احمد شاه مسعودخبر و دیدگاه

مسعود چگونه تهاجم شوروی در پنجشیر را شکست داد؟

میرزا شکورزاده، نویسندۀ تاجیکستان در سال ۱۳۷۵ در یک گفتگوی اختصاصی از احمدشاه مسعود می‌پرسد کدام یک از درگیری‌ها با قوای شوروی در ذهن‌تان پیش از دیگر خاطرات برجسته می‌نماید؟ او در پاسخ به وی از حملۀ بهار ۱۳۶۳ ارتش سرخ شوروی به پنجشیر سخن می‌گوید:

شوروی‌ها در مجموع نُه تا یازده بار به پنجشیر حمله کردند که از این لشکرکشی‌ها چند حملۀ آنان برعکس با مقاومت سرسختانۀ نیروهای جهادی روبه‌رو شد.

یکی از سنگین‌ترین حملات در سال ۱۹۸۴​۱۳۶۳ اتفاق افتاد.

سه لشکر(فرقه) از نیروهای ارتش سرخ در این حمله شرکت داشتند. این حمله به گونه‌یی برنامه‌ریزی شده بود تا یکی از تاکتیک‌های جنگ چریکی در آن به کار گرفته شود. که این تاکتیک در جنگ چریکی را «مشبوع‌کننده» می‌نامند. به این معنا که به منطقه‌یی چنان اسلحه و سرباز و تانک و زره‌پوش وارد سازند که منطقۀ مورد نظر را کاملاً بپوشانند، به طوری که چریک‌ها و یا مجاهدین همان منطقه را خفه کنند و به هیچ‌وجه راه نجاتی برای آن‌ها باز نگذارند. قوای شوروی که مجبور به استفادۀ این تاکتیک شده بودند، می‌خواستند تا با پیاده کردن نیروهای‌شان به صورت بسیار گسترده‌یی جایی برای حضور نیروهای جهادی باقی نمانند و قصد آن‌ها این بود که با این حمله نیروهای مقاومت در پنجشیر را کاملاً سرکوب کنند.

قابل ذکر است که آن‌ها از نیروهای ارتش افغانستان هم استفاده کرده بودند.

تقریباً بین سی تا چهل‌ هزار سرباز شوروی و افغان وارد پنجشیر شدند. تاکتیک دیگرشان در این تهاجم این بود که نیروهای خود را به سرعت در کل پنجشیر پراکنده نسازند. آن‌ها منطقۀ (پنجشیر) را به چند بخش تقسیم کرده بودند. بار اول تعدادی سرباز را وارد یک قسمت پنجشیر می‌ساختند، هدف آن‌ها این بود تا این قسمت را به کُلی از بین ببرند و به همین ترتیب قسمت‌های دوم، سوم و چهارم..

پیش از حملۀ زمینی برنامۀ حمله هوایی و بمباران شدید منطقه را توسط جنگنده‌ها اجرا کردند، در هر حملۀ هوایی بیست تا سی فروند جنگنده عملیات بمباردمان را انجام می‌داد. ابتدا منطقه را سه روز پی در پی به شدت بمباران کردند و بعد از سه روز به تصور این که منطقه خالی از نیروهای جهادی است؛ ضمن مین‌گذاری ساحه، از پایین به بالا شمار وسیعی از نیروهای خود وارد منطقه کردند و این یکی از عملیات‌های مشهور شوروی‌ها بود که فکر می‌کردند با این تهاجم سنجیده ‌شده همه چیز را تمام خواهند کرد.

من پیش از آغاز این عملیات یعنی تقریباً بیست روز پیش از آغاز حمله از برنامۀ آن‌ها مطلع شدم و اطلاعات این حمله از مرکز فرماندهی قوای شوروی به دستم رسید.

جالب این است که بخش زیادی اطلاعات را از ژنرال‌های ارتش سرخ می‌گرفتیم و این اطلاعات را نه در برابر پول بلکه از طریق ژنرال‌هایی که از ملیت‌های مختلف بوده و از شوروی‌ها بیزار بودند دریافت می‌کردیم، اطلاعاتی که ما را حتا از کوچکترین مسایل با خبر می‌ساخت.

من اطلاعات کافی از برنامۀ آن‌ها در دست داشتم، شروع به فریب‌های ضد اطلاعاتی نمودیم یعنی به گونه‌یی عمل کردیم که شوروی‌ها فریب بخورند و این طور فکر کنند که ما در پنجشیر سخت مقاومت می‌کنیم و یک قسمت از نیروهای خود را جهت جنگ‌های عادی به بیرون از پنجشیر و بخش اعظم آن‌ها را در داخل پنجشیر جهت مقاومت حفظ می‌کنیم در مجالس عمومی در اجتماع مجاهدین و در تشریع وضع جنگی سنگر کندن… به گونه‌یی رفتار کردیم که شوروی‌ها و «ک.گ.ب» کاملاً فریب بخورند. جاسوس‌های دوجانبه‌یی که ما داشتیم از آن‌ها به خوبی استفاده می‌کردیم. تشخیص ما از این افراد این بود که آن‌ها به صورت دو جانبه هم با ما و هم با شوروی‌ها کار می‌کنند. سعی ما بر این بود که با دادن اطلاعات غلط به این افراد شوروی‌ها باور کنند که ما در پنجشیر به سختی دست به مقاومت خواهیم زد. از سوی دیگر، برنامۀ عملیاتی ما به گونه‌یی دیگر طرح‌ریزی شده بود که یک روز پیش از آن که قوای شوروی‌ها داخل پنجشیر شوند؛ تمام دره را تخلیه کنیم. از این‌رو، با سرعت دست به کار شدیم و تقریباً بیش از صد هزار زن و مرد، طفل، خُرد و کلان پنجشیر را از منطقه بیرون بردیم.

ابتدا دره را از وجود مردم غیرنظامی تخلیه کردیم این‌ها کلاً به دره‌های همجوار هجرت کردند به‌ویژه در کابل از مهاجرین ما استقبال گرمی صورت گرفت. سپس بخشی از تجهیزات نظامی را به خارج پنجشیر یعنی پروان و کاپیسا منتقل کردیم و تنها بخش محدودی از سلاح‌های خود را در پنجشیر بر جا گذاردیم.


اقدام دیگر ما شناسایی و دستگیری جاسوس‌های شوروی‌ها در درۀ پنجشیر بود که این عمل در دو سه روز باقی‌مانده به زمان آغاز عملیات و بسته شدن دروازۀ پنجشیر انجام گرفت. بنابراین، شوروی‌ها بازوی اطلاعاتی خود را از دست دادند و نمی‌دانستند که در منطقه چه می‌گذرد.

یک روز پیش از آغاز عملیات قوای شوروی ما در حدود دو تا سه هزار مجاهد خود را در ظرف سی‌وشش ساعت بدون داشتن امکانات کافی ترانسپورتی (ترابری) با یک غند (گردان) سلاح سنگین به ترتیبی که دشمن اصلاً متوجه این انتقالات نشود، از پنجشیر خارج کردیم.

این جا به‌جایی‌ها در حالی انجام می‌شد که هم از طرف غرب و هم از طرف شرق سه هواپیمای اکتشافی شناسایی به طور مرتب در اطراف پنجشیر پرواز می‌کردند. ما با وجود این، کارها را سازمان دادیم. افزون بر آن در منطقه هزارها مین ضد انسان و صدها مین ضد تانک کاشتیم. شوروی‌ها بعد از بمباران‌های شدید و متمرکز فکر کردند که اگر قوای‌شان را پخش کنند؛ جنگی گسترده و تمام‌عیار در پنجشیر صورت خواهد گرفت، اما وقتی نیروهای‌شان در منطقه پخش شدند به هر طرف که حمله‌ور می‌گردید، با انفجار مین‌ها روبه‌رو می‌شدند و در حقیقت این مین‌ها بود که می‌جنگیدند و در این عملیات صدها نظامی شوروی به هلاکت رسیدند. به دنبال این جریان وقتی تانک‌ها داخل دره شدند در مسیر راه با مین‌ها روبه‌رو می‌شدند و در خارج از مسیر دوباره با مین‌ها برخورد می‌کردند و گویی به هر طرفی که می‌رفتند و به هر چیزی که دست می‌بردند؛ با مین‌های کاشته‌ شده مواجه می‌شدند.

ما به هنگام خروج از پنجشیر همه‌جا را با مین فرش کرده بودیم بنابراین، حملۀ ارتش سرخ به خودشان برگشت و خودشان به خاک و خون کشیده شدند. بعد از این مسأله شوروی‌ها تبلیغات به راه انداختند که ما جرأت ماندن در میدان نبرد را نداشته‌ایم. همزمان با آن‌ها رقیبان داخلی نیز همین مسأله را تبلیغ می‌کردند که نیروهای ما طاقت مقاومت را نداشته و پا به فرار گذاشته‌اند و امثال این‌ها… ولی ما ضربۀ اساسی خود را زده بودیم و حالا منتظر عمل آن‌ها بودیم. البته شوروی‌ها حملۀ خود را زمانی انجام داده بودند که کوه‌ها پُر از برف بود و ما خارج از پنجشیر مستقر بودیم شوروی‌ها زمانی که دیدند در داخل دره کسی به جز مین وجود ندارد، شروع به پخش قوای‌شان در دره‌های اطراف مثل «اندراب» و «خوست‌وفرنگ» و غیره کردند تا ما را تعقیب کنند؛ ولی با این عمل هم چیزی به دست نیاوردند و سرگردان مانده بودند که چه کنند. در این وقت هوا کمی خوب شد و ما نیروهای خود را دوباره به سمت پنجشیر حرکت دادیم که منجر به جنگ بسیار شدید پارتیزانی در مقابل قوای سرخ شد. در این جنگ تازه‌یی را که ما شروع کرده بودیم، با تمام جنگ‌های گذشته از نظر تاکتیکی فرق داشت. جنگی دگرگونه که قوای شوروی خود را برای آن آماده نکرده بودند. شوروی‌ها می‌خواستند تا از نیروهای گستردۀ‌شان استفاده کنند و تحرک داشته باشند، ولی ما جنگ را داخل دره به صورت انقباضی ء انبساطی اداره می‌کردیم که در این جنگ صدها سرباز شوروی کشته شدند.

پیش از آن که جنگ را شروع کنیم یک ژنرال شوروی برای من نامه‌یی فرستاد که تقریباً محتوایش این بود: «در گذشته با تو جنگ نکرده بودیم. این بار جنگ را می‌بینی.» من به او پاسخ دادم که ما خدا را داریم و از این حرف‌ها هم هیچ تشویشی نداریم و علاقه‌مند هستیم که توان شما را ببینیم چون تاکنون در اردوی شما چیزی ندیده‌ایم.

نجیب‌الله هم نامه‌یی برای من فرستاد که: «این بار حمله بسیار خطرناک است، حالا که وقت داری تصمیمت را بگیر.» من گفتم: «ما خدا را داریم و برای این کار ساخته شده‌ایم و هیچ‌گونه تشویشی هم نداریم حملۀ‌تان را شروع کنید.»

البته این حمله بعد از آتش‌بس یک‌ساله بود که بین ما و شوروی‌ها امضا شده بود. در ظرف یک‌سال قوای شوروی برای چنین حملۀ آماده‌تر شده بودند و الحمدالله با یک تاکتیک معقول؛ یک عقب‌نشینی به موقع و یک یورش به هنگام این حمله کلاً درهم شکسته شد و شوروی‌ها و برنامۀ گستردۀ نظامی‌شان که با حمایت انبوه هواپیماها و تانک‌ها و نیروهای پیاده انجام شده بود، به شکست انجامید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا