نگاهی به نقش جیمز کارویل در کارزار انتخاباتی غنی احمدزی
شاید کمتر کسی در نقش قاطع امریکا در تعین رهبری افغانستان شک داشته باشد. اما اداره اوباما گفته است که در انتخابات افغانستان بی طرف است نه از کدام کاندید خاصی حمایت می کند و نه مخالفت، صرف خواهان یک انتخابات آزاد، شفاف و دموکراتیک است. با این همه غرب تمایل خویش در حمایت و سرمایگذاری بالای شخصیت های خاص و قوم خاصی در 8 سال اخیر را هیچگاه پنهان نه نموده اند. چنانچه نه تنها اداره بوش ، بلکه اوباما حمایت از کاندید و یا کاندیدان پشتون تبار در افغانستان به دلایل جنگ در جنوب و پافشاری پاکستانی ها بازی به کارت طالبان پشتون آشکارا اعلام نموده است.
در آستانه برگزاری انتخابات کنونی بازی های خیلی پیچیده میان یک تعداد کاندیدان عمده پشتون تبار مشهور به غرب پرست صورت گرفت و برخی آنها اکنون به دلایل متعدد از اشتراک در انتخابات صرف نظر کردند. چنانچه در آغاز شش نفر کاندید عمده پشتون تبار مطرح بودند که بر علاوه حامد کرزی، گل آقا شیرزی، داکتر زلمی خلیلزاد، داکتر علی احمد جلالی، داکتر اشرف غنی احمدزی و داکتر انورالحق احدی. باید گفت کرزی و شیرزی وابسته به قبایل درانی مسکونه قندهار و آقای خلیلزاد، احمدزی و جلالی متعلق به قبایل غلجایی هستند. اما آقای احدی متعلق به اعراب ننگرهار ولی پشتون تر از هر پشتون اصیل هستند.
در نتیجه یک جبهه از کاندیدان غلجایی و درانی در رقابت با یک دیگر شکل گرفت. چنانچه در فرجام بازی ها در خطوط قبیلوی و سیاسی آقای شیرزی از کانیداتوری خویش به نفع حامد کرزی انصراف نموده ایشان ترجیح دادند که از ادامه حکومت فاسد که خود در 8 سال اخیر در سایه آن صاحب ثروت های فروان در قندهار و ننگرهار شده اند، حمایت کنند. آقای احدی نیز زمانیکه کی دیدند چانسی برای برنده شدن در انتخابات ندارند، مثل خسر خویش آقای پیر سید احمد گیلانی در کنار آقای کرزی قرار گرفتند و ایشان نیز از تداوم حکومت مافیایی حمایت نموده تا باری دیگر شاهرگ های اقتصادی و سیاسی آنرا مثل 5 سال اخیر بدست گیرند.
اما از میان کاندیدان مشهور امریکایی آقای خلیلزاد و جلالی صحنه را ترک گفته و از هوا خواهان شان خواستند که به غنی احمدزی رای بدهند و خود به امریکا به پایگاه سیاسی خویش برگشته و حاضر به انصراف از تابعیت امریکایی شان به نفع افغانستان نشدند. حالا به نظر می رسد آقای خلیلزاد نسبت بیکاری در امریکا مصروف بازی فوتبال به اتفاق آقای احسان الله بیان با جوانان مهاجر افغانستانی هستند. ولی آقای جلالی گاه گاهی یادی مردم افغانستان نموده و پیام های تکراری خویش را توسط خانم نذیره عظیم کریمی ژورنالیست تلویزیون آریانا بیات ار امریکا به گوش مردم افغانستان می رسانند.بدین تر تیب از میان کاندیدان غرب پرست صرف آقای غنی احمدزی در میدان رقابت ها باقی مانده است. این در حالیست که آقای کرزی مهره محبوب سابق واشنگتن در جستجوی حامیان جدید خارجی نظیر روسیه، ایران و پاکستان در انتخابات 2009 هستند.
چرا شانس برنده شدن غنی احمدزی کم است؟
طوریکه جریان رقابت های انتخاباتی در چند هفته اخیر نشان می دهد آقای غنی احمدزی در رقابت به دو کاندید عمده آقایان داکتر عبدالله عبدالله و حامدکرزی در موقعیت خیلی ضعیف قرار دارند و احتمالاً ایشان به نفع یکی از کاندیدان عمده و یا در دور اول انتخابات از صحنه بیرون شوند. طوریکه گفته میشود ایشان در جستجوی ائتلاف با بیشتر از بیست کاندیدان کم اقبال دیگر هستند. بسیاری آگاهان امور معتقد هستند که ائتلاف آقای احمدزی با یک تعداد کاندیدان ضعیف هرگز نمی تواند ضریب حمایت مردمی از ایشان را بلند ببرد.
پرسش اساسی اینست که چرا غنی احمد زی با وجود حمایت مالی، سیاسی و تبلیغاتی غرب در موقعیت ضعیف قرار دارند؟
واقعیت اینست که داکتر اشرف غنی احمدزی در کنار برخی برتری ها و صفات برجسته در مقایسه با بسیاری کاندیدان دیگر، دارای ضعف و کمبودی های هستند که با معیار ها، خواستها و خصوصیات افغانستان مطابقت ندارد.
به نظر بنده عوامل مختلفی در عدم موفقیت ایشان نقش دارد که به برخی آنها درینجا اشاره میشود:
1. بیش از حد اتکاء به غرب: تمام چشم امید آقای احمدزی به حمایت غرب دوخته شده است، نه به مردم افغانستان. ایشان خود را در امریکایی پرستی نسبت به کرزی و دیگران پیشگام می شمارند. ایشان فکر می کنند که اگر حمایت غرب را با خود داشته باشند، با حمایت و یا بدون حمایت مردم طوریکه کرزی از کنفرانس بن تا به امروز مستفید شدند، نیز بقدرت خواهند رسید. ازینرو برای ایشان کمپاین انتخاباتی یک نمایشنامه بیش نیست و نیازی به حمایت مردم ندارند.
اما داکتر غنی برای تقویت موقعیت خویش اخیراً آقای جيمز کارويل يکي از اعضاي ستاد انتخاباتي بيل کلينتون رئيس جمهور پيشين امريکا را بحیث رییس ستاد انتخاباتی خویش معرفی نموده اند. قابل یاد آوریست که در انتخابات سال 2004 زلمی خلیلزاد بحیث سفیر و نماینده خاص بوش رییس ستاد انتخاباتی آقای کرزی را بدوش داشتند و شکایت بسیاری کاندیدان از تقلب بجای نرسید.
اما این نگرانی در انتخابات 2009 نیز وجود دارد که ناظرین ملل متحد و اتحادیه اروپا مثل انتخابات 2004 افغانستان طوریکه چشم پوشی از تقلبات گسترده به نفع کرزی نمودند، اینبار به نفع آقای غنی احمدزی کار نمایند. زیرا حضور آقای جیمز بحیث رییس ستاد انتخاباتی آقای داکتر غنی شک و تردید را نسبت به شفافیت انتخابات بیشتر می سازد. ازینرو کمیسیون انتخابات که عمدتاً از طرفداران آقای کرزی و برخی خارجی ها تشکیل یافته است می توانند نقش اساسی در تقلب به نفع این و آن کاندید داشته باشند.
2. عدم آشنایی با واقعیت های جامعه افغانستان: هرچند داکتر احمدزی برای چند سال وزیر مالیه افغانستان بودند ولی عدم آشنایی کافی ایشان با خصوصیات افغانستان یکی از عناصر اساسی ضعف ایشان تلقی می شود. ایشان از زاویه نشرات غرب به واقعیت های افغانستان نگاه می کنند. افزون بر آن داکتر احمدزی عمر خویش را در غرب سپری نموده اند و بیشتر در خدمت آنها بوده اند تا مردم افغانستان. ایشان ممکنست یک استاد خوب با معیار های غرب باشند، اما نه یک سیاست مدار تیز هوش و کرزماتیک و مردم دوست. این در حالیست که ایشان برای کمپاین خویش از مشاور امریکایی استفاده می کنند که تا به کمک وی کشور خویش را بشناسند.
با آنکه تا حال داکتر احمدزی نتوانسته اند کمپاین موفق در داخل افغانستان داشته باشند، اما ایشان در غرب به کمک مشاور امریکایی و روابط گسترده در میان آنان کمپاین تبلیغاتی موفق داشته اند. چنانچه با استخدام یک تعداد کارشناسان ماهر به فن انتخابات و با بهره از تکناولوژی اطلاعاتی کمپاین موسوم به ‘eElection’ را فعال ساخته اند . ایشان از وب سایت گرفته تا یوتیوب، فس بوک ، تویتر، وبلاگ، روزنامه ها و تلویزیونهای غربی استفاده اعظمی میکنند. افزون بر آن دوستان و حامیان خارجی ایشان نیز از امکانات شان برای احمدزی کمپاین می کنند. این در حالیست که بسیاری کاندیدان دیگر بشمول داکتر عبدالله کمتر از تکنالوژی معاصر و رسانه های خارجی به لسان انگلیسی و دیگر زبانها استفاده می کنند.
3. رقابت های قبیلوی: داکتر احمدزی حامد کرزی را یکی از موانع عمده در برابر موفقیت خویش میشمارند. یکی از انگیزه های مخالفت ایشان با کرزی رقابت های سنتی میان غلجایی و درانی است.
باید گفت رییس جمهور کرزی متعلق به قوم پوپلزی ها شاخه از درانی ها هستند که در چند قرن اخیر در افغانستان بویژه بالای غلجاییها که بیشتر مردم جنگی هستند حکومت کردند، اما بعد از کودتای هفت ثور بدست نیرو های چپ که اکثریت افسران آنها را غلجایی ها تشکیل می دادند سقوط داده شدند. ملا عمر رهبری طالبان نیز از غلجایی های ارزگان بود نقش بزرگی به کمک پاکستان در احیای حکومت پشتونها از دست غیر پشتونها نمود. بخشی از نارضایتی ها، کشمکش ها و جنگ ها در قندهار و هلمند نیز ریشه در رقابت ها و اختلافات قبیلوی دارد. اخیراً طرفداران کرزی بویژه برادران و اقارب کرزی حمله به ستاد انتخاباتی و هواخواهان احمدزی در قندهار نمودند. این در حالی است که غنی احمدزی با استفاده از نفوذ خویش اسم برادران کرزی را بحیث قاچاقچی و مافیای قندهار در سر زبان رسانه های غربی انداختند.
غنی احمدزی آقای کرزی را نه تنها از لحاظ توانایی و کفایت کاری شخصیت ضعیف می شمارند، بلکه از لحاظ رقابت های میان قبیلوی نیز مستحق حکومت داری نمی شمارند. ایشان معتقد هستند که چون اکثریت رهبران و نیروهای طالبان غلجایی ها هستند، آنها هر گز با کرزی صلح نخواهند نمود. ایشان فکر می کنند طالبان را صرف ایشان می توانند به آسانی بر سر میز مذاکره بنشانند و جنگ در جنوب را خاتمه دهند. ازینرو ایشان تصور می کنند که مردم پشتون بویژه طالبان در تحت رهبری کرزی متحد نخواهند شد.روی تصادفی نیست که آقای احمدزی از آقای کرزی به عصبانیت انتقاد می کنند.
4. برنامه های خیالی ونا کار آمد: داکتر احمدزی آثار زیاد در خارج و برای خارجی ها نگاشته اند و از جمله کتاب:” دولت های ناکام” . اما طرح های شان برای کشور خودشان افغانستان که در صدر لست دولت های ناکام قرار دارد چندان کارساز نیست.
آقای احمدزی بار ها گفته اند نقش اساسی در طرح قانون اساسی و انتخاب نظام متمرکز ریاستی دارند. اما نظام ریاستی ساخت ایشان در 5 سال اخیر نه تنها افغانستان را به بحران و اوج فساد اداری سوق داد، بلکه گرایش شدید به دیکتاتوری و تمامیت خواهی دارد.
اخیراً غنی احمدزی در مصاحبه در یک تلویزیون مهاجرین افغانستان در امریکا گفتند که ما در هنگام تصویب قانون اساسی در لویه جرگه دو معاون رییس جمهور را که صرف حیثت مشاورین رییس جمهور را دارند برای تمثیل چند قومی بودن در کنار رییس جمهور پشتون در نظر گرفتیم.
قابل تذکر است با وجود اینکه داکتر احمدزی بخش اعظم عمر خویش را در میان کانون های علمی، سیاسی و فرهنگی غرب سپری نموده اند، ولی ایشان از لحاظ جهان بینی تفکر و تعصب قبیلوی را تا حال در ذهن شان حفظ نموده اند. چنانچه در زمان تصدی در وزارت مالیه افغانستان ایشان تبعیض و تعصب قومی شانرا بشدت در معرض نمایش قراردادند. ازین نقطه نظر بسیاری ها داکتر غنی را حتا متعصب تر نسبت به آقای احدی رهبر افغان ملت می شمارند. روی تصادفی نیست که یک تعداد اعضای رهبری افغان ملت بر خلاف رهبر شان آقای احدی که از کرزی حمایت می کنند به حمایت از غنی احمدزی برخاستند.
تنگ نظری های داکتر احمدزی باعث آن شده که حتا زمانیکه وی برای خویش از ملیت های تاجک و هزاره بحیث معاونین و یا به گفته ایشان مشاوران سمبولیک جستجو می کردند، هیچ کسی حاضر نشد در کنار ایشان قرار گیرند. در نتیجه آقای غنی معاون اول خویش را یک پشتون تبار انتخاب کرد و وقتی ایشان خواهستند آقای استاد محقق و یا کدام هزاره سرشناس را برای معاونیت دوم جستجو کنند، آقای محقق و دیگران تبعیض و نفرت ایشان نسبت به هزارگان افغانستان را در زمان تصدی شان در وزارت مالیه به رخ ایشان کشیدند و حاضر به همکاری با ایشان نشدند.
تضاد های ساختاری در قانون اساسی افغانستان نیز محصول دست غنی احمدزی است. چنانچه در قانون اساسی نه تنها آقای کرزی، بلکی آقای احمدزی نیزدست کاری کردند و امروز بحران قانون اساسی روی تصادفی نیست.هم چنان آقای احمدزی یکی از بنیان گذاران فساد اداری، حیف و میل کمک های جامعه جهانی و انجویسم ، تشدید فقر و کاپی کورکورانه بازار آزاد غرب در شرایط افغانستان هستند.
ازینرو برنامه کاری داکتر احمدزی با بسیاری کاندیدان دیگر بویژه داکتر عبدا لله تفاوت زیاد دارد. ایشان مخالف سر سخت دموکراسی پارلمانی و انتخاب حکام محلی و شهردار ها هستند. ایشان طرفدار نظام متمرکز به سبک عبدالرحمن خان هستند.
داکتر احمدزی مدعی هستند که برای افغانستان یک برنامه 10 ساله دارند. اما بسیاری ها معتقد هستند که برنامه ده ساله ایشان شباهت زیاد به دو پلان پنج ساله مرحوم داود خان در زمان صدارت ایشان دارد که از طریق دیکتاتوی خواهان تطبیق آن بود.
اما برنامه داکتر احمدزی مورد حمایت اکثریت مردم افغانستان قرار نگرفته و مردم خواهان تغییر نظام و ساختار و بافت قدرت هستند. با ساختار متضاد نظام کنونی نه تنها افغانستان از بحران مشروعیت رنج بیشتر خواهد کشید و منجر به جنگ داخلی نیز خواهد شد.
5. خصوصیات شخصیتی: آقای احمدزی از لحاظ صحی و خصوصیات روانی نیز مشکلات فراوان دارند. گفته میشود که ایشان تکلیف سرطان معده دارند و بالای عصاب و مزاج شان بسیار تاثیر منفی بجا می گذارد. افزون بر آن ایشان در میان کاندیدان افغانستان بسیار کم حوصله ، عصبی و تند مزاج معروف هستند. چنانچه احمد رشید در اثر اخیرش در مورد افغانستان بنام « سقوط در هرج و مرج» در باره وضعیت صحی احمدزی در هنگام تصدی وزارت مالیه چنین می نویسد:”سرطان معده قسمت های زیادی معده او را از فعایت باز داشته و سیستم ایمیونیتی وی را تخریب نموده بود. او نمی توانست یک غذای مکمل را بخورد. لهذا هر ساعت مجبور بود یک یک مثقال غذا بخورد. او نمی دانست که تا چه وقت زنده خواهد ماند…”
احمد رشید که دوست سابقه دار آقای غنی است در مورد رفتار اجتماعی ایشان چنین می نویسد: ” بیست سال می شود که من غنی را می شناسم ولی وی با هیچ کسی دوست نزدیک نمیشود. وی در منزوی بودن علاقه دارد. بسیاری از هم سن های وی او را آدم متکبر می شمارند. بدبختانه انفجارات بد خلقی وی و برخورد متکبرانه او با افغانها و غربیها از وی یک شخصیت منفور در کابینه افغانستان ترسیم نمود. هیچ کسی نمی خواست که با وی کار کند. او یک چند تا دوست معدود داشت. بسیاری وزرای دیگر او را متهم می کردند که وی در تصمیمگیری ها انحصار طلب است. سر انجام شکایت ها در مورد وی کرزی را مجبور ساخت که او را از کابینه 2004 خارج سازد. لخدر ابراهیمی که در تمام حالات یکی از حامیان اصلی احمدزی بود برایش گفته بود زمانیکه وی از کابینه استعفا می داد حتا یک وزیر هم حاضر نشد که از وی حمایت کند.” (1)
باید گفت افغانستان سر زمین مشکلات هاست، تحمل و شکیبابی و عصب قوی برای هر کسی که مدعی رهبری افغانستان است خیلی ضروریست. ازینرو جناب داکتر احمدزی شاید دانش و یا حوصله برای وظیفه استادی داشته باشند، اما ممکنست ایشان برای وظیفه خیلی دشوار رهبری افغانستان شخصیت مناسب نباشند. ولی به نظر آقای جیمز رییس ستاد انتخاباتی ایشان:” به نظر مي رسد همه او را يک گزينه عالي مي دانند.”(2)
آینده نشان خواهد داد آقای جیمز کارویل و سایر حامیان خارجی آقای احمدزی خواهند توانست ” گزینه عالی بودن” ایشان را در صحنه کارزار انتخاباتی افغانستان به اثبات رسانیده و حمایت مردم افغانستان را کسب کنند و یا خیر.
______
رونوشت ها:
1) Rashid Ahmad: DESCEND INTO CHAOS-P 179-180
2) واحد مرکزي خبر ايران