خبر و دیدگاه

چرا مردم در برابر طالبان، خاموش اند؟

هر سرزمینی بعداز تجربه تلخ استعمار، نظام های پوشالی و حاکمیت های استبدادی، دو راه بیش، پیش رو ندارد: یا باید تسلیم زور شود و بی عزتی و محو فرهنگی و تاریخی خودش را بپذیرد و یا اینکه در برابر آن بایستد و از هویت خود دفاع کند.
با گذشت دوسال از حاکمیت طالبانی؛ رژیم مبتنی بر جبر عقیدتی و بانی فاشیسم قومی، مردم افغانستان، هنوز هم خاموش اند. این سکوت مرگبار، باعث شده تا رژیم خود کامه طالبان، هر روز به سرکوب گسترده مردم، دست بزند و به قوام پایه هایش بپردازد. سئوالی اساسی این است که چرا مردم در برابر طالبان خاموش اند؟ در پاسخ باید گفته شود که  جای تعجب ندارد که مردم هنوز هم در برابر طالبان و تروریستان حاکم بر افغانستان، خاموشی اختیار کرده اند و تحرکی نشان نمی دهند. چون برخلاف آن چه که انتظار می رفت، هیچگونه تحرکی از جانب مردم برای مقابله با وضعیت موجود و تغییر آن به سوی مطلوب دیده نمی شود و افغانستان تحت حاکمیت تروریستی طالبان جنایتکار، کماکان در منجلاب ظلم، استبداد و بی عدالتی غرق است.
 نگارنده با تفکر در این مورد، ابتدا به آسیب شناسی و علت های مزید منبی بر بی تفاوتی مردم در برابر طالبان پرداخته و نکاتی را در این خصوص، ارائه می کنم. زیرا ابتدا لازم است تا چند علت اساسی این عدم شکل گیری مقاومت مردمی را بر شماریم و به اسیب شناسی دقیق موضوع، پی ببریم:
– فقر شدید:  در دوسال گذشته که طالبان به قدرت رسیده اند، فقر فایق بر کشور حاکم است. سرمایه ها فرار کرده اند، کسب و کار فلج است و امیدی برای رونق آن وجود ندارد. مردم اشد ضرورت به فراهم آوری سه وقت نان دارند که حتی بسیاری ها قادر به تامین آن نیستند. این موضوع باعث شده تا مردم بیشتر از تغییر وضعیت، به فکر یک لقمه نان باشند. در ضمن، این فقر زمینه سرباز گیری طالبان را از اقشار مختلف جامعه، فراهم ساخته و باعث شده تا هرنوع حرکت طالبان، در نطفه خنثی شود؛
– سیاست های سرکوب گرانه طالبان به شکل ساختاری: طالبان از زمان به قدرت رسیدن شان، به شکل هدفمند، بی رحمانه در قالب یک نظام حاکم به سرکوب ساختاری مردم، پرداخته اند. ریاست استخبارات طالبان مخصوصا واحد های ۹۰ و ۴۰ محل وحشیانه ترین شکنجه برای مخالفان طالبان بوده اند. در ضمن، ناپدید شدن، باج گیری، بهانه جویی و اخذ پول از مردم در زمینه های مختلف از جانب جناح های مختلف طالبان، مخصوصا شبکه حقانی، ترس فوق العاده را بر ذهنیت مردم حاکم ساخته و باعث شده تا کسی جرات نکند در برابر رژیم خود کامه، پوشالی و قوم محور طالبان، سر بلند کند؛
– عملکرد ناکام و تجربه تلخ سردمداران جمهوری فساد: مردم خسته از بیست سال فساد گسترده در دستگاه های حکومتی، ظلم و بی عدالتی، عدم حاکمیت قانون و نبود یک نظام مشروع مردمی که در دفاع از حقوق مشروع مردم باید می بود، از هرنوع تحول ناگهانی و تغییر در برابر طالبان، بیم ناک اند. تفکر همگانی بر این است که اگر طالبان حاکم نباشند، ظالم دیگری، جایگزین آنها خواهد شد و فرقی برای مردم ندارد که کی و چگونه حکومت می کند؛
– نا امیدی مردم از شکل گیری یک رهبری توانمندی مبتنی بر کاریزمای مردمی: در بیش از چهل سال گذشته، نبود رهبری توانمند و مردمی که توان ایستادن در برابر بحران های عمومی و ملی را داشته باشد، به مدیریت بحران بپردازد، شکل نگرفته است. مردم با توجه به تاریخ و گذشته عبرت ناک آن، هیچگونه امیدی برای شکل گیری یک رهبری توانمند ندارد که بتواند، پیام نجات دهد و نسخه ی را برای حل بحران افغانستان، پیشنهاد کند. بنا نا امیدی مردم و یاس عمومی حاکم بر فضا، باعث شده تا مردم نسبت به تغییر وضعیت به سوی بهبودی، بی علاقه و بی باور شوند؛
– عدم تمایل جمعی برای یک بسیج سیاسی معنی دار: از اینکه رهبری موفق در تاریخ گذشته افغانستان، شکل نگرفته و توان لازم برای بسیج سیاسی مردم به شکل معنی دار آن وجود نداشته، بنا اراده عمومی برای تغییر وضعیت بواسطه یک بسیج سیاسی، وجود ندارد. مردم بی علاقه به کار جمعی برای یک حرکت عمومی و عدالت خواهانه اند. پس در تحت چنین شرایطی، امکان قیام عمومی و بسیج سیاسی مردم در برابر طالبان وجود ندارد؛
– نبود امکانات برای شکل دهی یک مبارزه و مقاومت معنی امید وار کننده: از یک طرف مقاومت بر ضد طالبان، دست آورد چندانی نداشته است و از سوی دیگر، فقدان امکانات لازم برای راه اندازی یک مقاومت مردمی در برابر طالبان، هر گونه زمینه قیام عمومی در برابر طالبان را مردود ساخته است. زمانیکه مردم می نگرند که امکاناتی برای مقاومت وجود ندارد، این خود به خود، روحیه همگانی را کاهش داده و زمینه های یاس و نا امیدی را پدید می آورد؛
– چند دستگی اقوام ساکن و ماهیت جنگی مسئله با محوریت قوم و زبان:  این مسئله بار ها اذعان شده است که ماهیت جنگ در افغانستان تحت کنترول طالبان و حتی از قبل از آن، یک ماهیت قومی است و پارادایم قوم گرایی بر محاسبات و تعاملات سیاسی و جنگی، به شدت حاکم است. به این حساب اقوام ساکن در افغانستان، چند دسته بوده و ماهیت قومی و تباری معضله افغانستان، یک بعد برجسته این بحران را نشان می دهد.
 پس با چنین شرایطی، امکان بسیج، راه اندازی قیام عمومی و امید برای مبارزه با طالبان، کاملا منتفی است. الی اینکه یک رهبری جدید جوان با روایت تازه، صداقت لازم، بصیرت سیاسی لازم و معقول، برنامه و اجندای مشروع و قابل قبول، برای نجات مردم از وضعیت فعلی، اقدام کند. این چنین تحول می تواند از لحاظ کمی و کیفی در معنی و محتوای مقاومت، تغییر شگرفی را ایجاد کند و مردم را وادار به مقاومت و ایستادگی در برابر طالبان نماید.

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. در دو مورد این مقاله نظر دارم:
    ۱- “– نا امیدی مردم از شکل گیری یک رهبری توانمندی مبتنی بر کاریزمای مردمی.” این نا امیدی خیلی پلان شده و آگاهانه توسط زلمی خلیل زاد وایسرای امریکا در افغانستان و حامد کرزی و غنی احمد زی ایجاد شده است. پس در این صورت وظیفه تمام نخبگان آگاه و مبارزین و مقاومتگران است که با کار توضیحی جمعی و انفرادی خود، روح آزادی خواهی و جمع شدن به دور یک تشکیل را ایجاد کنند.
    ۲- ” پس با چنین شرایطی، امکان بسیج، راه اندازی قیام عمومی و امید برای مبارزه با طالبان، کاملا منتفی است” بنظر من نباید منتفی باشد. فکر من از هر وقت دیگر کرده امکان بسیج مردم و راه اندازی قیام عمومی مساعد است. البته آسان نیست و لی فداکاری و جدیت و آگاهی نیاز دارد. در قیام اندازی فقط تصمیم و جدیت و پیگیری و وفاداری و فداکاری در کار است. بنظر من هرگاه مقاومت گران جرئت نمایند در هر ولایت سه نفر داوطلب را برای راه اندارزی قیام توظیف سازند، اقدام راه اندازی قیام آغاز میگردد. در قیام یک چیز فوق العاده مهم و حیاتی میباشد و آن ایجاد تشکیل و سازمان مخفی راه اندازی قیام در هر ولایت. هیت رهبری قیام هر ولایت(سه نفر توظیف شده) اینست که تشکیل در حد ولایت وشهر و ناجیه و حتی مساجد را ایجاد نمایند. هنگام فرمان آغاز قیام در سراسر افغانستان، مرد و زن و پیر و جوان همه با وسایل دست داشته مثل چوب و سنگ و کلوخ و داس و چکش و بیل و تبر و هرچه که دارند دسته جمعی بالای مراکز طالبان دست به حمله می زنند. فرض کنید صف اول را طالبان با تفنگ های خود به قتل میرسانند مطمئن باشید که صف دوم خشمگین طالبان را خلع سلاح خواهند نمود. چیز مهم اینست که تشکیل قیام باید به سرعت حوزه پلیس و پوسته های طالبان را اشغال و رهبری را بدست گیرند. من ازتجربه قیام هرات صحبت دارم. در قیام هرات مردم خشمگین بالای دو تانک حفیظ الله امین حمله نمودند تانگرا آتش زدند . در مقابل سیل خروشان مردم هرات تمام نیروهای دولتی خودرا پت و مخفی نمودند. دفتر ولایت و مقامات دولتی و حوزه های پلیس همه خالی بود. قیام کنندگان بظرف فرقه عسکری حمله ور شدند. در فرقه عسکری هم همه فرار نموده بودند. یعنی در هرات در روز قیام هیچ دفتر و کارمند نظامی و به چشم نمی خورد. من به چشم خود دیدم که جوانان هرکدام سلاح هائیکه از سلاح کوت فرقه گرفته بودند با خود به خانه خود انتقال میدانند. دو روزدر هرات هیچ قدرت دولتی وجود نداشت. اما چون تشکیلی وجود نداشت حفیظ الله امین با فرستادن قوا از قندهار و بم باری فرقه نظامی اهسته اهسته قدرت خودرا بعد از دوروز در هرات قایم ساختند. بهر صورت چون قیام تنها در یک ولایت صورت گرفته بود بدیهی است که دوام آن توسط قیام کنندگان و آنهم بی برنامه و بی تشکیل، مشکل بود. قیام هرات بخوبی نشان داد که زور خشم و قیام مردم را هیچ قدرتی در هیچ مکان و زمانی نخواهد داشت. من نمیدانم که چرا مقاومتگران در این ارتباط هیچ فکر نمی کنند و هیچ برنامه ای در راه اندازی قیام ندارند. این راهم عرض کنم که کمک گرفتن از کشور های خارجی حیثیت زهر و تباهی را دارد. باید به نان خشک و شکم خالی مردم خود در راه اندازی قیام تکیه نمود. غیر از راه اندازی قیام عمومی میارزه دوام دار چریکی و مبارزه مسلحانه علیه طالبان موثر ارزیابی نمیگردد. مذاکره و مفاهمه هم یک طرح خیلی مضحک و احمقانه بحساب می آید. راه نجات افغانستان راه اندازی قیام عمومی مردم است. تجربه قیام هرات بخوبی نشان میدهد که غیر از راه اندازی قیام دیگر راهی برای نجات افغانستان وجود نخواهد داشت.
    با احترام

  2. درود به آقای نورزاد! خیلی خوب و عالی است که جناب شما طور فشرده و با معنا مسائل داغ مربوط به افغانستانرا مورد بحث قرار میدهید و نظرات آموزنده و عملی خودرا ارائیه میدارید. این کارِ وطندوستان صادق به وطن و مردم افغانستان است.
    حالا در این نوشته خوب تان موضوع بسیار اساسی را مورد بحث قرار داده اید. که با وجود این همه مصیبت و بدبختی و محرومیت که بالای مردم افغانستان آمده باز هم مرم خاموش اند. چرا اینطور است؟
    شما به به دلائل آن درست اشاره نموده اید. شما به یکی از عوامل “چند دستگی اقوام ساکن و ماهیت جنگی مسئله با محوریت قوم و زبان” شما درست اشاره نمودید. و لی در اینجا دومشکل است.:
    ۱- این اقوام خصوصا قوم (ازبک و ترکمن و هزاره) باید متوجه شوند که باید صرف به نیروی خود و نیروهای که به آن تا حدود زیادی پیوند فرهنگی و زبانی دارند، تکیه داشته باشند و روی آن حساب کنند. نباید منتظر قومانده از طرف بطور مثال ترکیه و یا ایران باشند. طبیعی است که تعداد زیاد از نخبگان قوم ترتری طلب در فربه ساختن این نفاق سهم مهم دارند. اگر یاد ما باشد اشرف غنی برای نفاق اندازی میان تاکجان و هزاره ها از جنگ دوگسته افشار مربوط حزب وحدت و پسته بالای کوه علی آباد مربط جمعیت اسلامی یاد میکرد. همین در فسیبوک و وغیره هم فاشست های قوم تفوق طلب زیاد تحریک آمیز مینویسند تا وحدت میان هزاره و تاجک و ازبک صورت نگیرد.
    ۲- در حالیکه مسلم میباشد که اگر اقوام ازبک و تاجک و هزاره باهم یکی شوند و تعدادی از نخبگان خرد ورز برادران افغان نیز با آنها یکجا خواهند، و گلیم طالب این ننگ بشریت و مدنیت را بزودی جمع خواهند کرد.
    تا ثیر منفی آموزه های اسلامی را در عدم تحرک مردم علیه ظلم و فقری که طالب بر مردم تحمیل نموده است، را اشاره ننموده اید. شما میدانید که دین ما یعنی دین اسلام دین جنگ و زور و شمشیر است. منطق و عقل در آن راه ندارد. شما توجه فرمائید در صدر اسلام همینکه مسلمانان بر مملکتی حمله نمودند. مال و دارائی شانرا غصب و مردش را غلام و زن و دخترش را منحیث کنیز گرفتند. شما تصور نمائید مردی که غلام شده است. پیش چشمش دست دخترش را مسلمان مجاهد فاتح گرفته و در اطاقی خلوت می کند. حالا شما در مورد وضع و حالت و روحیه این آدم غلام تصور نمائید. وقتیکه آن بادار بعد از ختم کار اگر خنده ای در مقابل غلام نماید غلام خورسند خواهد شد که بادارش بجای لت و کوب به روی او خنده کرد. همین قسم حکمروائی خلفای تازی هم در همین هزار سال مردم را بی غیرت و صبر کن پرورده است. همینکه میگویند شکر کن، خدا کلون را سوراخ کرده و روزی اش را هم میدهد. همین قسم پنج وقت در مسجد سجده و شکر و چرندیات ملای طالبان را شنیدن همه را تسلیم طلب و دعا خوی، میسازد. به عیوض اینکه بالای بازوان و نیروی خود تکیه کنند. به کمک خدا مراجعه مینمایند. و خوب میدانند که چهل سال است که بحضور خدا دعا و عذر مینماید و خدا هم هیچ به داد شان نمی رسد.
    برای شما نورزاد گرامی پیروزی های زیاد آرزو میکنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا