردم سالاری و بشر دوستی شویم میتوانیم آینده بهتر داشته باشیم در غیر آن نسل های آیندۀ مان هم نیز درین آتش بد بختی و برتری طلبی خواهد سوخت.
مقالات که درین مورد نوشته شده:
http://www.thenational.ae/apps/pbcs.dll/article?AID=/20100712/FOREIGN/707119872/1002
http://www.guardian.co.uk/commentisfree/2010/jul/01/afghanistan-pakistan-proxy-war-with-india
http://www.newsweek.com/2010/07/06/a-smart-pashtun-play.html