تقرر مجدد جنرال دوستم و غوغای عقب کاروان سفیر امریکا
كارل ايكن بيري سفير “همه کاره” ايالات متحد امريكا بعداز مقرری مجدد جنرال عبدالرشید دوستم رهبر جنبش ملی اسلامی افغانستان به حیث رئيس اركان سرقومندانی اعلاي نيروهاي مسلح جمهوری اسلامی افغانستان از جانب حامد کرزی رئیس جمهور تازه انتخاب شده دولت، بار دیگر از جانب احتمالاً شوونیسم افغان نازی “افغان ملت” مأمور گردید تا ترسبات ذهن علیل سردمداران انحصار طلب را نشخوار نماید. او در اظهارات خود اینبار نیز خلاف مأموریت یک سفیر، موضوع حقوق بشر جعلی و من درآوردی را بالا نموده و با اظهار نارضایتی از تقرر جنرال دوستم گفت که جنرال دوستم متهم به نقض حقوق بشر است و نباید به منصب عالی دولتی تقرر یابد.
قبلاً نیز رئیس جمهور اباما با فرمایشات همچو حلقات، جنرال دوستم را به اتهام نقض حقوق بشر مشخص نموده و از آن نام برده بود و متعاقباً با بازگشت جنرال دوستم از شهر عنقره جمهوری تورکیه به وطن خود، سفیر امریکا برخلاف وظایف دیپلوماتیک اش میخواست تا دوستم به وطن خود باز نگردد، آنچه که تمام دسایس شوونیسم تا امروز برعلیه جنرال دوستم همان هدف را دنبال مینماید، تا دوستم را از پروسه حیات سیاسی جامعه افغانستان منزوی سازد که درین پروسه جوی های خون مشترک اقوام مختلف افغانستان ریخته شده است.
بحث این مقاله در آن نیست که آیا گرگان تشنه قدرت، صلاحیت قانونی پست ریاست ارکان قوای مسلح کشور را رعایت میکنند یاخیر؟ و به کدام پیمانه وزرای دفاع، داخله و امنیت دولتی تحت تأثیر اداری معاون نظامی رئیس جمهور میگردند! بلکه آنچه در همه اینگونه اظهارات و تلاش ها و موضعگیری های کورکورانه سفیر یک مملکت بزرگ مانند ایالات متحده امریکا که امروز پای آن دارد در باطلاق مهلک جنگ بی هدف افغانستان در اثر تقلب واقعیت های جامعه و دروغ بافی های حلقات انحصار طلب فرو میرود، قابل سوال است، این خواهد بود که سفیر امریکا با این غوغای عقب کاروان، آیا میخواهد مردم افغانستان را تحمیق بکند!!! مردم ایالات متحده امریکا را تحمیق بکند!!! ویا اذهان جامعه جهانی را که به خاطر اشتباهات برادر بزرگ شان پول های خود را و خون های خود را در افغانستان میریزند، تحمیق بکند!!! در حالیکه واقعیت امر اینست که ایالات متحده امریکا و متحدین غربی و شرقی آن توسط مشتی از برتری جویان دروغگو و اغواگر و انحصار طلبان قدرت سیاسی در افغانستان تحمیق گردیده اند.
به خاطر باید داشت که طرح و پیگیری مسئله نقض حقوق بشر شامل آجندای کار سفیر امریکا و یا هر سفیر دیگر نمیگردد. بلکه سفرأ میتوانند تشویش و شکایت دولت متبوع خود را از نقض حقوق بشر در موارد مشخص به ارگان های مربوط دولت میزبان بسپارند.
از جانب دیگر به خاطر تعقیب مسائل نقض حقوق بشر، نهاد های داخلی و بین المللی گویا دفاع از حقوق بشر و جامعه مدنی که متأسفانه بازهم ساخته و پرداخته استخبارات امریکا، انگلیس و پاکستان که مملو از جواسیس دولت های ذیدخل قضیه افغانستان هستند، گماشته شده اند، بگذار تا آنها با همه سیاسی بودن خود، این مسائل را مطرح و تعقیب نمایند.
این موضوع تکرار مکرر ها خواهد بود، اگر بار دیگر گفته شود که از لحاظ حقوقی اتهام به معنی اثبات جرم نیست و هرکس میتواند بالای هر کس دیگری اتهام ببندد. در جامعه انسانی هیچکسی وجود ندارد که از اتهام بیمه شده باشد. ولی اثبات جرم، مربوط محکمه با صلاحیت است که بعداز اعلان وردیکت “فیصله قطعی” تعمیل میگردد، در غیر آنصورت اینهمه هیاهو به مانند لق لق … است که دریا حرام نمیگردد.
مسئله دیگر را سفیر امریکا فراموش نکند، اگرچندیکه حقیقتاً افغانستان تحت اشغال قرار دارد، اما از لحاظ حقوقی ما افغانستان را یک مملکت مستقل و دارای ارکان ثلاثه دولت و قانون اساسی میشماریم، تعیین و عزل مقامها مربوط امور داخلی دولت است و هیچ کشوری حق مداخله را ندارد. اگرچندیکه در عمل دیده میشود، با درد و دریغ خلاف همه موازین و نورم های قانونی و حقوقی داخل افغانستان و جامعه بین المللی، مداخلات مستقیم در تقرر کادر های دولتی صورت میگیرد و حتی بدبختانه تقسیم پست های کلیدی دولت افغانستان در بین مملکت های قدرتمند ایتلاف بین المللی طرف معاملات قرار میگیرد.
موضوع نقض حقوق بشر توسط جنرال دوستم بار دیگر از جانب سفیر امریکا درحالی مطرح گردید که کنفرانس تزویری لندن در جوش و خروش خود بود و شعار اصلی کنفرانس هم مصالحه با طالبان و دعوت ایشان به تقسیم قدرت بود. طالبانیکه هزار ها جنایت غیر انسانی و غیر عقلانی را در طول موجودیت خود مرتکب شده و تا هنوز سر های بریده شده را به مادران اجمل نقشبندی ها میفرستند، و تا هنوز به خاطر تسلیم دادن تن سربریده شده، از بازماندگان به خون غلتیده آن مکافات میطلبند، و هر روزه صدها انسان بی گناه قربانی انتهار این هیولای شبه انسان بنام طالب میگردند و صدها جنایت دیگر به مشارکت طالبان نیکتایی پوش و نوکر های استخدام شده آنها با حمایت خموشانه دولت صورت میگیرد.
درینحال ازین نمونه های وحشت و دهشت بنام طالب دعوت به عمل میآید تا در قدرت سهیم شوند، اما اشخاصیکه با دادن قربانی های بی شمار در آزادی افغانستان، منطقه و جهان از شر تروریسم و القاعده فداکاری کردند و در پهلوی نیرو های ایتلاف ضد تروریسم مردانه ایستادند و دولت قرون وسطی یی و وحشی طالب و القاعده را نابود ساختند، ایشان به دسیسه نقض حقوق بشر متهم میگردند، و اما همان طالبانیکه میخواهند شوونیسم افغان را با افراط گرائی مذهبی آمیخته و بار دیگر افغانستان را به قهقرا سوق دهند، به توسط طرفداران خود در داخل دولت تلاش مینمایند تا اذهان جامعه جهانی، به خصوص امریکا و انگلیس را تحمیق و برعلیه مدافعین راستین این مرز و بوم استعمال نمایند.
(به این تمکین که امریکا و انگلیس عدالت را به پیمانه میریزد، باید ترسید از آن روز که دیوار های این وطن از بنیاد یکباره بریزد)
قرار کنفرانس لندن برای تشویق طالبان در مصالحه صدها ملیون دالر از کمکهای جامعه جهانی بطور کمک مالی ( تشویق، رشوت و معاش مستمری ) پرداخته میشود. اما در عقب پرده، رشوت دیگریکه افغان نازی برای طالبان تحت الحمایه خود درنظر دارد، همانا حداقل انزوای جنرال دوستم از توازون سیاسی قدرت در جامعه است.
جامعه جهانی در رأس امریکا و انگلیس دیگر نباید فریب تمامیت خواهان را در افغانستان بخورد ویا هم خود مرتکب اشتباه نابخشودنی تاریخی گردد. هدف شوونیسم نه دشمنی با شخص جنرال دوستم است، بلکه دشمنی با مردمی است که جنرال دوستم از آن برخاسته است.
برگشت جنرال دوستم از تورکیه و ملاقات هواداران او که ملیونها انسان با شور و شعف او را ملاقات کردند و به خواست او لبیک گفتند، پیامی است روشن و امریکا و جامعه جهانی نباید با تضیق عرصه برای قوت های عدالت پسند، آزادی خواه و ضد تروریسم، شرایط را برای رشد دوباره طالبان و القاعده آماده سازد.
از امکانات بعید نیست که یگانه راه حل قضیه افغانستان بعداز احیای دوباره طالب تجزیه مملکت خواهد بود.