اخبار و گزارشات

رئيس سابق سازمان اطلاعات پاكستان: آمريكا در بي ثبات‌سازي پاكستان و قاچاق مواد مخدر دخالت مستقيم دارد

cia_america

 

پايگاه اطلاع رساني خانه شفاف‌سازي اطلاعات، با انتشار مصاحبه اختصاصي “جرمي هاموند ” از مجله “فارين پاليسي ژورنال ” با سپهبد بازنشسته “حامد گل “، نظرات وي درباره حمايت از تروريسم، 11 سپتامبر و انگيزه هاي پنهان جنگ افغانستان، تلاشهاي پشت پرده آمريكا، اسرائيل و هند براي بي ثبات ساختن پاكستان و دخالت مستقيم آمريكا و هم پيمانانش در تجارت مواد مخدر در افغانستان را تبيين كرده است.
هاموند با يادآوري اينكه “حامد گل “، از سال 1987 تا 1989 مدير كل سازمان اطلاعات پاكستان (ISI) بود و در آن زمان براي تامين پشتيباني از مجاهديني كه در افغانستان با شوروي مي جنگيدند همكاري نزديكي با سيا داشت، مي‌افزايد: اگرچه او زماني متحد نزديك آمريكا محسوب مي‌شد، اما در سال‌هاي اخير نام او موضوع مباحثات قابل توجهي شده است. او به صراحت مدعي شده است كه حملات تروريستي 11 سپتامبر 2001 يك “كار خودي ” بود. او را “خطرناك ترين مرد در پاكستان ” خوانده‌اند، و دولت آمريكا او را به حمايت از طالبان متهم كرده است، و حتي به شوراي امنيت سازمان ملل توصيه كرده‌اند نام او را در فهرست تروريست‌هاي بين‌المللي قرار دهد.
وي در اولين سؤالش از رئيس سابق ISI پاسخ او به اين ادعاها را جويا شد كه ژنرال گل با خنده‌دار خواندن اين اتهامات به همكاري نزديكش با سيا در گذشته اشاره كرده و گفت: اين يك ننگ براي مردم آمريكا است زيرا سيا قرار بود به عنوان چشم و گوش كشور عمل كند. او در مورد اتهام حمايت از طالبان آن را كاملا بي‌اساس دانست و هرگونه ارتباط ميان خود با طالبان، “اسامه بن لادن ” و همقطارانش را رد كرد و افزود: “من هيچ ابزاري ندارم، هيچ راهي ندارم كه از طريق آن بتوانم از آنها حمايت كنم، كه به آنها كمك كنم. ”
به گفته هاموند پس از تلاش ناكام دولت كلينتون براي ترور اسامه بن لادن در 1998، برخي مقامات آمريكايي ادعا كردند كه بن لادن از طريق شخصي در پاكستان مطلع شده است. ريچارد كلارك، مشاور ضد تروريسم شوراي امنيت ملي، گفت: “من دليل دارم كه باور كنم يكي از سران بازنشسته ISI قادر بود به القاعده اطلاع بدهد كه حمله در شرف انجام است. ” و برخي گمانه‌زني كرده‌اند كه اين “رئيس بازنشسته ISI ” كسي جز سپهبد حامد گل نيست.
گل در پاسخ به اين سؤال با اشاره به اين موضوع كه او در 1 ژوئن 1989 از ISI و در ژانويه 1992 از ارتش بازنشسته شده بود، پرسيد: “آيا شما اين اطلاعات را در اختيار ISI گذاشته بوديد؟ پس چرا ISI را به اين خاطر كه اطلاعات را در اختيار رئيس سابقش قرار داده مواخذه نكرده‌ايد؟ ” او گفت: آمريكا مقاصد خود را براي جهانگير كرامت، فرمانده ارتش پاكستان، فاش نكرده بود. پس وي چگونه مي‌توانست از نقشه خبر داشته باشد تا بتواند به بن لادن هشدار دهد؟ ” آيا من يك موش كور در سيا دارم؟ اگر اين طور باشد آنها بايد به جاي تلاش براي متهم كردن من در داخل سيا يك رسيدگي انجام دهند تا آن موش كور را پيدا كنند. من فكر مي‌كنم اينها همگي اتهامات بي‌اساس هستند و هيچ حقيقتي در آنها نهفته نيست…. و اگر آنها احساس مي‌كنند كه ناكامي‌هايشان بايد به گردن كس ديگري انداخته شود، آنگاه فكر مي‌كنم آنها كساني هستند كه مقصرند، نه من. ”
در ادامه اين مصاحبه ژنرال گل موضعش را درباره 11 سپتامبر و جنگ افغانستان بيان كرد. به اعتقاد وي آمريكا تجاوز خود را بدون دلايل كافي آغاز كرده است: ” آنها حتي اين نكته را ثابت نكرده‌اند كه حملات 11 سپتامبر توسط اسامه بن لادن و القاعده انجام شده است. ” او با اشاره به مواردي چون ناكامي در رهگيري هر يك از چهار هواپيما پس از اطمينان از ربوده شدنشان، عنوان كرد كه سوالات بي‌پاسخ زيادي درباره 11 سپتامبر وجود دارند. او پرسيد: ” محمد عطا، كسي كه 6 ماه در ميامي با هواپيماي سبك آموزش ديده بود، چطور مي‌توانست با يك جت غول پيكر آنقدر دقيق مانور دهد كه به هدفش برخورد كند (ظاهرا عطا رباينده كنترل كننده پرواز شماره 11 خطوط هوايي آمريكا بود، اولين هواپيمايي كه با اصابت به برج شمالي مركز تجارت جهاني در ساعت 8:46 صبح به هدفش برخورد كرد). و به پروازي كه به پنتاگون برخورد كرده بود و مانوري كه خلبانش انجام داده بود اشاره كرد، يعني كم كردن ارتفاع به مقدار چندين هزار پا در حال انجام يك دور تقريبا 360 درجه پيش از برخورد به هدف. ” وي افزود: “و مهمتر از همه، چرا هيچ يك از مسئولين بازخواست نشده اند؟ FBI، سيا، كنترل ترافيك هوايي – چرا آنها مورد مواخذه قرار نگرفته اند؟ ” ژنرال با “پوشش ” توصيف كردن كميسيون 11 سپتامبر افزود: “من فكر مي‌كنم مردم آمريكا را حسابي دست انداخته‌اند. من با آنها همدردي مي‌كنم. من آمريكايي‌ها را دوست دارم. من آمريكا را دوست دارم. من آنها را تحسين مي‌كنم. من چند بار به آنجا رفته ام. ”
ژنرال گل در ادامه اين گفتگو با اظهار تعجب از خودداري آمريكا و انگليس از اعطاي ويزا به او گفت: ” پس از منع شدن از ورود به انگليس از طريق نماينده عالي انگليس در اسلام آباد نامه‌اي به حكومت انگليس نوشته و پرسيدم، چرا فكر مي‌كنيد من يك خطر امنيتي هستم؟ اگر اينطور باشد اين يك تناقض است كه به من اجازه ورود به حوزه قضايي‌تان را ندهيد. بلكه شما بايد مرا بدزديد، از من بازجويي كنيد، مرا توقيف كنيد، به محاكمه بكشيد و هر كار ديگري كه دوست داريد. منظور من اين است كه چرا شما مرا از ورود به انگلستان منع مي‌كنيد، اين قابل درك نيست. ” وي با دريافت نكردن پاسخ نامه‌اش، نامه‌اي ديگر نوشته و از انگلستان خواسته بود اگر مساله‌اي درباره او وجود دارد كه بخواهند بدانند، كسي را براي پرسش از او به پاكستان بفرستند. گل استدلال مي‌كند كه اگر آمريكا مي‌خواهد نام او را در فهرست تروريست‌هاي بين‌المللي وارد كند “من هنوز هم آماده‌ام كه اجازه دهم آنها به من ويزا دهند. و من خواهم رفت… اگر آنها فكر مي‌كنند من واقعا كاسه‌اي زير نيم كاسه دارم، چرا به من ويزا نمي‌دهند تا مرا دستگير كنند؟ ”
جرمي هاموند با بيان اينكه هدف ظاهري جنگ افغانستان تحويل اسامه بن لادن، مغز متفكر حملات 11 سپتامبر ، به دست عدالت بودبه وجود طرحهايي پيش از 11 سپتامبر براي سرنگوني رژيم طالبان اشاره كرده و مي‌نويسد: FBI حملات 11 سپتامبر را جزو جرايمي كه بن لادن به خاطرشان تحت تعقيب است لحاظ نكرده است. پس از شروع جنگ، ژنرال “تامي فرانكس ” به سوالي درباره دستگيري بن لادن اينگونه پاسخ داد، ” ما نگفته‌ايم كه اسامه بن لادن هدف اين جنگ است. ” بعدا ريچارد ميرز، رئيس ستاد مشترك ارتش، در اظهاراتي مشابه گفت “هدف ما هرگز گرفتن بن لادن نبوده است. ” و خود رئيس جمهور بوش گفت: ” من واقعا در مورد او نگران نيستم. ” اينها اظهاراتي هستند كه اين مقامات بوضوح براي تبرئه خود از ناكامي در دستگيري بن لادن عنوان مي كنند.
مصاحبه كننده سپس از ژنرال گل درباره دلايل واقعي تهاجم به افغانستان و اينكه چرا آمريكا هنوز آنجاست، پرسيد.او با اظهار رضايت از طرح اين سؤال گفت: “اين يكي از اصول جنگ است كه هرگز هدف‌ها را قاطي نكنيد. زيرا در اينصورت با شكست مواجه خواهيد شد. در اينجا موردي وجود داشت كه هدف‌ها با هم قاطي شده بودند. هدف از جنگ ظاهرا پراكنده ساختن القاعده و گرفتن بن لادن بود. اما در نهان، دلايل اين تهاجم، يعني حمله به افغانستان، كاملا متفاوت بودند. ”
گل درباره دليل اول اين جنگ مي‌گويد: “آمريكا مي‌خواست به ميادين نفتي آسياي ميانه دست يافته و روزنه‌اي را بگشايد كه بدان نياز داشت، زيرا طالبان از خواسته آنها براي دادن اجازه عبور خطوط نفت و گاز از افغانستان تبعيت نمي‌كردند. شركت نفتي “يونيون ” يك مثال مناسب است. آنها مي‌خواستند چيني‌ها را در خارج از گود نگه دارند. آنها مي‌خواستند يك سپر امنيتي وسيع‌تر به اسرائيل بدهند، و مي‌خواستند اين منطقه را در آن سپر بگنجانند. و به همين دليل است كه در آن زمان با چنان شور و حرارت درباره ‘خاورميانه بزرگ’ صحبت مي كردند. آنها نقشه را از نو مي كشيدند. ”
وي دومين علت وقوع جنگ را از ميان برداشتن رژيم طالبان بدليل اجراي شريعت (قانون اسلامي) عنوان مي‌كند: ” اگر شريعت در همه جا به اجرا گذاشته مي‌شد، يك سيستم اجتماعي – پولي جايگزين به وجود مي‌آورد. و آنها هرگز آن را تاييد نمي‌كردند. ”
به اعتقاد اين ژنرال بازنشسته دليل سوم جنگ تلاش براي دستيابي به توان هسته‌اي پاكستان بود، چيزي كه “قبلا زير لب درباره‌اش صحبت مي‌شد “، “اما اكنون بي پرده درباره‌اش صحبت مي‌شود “. به اين دليل بود كه آمريكا “اين پيمان راهبردي را با هند امضا كرد، و اين كار با وساطت اسرائيل صورت گرفت. بدين ترتيب اكنون يك پيوند ميان واشنگتن، تل آويو و دهلي نو وجود دارد. ”
گل با بيان اينكه برخي از اين اهداف حاصل شده‌اند،از پيروزي كامل آمريكا در اين نبرد اظهار نا‌اميدي مي‌كند: ” چيزهاي بسياري وجود دارند كه هنوز به انجام نرسيده‌اند زيرا آنها در ميدان نبرد پيروز نمي‌شوند. و هر نقشه‌اي كه در ذهنتان بكشيد، هر طرحي كه داشته باشيد، اگر نتوانيد در ميدان نبرد پيروز شويد، ارزشي نخواهند داشت. و اين چيزي است كه براي آمريكا اتفاق مي‌افتد. ”
به اعتقاد وي، كمبود شخصيت ژنرال‌هاي آمريكايي باعث شده نتوانند درمقابل مرداني چون رامسفلد و ديك چني بايستند علي رغم اينكه مي‌دانند بدليل مشخص نبودن هدف نمي‌توان اين كار را به پايان رساند: “آنها نمي‌توانستند موضوع را به آن دو بگويند. من فكر مي‌كنم آنها ملت آمريكا را فريب دادند. اينجا نقطه‌اي است كه من با ژنرال‌هاي آمريكايي مشكل دارم، زيرا يك ژنرال بايد شخصيت نشان بدهد. او بايد بگويد كه كارش نمي‌تواند به انجام برسد. او بايد در مقابل سياستمداران بايستد. اما اين ژنرال‌ها در مقابل آنها نايستادند. ”
به عنوان يك مثال ديگر از فقدان شخصيت در رهبري ارتش آمريكا، ژنرال گل به موضوع پيروزي در عراق اشاره كرد: “جورج بوش گفت كه آن يك پيروزي بود. اين بدين معناست كه ژنرال‌ها بايد به او گفته باشند كه “ما پيروز شده ايم! ” اما آنها هرگز نبردند. اين حرف‌ها همه اش چرند بود. ”
درباره افغانستان گل بر اين باور است كه آمريكا نمي‌تواند پيروز اين ميدان شود حتي اگر رقم نيروهاي موجود را دو برابر كند : ” اكنون يك نظر حرفه‌اي خواهم داد. و اين نظر را به خاطر مردم آمريكا ارائه خواهم كرد، زيرا من دوست مردم آمريكا هستم و به همين دليل است كه هميشه مي‌گويم كه سياست‌هاي شما ناقص هستند. اين مسيري نيست كه بايد طي شود. به علاوه، اين جنگ به طور گسترده به عنوان يك جنگ عليه اسلام تلقي مي‌شود. حتي جورج بوش از كلمه “جنگ صليبي ” استفاده كرده بود.اين يك ديدگاه نادرست است. شما از برخورد تمدن‌ها صحبت مي‌كنيد، ما مي‌گوييم تمدن‌ها بايد با هم آشنا شوند. ”
وي بار ديگر به اتهامات آمريكا عليه خودش اشاره كرد و افزود: ” اگر آنها فكر مي‌كنند انتقادات من معادل مخالفت با آمريكاست، اين كاملا اشتباه است، زيرا بسياري از خود آمريكايي‌ها وجود دارند كه با سياست‌هاي آمريكا همسو نيستند. ”
هاموند اضافه مي‌كند: او به من گفت كه قبلا طي يك مصاحبه با نيوزويك بلافاصله پس از حملات 11 سپتامبر هشدار داده بود كه آمريكا با رفتن به جنگ مرتكب اشتباه خواهد شد: ” بنابراين اگر به يكي بگوييد داخل چاه نپر! و آن شخص فكر كند شما دشمن او هستيد، آن وقت چه چيزي درباره‌اش مي توانيد بگوييد؟ ”
حامد گل در پاسخ به اين سؤال كه طالبان پول و سلاح را از كجا بدست مي‌آورد، گفت: ” مطمئنا آنها اين منابع را از آن سوي خط دور هستند، يعني افغانستان تهيه مي‌كنند. و موساد و راو(سازمان اطلاعاتي هند) در آنسوي مرز نشسته‌اند، آنها از حمايت آمريكا برخوردارند. و اكنون آنها يك سازمان ديگر ايجاد كرده‌اند كه راما (سازمان تحقيق و تحليل ملي افغانستان) ناميده مي‌شود. هندي‌ها به ايجاد اين سازمان كمك كرده‌اند، و كار آن در وهله اول بي‌ثبات سازي پاكستان است. ”
هاموند در تاييد اظهارات گل به سفر چند روز قبل ژنرال بسم الله خان محمدي، معاون سابق وزارت دفاع اتحاد شمال در زمان احمد شاه مسعود و رئيس ستاد ارتش ملي افغانستان از سال 2002، به هند اشاره كرد كه در آنجا پيشنهاد احداث پنج پايگاه‌ را به هندي‌ها داده بود: سه تا در مرزهاي شرقي با پاكستان، يعني اسدآباد، جلال آباد و قندهار؛ يكي در شنيدند، كه نزديك هرات است؛ و پنجمي نزديك مزار شريف. به‌ اين ترتيب اين پايگاه‌ها براي بازي جديدي كه در آنجا آشكار مي‌شود پيشنهاد شده‌اند. به عقيده گل ” به همين دليل است كه هندي‌ها، به رغم يك اقتصاد ضعيف شده، به افزايش بودجه دفاعي خود به ميزان بيست درصد در سال گذشته و 34 درصد ديگر در سال جاري ادامه داده‌اند. ”
رئيس سابق ISIهمچنين به عنوان مدركي براي طرح‌هاي بي‌ثباتي پاكستان، به حملات هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكا به وزيرستان اشاره كرد، كه باعث خشم مردم پاتان در اين كمربند قبيله‌اي شده است. او گفت: “اين حالت خشم در حال شدت گرفتن است. اين آتشي است كه روشن شده است و از طريق سازمان اطلاعات هند از آن سوي مرز مشتعل مي‌شود. البته موساد درست پشت سر آنهاست. آنها هيچ دليلي براي حضور در آنجا ندارند، و شواهد بسياري موجود است. من اميدوارم دولت پاكستان بزودي برخي از شواهد عليه هندي‌ها را فاش كند. ”
اين روزنامه‌نگار آمريكايي در ادامه نظر گل را درباره كشته‌شدن بيت الله محسود، رهبر طالبان پاكستان، در حمله هواپيماي بدون سرنشين آمريكا جويا شده است.به گفته وي : “هنگاميكه بيت الله محسود و بمبگذاران انتحاري او به نيروهاي مسلح و نهادهاي مختلف پاكستان حمله مي‌كردند، در آن زمان سازمان اطلاعات پاكستان به آمريكايي‌ها مي‌گفت كه بيت الله محسود اينجا است. اطلاعات پاكستان سه بار به آمريكا هشدار داد، اما آنها اقدامي نكردند. چرا حالا حمله كرده و او را مي كشند؟ ”
وي دليل كشتن محسود توسط آمريكا را گفتگوهاي سري وي و تشكيلات نظامي پاكستان براي رسيدن به يك توافق صلح دانسته و انجام نشدن حمله انتحاري در داخل پاكستان در طول شش يا هفت ماه گذشته را هم شاهدي بر ادعاي خود مي‌آورد: ” اگر به خاطر بياوريد مناطق قبايلي ما تاريخچه‌اي طولاني دارد، و هرگاه يك مبارز قبيله‌اي با حكومت پاكستان به توافق رسيده است، آمريكايي‌ها بدون درنگ به آن هدف حمله كرده‌اند. يكي از مثال‌هايي كه اين رئيس سابق ISI به‌ آن اشاره كرد توافقي بود كه در تاريخ 30 اكتبر 2006 در باجور در شرف انجام بود، كه در آن هنگام يك هواپيماي بدون سرنشين به مدرسه علميه منطقه حمله كرد، حمله‌اي كه “در آن 82 كودك كشته شدند. ”
هاموند در موضوع مواد مخدر در افغانستان، ادعاي رسانه‌هاي جمعي آمريكا درباره اينكه طالبان كنترل تجارت مواد مخدر را در دست دارد، رد كرده و مي‌نويسد: ” بر اساس گزارش دفتر مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل (UNODC)، عناصر ضد حكومتي، كه شامل طالبان هم مي‌شود، درصد نسبتا كوچكي از سود حاصله از تجارت مواد را صاحب مي‌شوند. دو سازمان اطلاعاتي خود آمريكا، يعني سيا و ديا (سازمان اطلاعات نظامي)، تخمين مي‌زنند طالبان سالانه حدود هفتاد ميليون دلار از تجارت مواد بدست مي‌آورد. در نگاه اول ممكن است پول قابل توجهي به نظر برسد، اما اين پول تنها دو درصد از كل سود برآورد شده حاصل از تجارت مواد مخدر را تشكيل مي‌دهد، رقمي كه UNODC ميزان آن را سال گذشته 4/3 ميليارد دلار عنوان كرد. ”
وي راهبرد جديدآمريكا براي مبارزه با مساله مواد مخدر را كه در آن قاچاقچيان مرتبط با شورشيان در فهرست كساني كه بايد از بين بروند قرار داده شده‌اند، مستثني كردن تلويحي اكثريت قاچاقچيان عنوان مي‌كند. يعني آمريكا رقباي قاچاقچيان هم پيمان با نيروهاي اشغالگر يا حكومت افغان را حذف و به انحصاري كردن اين بازار كمك خواهد كرد.
هاموند با اشاره به ترانزيت مواد مخدر از طريق پاكستان، ايران و تركيه و همچنين جمهوري‌هاي شوروي سابق به اروپا ، از دست داشتن ژنرال دوستوم – كه ماه گذشته مجددا از سوي حامد كرزاي به سمت حكومتي خود به عنوان رئيس ستاد فرمانده كل ارتش ملي افغان منصوب شد – و احمد والي كرزاي، برادر خود حامد كرزاي، در قاچاق مواد مخدر نام برده و از ژنرال گل درباره اينكه چه كسي واقعا مسئول تجارت مواد مخدر افغانستان است، سؤال مي كند:
وي در پاسخ مي گويد: ” قبل از اينكه طالبان در سال 1994 در اين كار مداخله كند، حجم توليد ترياك 4500 تن در سال بود. سپس رفته رفته طالبان نسبت به كشت خشخاش سختگيري كرد. در آخرين سال حكومت طالبان مقدار توليد ترياك به حدود 50 تن در سال رسيد. و آن سال 2001 بود. حدود 50 تن ترياك توليد شده بود. حالا، سال گذشته حجم توليد 6200 تن بود. يعني يك و نيم برابر بيش از مقدار توليد شده در قبل از دوره طالبان. ”
به گفته هاموند او به درستي اشاره كرد كه آمريكا در واقع به خاطر كاهش موثر تجارت مواد مخدر به طالبان پاداش داده بود. علاوه بر 125 ميليون دلاري كه آمريكا ظاهرا به عنوان كمك انساني به طالبان داده بود، وزارت خارجه 43 ميليون دلار به خاطر تلاش‌هاي ضد مواد مخدر به طالبان داد. ژنرال گل ادامه داد: “البته آنها هم اشتباهات خودشان را داشتند. اما در كل نسبتا خوب پيش مي‌رفتند. اگر آنها در گفتگوهاي مفيد و سازنده وارد مي‌شدند، فكر مي‌كنم براي افغانستان خيلي خوب مي‌شد. ”
ژنرال گل با بيان اينكه شايد مي‌شد از آغاز جنگ عليه افغانستان جلو گيري كرد، مي‌افزايد: “رهبر طالبان ملا عمر هميشه مي‌گفت كه من آماده‌ام بن لادن را به يك كشور ثالث تحويل دهم تا بر اساس شريعت (قانون اسلامي) محاكمه شود. اما آنها اين موضوع را رد كردند. سفير طالبان در اسلام آباد پيش من آمد و من از او پرسيدم: ” چرا شما اين مساله را بررسي نمي‌كنيد، به اين خاطر كه آمريكا تهديد مي‌كند به شما حمله خواهد كرد. پس شما بايد كاري بكنيد. ” او گفت : “ما هر كار ممكن را انجام داده‌ايم. ” او گفت: “سفير آمريكا در اسلام آباد مرا احضار كرد و اين حرف را به من زد. ” او به سفير آمريكا گفته بود شواهد ارائه كنيد. اما او به جز بريده‌هاي جرايد چيزي نشان نداده بود. سفير افغانستان گفته بود “ما نمي توانيم اينها را به عنوان مدرك قبول كنيم، زيرا محكمه پسند نيستند. شما آماده‌ايد كه او را به محاكمه بكشيد. شما مي‌توانيد او را در مقر نمايندگي سازمان ملل در كابل محاكمه كنيد، اما اين دادگاه بايد اسلامي باشد زيرا او شهروندي است كه تحت قوانين اسلامي قرار دارد. بنابراين ما قبول نخواهيم كرد كه او بلافاصله به آمريكا تحويل داده شود، زيرا جورج بوش قبلا گفته است كه او را “زنده يا مرده ” مي‌خواهد، بنابراين مجازات او را تصويب كرده است. ” ژنرال گل با اشاره به رد پيشنهاد طالبان به آمريكا مبني بر محاكمه بن لادن در افغانستان يا تحويل او به يك كشور ثالث گفت، ” من فكر مي‌كنم اين فرصت بزرگي بود كه آنها از دست دادند. ”
در پايان مصاحبه ژنرال گل مجددا به موضوع تجارت مواد مخدر برگشته و از عبدالولي كرزاي، برادر رئيس جمهور بعنوان بزرگترين ارباب مواد مخدر در افغانستان نام برده و با بيان اينكه قاچاقچيان مواد مخدر در قاچاق اسلحه نيز دست دارند، از دخالت مستقيم آمريكا در قاچاق مواد مخدر انتقاد مي‌كند: ” از نظر من ناراحت كننده‌ترين موضوع اين است كه هواپيماهاي ارتش آمريكا مورد استفاده قرار مي‌گيرند. شما با صراحت گفتيد كه مسيرهاي مواد مخدر از جمهوري‌هاي آسياي ميانه و برخي از قسمت‌هاي روسيه به اروپا و آن سوي اروپا منتهي مي‌شوند. اما مقداري از آن مستقيما منتقل مي‌شود. اين كار از طريق هواپيماهاي نظامي صورت مي‌گيرد. من به دفعات در مصاحبه‌هايم گفته‌ام لطفا به اين اطلاعات توجه كنيد، زيرا من يك شخص مطلع هستم. ما هنوز افغان‌ها را در پاكستان داريم، و آنها برخي اوقات با من تماس گرفته و ماجراهايي را گزارش مي‌كنند. و بعضي از آنها خيلي موثق هستند. البته اين قضاوت من است. آنها مي‌گويند كه هواپيماهاي نظامي آمريكا به اين منظور مورد استفاده قرار مي‌‌گيرند. پس، اگر اين موضوع حقيقت داشته باشد، واقعا خيلي خيلي ناراحت كننده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا