خبر و دیدگاه

از خورد ها لغزیدن، از کلان ها بخشیدن؟

karzai_obama_budon

حامد کرزی رییس جمهور افغانستان، با یک چرخش غیر منتظره که شاید به زعم خودش درجهت منافع ملی افغانستان انجام شده باشد، یک بار دیگر به جهانیان ثابت ساخت که افغانستان می تواند بازهم،  میدانی برای زور آزمایی قدرت های دور و نزدیک جهان باشد.
از حدود ده سال به این سو که امریکا و هم پیمانان اش در افغانستان حضور دارند، مردم افغانستان گاه گاهی با نگاه های تردید آمیزی نسبت به این حضور، از خود پرسیده اند که تا چه زمانی خارجی ها در کشورشان  خواهند ماند؟ چه میکانیزمی می تواند این حضور را از تجاوز تفکیک کند؟ نفع حضور خارجی ها برای افغانستان چیست؟ و پرسش های زیاد دیگری از این دست.

 هم خارجی ها و هم تیم آقای کرزی، پاسخ شان به این پرسش ها این بوده، که خارجی ها افغانستان را اشغال نکرده اند و برای به پا ایستادن افغانستان حضور آنان به ویژه ایالات متحده‏ی امریکا ضروری است و هرگاهی که مردم افغانستان نیازی به حضور آنان احساس نکنند، آنان افغانستان را ترک خواهند گفت.

مردم سالاری و حاکمیت قانون در افغانستان درچند سال اخیر، با آن که زیاد در باره‏ی آن سخن گفته شد و شعار داده شد، فدای مصلحت های سیاسی حامد کرزی و دوستان بین المللی اش گردید.

پول هایی که به نشانی مردم افغانستان به این کشور سرازیر شد، در میان دستگاه فساد پیشه‏ی دولت افغانستان و پیمان کاران تقلب کار خارجی به یغما برده شد و آنچه نصیب مردم افغانستان شد، این که خود را برای مدت های طولانی مدیون و ممنون خارجیان احساس کنند.

‏‏یگانه روزنه‏ی امید برای مردم افغانستان، که دولت مردان کابل با آب و تاب زیادی از آن یاد می کردند، …

دوستی افغانستان با امریکا بود و این گونه وانمود می شد که، بودن درکنار امریکا برای افغانستان از هر حیث با اهمیت است و می توان همه چیز را فدای آن کرد.

اما تاخت و تاز شدید الحن کرزی بر خارجیان و سپس موضع گیری های مصالحه جویانه‏ی امریکا، نه تنها که پایه های دوستی و همکاری، افغانستان- امریکا را متزلزل ساخت، بلکه این باور را در میان سایر کشور های کمک کننده به افغانستان به شدت قوت بخشید که کار کردن با افغان ها به مراتب دشوار تر از آنچه هست که تا کنون پنداشته می شد.

تاریخ گواه آن است که همیشه رهبران افغانستان، در مراودات خارجی و برخورد با مسایل کشوری،  سیاست ها و برنامه ریزی های خود را برمبنای احساسات و عواطف بی ثبات و عامه پسند بنا کرده اند و نوع نگاه آنان نسبت به مسایل دولت داری، فقط در چارچوب افسانه های کودکانه قابل فهم است.

به نظر می رسد خارجیانی که قصد آمدن و ماندن در افغانستان را داشتند، نیز طبیعتا با تاریخ این کشور آشنایی دارند. اما این بار خارجی ها کسانی را به رهبری افغانستان برگزیدند، که دست پرودگان خودشان بوده و به احتمال زیاد از سوی سازمان های استخباراتی امریکا نیز به گونه‏ی دقیق شناسایی شده بودند. بنابراین تردیدی به خود راه نمی دادند که این دست پرودگان، رفتاری خلاف میل و خواست آنان بروز دهند، مگراین که معجزه یی در کار باشد.

اکنون وقتی رییس جمهور ایالات متحده‏ی امریکا، درپاسخ به انتقاد های شدید حامد کرزی به وی تقدیرنامه می فرستد و دیگرمقام های کاخ سفید ازخود خویشتن داری نشان می دهند و کرزی را دوست قابل اعتماد می خوانند، این طرز برخورد را چگونه می توان تعبیر کرد؟ نیکی در بدل بدی؟ گذشت در برابر جنگ طلبی؟ آب سرد ریختن برآتش خشم کرزی؟ و یا آن گونه که برخی تحلیل گران مدعی اند ترس از افشا گری های بیشتر از سوی کرزی؟

طبیعی است که این گونه رفتار های ناشیانه و ناسنجیده می تواند تعبیرها و تفسیرهای زیادی را بپذیرد، اما در هر صورت موضع متواضعانه‏ی امریکا در برابر کرزی به گونه‏ی آشکار کم ظرفیتی، کوچکی و بی برنامه گی و از همه مهم تر فرافگنی رییس جمهوری افغانستان را به نمایش می گذارد.

حامد کرزی این را نیک می داند که اظهارات ضد امریکایی او به هیچ روی در میان مردم افغانستان انگیزه‏ ای که منجر به بر انگیختن مردم در برابر امریکایی ها شود تولید نمی کند. چون به هیچ کس در این کشور وابستگی سیاسی، نظامی و اقتصادی حکومت کرزی به امریکا پوشیده نیست.

کرزی این را نیز می داند که خارجی ها به دلیل حمایت کور کورانه‏ی شان از وی، جایگاهی در دل های مردم این کشور ندارند و با پنهان کاری های چندین ساله‏ی شان در افغانستان فقط به کسانی کمک کرده اند که به نحوی در پایمال کردن حق مردم افغانستان جسارت نشان داده اند.

امروزه نه کرزی و نه امریکایی ها محبوبیتی در میان مردم افغانستان ندارند و آنچه میان دو طرف رد و بدل می شود، باید به حساب مسایل سیاسی ای گذاشته شود که مردم افغانستان چیزی در مورد آن نمی دانند.

اما این واضح است که برخورد مقام های امریکایی با رفتار ناخوش آیند کرزی، بازهم ازموضع قدرتمندی و بزرگ منشی صورت گرفته و با گذشت و اغماض از آنچه که کرزی به نشانی آنان حواله کرد، دستکم در کوتاه مدت خواستند این را به نمایش بگذارند که، بزرگوارنه لغزش دوست کوچک خود را بخشیده اند و یا می توانند ببخشند.

اما این به معنای آن نیست که با وجود این همه تیره گی روابط، امریکایی ها آن گونه که شماری از آگاهان مطرح می کنند، روابط خود را با کابل بگونه‏ی گذشته ادامه می دهند و به اصطلاح خشم خود را در برابر کرزی،  به خاطر منافع بزرگ تری که در این گوشه‏ی جهان دارند و یا احتمالا راز های ناگفته یی که حامد کرزی آن را افشا می کند، فرو می خورند. زیرا از یک سو حامد کرزی و تیم کاری او در موقعیتی قرار ندارند که بتوانند راز های پوشیده‏ی نبرد بی سرانجام میان قدرت های بزرگ و کشور های منطقه را که با لایه های چندگانه‏ی استخباراتی پوشیده می شوند، درک کنند و ازسویی هم حتا اگر چنین رازهایی را کرزی نیز بداند، افشای آن سودی به حال او نخواهد داشت و چه این که خود آقای کرزی بخشی از رمزواره گی هایی است که برنامه ریزان امریکایی در سناریوی افغانستان پسا طالبان، کارگذاری کرده اند.

باقی می ماند منافع درازمدت امریکا در افغانستان و منطقه، گذشته‏ی نه چندان دور این را به اثبات رسانیده است که اگر حاکمیتی در کابل به میل یکی از قدرت های بزرگ جهان که به گونه‏‏ی منافع شان در افغانستان ریشه دارد، عمل نکند به سادگی می توانند با استفاده از ابزار های دست داشته، رژیم دیگری را برمسند قدرت درکابل بنشانند که مدافع پرو پا قرص منافع آنان باشد. و صد البته که بسترها و زمینه های بالقوه‏ی پرورش این گونه ابزارها با قوت خود در جامعه‏ی افغانی ‏باقی است و به سادگی این امکان وجود دارد که حاکمیت نیم بند کرزی سرنگون و آقای دیگری شایسته‏ی در دست داشتن سکان قدرت افغانستان شناخته شود.

شاید کرزی به دلیل کم لطفی اوباما با او و برادران طالب اش که درآینده‏ی نزدیک براساس برنامه‏ی امریکایی ها عملیات نظامی گسترده یی برای نابودی شان به راه انداخته می شود، خشمگین و عصبانی شده است، اما نباید فراموش کرد که افغانستان نه ملک شخصی او و نه برادر خوانده های طالب او است، بلکه انسان های بیشماری در اینسرزمین زیست دارند که سال های سال در انتظار روزی اند که افغانستان صاحب حاکمیت، شرف و اعتباری شود که زیستن در آن مایه‏ی سرافگندی و شرمساری نباشد.

این مامول برآورده نخواهد شد مگر این که رهبران این کشور با احترام به رای و نظر بخش بزرگی از جامعه‏ی افغانستان و با خرد و عقلانیت مبتنی بر منافع درازمدت افغانستان، به دور از احساسات و عواطف برخواسته از باورهای قبیلوی و سلطان منشی های قرون وسطایی با جهانیان باشند.

آنچه از لحن ملتمسانه‏ی امریکا برمی آید، نوعی وقت خریدن، برای درست فکر کردن در مورد روابط خویش با کابل است تا با سنجش دور و بر تصامیمی که احتمالا درآینده نسبت به افغانستان گرفته می شود، دچاراشتباه نشوند و این هم نشانه یی از خرد سیاسی و دور اندیشی مبتنی بر عقلانیت مدرن است که می تواند درسی باشد برای رهبران ما که تا هنوز به چنین درک و شعوری نرسیده اند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا