اخبار و گزارشات

نسل نو توطيه و بازي در شمال

afghanistan_north

مدت هاست حرف و حديث هاي در مورد ناامني شمال و چگونگي انتقال و گسترش جنگ به آنجا در محافل مختلف مطرح مي گردد و از طريق رسانه هاي همگاني بازتاب ميابد. اين بحث ها كه همپاي وخامت سربالاي اوضاع تا امروز سير صعودي و گيچ كننده خود را مي پيمايد، پهلو ها و زواياي گوناگوني را به خود گرفته و طرف ها و حلقه هاي زيادي را شامل جدول خود كرده است. كسي به جنبه‌ي سياسي بودن آن تاكيد دارد؛ كسي ديگر از پروژه يي بودن و ساختگي بودن اش در فرايند برگزاري انتخابات و حال و اوضاع  پس از آن حرف مي زند؛ كسي ديگر دستگاه هاي استخباراتي خارجي به ويژه منطقه يي را عامل عمده ي انتقال جنگ مي پندارد…اما پيچيدگي بازي و دخالت دست ها و منافع بزرگ و اغراض متنوع موثر در اوضاع، اعتبار و حيثيت استراتژيك، جيوپولتيك و حتا قومي اين جابجايي و پرتاب را ديگر گونه چهره  مي بخشد و جنگ رو به رشد  ساعت به ساعت و دامنه دار شمال را در ضمن موجوديت عناصر رديف شده ي بالا، عوامل و ابعاد خطرناك ديگر را نيز شامل مي سازد. عمق، شاخه ها و ريشه هاي اين نسل نو تراژيدي و بحران طراحي شده، هيچگاهي از سوي رسانه ها، تحليل گران و دستگاه هاي امنيتي كشور آنطور شايد و بايد باز نگرديد و مورد مداقه و پيامد شماري واقع نشد. در بحبوحه‌ي اين فاجعه و بحران جديد دستگاه هاي مسوول و رده‌ي اول مملكت لب فروبسته اند. هيچ طرفي در دنبال دريافت سرنخ آن نيست همه كس در وضعيت سردر گمي و بيچارگي به سر مي برد. مردم خسته از جنگ منتظر واكنش جدي دولت، نيروهاي امنيتي داخلي و قواي خارجي هستند جنگ هر لحظه و ساعت دامنه دار مي شود. جوقه هاي كوچك وبزرگ انتحاري و القاعده و طالب، هر روز از پيش روي پاسگاه ها در مسير شاهراه ها و دم و دستگاه امنيتي با تجهيزات كافي وارد مناطق مختلف مي شوند. دهان اژدهاي جنگ و خشونت هر روز باز تر شده ابعاد تازه ي از قتل، شبيخون، گروگان گيري و… را به خود گرفته اوضاع را به سمت و سوي نامعلوم و گنگ به پيش مي راند. در اين ميان وزارت داخله علاقه اي براي شنيدن اخبار و گزارش هاي مبني بر گسترس ناامني و عبور هزاري جنگجويان طالب، القاعده، از پاكستان و جنوب كشور به شمال ندارد و حاضر به پاسخ گويي چند و چون آن نيست. سخنگوي رييس جمهور از بهتر شدن اوضاع در اين مناطق خبر مي دهد.

افراد و شخصيت هاي وابسته به فضاي موجود تلاش مي كنند وضعيت را جدي نشان نداده و از كنار مسايل به سادگي انفجار يك بم عبور كنند.

سفر به شمال شرق

سفر به شمال كشور ديگر مانند سال ها و حتا ماه هاي پيش بدون مشكل و خطر نيست و هر لحظه بايد منتظر پيامد بد و شكار نيرو هاي ظاهراً به نام طالب بود.   وضعيت شمال شرق واقعا بسيار خطرناك است و روز به روز خطرناك تر مي شود. دسته هاي بزرگي از انتحاري و دهشت آفرين وارد مناطق مختلف شده اند. اين جمله هاي دوست من كه تازه از شمال شرق كشور به مركز آمده بود در جريان سفر به اين مناطق هيچگاهي دامن خيالگاه ام را رها نكرد و هرزگاهي ذهنم و ضميرم را ناجوان مردانه مي خليد و هواي مبارك خوش ديدار ياران، زادگاه و اقارب را هر لحظه عوض مي كرد و به جاه ها وصحنه هاي ناميموني مي برد كه شايد دقيقه‌اي و ساعتي پس تر تولد شده و در دم، دور غمباري را كه ديريست در اين سرزمين خون مي مكد، همچنان تغزيه كند. چون يك ماه پيش چند تن از دوستان در همين مسير صيد صيادان بي رحم شده و چند تن ديگر مانند گوسفند يوسف گردن زده شدند وده ها هموطنم هر روز نيز قرباني اين جغرافياي جديد قتل و خشم مي شوند.

هر كسي از مسير شاهراه بغلان- تخار فقط عبور كند اين برداشت و ذهنيت را حتما از تپه هاي تازه اسير دستان سوزنده طالب  و از تانكر هاي آتش گرفته و از روح پريشان مردم، چون سايه با خود خواهد داشت. من و دوستانم پيش از سفر شايد چيزي هاي بيشتر از اين در ذهن مي داشتيم؛ آنهم از طريق رسانه ها و تحليل هاي ضد ونقيض كه از طرف هوا داران حكومت و مخالفين آن ها صورت مي گرفت. ولي اين سفر و ديدار و گفت وشنيد با اشخاص متعدد از مناطق گوناگون و ديدن و شنيدن صحنه ها و حرف هاي مربوط به چگونگي برخورد و عملكرد نيرو هاي ترور و قواي خارجي، واقعيت هاي ديگري از تغيير يكبارگي جغرافياي جنگ و عبور صد ها فرد جنگجوي خارجي با امكانات و تجهيزات بلند را پيش چشمان مان باز كرد و گوشه كوچكي از پرد هاي ضخيم بازي بزرگ و نسل نو مهندسي شده بحران را بالا كرد. پس از ديدن و شنيدن مسايل بسيار خطرناكتر از هجوم نخست ارتش پاكستان و دوره‌ي مقاومت و تعقيب اهداف شوم، مرموز و پشت پرده‌ي اين جنگ، متيقين شديم كه اوضاع پيچيده‌ي كنوني در شمال كشور نه به آن صورت و پيمانه ي است كه رسانه ها مي گويند و نه به آن رنگ و ماهيتيست كه تحليل گران مي فرمايند و نه به آن سادگي است كه دستگاه هاي امنيتي و سخنگوي رييس جمهور مي گيرند. در اين جا در دهان خون آلود فاجعه بزرگ دست ها و طرف هاي پيدا و پنهان مختلفي غرق است و بازي هاي با اهداف متنوع و ابزار هاي ناهمگون در جرايان است. وضعيتي گيچ كننده ي كه در شمال در جريان است علرغم باور هاي مركز و بعضي دلالان در باري فقط يك جنگ، انتحار و القاعده و نفوذ طالبان به آن جا نيست؛ بلكه فراتر از اين ها و از مسايلي است كه در جنوب كشور مي گذشت و مي گذرد. جنگ به اين جا با اهداف مشخصي انتقال داده شده و داراي ابعاد و دامنه وسيعي است.

ابعاد و عوامل جنگ در شمال

حضور گسترده

عبور جوقه ها و گروپ هاي متعدد طالبان و نيرو هاي جنگجوي پاكستاني و ازبيك به شمال از شاهراه هاي كه تا تخار ده ها پاسگاه امنيتي، هزاران نيروي رزمي دولتي و صد ها نيرو  و وسايل جنگي خارجي مستقر و در حركت اند، به صورت جدي قابل بررسي و ارزيابي است. ما با چندتن از افراد  ملكي و حتا نظامي از بغلان، علي آباد، چهاردره ي كندز و… ديديم كه آن ها چندين بار عبور گروپ هاي جنگجوي خارجي و طالب را به مناطق خود شان و به آن طرف دريا كه مركز اصلي آن ها است ديدند. روز هاي پس از آن گزارش هاي از ولايت هلمند رسيد كه جنگجويان طالب و خارجي از آن جا بيرون و به صورتي دسته جمعي وارد مناطق شمالي مي گردند. اين مساله به نحوي ديگر نيز در مصاحبه‌ي تازه ي تلويزيون طلوع با والي هلمند انعكاس يافت. والي هلمند از برقراري وضعيت خوبي امنيتي در آن ولايت در اثرهمكاري مردم، نيروهاي تازه وارد امركايي و نيرو هاي تعليم ديده‌ي افغان خبر داد؛ اما از سرنوشت هزاران فرد خارجي و طالب كه سال ها مركز صقل تصميم گيري و سازماندهي شان همان ولايت بود حرفي نگفت. يك خبر ديگر در همين مورد از مناطق مرزي افغانستان-پاكستان داشتيم كه نيروهاي جنگجوي مربوط به طاهر يولداش و…از دره‌ي سوات و از ميان قبايل به سرعت داخل افغانستان شده، به صفحات شمال كشور سرازير مي شوند. عطا محمد نور، فرمانده عمومي پوليس در شمال و چندين تن از مسوولين نيز از وارد شدن نيروهاي طالب و خارجي به مناطق شمال كشور خبر دادند. به همين ترتيب چنين گروپ هاي در دشت ارچي و امام صاحب كندز ديده شده است كه در اين روز ها تا ولسوالي هاي درقد، ينگي قلعه، خواجه غار، بهارك و اشكمش تخار هم رسيده اند. سرازير شدن اين افراد به محلات و مناطق به سرعت تمام صورت مي گيرد و به سرعت به مناطق مختلف بدون كدام برخورد جدي و مزاحمت پخش و تنظيم مي گردند كه به گفته‌ي مردم محل اين گروپ هاي بيروني صد ها فرد دزد و قاتل را با خود شان همراه ساخته و هر كاري خلافي كه بخواهند انجام مي دهند.

همكاري نيروهاي پوليس

ما با دوتن از كساني صحبت كرديم كه نزديك به دو ماه به دست طالبان افتيده و زنداني بودند و تازه به طور معجزه آسا و حيرت انگيز از دست جلادان طالب آزاد شدند. اظهار مي دارند كه پوليس پس از آن كه موتر شان را تلاشي و “چيزهاي” را در موتر مشاهده نمود و سرانجام به دست طالبان گزارش داد و طالبان آن ها را دست گير كردند. آن ها مي گويند كه ما به تكرار در محلي دور افتاده ي كندز كه در مرز تاجيكستان قراردارد و ما در آن جا زنداني بوديم، نيروهاي پوليس را ديديم كه آمده و سلاح و مهمات را به نيروهاي دهشت افگن تحويل مي دادند. نيروهاي پوليس با موتر هاي رنجر ها به سادگي به نزد جنگجويان آمده سلاح و تجهيزات خود را به آن ها مي سپردند. طالبان چند بار افراد گويا اسير شده ي پوليس را آزاد كردند؛ ولي در پيش چشمان ما ده ها فرد ملكي و بي طرف را گردن زدند. چند نفر ديگر از ولسوالي علي آباد و چهار دره‌ي كندز كه نام شان محفوظ باشد نيز از همكاري مستقيم پوليس با جنگجويان سخن گفته اضافه كردند كه طالبان عشر هاي جمع آوري شده از محلات مختلف را توسط موتر هاي دادسن به شهر كندز براي فروش انتقال مي دادند، در همين حال چند موتر آن ها  به دست نيروهاي امنيتي افتاد كه پس از مدتي كوتاهي دو باره آزاد شدند، وقتي علت آزاد شدن آن ها را جويا شديم گفتند كه از كابل امر شد كه موتر ها را همراي افراد شان به زودي رها كنيم و ما به اساس هدايت آن ها را آزاد كرديم.

شاهدان در مسير راه بغلان تخار مي گويند كه پس از چهار عصر نيروهاي امنيتي مستقر در پاسگاه ها با پروتوكول و قراردادي كه با طالبان بسته اند، در داخل قرار گاه ها جا به جا شده و صحنه را تا پنج صبح به “مخالفين” مي سپارند. در اين مدت طالبان به فعاليت هاي مختلف خود آزادانه ادامه مي دهند كه مردم در اين وقت ها دست از هر كاري مي كشند و از خانه هاي شان بيرون آمده نمي توانند.

در اين روز ها مردم در بس هاي كلان سفر مي كنند تا از يك طرف با تعداد زياد همراه باشند و از طرف ديگر اين موتر ها در محلات مشكوك توقف نكرده و به زودي مسافران را پيش از تاريك شدن هوا به شهر شان مي رسانند. اين در حالي است كه مدت ها پيش عطا محمد نور والي ولايت بلخ از تجهيز و تسليح افراد و گروپ ها توسط وزارت داخله و عواملي در وزارت، به ويژه شخص حنيف اتمر در بعضي ولسوالي هاي اين ولايت سخن گفت و با اسناد دست داشته به شدت از وزارت داخله انتقاد كرد. اين مساله را نيز برخي از شخصيت ها در شمال كشور تاييد نموده، از انتقال آن به ولايت هاي همجوار هشدار دادند.

چند روز پس از آن نوار ويديويي به دست آمد و از طريق رسانه نيزنشر شد كه در آن افراد پوليس با فرم ونشان را انعكاس مي داد كه در يكي از مناطق ولايت بغلان، سلاح، تجهيزات و موتر هاي رنجر خود را در يك فضاي كاملاً دوستانه تحويل طالبان و افراد مربوط به حزب اسلامي مي دهند و پس از اتمام ماموريت با خوشحالي و رضايت خاطر همراي نيروهاي “دشمن” خدا حافظي و توسط يك موتر از صحنه دور مي شوند.

كساني كه به تازگي از دست طالبان در شمال آزاد شدند مي گويند كه آن ها در نزد افراد طالب وسايل و تجهيزات فراوان پوليس و نيروهاي خارجي را مشاهده كردند. آن ها نيز به تعداد پانزده رنجر پوليس را ديدند كه طالبان در عمليات ها  و در رفت و آمد بين بغلان الي چهار دره، علي آباد و… در فاصله ده ها كيلو متري استفاده مي كردند.

چند نفر در ولايت تخار به ما گفتند كه در نزديكي شهر تالقان قرار گاه هاي طالبان وجود دارد كه در آن ها بود وباش دارند و سازماندهي نيروهاي خود را مي كنند. اين ها گفتند هر روز بر تعداد نيروهاي مسلح طالب افزوده مي شود و آن ها مارا نيز دعوت به پيوستن به صفوف خويش و آمادگي پرداخت هر مقدار پول و سلاح را نمودند و گفتند نيرو هاي پوليس در برابر ما كدام حركتي را انجام داده نمي توانند؛ چون ما به حدي هستيم كه هر كسي را بخواهيم به زودي از بين برده و سرش را روي سينه اش مي گذاريم، ولي فعلاً اين كار را به دلايلي نمي كنيم. در درون شهر تالقان ما از مراكزي خبر شديم كه محور هاي سازماندهي و برنامه ريزي طالبان تخار محسوب مي شوند و اين مراكز به نسبت عوامل امنيتي و…همچنان پوشيده و…هستند. طالبان در حال حاضر در بسياري ولسوالي هاي تخار به صورت بسيار گسترده و ملموس از اشكمش، بنگي، بهارك، هزار باغ، خواجه غار، تا دشتي قلعه، درقد و ينگي قلعه حضور دارند و ديروز به مركز.

امكانات

اين مشخص است كه طالبان تازه به ولايت هاي شمال نفوذ كرده اند. بنا اين حضور و فعاليت نو بايد آن ها را از نگاه امكانات، فرصت ها و قابليت جنگ و رويارويي، نسبت به ولايت هاي كه سال ها است در آن جا ها مسكن و گستره‌ي فعاليت داشته اند به مشكل مواجه كند و گسترش كار ها شان را به مناطق ديگر به كندي مواجه نمايد در عين حال افراد جنگجو در شمال، ديگر از فاصله‌ي نزديك و حلقه هاي حمايتي در جنوب و مناطق قبايلي برخودار نيستند و اگر قرار باشد از ساحاتي در پاكستان و نيرو ها شان در جنوب كشور حمايت و پشتيباني تسليحاتي و مواد انفجاري گردند و يا در انتظار آن بمانند، اين مساله نيز كار ها را با اشكال مواجه مي كند و نيز  زمان بر و خسته كننده مي نمايد. طالبان تازه  وارد شده به شمال نيز ستون و محور اصلي پشتيباني و تجهيز كننده خود يعني پاكستان و دستگاه هاي استخباراتي آن را در نزديكي فعاليت هاي خود ندارند تا در اين چند روز و يا چند ماه محدود به سرعت تمام به نياز هاي جنگي و…آن ها برسند و امكانات و سلاح در اختيار شان بگذارند.

اما قرار گزارش ها و به پايه صحبت هاي كه ما با مردم محلات نا امن كرديم، مهمانان نا خوانده و ناخلف شمال را مجهز و آماده با امكانات مالي و لوجستيكي و سلاح هاي مختلف نوع نشان مي دهد كه در بسياري موارد حتا پوليس افغانستان از آن ها بي بهره اند. مردم مي گويند كه گروه هاي تازه فعال شده در مناطق شان از تمامي امكانات و فرصت هاي لازم جنگي در برابر نيرو هاي خارجي و “افغان” برخوردار بوده و قابليت جنگ را براي مدت هاي طولاني با اين نيرو ها دارند.

كساني كه تازه از دايره ي خطرناك قتل و خونريزي طالبان در شمال آزاد شدند، مي گويند كه در چند محل آن ها در ولايت بغلان و كندز  به دست گرو هاي مختلف جنگجو به نسبت احساس خطر و اهميت موضوع تبادله مي شدند، طالبان از امكانات فراوان جنگي و انتقال برخوردار بودند. آن ها مي گويند طالبان و قتي تصميم گرفتند آن ها و چندين تن از بي گناهان ديگر را به مركز اصلي نگهداري، سربري و شكنجه در نزديكي مرز افغانستان- تاجيكستان انتقال بدهند با پانزده عراده رنجر جديد از نوع رنجر هاي پوليس و افراد مجهز با سلاح هاي سنگين و سبك اين كار انجام شد و در مسير راه هاي نا هموار و دور از شاهراه الي چهاردره و محل اصلي، در كمين و محاصره سنگين نيرو هاي دولتي و… قرار گرفتند، ولي كمين در ضرف چند دقيقه درگيري شكست و طالبان به سادگي از محل جنگ عبور و به جاي تعيين شده رسيدند. آن ها نيز در پيوند به اين مساله مي گويند سران و تعداد زيادي طالب در نزديكي چهار دره جلسه‌ي بزرگي را جهت سازماندهي و برنامه ريزي نيروهاي خود ترتيب كرده بودند كه شايد از اكثري محلات و ساحات فعاليت شان در در شمال نفر مي بود. در همين وقت نيرو هاي امريكايي از اين نشست آگاهي يافته و با ده ها چرخبال و نيروي زميني حمله كردند و به صورت دوام دار و مكرر محل را بمباران مي كردند اما پس از چند ساعت درگيري شديد فقط چندتن از افراد داوطلب و انتحاري كشته و چند عراده موتر طالبان تخريب شد و ديگر به سران اين نشست كدام آسيبي نرسيد و آن ها به سلامت محل جلسه را ترك كردند و نيروهاي امريكايي نيز از منطقه فرار نمودند. اين مساله را مردم نيز تاييد كرده مي گويند كه در اين جنگ طالبان با امكانات و سلاح هاي مختلف، به جنگ سخت و روياروي پرداخته و خسارات زيادي به نيرو هاي خارجي وارد آوردند.

در چند ولسوالي بغلان نيز مردم طالبان را ديده اند كه با موتر هاي مختلف و امكانات زياد پولي مجهز اند و به گسترش نفوذ و ساحه خود مي پردازند كه توان مهار آن ها توسط پوليس اصلاً ميسر نيست آنهم پوليسي كه تصوير و گذارش هاي شرم آور اش مبني بر تحويل دهي اسلحه و امكانات دولتي به نيرو هاي دشمن فاش شد. آن ها مي گويند كه اين امكانات در بسياري وقت ها در اثر صحنه هاي ساختگي و مسامحه پوليس و…به دست آن ها مي افتد.

بر پايه اطلاعات مستند، طالبان در شمال كشور از آدرس هاي متعدد و گنگ و پنهان جدا از حرف هاي كه در اين مورد بر پوليس بسته مي شود، پول و امكانات به دست مي آورند كه اين مساله را بسياري از مردم محل، شاهدين و تحليل گران و حتا مسوولين دولتي در شمال تاييد مي كنند. كساني كه در چنگ طالبان قرار داشتند و به تازگي رها گرديدند نيز حرف هاي جالب و گيچ كننده در اين مورد دارند. آن ها مي گويند كه طالبان در بانك هاي كابل چند آدرس بانكي دارند كه در اين آدرس ها از جاي هاي مختلف در دولت، تجار ها، و سياست مداران پول واريز مي گردد و آن ها چند مورد آن را به شكل شگرفي شنيدند كه در ضمن تماس هاي مكرر و احوال گيري دو طرفه از درون جلسات شوراي ملي و… كه بعداً در مورد آن ها گپ هاي داريم، زمينه سازي مي گردد و نيز طالبان اكثراً مقدار پول هاي را كه از افراد ربوده شده مي خواهند، از طريق همين آدرس هاي بانكي… به دست مي آورند. آن ها چندين بار ديدن وشنيدند كه بسياري ها پول هاي تقاضا شده اقارب در بند طالبان شان را در همين آدرس ها سپردند وخود شان نيز براي رهايي خود از دست آن ها همين كار را انجام دادند.

به گفته ي مردم محل در ولسوالي هاي علي آباد، چهار دره و…كندز طالبان، امسال عشر و زكات مناطق شان را در فرصت هاي مناسب و در روز روشن جمع آوري كردند و اين كار را توسط اعلاميه ها و پيام هاي مختلف به صورت مستقيم و غير مستقيم تنظيم كرده و كساني كه از اين امر سرپيچي و تعلل مي كردند، در معرض تهديد و هشدارهاي جدي قرار مي داشتند. فردي در ولسوالي چهاردره به ما گفت كه نزد من نيز چنديد بار آمدند تا عشر حاصلات و زكات ام را بدهم و لي من چندين دفعه به بهانه هاي گوناگون تسليم اين پافشاري نشدم و اين مساله را نيز به گوش مسوولين رسانديم اما چون كسي به داد ما نمي رسد مجبور هستيم به هر گونه تقاضاي طالبان سر بنهيم  و الا جان و حيثيت انسان در خطر جدي قرار مي گيرد.

آن ها گفتند كه شبكه هاي در داخل كندز و حتا نيروهاي پوليس به صورت پنهان به آن ها پول و امكانات تهيه مي كنند و نيز به زور از مردم محل خصوصاً از مردمان ازبيك و…به شكل بسيار بي رحمانه و به زور و فشار شديد رواني و تهديد، سلاح و امكانات به دست مي آورند كه گاهي در اثر لت و كوب بسياري آن ها جان شان را از دست مي دهند. كساني ديگر نيز  حلقه هاي اين زنجيره ي خطرناك به هم تنيده را نيز از نزديك و با چشمان خود شان مشاهده كرده اند و مي گويند كه در محلي پيچده ي كه در جنگلي بين مرز افغانستان- تاجكستان واقع است، افرادي با فرم و نشان پوليس و…را ديدند كه با موترهاي شان آمده و سلاح و امكانات لازم را به نيروهاي دهشت افگن در اين منطقه تحويل مي دهند.

در ولايت تخار و خصوصاً در تالقان نيز مراكزي وجود دارند كه به جنگجويان اين ولايت امكانات و…تهيه مي كنند و گزارش هاي اوضاع داخل را هر ساعت به آن ها مي رسانند. در اين ولايت كه قبلاً از آرامش و امنيت خوبي برخودار بود، حالا طالبان در چند روز محدود سر و كله شان پيدا شده و به سرعت تمام  و با امكانات فراوان دست به حملات مكرر و دوامدار به مراكز ولسوالي ها و تاسيسات دولتي مي زنند. در آن جا با چندتن از كساني صحبت كرديم كه دسته هاي طالب چند شب را در منزل آن ها و همسايه شان سپري كرده و آن ها را دعوت به پيوستن در صفوف شان در بدل پول و سلاح جديد كردند. آن ها مي گويند ما وقتي از طالبان سوال كرديم كه شما اين قدر پول و تجهيزات فراوان را از كجا به دست مي آوريد كه هر كس را دعوت به پيوستن در گروه خود و وعده سلاح مي دهيد؟ به تاني و درنگ گفتند كه ما هم نمي فهميم اما ما اگر چيزي ضرورت داشته باشيم، هر قدر پول و امكانات، به زودي تهيه و آماده مي گردد. در اين روز ها طالبان در ولايت تخار نفوذ گسترده يافته و دست به هر نوع حمله به گفته ي خودشان اگر بخواهند مي زنند. روز گذشته  آن ها به ولسوالي ينگي قلعه حمله كرده و مراكز دولتي را به آتش زدند.

مردم محل و شاهدين چندين بار چرخبال هاي خارجي را كه گفته مي شود بيشتر انگليسي هستند، ديدند كه در مكان هاي متعدد در ولايت كندز و بغلان به زمين نشسته و سلاح و مهمات و… به طالبان تحويل مي دادند. كسانيكه در نزد طالبان گير بودند نيز اين صحنه ها را چند بار مشاهده كردند. آن ها مي گويند كه يك ماه پيشتر در روز هاي كه تازه به دست طالبان افتاده بودند، يك روز ساعت سه پس از ظهر چندين چرخبال انگليس ها در دوصد متري محلي كه ما زنداني بوديم (ولسوالي چهاردره) و يكي از مراكز اصلي طالبان به شمار مي رفت، پايين شده محموله هاي بسته پايين مي كردند. اين چرخبال ها تا چهار صبح در همان منطقه بودند و افرادي كه در از اين چرخبال ها پايين شدند، در همين مدت دراز همراه با سران طالب و…در اين محل به گفت وگو پرداختند، اين همان معامله ي بود كه در پايان منجر به كشته شدن منادي شد و در باره آن در جاي مناسب حرف هاي خواهيم داشت. اما پس از آن حادثه، بحث هاي در چگونگي كمك هاي نيرو هاي انگليسي به طالبان شمال و كشته شدن منادي، از سوي  نماينده هاي مردم در پارلمان، بعضي سناتور ها، مردم محل و حتا مسوولين دولتي در شمال در رسانه ها و محافل مختلف به ميان آمد. آن ها از كمك هاي مالي و تسليحاتي نيرو هاي خارجي ياد كرده آن را به شدت انتقاد كردند. و گفتند كه از مردم محل و ما اسنادي داريم كه نيرو هاي خارجي توسط هوپيما ها افراد جنگجو را به مناطق شمال انتقال مي دهند و اين كار چندين بار صورت گرفته است. بعضي از تحليل گران نيز بارها از كشور هاي همسايه به خصوص دستگاه استخباراتي پاكستان در زمينه تجهيز و كمك هاي مالي و تسليحاتي، صحبت كرده و حضور و عبور دسته هاي متعدد طالب و جارجي را به شمال كار كار اين دستگاه و… دانستند.

به هر صورت، واقعيت هاي جنگ و توطيه نو در شمال حكايت از حضور گسترده افراد مسلح با امكانات و تجهيزات انبوه مي كند. و اين نيرو ها همه‌ي اين امكانات را در چند ماه و يا روز محدود به دست آورده اند و براي تحقق خدا مي داند خطر ناك ترين برنامه ها و استراتژي به مصرف مي رسانند و هر روز نيز به آن افزده مي گردد و گروه هاي ناشناخته و مرموز ديگر را تقويت و تغزيه مي كند.

انتقام

گستره و ماهي:

افغانستان كشور انتقام و مفاهيم از اين جنس است. در اين كشور به اندازه تمامي انتقام و نفرت هاي دنيا نفرت و انتقام توليد مي شود. انتقام، نفرت و خشونت در اين مرز وبوم بيشترين اقبال و فرصت را براي زندگي و دوام داشته است. انتقام و حذف در اينجا بر علاوه‌ي داشتن رنگ بو هاي از جوامع و مردمان ديگر، جلوه ها و گونه هاي مختلف دارد و در هر جا و هر وجودي متظاهر و متشخص است. اين جا حركت ها و تصميم هاي انتقام جويانه، بسياري وقت ها در محل و مورد خودش استفاده نمي گردد. كسي چيزي اش را در حادثه ي طبعيي از دست مي دهد؛ حتماً بايد انتقام آن را از ديگران و جامعه بگيرد. كسي خانه اش را در بمباران هوايي از دست داده، كسي از وظيفه اش افتيده، قومي به حقوق شان نرسيده اند و…تاوان سنگين واكنش و غضب آن را در كل فضاي عمومي و منافع جمعي بر مي دارد. مردمان اين سرزمين حتا انتقام شكست ها و مشكلات خود را به غير از ديگران از خود مي گيرند؛ زندگي و آبروي خود را براي انتقام گيري از خود در معرض ليلام و نابودي مي گذارند. در اين جا، چند ماه به دنبال پيدا كردن وظيفه ي عادي مي گردي، در ده ها دروازه ي رياست و زارت آبرو و غرور جواني ات از بين مي رود تا انتقام مبارزه و فداكاري و ايستادگي در برابر بي عدالتي تاريخي كساني از قوم ات را بگيرند. عساكر جوان شمالي به قصد به ميدان هاي جنگ در هلمند و… فرستاده مي شوند و ناجوان مردانه در آن صحنه ها تنها گذاشته مي شوند و اسير دستان بي رحم جلادان طالب و… قرار مي گيرند، تا تاوان آمدن به صفوف ارتش و پوليس را بپردازند و انتقام آن ها را از مادران و پدران فقير شان بگيرند. در اردو، پوليس، ادارات دولتي و… مورد بي و غضب عجيبي قرار مي گيري تا فوران انتقام خواهي در كساني فروكش كند و دلشان در همين حدي از بروز انزجار هم آرامش گيرد.

آگاهي، حرفي جالبي در اين مورد مي گفت، تاوان سنگين  و خسارات جانكاه آمدن فقط نام  شهيد احمد شاه مسعود را در مقدمه قانون اساسي مردم مي پردازند و دهان آتش جنگ و خشونت هنوز به خاطر باز است و قرباني مي گيرد كه چرا چند نفري از ديگر…القاب مارشال، جنرال….را با خود يدك مي كشند. چرا كه ديگران در ادارات دولتي به نام هاي اين آن ديده مي شوند. چرا كساني از چند فيصد امتيازات سياسي برخوردار اند و دعواي بودن و فيصدي و حقوق را مي كنند. كسي ديگري مي گفت ما بايد تاوان و خطر هاي ده ها سال شكستن ساختار سنتي قبيله يي قدرت و نظام را بپردازيم كه تا هنوز به اشكال مختلف برادران ما در جنوب و اينك در شمال مي پردازند. چند سال حكومت پيش از طالبان مقصر اصلي اين انباشت نفرت و حركت هاي انتقام جويانه و دستاويز و سنگ زيرين گردش و گسترش  خشونت و  قتل در شمال كشور است. براي اين كه تبادله قدرت را از دايره‌ و سكوي باور هاي فزون و تماميت خواهانه پايين انداخت و مفهوم و اعتبار چند قرنه‌ي قبيله‌ي آن را در بايگاني تاريخ سپرد. بلي پيامد كشنده انتقام اين ها را بايد مردم بي همه چيز، عدالت، دين، انسانيت، آزادي و استقلال در اين سرزمين بپردازند. پاكستان بايد انتقام شكست مفتضحانه ي خود در جنگ دوران طالبان را حالا از مردم جنوب و شمال بگيرد. اين كشور بايد انتقام حضور رقيب بومي خود هند را در افغانستان از افغانستاني ها بستاند و آن ها را به روز سيه ي فقر، غم و سربري بكشاند و ايران، امريكا، روسيه، هند نيز….

ما خداي نا خواسته هيچ گاهي براي فقر، درد و بيچارگي مردم جنوب كه برادران ديني ما هستند به چشم انتقام، رضايت و خوشحالي نگاه نكرديم و درعين حال چنين برخورد و انديشه را ولو از هر آدرسي كه بروز كند، بيرون از دايره‌ي آموزه هاي متعالي ديني خود مي دانيم ومرتكبين آن را مجرم و قاتل و…مي شماريم. بمباران هوايي به روي هموطنان ما در هلمند، ارزگان و قندهار به شدت مايه تاثر و انده ما بود واست و كشته و آواره شدن زن و طفل حنوبي به حيث خواهر و برادر، ما را در غم بزرگ مي نشاند. حالا ما به افراد و سياست مداراني كه از اين صحنه ها استفاده‌ي ابزاري و انتقام جويانه مي كنند كاري نداريم و طوري كه پيشتر گفتم آن را از هر آدرس و قومي كه باشد، غير اسلامي و انساني مي دانيم. وقتي من چندين بار از طريق رسانه ها و جا هاي ديگر شنيدم كه سياست مداراني مي گفتند، در جنوب هر قدر كشته مي شود پشتون است و هرقدر خانه خرابي، دربدري و قتل جريان دارد بازهم در مناطق پشتون ها است و اين همه خسارت و مشكلات را مي بينند و چرا در جاهاي ديگر نيست و در آن جا دروازه هاي مكتب و… باز است و در اين جا همه چيز درهم و هم برهم است، به خود لرزيدم و به ياد سرنوشت تاك هاي انگور، زمين هاي سوخته، نسل كشي، بي عفتي و تراژيدي دوران طالب و ده ها سال پيش از آن، در مناطق شمالي افتيدم.

وقتي گرداننده‌ي مناظره‌ي انتخاباتي در تلويزيون ملي در قسمتي از آن، به جديت پرسيد كه جنگ چرا هميشه در مناطق پشتون نشين متمركز بوده و چرا در اين مناطق قتل و كشتار از پشتون ها صورت مي گيرد و آيا اين مشكل را در خود آن ها مي بينيد و… رد پاي يك باور و انگيزه ي كلان ديگري را در پشت سر آن جمله ها يافتم…. همين حالا در درون و بيرون نظام كسان و حلقه هاي وجود دارند كه جدا از اين كه در بسياري از بي عدالتي ها، تقسيم ناعادلانه كمك ها و در توزيع نابرابر امكانات و فرصت ها پس از جلسه بن و آمدن فضاي نو در كشور مقصر و محور اصلي هستند، در پيشبرد، عملي شدن ، برنامه ريزي و سرمايه گذاري انساني و مالي بسياري از پروژه هاي خطرناك قومي و انتقام گيرانه نيز دست دارند. از ادامه ي جابه جايي كوچي ها و… به صورت پروژه يي حمايت مي كنند. در تعقيب و تحقق تيوري هاي كتاب سقاوي دوم، نظام نامه امان الله خان و… فعالانه و سيستماتيك گام بر مي دارند. در حذف و ترد ديگران و در جا به جايي و گسترش عوامل يك طرف برنامه‌ي جدي دارند. پيوسته در صدد حفظ و بقاي فضاي خفقان آور موجود و تداوم تيم و افراد مشخص هستند و براي آن ها دست به هر كاري و انديشه به هر غلطي مي برند.

اين دلايل، مصداقي براي افراد و تيم از يك قوم و سمت نيست و جنبه خصوصي ندارد؛ بلكه هركسي و هر تيمي را كه در هر گوشه ي اين كشور و با هر رنگ قومي و زباني، در اين داريه ي كثيف و تباه كن و تنش زا فعاليت كنند و سهم داشته باشند، شامل مي شود.  

دلايل و شواهد:

به روي اسناد، قراين و شواهد، جنگي كه تازه در شمال تولد و بارور گرديده و به سرعت افزايش يافته و قرباني مي گيرد، به روي همين انگيزه ها و برنامه ها استوار حتا بسيار پيشرفته، پيچيده و طراحي شده تر از فعاليت هاي است كه تا هنوز در اين راستا انجام شده و چهره يافته است. جنگ در شمال علرغم استفاده و رنگ و بو گيري از اين چشمه ها و منابع، انديشه ها و تيوري هاي بسيار خطرناك و كثيف ديگر را نيز با خود حمل و انتقال و جا به جا مي كند.

در اوضاع و صحنه هاي جنگي و ترور كنوني شمال از تمامي اين موارد نشانه و رد پاهاي روشن و جود دارد.

به گفته‌ي كساني كه از نزديك محل مركزي و كشتارگاه عوامل پوشيده و گنگ را در منطقه ي بين تاجيكستان-افغانستان در ميان جنگل ديده اند، مي گويند كه در آن جا طالبان يك قتلگاه واقعي به وجود آورده اند كه توسط ده ها فرد افغان و خارجي كنترول مي گردد. “طالبان” روازنه چندين تن را به عناوين مختلف به آن جا آورده، پس از لت و كوب خرد كننده و اقرار، سر بريده و در جوال ها انداخته به دريا مي اندازند تا هيچ گونه رد پا و نشانه‌ي از آن ها باقي نماند. حتا اين كار را در حق كساني مي كنند كه پول و امكانات فراوان از اقارب و نزديكان شان به دست آورده اند. اين ها مي گويند، در وقت شكنجه و سربريدن افراد، چشمان ما را براي ترس و وحشت بيشتر باز مي گذاشتند و ما خود شاهد سربريدن هژده نفر در مدت كوتاهي بوديم كه آن ها را كشته و در دريا به دست ماهيان سپردند. آن ها مي گويند ما را نيز به آن محل، براي كشتن برده بودند و چند بار به دست جلاد هاي مخصوص دادند تا كار را يك طرفه كنند، اما هر بار به شكل شگرفي اين كار به تعويق انداحته مي شد. به گفته ي اين ها، طالبان تا هنوز صد ها نفر را كه تمامي شان از اقوام، ازبيك، تاجيك و…هستند از محلات مختلف جمع كرده، همين قاعده ي طراحي شده را عملي مي كنند. به قول اين ها در جريان شكنجه نيم ساعت افرادي مي آمدند و فرياد مي زدند كه شما….مي خواهيد قدرت را از ما بگيريد؟ شما در برابر ما امريكايي را آورده ايد.  شما كافر هستيد. به ما گفته اند كه شما و ديگران تان را در هر جايي كه گير كرديم، سر بزنيم، در قران و حديث آمده است كه اگر تاجيك ها قدرت را به دست بگيرند دين از بين مي رود و قيامت بر پا مي گردد، شما ناپاك و حرامزاده هستيد چرا كه … و كشتن شما فرض است…

آن ها مي گويند، چيزي هاي را كه ما از چگونگي برخورد، برنامه و فعاليت هاي طالبان شمال در يافتيم، از بين بردن و ترور شخصيت ها و افراد آگاه، توهين و تحقير مردم، از بين بردن سرمايه و زمينه هاي سرمايه گذاري نگهه داشتن مردم در يك فضاي كاملا توحشي و فرهنگ ستيزانه و در كل انتقام گرفتن از مناطق و مردمي است كه در سال هاي پس از 1375 در برابر آن ها قرار گرفته و مقاومت كردند. نشانه هاي اين موارد در تمامي حركت ها و برخورد ها در برابر مردم و كساني در چنگال شان گرفتار اند مشهود و مسلم است. قرار اسناد ارايه شده از طرف كساني كه از نزديك با فعاليت هاي طالبان در كندز به ويژه در علي آباد و چهار دره در آن ولايت در جريان هستند مي گويند كه تعقيب و تحقق اين گونه تصميم و برنامه هاي پيچيده در حد نيرو هاي دهشت افگن به نسبت تعدد چهره ها و انديشه ها در ميان شان نيست؛ بلكه در پشت سر آن دست ها و حلقه هاي پنهان در مركز و جاي هاي گوناگون نيز قرار دارند كه در نقش تيورسن ها، دكترين و سرمايه گذاران در اين پروژه بازي مي كنند، طوري كه چند بار شاهد تماس هاي دو طرفه از كابل و مكان هاي نامعلوم ديگر در قسمت چگونگي كار هاي شان بوديم و از آن آدرس ها رهنمايي چگونه كار و عمل كردن مي شدند.

به گفته‌ي شاهدين عيني در نزد گروه هاي دهشت افگن در شمال هيچ كسي به جز از مردم تاجيك، ازبيك و…را نديده اند كه در بند شان وجود داشته و يا مورد آزار، شكنج و قتل قرار گرفته باشند واگر كساني را هم به نام پوليس و… به عنوان اسير مي آوردند، به زودترين وقت، بدون كدام آزار وشكنجه اي، رها مي گرديدند.

انتقام شكست و از دست دادن صد ها جنگجو در دوران حمله به شمال و مقاومت و ايستادگي بي نظير در برابر آن ها، يكي از پهلو هاي فربه گسترش جنگ و ترور در شمال است. كسان و حلقه هاي كه جدا از تاثير عوامل خارجي در تولد و شكل گيري طالبان، اين گروه را نماد نام و ننگ قومي مي دانستند و آن ها را احيا كننده جايگاه و پايگاه به گفته‌ي خود شان از دست رفته تاريخي قلمداد مي كردند و براي موفقيت شان روز ها تلاش و شب ها استخاره كرده نمودند، هنوز از شكست و نابودي اين گروه به شدت عصباني و متاثير هستند. اين ها ناراض از اين نيستند كه در شمال جنگي تازه ي راه بيفتد و آن ها شاهد وخامت اوضاع و قتل و نسل كشي در اين مناطق باشند. سران و نيرو هاي باقي مانده طالبان از زمان مقاومت، نيز در تلاش اند تا به هر صورت ممكن انتقام تلفات و شكست هاي مكرر خود را از مردم شمال بگيرند و پروژه‌ي تكميل ناشده خود و حاميان شان را تمام كنند. مصداق هاي اين طرح در حرف هاي كساني كه از نزديك زهر تلخ اين گروه را چشيده اند كاملا مشهود و آفتابي است.

كساني كه روزه ها را در قيد نيرو هاي طالبان در شمال گذرانده اند، مي گويند كه افراد طالبان به نسبت اهميت دوسيه شان، آن ها را دوبار به نزد والي نام نهاد طالبان در بغلان بردند و نيز به تكرار با افراد بلند پايه طالبان مواجه مي شدند از اين افراد بار ها در مورد سران جبهه مقاومت فحش ها و بد گويي ها شنيدند و به خاطر منسوب دانستن شان با  آن ها مورد شكنجه و لت و كوب قرار گرفتند. اين شاهدين مي گويند، سران طالب بارها از گرفتن انتقام از مقاومت گران و مردم شمال كه در برابر اين گروه در گذشته جنگيده اند سخن گفتند.

در اين روز ها طالبان در شمال برنامه‌ي ترور و كشتن افراد از اين قماش را آغاز كردند كه اگر زمينه و امكان بيابند و تصميم جدي در برابر شان اتخاذ نگردد، احتمالا دندانه هاي اين چرخ خون خوار در صورت گردش قرباني هاي زياد بگيرد و كسان زياد را از هر طيف و قشر به كام خود بكاشند. تاحال اين گروه تعداد زيادي از تاجران، فعالين سياسي و… را دست گير و يا از بين برده اند.

روند انتقام گيري در اين منطقه فقط در بعد كشتن ختم نگرديده، بلكه گونه هاي مختلف را با خود به همراه دارد. تقاضاي پول هنگفت از تاجران و مردمان با نفوذ توسط اخطار ها و تهديد ها، فشار سنگين جسمي و رواني مردم براي پيدا پردن سلاح و پول، گرفتن پول و چيز هاي ديگر به عنوان عشر وزكات، ايجاد رعب و حشت در ميان مردم، اخلال در جاده هاي عمومي و برهم زدن فضاي عادي عبور و مرور و… زواياي پروسه انتقام گيري از مناطق شمالي محسوب مي گردد.

به گفته‌ي تحليل گران، پاكستان و دستگاه اسخباراتي آن، آي.اس.آي نيز در انتقال و گسترش جنگ و ناامني در شمال سهم عمده دارند. مردم شمال در ناكامي استراتژي پاكستان مبني بر تسلط كامل افغانستان از طريق طالبان و تحت رهبري كامل آوردن آن از نگاه سياسي و اقتصادي سهم پايه ي داشتند. اين كشور كه در تباني با كشور هاي متعدد در تشكيل و راه اندازي نيروي طالبان به حيث مادر عمل كرده و پول، امكانات و تجهيزات هنگفتي به مصرف راسانده است، مقصر اصلي برهم خوري و شكست عمق استراتژي اش را همين مناطق و مردمان آن مي داند و درعين حال خوب مي فهمد كه اين مردم را نتوانسته و نيز نمي تواند در موقعيت غلامان و اجيران خود استخدام كند تا برنامه و اهداف استراتژيك و برون مرزي اش را به پيش ببرند و همچنان همين مردم بودند كه پاكستان را به حيث پرورشگاه و حمايت كنند گان اصلي تروريستان و دهشت آفرينان براي مردم جهان معرفي و چهره ي واقعي سرمداران فريب كار آن را افشا كردند. بدين سبب امروز پاكستان زمينه و فرصت دوباره يافته تا انتقام خود را از اين مناطق بگيرد. قرار گفته ي آگاهان، و قتي پرويز مشرف به كابل آمد و تصوير قهرمان ملي را در پيشاني ترمينال فرودگاه هواهي كابل مشاهده كرد، به حامد كرزي و كسان ديگر گفت كه شما چگونه با ما ادعاي دوستي مي كنيد كه تصوير دشمن ما را در هر جاي مهم  و در ميدان هواهي نصب كرده ايد، به همين ترتيب وزير خارجه آن نيز اين دور را پيموده و نگراني خويش را از بابت خود نمايي تصوير شهيد مسعود در آن جا اظهار كرده است. چند بار از زبان تحليل گران حتا از رسانه ها نيز شنيديم كه مقام هاي پاكستاني از حضور پر قدرت مقاومت گران در پست هاي وزارت و جاي هاي مهم به عنوان دشمن، به مسوولين بلند پايه دولت ابراز انزجار و نگراني كرده اند.

قومي-سياسي

تحليلگران، افغانستان را كشوري مي دانند كه گرايش ها و جاذبه هاي قومي سهم عمده را در تصميم گيري ها و كنش هاي سيايت مداران آن دارد. اين حرف از بار فربه ديد و موضع جامعه شناختيك بهره مند است و پهلو هاي جامعيت و تاريخيت مساله را نيز با خود دارد. در اين كشور تا هنوز سياست، اقتصاد، فرهنگ و… استقلال خود را از فضاي تماميت خواهانه قوميت و قبيله گرايي نگرفته اند. حكومت هاي كه از بستر ارزش هاي مربوط به قوم  و قبيله يكي پيهم برخاسته اند، همه امكانات و فرصت ها را در دايره‌ي بسته و تنگ خويش تنظيم و برنامه هاي فزون خواهانه را يك جانبه و بدون در نظرداشت حقوق ديگران گسترش داده اند. حقوق، امتيازات و زمينه ها در درجه نخست و فوق العاده در اختيار يك بخش و طيف خاص جامعه قرار مي گرفته و چيزي كه از اين ميان فرار مي كرده، مال و حق ديگران محسوب مي گرديده است. آوردن دو واژه قوم و سياست در كنار هم، در عنوان و در رديف عوامل دخيل در اوضاع نابسامان و بحراني اخير شمال، از اين رهگذر معناي خاص را حمل مي كنند. قبيله و ارزش هاي قومي در كشور ما همواره جهت و بستر دهنده براي سياست بوده است. وقتي بخواهيم سياست و عملكرد هاي سياسي را در تاريخ “افغانستان” به بحث و بررسي بگيريم، حتماً اين كار را بايد در درون و گستره ي قوم و قبيله شروع كنيم و در همين دايره به پايان برسانيم. انديشه ها و كنش هاي سياسي رايج در كشور در اين حوزه‌ي محدود، قابل شناخت و تعريف اند. سياست در درون قبيله رنگ مي گيرد، در همين امتداد و خط حركت كرده و حامل و حافظ ارزش هاي مربوط به آن است. هر چيزي كه در برابرش قرار مي گيرد، به گونه‌ي آني بايد آن را يا همدست، يا هم رنگ و يا حتما در فضاي مطلق خود داخل سازد. اين سياست قومي است كه در مسير كار هاي مصرانه خود اقتصاد و فرهنگ را با هم گره زده و بستر حركت و دوام آن ها را تعيين و تنظيم مي كند و اين هردو نيز بايد در خم وپيچ ها و در محدوه گلو گير آن نفس بكشند و الا از اعتبار و مشروعيت باز مي مانند. سر انجام همه پديد هاي اجتماعي و عمومي از اين سرچشمه تزريق مي شوند و حصه مي گيرند. نهادينگي و اعتبار بلند ارزش هاي قومي، تمامي خطوط و كانال هاي اجتماعي را در جغرافياي خود مديريت و توجيه كرده و فرصت شكل گيري نهاد هاي معتبر و ملي را به دست باد و آتش سپرده است.

از بين رفتن حكومت طالباني- بلوغ و سكوي انديشه قومي در كشور- و آمدن صفحه جديد فرصتي مناسبي را فراهم كرد تا سياست، اقتصاد، فرهنگ، حكومت، حكومت داري و… در دايره هاي ملي گام بگذارند و در مسير معيار هاي مرسوم و قبول شده ي جهاني راه بيفتند و مقتضيات زمان و قرن را لحاظ كنند و در مرز هاي تعريف و شناخته شده خود قرار بيگرند. هشت سال از چند طرف زمان ارجمندي بود تا ما در گستره ي كلان ملي، زمينه هاي جداسازي و مسير دهي منطقي قوم  و ديگر پديد هاي مهم خويش را فراهم مي كرديم و آن ها را از كمينه ها و رنگ وبو هاي قومي كنار مي كشيديم چراكه مجال و ميدان علمي و ملي را از فرهنگ، سياست و اقتصاد يك كشور گرفتن و آن را در محوده ي منافع يك قوم تركيز دادند، در كل، همان پيامد و نتايجي را مي داد كه در قرن ها داده، تجربه‌ي كه اكثري كشور ها و جوامع آن را ديده و از خود رانده اند.

اما آمدن فضاي نو در كشور، پس از 11 سپتامبر، نه تنها منجر به مرز شناسي مقوله هاي مهم و ناچيز شماري مسايل قومي نشد و جايگاه و تاثير جازبه هاي قومي و قبيله يي را تقليل نداد، بلكه به اين خط برجسته و تاريخي رنگ و كارايي ويژه بخشيد و آن را با مفاهيم و ارزش هاي جديد وارد شده، در هم آميخت. جالب بود كه دغدغه ها و تمايلات قومي با چهره هاي شاخص خود به سادگي در كنار دموكراسي، حقوق بشر، انتخابات و …قرار گرفت و به آن ها كنار آمد. اين جمع آيي متناقض و كاملاً در تضاد جوهري با هم، مايه ي بحث و بررسي جالبي نيز خواهد بود ولي از همان ابتدا، بر بسياري از آگاهان معلوم بود كه اين رفاقت و دوستي همسان دوستي گرگ و ميش است و زياد پايدار نخواهد بود و اگر هم، سرانجام يا دوباره از بين مي رود و يا در دراز مدت به نسبت حضور و جازبه بلند قوميت در كشور، ارزش هاي دموكراتيك و تازه، ميدان را به نفع قبيله و عشيره خالي خواهند كرد و ياهم  مصداق همان قصه گرگ و روباه، در عقب ارزش ها و چهره هاي قومي حركت و بلي گوي و گوش به فرمان آن خواهد بود. ولي ما ديديم كه قبيله و جلوهاي خاص آن به سرعت با مفاهيم دموكراتيك كنار آمد، خود را از چهره و رنگ آن ها برخوردار كرد و لباس مدرن در تن نمود. سياست ها و پروژه هاي قومي كه قرن ها در فعاليت و گسترش بود و فضاي تحقق هر گونه پديده و برنامه ي ملي مي را بست، در صفحه ي نو نه تنها از كار نماند و بطي نشد كه در عين حال خطرناك تر و مضرتر و منسجم تر هم شد. هنوز مي خواهد قاعده‌ي زمين سوخته را تكرار كند؛ هنوز تلاش دارد تا فضاي ارباب رعيتي و برادربزرگ و قوم شريف و پست و اكثريت و اقليت را زنده نگهه دارد؛ هنوز در صدد تعميم ارزش هاي تماميت خواهانه خود است؛ هنوز تلاش مي كند تا اقتصاد، فرهنگ، سياست، حكومت داري و… از دايره ي سلطه‌ي قهار اش برون نرود. به همين خاطر است كه فزون خواه، زمين گير، حذف گر و خوار و نا توان كننده است. هر چه ارزش، سلامت، حقيت و درستي است مي بلعد و يا آن را به تسليمي فرا مي خواند. امروز هنوز چرخ استبدادي قوم و قبيله  به سرعت در چرخش است و همسان اژدهاي تازه دوم، ارزش ها و بايسته ها را در دل خود فرو مي برد و يا رنگ و اعتبار مختص به خود مي بخشد. خصوصيت عمده قبيله و سياست و اقتصاد برخواسته از آن جدا از اين كه حق و فرصتي براي ديگران نمي شناسد، شگرف اين است كه هيچگاهي سير نمي شود و با تمامي امكانات نامحدود و نامشروعي كه براي نام و ننگ خود تهيه ديده قانع نيست. تمامي نماد ها و نشانه هاي جمعي كه مال و سهم اقوام ساكين در كشور اند را با نام و آدرس خود مارك مي زند و در ميزان خود به مي سنجد و پس نام “ملي” و شعار از همه كس و براي همه كس را بلند مي كند.

به باور آگاهان و بر پايه ي قراين و شواهد، جنگي كه به تازگي در شمال در حال گسترش و قرباني گيري است، در عين حالي كه داراي ابعاد، عوامل و اهداف كلان و برون مرزي است، انديشه ها و پروژه هاي مشخص و برنامه ريزي شده ي قومي را نيز حمل مي كند.

اين جنگ حد اقل با چند پيش زمينه از سوي افراد و حلقه هاي مشخص، نه از طرف يك قوم و مردم سازماندهي شده بود. اين تيم ها كه در درون ساختار دولت، بيرون از آن و حتا در كشور هاي خارجي به حيث لابي هاي قومي، حضور و فعاليت گسترده داشتند، خود را نماينده و ناجي يك قبيله دانسته و باشعار هاي ظاهراً حق خواهانه براي مردم، ولي در اصل براي بهره برداري هاي بيشتر شخصي و گروهي از امكانات ملي، چهره و رنگ مشروع به فعاليت ها و برنامه هاي خود دادند. همين روپوش هاي ملي، وحدت ملي، تامين ارتباط اقوام و…بود كه در مقاطع مختلف در برابر تحقق اين گونه پروژها، حساسيت ها و موانع آنطوري شايد وبايد به وجود نيامد و موج اعتراض هاي مردمي شكل نگرفت. دليل عمده ي آن طوري كه ذكر شد ترتيب آگاهانه‌ي همان سرپوش هاي فريبنده‌ي بود كه مجال هرنوع واكنش جدي تاثير گذار را از نيرو هاي فعال مي گرفت چرا كه در چنين حالتي اگر كسي اعتراضي مي كرد و در برابرش ايستاد مي شد، متهم به تنش آفريني، مخالف وحدت ملي و منافع ملي مي گرديد و برايش از هر جهت و حتا از سوي افراد و مسووليني كه اسير دستان قدرت و اربابان قدرت قرار گرفته بودند، محديت ها و خطر مي باريد.

گرفتن موقعيت هاي مهم مانند وزارت خانه هاي كليدي، جا به جايي در پست هاي اساسي، آن هم كساني را كه سخت متعهد و پايبند به اين گونه شعار ها و تحقق آن بودند و سرازير كردن پول هاي هنگفت به عنوان معاش به جيب آن ها. اشغال اكثر زمينه هاي سرمايه گذاري، ماركيت و بازار و واردات كالاهاي مهم مانند موتر، نفت و… به دست آوردن امتياز شركت هاي گوناگون. در اختيار قرار دادن اكثريت امتيازات بورسيه هاي تحصيلي خارجي در دانشگاه هاي معتبر و بي مهري شديد نسبت به جوانان مليت هاي ساكن و محق در كشور… تهيه ي برنامه‌ي مسكن و زمين دهي و جابه جا سازي خانواده ها و انتقال آن ها از ولايت هاي دور دست، از پيش زمينه ها و كار هاي مقدماتي انديشه‌ي غلبه و تماميت خواهي در مركز بود كه اين امكانات و توانايي ها، به ترتيب با برنامه ي منظم، زمينه هاي نا آرامي در شمال و نقاط ديگر را در مواقع مناسب سامان داد.

در شمال كشور ماه ها پيش از برگزاري انتخابات نشانه هاي از تطبيق يك برنامه سنجيده شده وجود داشت كه در چند مرحله و يا در چند چهره نمود يافت:

– تيم هاي در جريان برنامه دي. دي. آر، تلاش مي كردند تا به هر نحو ممكن سلاح ها را از كساني كه در اختيار دارند با قيمت هاي بالا بخرند. اين كار به صورت بسيار ماهرانه عملي مي شد و پس از خريداري تعداد زياد سلاح و تجهيزات نظامي، توسط موتر هاي باربري به طرف مركز و جنوب كشور انتقال داده مي شد. اين مساله را از تعداد زياد مردمان ولايت هاي بغلان، كندز، تخار و بدخشان شنيديم و آن ها از خريداري و جمع آوري اسلحه از طريق دست هاي پنهان و به قيمت چند برابر سخن مي گفتند. در اين كار شايد قصد هاي ديگري مانند به دست آوردن پول، تجارت، فعاليت هاي مافيايي و… دخيل مي بودند؛ اما انتقال انبوه سلاح به مناطق ديگر و پاكسازي مناطق مشخص، قضيه  را پيچيده نشان مي داد. در پهلوي اين كار، دولت افغانستان نيز پروگرام خلع سلاح عمومي را از دست افراد و حلقه هاي نظامي با همكاري كشور هاي خارجي در شمال افغانستان شروع كرد كه تا امروز ادامه دارد. اين پروسه ظاهراً در فضاي پس از سال ها جنگ پيام خوش را القا مي كرد و نيرو هاي مسلح و مردم نسبت به اصل راه اندازي آن رضايت داشتند؛ اما برخورد دوگانه ي دولت در همين مورد نيز پرسش هاي جدي  را برانگيخت و آن ها را نسبت به سلامت و شموليت پروسه مشكوك كرد. مردم حق داشتند كه در اين مورد اظهار نگراني كنند؛ چون از يك طرف سلاح ها از مناطق شان جمع آوري مي گرديد و از طرف ديگر اين سلاح ها به دست افرادي در مناطق ديگر به نام اربكي و نيروي جنگي قومي سپرده مي شد. اين موضوع در همان زمان به سطح رسانه ها كشيده شد و تحليلگران از تناقض و دوگانگي در برخورد با اين قضيه هشدار دادند. اربكي سازي در اين روز ها نيز به مناطق شمالي رفته و از طرف وزارت داخله در مناطق ناامن و مشخص عملي مي گردد؛ اما كوچكترين سود و تاثيري در كاهش حملات نيرو هاي جنگجو ندارد، جز اين كه افرادي از محلات نا امن به اين پروسه پيوسته و چند روز بعد، با سلاح و تجهيزات جنگي شان در صفوف “دشمن” شامل مي شوند. به اساس گفته هاي مردم محل، اين روند در ميان مردمان يك قوم و در منطقه مشخص صورت مي پذيرد كه در دراز مدت منجر به تنش ها و جنگ هاي قومي مي شود. در اين شكي نيست كه ناامني هاي اخير شمال كه هنوز سير صعودي دارد، يكي از منابع تمويل و تغذيه اش همين اربكي هاي جنوب و همچنان نيروهاي مردمي تازه شكل گرفته در برخي مناطق شمالي كشور باشند. وقتي پوليس آموزش ديده، آماده است كه سلاح و امكانات خود را به طالب تسليم كند، چگونه مردم، بالاي اربكي و نيرو هاي قومي اعتماد كنند. يقيناً اين نيروها شكننده تر و مشكل آفرين تر از نيرو هاي طالب خواهند بود.

– يك قسمت جنگ و خشونت را همين حالا در شمال كساني به پيش مي برند كه از چند سال پيش به عنوان مردمان بومي اسناد به دست و كوچي، به شكل گروهي به مناطقي در ولايت هاي فارياب، بغلان، تخار، كندز مسكن گزين شده بودند. در همان سال ها و قتي مردم اين محلات و بعضي از نماينده ها از جا به جايي بي رويه، برنامه اي و حضور مسلح اين جوقه ها اعتراض و حتا تظاهرات كردند، افراد و تيم هاي در داخل دولت به شدت از اين روند حمايت و پشتيباني كردند و اين كار را حق مسلم هر افغان خواندند كه مي تواند در هر جايي كشور مسكن اختيار كرده، زندگي كند. من در اين جا در صدد ايستادگي در برابر اين مساله نيستم كه هيچ هموطن هلمندي، قندهاري و….حق ندارد به مناطق شمالي آمده و در اين جاي ها مسكن گزين شود. نگراني در جايي ديگر است و آن، اين كه جريان وارد شدن اين افراد و خانواده ها، روال عادي خود را نداشته و طوري كه در رسانه ها هم انعكاس يافت و بعضي تحليلگران اشاره كرده بودند و همچنان از نشانه ها و قراين معلوم مي گردد، برخي مقام هاي بلند پايه‌ي دولتي، روي برنامه مشخص، در پشت اين پروسه  قرار دارند و آن را حمايت هاي سياسي و حقوقي مي كنند. در ولايت بغلان وقتي مردم محل و برخي از مسوولين از جمله والي همان وقت آن، از سرازير شدن و جابه جايي به زور كوچي ها و… اعتراض كرده، تصميم گرفتند كه آن ها را از زمين هاي كه مربوط به افراد معلوم است، بيرون كنند، آن ها گفتند كه ما را (….) امر كرده كه در همين محل آمده خيمه بزنيم و شما رفته به آن ها صحبت كنيد اگر گفتند كه ما به جاي ديگر برويم، مي رويم و الا، ما را كسي از اين جا بيرون كرده نمي تواند. سرانجام، دعواها و تنش ها  منجر به بركناري والي ولايت و چند مسول بلند پايه دولتي گرديد و مساله به قوت خودش باقي ماند.

در ولايت تخار در لسوالي خواجه بهاوالدين نيز همين قاعده تكرار شد. اعتراض مردم و برخي نماينده ها مبني بر موجوديت اسلحه در خانواده هاي تازه آمده و ظاهراً اسناد دار، به جايي نرسيد و تيم هاي در دولت و بيرون از آن، به شدت از حقوق آن ها دفاع كردند و هزار مرثيه ديگر براي مظلوميت شان سرودند. در اين روز ها همين افراد با سلاح و امكانات جنگي كه داشتند و چيزهاي كه تازه به دست آورده اند، به تهديد باالفعل مبدل شده، در ناامني بيشتر اوضاع سهم مي گيرند. مردم محل مي گويند كه تمامي اين افراد مسلح بوده و با نيرو هاي دهشت افگن  در عمليات هاي تخريبي و ناامن سازي مناطق مختلف سهم مي گيرند.

–    در مدت چند سال گذشته كساني در ارگ رياست جمهوري و بيرون از آن تلاش كردند تا به نحوي افرادي را در پست هاي بلند دولتي در ولايت هاي شمال تغيين كنند تا از يك طرف از تيم خودشان بوده و از طرف ديگر در خدمت برنامه ها و اهداف قومي آن ها باشند. اين روند تقريباً در تمامي كشور مصداق داشت و دارد. افراد تعيين شده از سوي افراد و تيم رييس جمهور،  پس از به دست گرفتن چوكي ها به روي شناخت، چانه زني و معامله، يكسره در صدد تعميم سفارش هاي اربابان خويش مي برايند و در اين حالت است كه كارايي و تعهد و دلسوزي به سرنوشت مردم از ساحت فعاليت ها شان رنگ مي بازد وجايش را برنامه هاي سياسي، تجارتي  و تيمي فرا مي گيرد. در پهلوي اين ها، مسوولين و افراد تقرر شده از مجراهاي غير مشروع و ملي در بسياري تنش هاي سياسي و قومي محور مي بودند. در جوزجان والي اسبق آن ولايت متهم به دست داشتند در كار هاي قومي و سياسي شد و سرانجام اعتراض هاي مردمي باعث كشته شدن افراد بيگناه ملكي گرديد. در ولايت بغلان نيز مردم بر پايه ي اسناد، والي و چند مسوول بلند پايه ي دولتي را به دست داشتند در فعاليت ها و پروسه هاي غير ملي كرده و از بي تفاوتي و ناكارگي شان اعتراض هاي مكرر كردند. طوري كه گفته شد تقريباً در تمامي ولايت ها چنين و ضعيتي حاكم بوده كه اعتراض هاي مردم ولايت بدخشان، تخار كندز… مصداق خوب آن ها است. روند تعيين و جابه جايي اين گونه افراد،  در آستانه‌ي برگزاري انتخابات رياست جمهوري از سرعت بيشتري برخوردار شد و شاهد بوديم كه با وجود موج اعتراض ها از محض سياسي بودن پروسه، به شكل عادي عملي گرديد. اين افراد آنطور كه در رسانه ها انعكاس گسترده يافت و از جانب ستاد هاي انتخاباتي نامزدان شنيده شد، در نا امني هاي پيش از انتخابات دست داشتند و به اساس برنامه‌ي از پيش تعيين شده تلاش كردند تا به هر گونه‌ي ممكن از آمدن مردم به پاي صندوق ها جلوگيري كنند و زمينه را براي سؤ استفاده و تقلب به نفع نامزد مورد نظر خويش فراهم نمايند. در اين روز ها كه دامنه ناامني و گسترش افراد جنگجو به سرعت به مناطق شمال ادامه مي يابد و طالبان تا مناطق مختلف در بدخشان رسيده اند، مسوولين امنيتي و ملكي هيچگونه نگراني و تشويش از خود بيرون نمي دهند، گويي همه چيز در جاي خودش قرار دارد و آب از آب تكان نخورده است.

–    كساني كه مدت زيادي را در چنگ طالبان در بستر هاي اصلي فعاليت هاي آن ها در ولايت هاي بغلان و كندز بودند و نيز چندين شاهد عيني، مي گويند كه بخشي بزرگ نيرو هاي جنگجو و مخرب در اين مناطق بيشتر برنامه هاي سياسي و قومي را به پيش مي برند و در جهت چگونگي تحقق آن همواره از كابل و جاي هاي ديگر امر مي گيرند تا اوامر و برنامه هاي رهبران خود را. اين ها مي گويند كه چندين بار شاهد تماس ها و مبادله‌ي معلومات از مكان هاي در كابل و حتا از درون شوراي ملي با شورشيان بوده اند كه كساني، طالبان را به انجام كار ها و برنامه هاي تشويق كرده و فهرستي از اشخاص مختلف را پيشكش مي كردند. به گفته ي اين ها در جريان شكنجه و بازپرسي شديد، كساني آمده و مسايل خطرناك قومي را مطرح مي كردند و آن ها را به خاطر نسبت داشتن به مليتي و سمتي تهديد به قتل مي نمودند و افراد زياد را به همين انگيزه سر بريدن و ما احساس كرديم كه اين ها فقط وظيفه دارند تا پروژهاي قومي را كه از حانب حلقه هاي مشخص براي شان القا مي گردد، دنبال كرده و ديگران را به عنوان هاي گوناگون از بين ببرند و همان قاعده نسل كشي و حذف را دوباره تكرار نمايند. مساله‌ي حمايت شورشيان و توزيع اسلحه به افراد از مراكزي در كابل و در شمال چندين بار از طرف برخي مسوولين دولتي و نماينده هاي مردم در سطح رسانه ها مطرح گرديد، آن ها از نام و آدرس هاي پرده برداشتند كه گويا در گسترش ناامني در شمال دست دارند. در پيوند با اين، شاهدين مي گويند، برخي از گروه هاي شورشي در شمال از سوي تاجران، حلقه ها و افرادي در مركز حمايت هاي مالي مي گردند و اين كار از طريق اكوند هاي بانكي آن ها… در كابل صورت مي گيرد. به گفته مردم در كندز و بغلان، طالبان با استفاده از ابزار گوناگون از بازرگانان ولايت هاي شمال پول هاي هنگفت و سلاح به دست مي آورند و لي چون مورد اخطار شديد قتل قرار دارند، قضيه را به نيروهاي امنيتي و جا هاي ديگر اطلاع داده نمي توانند والا جان خود و فرزندان شان در خطر قرار مي گير. بعضي از تحليلگران و نيز مردم محل به اين باور اند كه حلقه هاي مشخص در تلاش اند تا از طريق اين گروه ها، در ضمن ناامن كردن ولايت هاي شمال، روند تجارت و فعاليت هاي اقتصادي را در اين مناطق مختل كنند و نيز بازرگانان را از داشتن پول و زمينه هاي تجارت محروم كنند.

–    تا پيش از برگزاري انتخابات رياست جمهوري، اوضاع امنيتي و حضور گسترده مخالفان مسلح در شمال زياد نگران كننده و جدي نبود اما جالب بود كه تا روز هاي نزديك به انتخابات يك باره اوضاع تغيير كرده و در محلاتي كه اصلا ً گمان حضور و فعاليت شورشيان و برهم خوردن وضعيت امنيتي از جانب آن ها نمي رفت، طالب و دهشت گر سبز شد و از زمين و زمان باريد. اين وضعيت از يك طرف به اساس اخطار هاي طالبان مبني بر مختل كردن روند راي دهي، قابل پيشبيني بود اما به گفته شاهدين، نماينده هاي انتخاباتي برخي نامزدان و تحليلگران، در وخامت اوضاع در جريان انتخابات بيشترين سهم را مسوولين و افراد مربوط به تيم برسر قدرت داشتند تا شورشيان. در برخي ولسوالي هاي ولايت بلخ، در بغلان، كندز، تخار… چنين صحنه هاي خلق شد. البته اين صحنه سازي ها به هدف متفرق كردن مردم، حضور نيافتن در مراكز راي دهي و سرانجام زمينه سازي تقلب گسترده اي كه هر روز پرده هاي گنديدگي و رسوايي آن فضاي كشور را فرا مي گيرد و آبروي پديده اي به نام دموكرسي و انتخابات را در قرن بيست ويك مي برد، به وجود آمد. مساله ي رسوايي اين داعيان انتخابات و تمثيل اراده‌ي مردم، حالا ديگر از محدوده ي كشور ومنطقه بيرون گرديده و در گوش اكثريت مردم جهان اصابت كرده است.

گسترش روز افزون نا امني در شمال و سكوت معنا دار مسوولين امنيتي… در كابل و شمال، بسياري ها را واداشته است تا اين مساله را به چگونگي نتايج انتخابات و موضوع رفتن و نرفتن آن به دور دوم، نسبت بدهند و آن را ساخته ي دستان و مغز هاي دلباخته تيم حاكم نسبت به ماندن در قدرت تلقي كنند. اين كار نيز از تيم حاكم بعيد نيست، چرا كه در مواقع مختلف ديده شد كه اين ها براي حفظ و دوام منافع شان دست به هر كاري مي زنند و هر ترفندي را به كار مي برند. به گفته ي آگاهان، تيم موجود تلاش مي كنند تا با وخيم و خطرناك نشان دادند وضعيت كشور و تهديد باالفعل شورشيان، جامعه ي جهاني را فريب داده و آن ها را از دنبال كردن موارد گسترده تقلب و دوباره برگزار شدن انتخابات باز بدارند و از طرف ديگر نامزدان رقيب را نيز مجاب به پذيرش نتيجه اعلام شده از طرف كميسيون انتخابات و پايان دادن به اعتراض هاي خود كنند و يا آن ها را وادار به شريك شدن در دولتي به نام دولت ايتلافي كنند. در اين صورت است كه تيم موجود به جامعه ي جهاني نشان مي دهد كه رقباي جدي انتخاباتي ما ديگر از ادامه‌ي خواسته هاي خود در مورد نتايج كنار رفته  و نتيجه ي اعلام شده را پذيرفته اند، بناً شما هم به اين تصميم ملي احترام گذاشته نتايج انتخابات را بپذيريد.

پس يك عامل عمده دوام و گسترش نا امني در شمال وحتا در كشور تيم برسر قدرت است كه روي اهداف سياسي شان نمي خواهند اوضاع امنيتي بهتر گردد.

–    برخي تحليلگران به اين باور اند كه حضور گسترده ي مردم شمال كشور به پاي صندوق هاي راي و استقبال آن ها از روند هاي دموكراتيك باعث برآشفته شدن حلقه ها و افراد قبيله گرا و تماميت خواه گرديده است. بناً اين افراد با امكانات كه در درون دولت و بيرون از آن دارند تلاش مي كنند تا انتقام رفتن مردمان اين مناطق را به پاي صندوق هاي راي بگيرند و پاداش اين گناه بزرگ را به آن ها بدهند. مصداق هاي اين موضوع در برخورد خشين نيرو هاي مسلح در مسير شاهراها، انگشت هاي رنگين  به رنگ انتخاباتي مردم را بريدن، تهديد دوباره ي مردم به خاطر عدم حضور دوباره در پاي صندوق هاي راي دهي، نامشروع و غير ديني شمردن انتخابات و ايجاد رعب و حشت در ميان مردم و….ديده شده است. اين كار نيز از افراد و حلقه هاي كه در صدد حاكميت مطلق يك قوم در اين كشور اند و برنامه هاي فزون و تماميت خواهانه را همواره روي ميز خود دارند، بعيد به نظر نمي رسد.

خارجي ها

اتفاق شگرف و مشكوك11 سپتامبر باعث گرديد تا امريكا بهانه‌ي مناسب حمله به افغانستان را پيدا كرده و پاي كشور هاي زيادي را براي از بين بردن تروريست ها در لانه ها و پرورشگاه هاي اصلي شان نيز بكشاند. همين بود كه كشور ما براي نخستين بار در بستر حضور و فعاليت هاي گسترده نظامي و سياسي ده ها كشور قرار گرفت. اگرچه به باور دانشمندان داخلي و خارجي اين كشور به نسبت موقعيت و اهميت استراتژيك اش هيچگاه از ساحه ي بازي ها و برنامه هاي كلان كشور هاي بزر گ و همسايه دور نبوده و سرنخ دوام آتش جنگ، ويراني، آوارگي و فقر در اين كشور به دامن دستگاه هاي استخباراتي، اقتصادي و سياسي همين كشور ها بر مي گردد. در همين سال هاي نه چندان دور اين كشور تاوان هاي سنگين دو حمله بزرگ؛ يكي از شمال و ديگري از جنوب را پرداخت و هنوزهم در تبعات و كابوس گذر از پيامد هاي مهلك آن ها دست وپا مي زند. اما اشغال اين كشور توسط امريكا و ناتو -رقيب استراتژيك در دوران جنگ سرد و اكنون روس ها- ابعاد گنگ و وسيع، برنامه هاي برون مرزي و فعاليت هاي دوگانه، اين حضور را استثنايي و ديگرگونه رقم مي زند. اكنون كشور هاي خارجي به ويژه امريكا از زاويه هاي مختلف تسلط  دارند. فضاي اين كشور در اختيار شان قرار دارد، افراد زياد شان در بخش هاي سياسي فعاليت مي كنند، دستگاه هاي استخباراتي شان به قولي در دروني ترين زواياي زندگي مردم نفوذ كرده و در عزل و نصب افراد و در ايجاد ساختار هاي نو دست باز و تعيين كننده دارند…. در طول هشت سال حضور گسترده كشور هاي قدرتمند، ما شاهد عملكرد ها و برخورد هاي چند چهره و متناقض زياد اين كشور ها در قضايا و تحولات كشور بوديم؛ برخورد هاي متناقض با دولت، با چهره هاي سياسي، نيرو هاي جنگجو، با احزاب و…

در ماه هاي اخير كه اوضاع شمال رو به وخامت گذاشته و صد ها نيروي جنگجو با امكانات و تجهيزات بالا در مناطق گوناگون آن به سرعت نفوذ مي كنند، نقش اين كشور ها در تحولات اخير شمال و عبور هزاري شورشيان و گسترش جنگ به اين مناطق چه خواهد بود؟ اتهام هاي كه از طرف هاي مختلف، به اين ها وارد مي گردد، بر كدام منطق استوار است؟ البته روي بحث ما در اين جا متوجه سه كشور (پاكستان، انگلستان وامريكا) است كه بيشترين سهم را در بحث ها و تحليل هاي اوضاع شمال از آن خود كرده اند. شايد در فرايند كالبد شگافي و تجزيه زواياي متعدد ناامني و وخامت رو به سربالاي شمال، دست هاي زيادي دخيل باشند؛ اما ظاهرا بر پايه تجربه هاي گذشته و شواهد موجود، اين سه كشور هستند كه ميدان دار اوضاع شمرده مي شوند. اكنون در احوال كشور و به ويژه شمال، منافع كشور ها و گروه هاي مختلف در تقابل و گاهي هم در برخي موارد در همسويي قرار دارند. اين چند گونگي و دخالت دست ها و طرف ها است كه اوضاع را به سطح پيچيده و خطرناك كشانده و فضاي تاريك و گنگ را شكل داده است.

پاكستان

كشور پاكستان پيشينه‌ي درازي مداخله حتا به اندازه عمرش در امور افغاستان دارد. فرايند مداخله ي اين كشور در مقاطع زماني، در رنگ و چهره هاي مختلف نمود يافته و طوري كه ديده مي شود، سايه ي سياه خود را هيچگاه از روي مردم ما دور نكرده است. بلوغ چشمداشت و مداخله پاكستان را مي توان در هيات گروهي به نام طالب جمع كرد كه از شكم دستگاه هاي استخباراتي و اهداف استراتژيك سياست مداران آن بيرون شد. در شكل دهي و راه اندازي اين گروه، پاكستان تلاش هاي زيادي كشيد، خطوط مختلفي را رسم كرد، نقطه ي پرگاري زيادي را دور زد، مهره هاي فاشيستي و لابي متعدد را جمع كرد، خيال ها و آرزو هاي بلند پروازانه و درازمدت را در پشت آن توجيه نمود، كسان و دستگاه هاي مهم را در واشنگتن در كاخ سفيد قانع كرد، پول و امكانات “به هزار مشكل فراهم كرده ي برخي سران كشور هاي عربي” را به دست آورد. در واقع طالبان…مركز ثقل اهداف و نقطه ي صد اميد اين كشور در طول برنامه هاي استخباراتي و سود جويانه اش در بيرون از مرز هايش به ويژه در افغانستان محسوب مي گرديد. به همين خاطر است كه پس از هشت سال شكست و نابودي طالبان و افتيدن تشت رسوايي پاكستان از بام وحشت و ترور، تا هنوز عنان فعاليت هاي آن ها را در دست دارد و از دوباره روي صحنه آمدن و اگر نشد از شريك شدن شان در قدرت دفاع مي كند. بناً پاكستان در تلاش است تا با استفاده از هر زمينه‌ي ممكن، دست پرورد هاي خود را كمك و ياري كند. چرا اگر دامن اين گروه در افغانستان برچيده شود، تمامي اهداف و منافع دراز مدت آن نابود گرديده، سود ها و امتيازات بزرگ اش به خاك يكسان مي شود.

تحليلگران پاكستان را در نا امني هاي روز افزون شمال كشور يكي از محور ها دانسته، دلايلي را هم براي توجيه حرف هاي خود سرهم مي كنند؛ اما تمامي اين بحث ها يكدست و همسو نيستند. رييس جمهور و اطرافيان آن در تازه ترين اظهارات شان اين كشور را پاك از اين غرض ها و سالم از اين مرض ها پنداشتند و حضور يكبارگي و گسترده نيرو هاي شورشي را به دست هاي نيرومند و هواپيماهاي كشور هاي ديگر حوالت فرمودند.

اما مساله به اين سادگي كه بزرگواران مي فرمايند نيست. بر پايه ي دلايل منطقي مي توان رد پاي روشني عوامل و اهداف پاكستان را در لايه هاي خشونت شمال دريافت و دست خون آلود دستگاهاي استخباراتي آن را از ميان دست هاي مغرض ديگر برجسته پيدا كرد:

طالبان به هر صورتي امروز به دستگاه هاي سياسي، استخباراتي و مذهبي در پاكستان، بيشتر از هر آدرس ديگر منتسب اند و در نزديكترين فاصله و تعريف شده ترين رابطه، منافع اين كشور را نسبت به كشور هاي حامي گذشته و حال خود تامين مي كنند. اين مساله به دلايل مختلف قابل هضم و فهم است و سياست مداران كهنه كار پاكستان نيز بيشتر از هر طرف ديگر حساسيت و ظرافت موضوع را درك مي كنند. از طرف ديگر پروژه‌ي هاي تسليم داده شده پاكستان به اين گروه حالا به شكل ناتمام در دستان آن ها در كوه هاي افغانستان دور مي زند و نام و ننگ اين كشور به شمار مي روند. اين پيوند فشرده پس از افشاي نقش پاكستان در تولد و شكل گيري طالبان در سطح بين المللي به وجود آمد و حالا اين كشور به هر قيمتي، كه تلاش مي كند تا اين گروه باقي بماند و رابطه اش به آن ها محفوظ باشد. بار ها مسوولين بلند رتبه ي ملكي و نظامي پاكستان از سهم دهي و شريك ساختن آن ها در ساختار قدرت افغانستان حرف زده و يگانه راه حل مشكل امنيتي را آمدن شان در دولت دانستند.

در اين ميان پاكستان سخت علاقه مند است تا گروه خود ساخته اش در مناطق مختلف افغانستان نفوذ داشته باشند و اوضاع را در كنترول خود بگيرند. اين كار اگر در مناطق شمال هم تحقق بپذيرد، چند گام اين ها را به حاكميت نزديك كرده و منافع پاكستان را زنده تر مي كند.

– جنرال هاي پاكستاني هيچگاهي شكست هاي مكرر و مفتضحانه‌ي ماشين جنگي و استخباراتي كشورشان را در شمال افغانستان در زمان طالبان از ياد نمي برند و هنوز مقاومت جانانه مردمان اين مناطق و تاكتيك هاي خيره كننده ي سردار مقاومت، شهيد احمد شاه مسعود در برابر هزاران نيروي نظامي خارجي، خواب راحت را از چشمان شان ربوده است و پيوسته در گوش هاي شان فرياد مي گردد. پاكستان براي انتقام گيري از مردم اين مناطق گروه بهتر و آماده تر از نيروي طالبان كه خود شان طعم طلخ شكست را از اين مناطق نيز چشيده اند، نمي يابد. امروز و فردا؛ در هر زماني بايد آتش جنگ را در اين ولايت ها شعله ور نگه دارد تا از يك طرف اين مامول برآورده گردد و از طرف ديگر اهداف متعدد آن كه بعداً برشمرده مي شود، محقق گردد.

– هند پس از بين رفتن حكومت طالبان كه ساخته‌ي رقيب بومي و جيوپولوتيك اش بودند، زمينه هاي مناسب يافت تا در صفحه‌ي پس از11 سپتامبر، در سايه ي قدرت هاي بزرگ، در افغانستان نقش خوب بازي كند و در بازسازي اين كشور نسبت به رقيب اش خوبتر بدرخشد. طوري كه ديده مي شود، واقعا دولت هند در اين هدف نسبت به پاكستان پيشي گرفته و به مراتب خوبتر و نيك نام تر درخشيده است. در اين وقت ها اگر دولت مردان افغانستان در زمينه‌ي همكاري هاي اقتصادي… خصوصاً از كشور هاي منطقه در افغانستان صحبتي كنند، حتما هند در صدر لست قرار مي گيرد. هند در سال هاي اخير سرمايه گذاري هنگفتي را در بخش هاي گوناگون در افغانستان كرده و از دامنه‌ي نفوذ گسترده برخوردار شده است. اما پاكستان كه افغانستان را به حيث بستر نرم و آماده براي عوامل اقتصادي، سياسي و استخباراتي خويش تلقي مي كرد، از نفوذ گسترده هند در لايه هاي مختلف در اين كشور به شدت عصباني است. به همين مناسبت است كه تحليلگران مي گويند، هند و پاكستان جنگ و بازي هاي خطرناك خود را حالا در افغانستان راه انداخته اند. حمله‌ي “استراتژيك” ديروز در نزديك ترين فاصله با سفارت هند در رو به روي دروازه ي عمومي وزارت امور داخله افغانستان و پس اظهارات غير متعارف مقامات هند مبني بر دست داشتن مستقيم عوامل پاكستان در اين حمله و همچنان انفجار هاي نيرومند متعاقب آن در پاكستان به معناي دوام گرم و شعله آگين اين بازي در كشور ما است. در اين حال برخي تحليلگران به اين باور اند كه پاكستان هراس دارد كه هند با سرمايه گذاري و برنامه ريزي در مناطق شمال كه دشمن عوامل پاكستان در افغانستان به شمار مي روند، از اين مناطق به ضد منافع اش در افغانستان و در منطقه استفاده نكند و نفوذ هند در اين مناطق حتماً به ضرر درازمدت اين كشور منجر مي شود. پاكستان با وارد كردن گرو هاي متعدد شورشي به اين ساحات تلاش مي كند، تا زمينه هاي فراهم شده براي هند را از بين ببرد.

– دستگاه هاي گوناگوني در پاكستان وجود دارند كه در باره ي گسترش اسلام گرايي افراطي به كشور هاي همسايه به ويژه به كشور هاي تحت نفوذ شوروي سابق، در تباني نزديك با حلقه هاي افراطي در كشور هاي عربي برنامه ريزي مي كنند. اين موضوع سال ها پيش در جريان جنگ سرد شكل گرفته بود و نيز يكي از اهداف كلان به وجود آوردن طالبان در دايره ي آن جا پيدا كرده بود. اما اين هدف بلند پروازانه با شكست طالبان و نيرو هاي القاعده در مرز هاي افغانستان باقي ماند و فقط سموم آن به كشور هاي آسياي ميانه و قفقاز رسيد كه طراحان اين مساله را قانع نمي كرد. امروز تلاش جدي صورت مي گيرد تا از طريق نيرو هاي چند مليتي جنگجو كه به تازگي از مناطق مختلف در پاكستان و جنوب افغانستان به شمال انتقال داده شده اند، اين محموله را به سرزمين هاي موعود نزديك كنند. حضور گسترده نيرو هاي جنگجوي ازبكستاني، چچيني و تاجكستاني در شمال افغانستان كه هم مسوولين دولتي آن را تاييد كردند و مردم محلات، مي تواند به حيث مصداق اين مساله مطرح باشد. بناً يكي از هدف هاي پكستان در شعله ور كردن جنگ در مناطق مرزي با برخي اين كشور ها همين موضوع است.

– پاكستان و عوامل آن در افغانستان، تا هنوز از حضور و جايگاه كليدي اعضاي جبهه متحد و همراهان قهرمان ملي كشور در بخش هاي مهم دولت افغانستان، به حيث شكست دهنده ي اهداف استراتژيك اش عصباني و حتا متاثير هستند و اين نگراني را بار ها سياست مداران آن از مجاري مختلف بروز دادند و در رسانه ها نيز بازتاب مكرر داشت. اخيراً در دومين انتخابات رياست جمهوري افغانستان يكي از همسنگران شهيد مسعود و اعضاي اين جبهه به استقبال گسترده مردم و به ويژه مناطق شمال مواجه شد و بالاترين راي را نيز از همين ساحات به دست آورد. اين خوش درخشيدن ها و زمينه هاي كلان اجتماعي پيدا كردن ها، به مزاح و سياست پاكستان خوش نمي خورد و همخواني ندارد. بناً پاكستان توسط حلقه هاي در درون و در بيرون دولت افغانستان تلاش مي كند، اين مناطق را ناامن ساخته و حضور عوامل خود را تقويت بخشد. همين حالا فعاليت هاي مسلح سازي وتشجيع افراد و گروه هاي مربوط به يك حزب مشخص توسط پاكستان و حلقه هاي بربوط به آن در سختار دولت افغانستان، در ولايت هاي شمالشرقي كشور به شدت ادامه دارد كه گسترش اين پروسه منجر به درگيري ها و حادثه هاي خطرناك ديگر خواهد گرديد.

– تغيير راه اكمالاتي نيروهاي خارجي از پاكستان به روسيه- ازبيكستان-تاجكستان كه ماهوار ده ها مليون دالر به جيب دولت پاكستان مي ريخت، يكي از عوامل گسترش ناامني در شمال افغانستان به شمار مي رود. اين تغيير جغرافياي اكمالاتي، چند ضربه ي كلان داخلي و بين المللي به اين كشور وارد كرد كه دو مورد آن مي تواند برجسته نمايد: يك، پاكستان در نزد جامعه‌ي جهاني به حيث يك كشور بي ثبات و مامن گاه و پناه جاه نيروهاي دهشت افگن پذيرفته شد و اين كار به نحو انتقام كشور ها را از دستگاه هاي نظامي پاكستان نشان مي دهد. در اين صورت دولت پاكستان كه يكي از دولت هاي شكنند و بي ثبات از نگاه سياسي در منقطه است، ضرر مي بيند. دو، دولت پاكستان كه به نسبت مشكلات جدي اقتصادي به امكانات پولي…نياز دارد، از دست دادن لقمه ي بي تكليف و خوش مزه برايش سنگين تمام مي شود. بناً به گفته‌ي كار شناسان، پاكستان مي خواهد با ناامن كردن مسير تازه باز شده‌ براي عبور وسايط اكمالاتي، به امريكا و متحدين اش نشان دهد كه اين مسير براي كارهاي شما به مراتب ريسك آور تر نسبت به پاكستان خواهد بود و شما بايد دوباره به جاي اصلي تان برگرديد. يكي از اهداف مسوولين دولت پاكستان در امن نشان دادند و ادعاي شكست نيرو هاي مخالف و كاهش ناامني ها در خط سابق اكمالاتي نيز در همين نقطه دور مي زند و در رسانه ها هم بيشتر همين جنبه برجسته مي گردد.

– اخيراً پس از ماه ها ناامني و گسترش جنگ و حضور انبوه نفرات طالبان و گروه هاي جنگجوي خارجي در شمال، جناب سلطان، فرصت را مناسب يافته، حرف هاي را به ترس و لرز از آستين كوتاه خود بيرون كشيد ولي شگرف بود كه در ميان اين “تازه ها” نه تنها از پاكستان چيزي بيرون نيامد كه در پرسشي خبرنگاري به سرعت از دست نداشتن پاكستان صدا زد. اما آقاي كرزي در آن حرف هاي لرزانش خوب مي فهميد كه چه مي خواهد بگويد و كي را مي خواهد نشانه رود و منظور ويژه او از اين نسبت دادن ها چيست. ماهيت اين مساله را ما و همه مردم نيز مي فهمند كه چيست اما اين جا از شرح و تحليل آن مي گذريم و فقط نقش پاكستان را در اين مورد دنبال مي كنيم. پاكستان به روي دلايلي كه قبلا ارايه گرديد و نيز حساسيت اوضاع در آن كشور، به هيچ صورت نمي تواند از دامنه‌ي جنگ هاي جديد در شمال بيرون بماند. دولت مداران پاكستان جدا از اين كه چقدر در تار هاي تنيده خود و در عصيان هاي فرزندان ناخلف شان گير مانده اند، به شدت تلاش مي كنند تا روي اهداف استراتژيك گذشته‌ي  خود كار كنند و گسترش ناامني در شمال بخشي آن خواب هاي بلند پروازانه نيز مي تواند تلقي شود. عبور به سلامت جنگجويان از سرحدات و مناطق قبايل نشين پاكستان به مناطق شمالي كشور بدون حمايت استخبارات اين كشور و دستگاه هاي مذهبي قهري آن نسبت به اين بخش كشور، پذيرفتني نيست و اين پافشاري به لعن و طعن مواجه خواهد شد.

– بخشي بزرگي از تلاش هاي دستگاه هاي استخباراتي و نيرو هاي موثر مذهبي پاكستان در گسترش انتقال جنگ و خشونت به مناطق گوناگون افغانستان بر مي گردد به انگيزه هاي انتقام جويانه آن ها از نيرو هاي خارجي، خصوصاً از نيروهاي امريكايي در كشور همسايه مسلمانشين شان. پاكستاني ها در اين كار چند هدف را همزمان دنبال مي كنند: نيرو هاي كفري در كشور مسلمان و برادرشان حمله كرده است و بايد در هر گوشه ي اين كشور در برابر شان جبهه باز كرد، پاي شان را به مناطق مختلف كشاند، گستره‌ي كارشان را وسعت داد و در ساحات متعدد به منافع شان ضربه زد و سرانجام مسووليت ديني خود را در اين قسمت ادا نمود. دو، انتقام از دست دادن هزاران نيروي جنگي، مناطق فعاليت خود، بمباران هواهي شهر هاي پاكستان و سرانجام بي مهري هاي اخير امريكا را نسبت به كشور شان بايد از نيرو ها شان در افعانستان گرفت و براي فعلاً، بهترين گزينه و ابزار همين گروه هاي شورشي آماده هستند كه مي توانند به نيابت از آن ها با گسترش جبهات درگيري و گسترش جنگ به ولايت هاي مختلف انتقام شان را بگيرند و در ضمن وسعت يافتن جنگ در افغانستان به جزيه دهي بيشتر امريكا به دولت پاكستان رقم مي بخشد كه در واقع به نفع اقتصاد ويران اين كشور تداوم مي يابد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا