خبر و دیدگاه

اهمیت بیداری افکار عمومی در طالبان ستیزی

                                                                                                                                                    

 

تردیدی وجود ندارد که با برگشت نظام استبدادی طالبان، شرایط شکننده و تاریکی بر زندگی مردم افغانستان حاکم گردیده است، برگشتی که زاییده تراکم بغض قبیله محوری طی چند دهه بوده، و در قصاوت و بی رحمی حد و مرزی نمی شناسد، عقب گرد مهلک و کشنده ی که، مبارزه علیه آن بیداری افکار عمومی را می طلبد.

 

دیدگاه ها و کار شیوه های متفاوت تا کنون در پیوند به مساله ی مبارزه علیه نظام های استبداد ارایه شده است، اما وجه مشترک در کلیه ی این دیدگاه ها، توصیه ی بیداری افکار عمومی و زیر بنا سازی علمی برای جامعه می باشد، تا استراتژی بقای استبداد که مبنی است؛ بر اغفال افکار عمومی و عامل ایجاد اختلاف میان لایه های جامعه و استفاده از دین، موفق به تخدیر ذهن مردم نشود.

 

شیوه های نهادینه سازی استبداد در نظام های اسنبدادی، با توجه به شرایط فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و دینی جامعه های زیر سلطه ی استبداد از هم متفاوت استند، اما تمام نظام های استبدادی بخاطر ادامه ی سلطه ی خویش؛ به گسترش فقر، گرسنگی، فساد، جلوگیری از بیداری افکار عمومی، ایجاد اختلاف های قومی، زبانی و سمتی در جامعه با هم وجه مشترک دارند.

 

با توجه به آنچه که در بالا از پیامد های تلخ و ناگوار، حاکمیت نظام های استبدادی در جامعه اشاره شد،  این پرسش ها در ذهن تداعی می شوند ، آیا ادامه زندگی زیر چتر نظام استبدادی طالبان که شرایط وحشت باری را در جامعه حاکم ساخته اند ممکن است؟ آینده فرزندان ما در سایه حاکمیت استبداد طالبانی و سرکوب چه می شود؟ چگونه می توانیم جامعه را از پیامد های ناگوار حاکمیت مطلقه طالبان نجات دهیم؟ مسئولیت انسان افغانستانی در امر مبارزه علیه طالبان کدام ها اند؟

 

 در واقع غیاب نظام های برخاسته از اراده مردم، طی چند سده گذشته و انحصار قدرت، توسط یک قوم در افغانستان که با ترفند های گوناگون؛ مانع بلوغ فکری جامعه و بالا رفتن سطح بینش اجتماعی در افغانستان شدند، پاسخ به این پرسش ها را پیچیده می سازد، عقب ماندگی علمی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی که زاییده تصادف و اتفاق نبوده، بلکه فرآورد نظام های تک قومی و انحصار گر سده های رفته با خشم و خون است که؛ با گسترش فقر، بیکاری، بیسوادی و شیطنت میان لایه های گوناگون جامعه در پی ادامه سلطه ی خویش بودند .

 

به هر حال استبداد دینی طالبان که بهانه ی شده است، برای غصب نظام سیاسی افغانستان و انحصار قدرت، در اختیار یک گروه افراطی و قومی که در کنار عدم احترام به ارزش های انسانی، اخلاقی، حقوق بشر، آزادی های فردی و اجتماعی باور به گردش قدرت سیاسی بر اساس اراده مردم ندارد، مردم افغانستان  را بخاطر اعاده حقوق و کرامت انسانی خود در برابر انتخاب یکی از این سه سناریو قرار داده است، سناریوی تسلیمی و تحمل شرایط استبدادی حاکم بر زندگی، سناریوی توجه به روش مبارزه مدنی و مسالمت آمیز علیه طالبان،ُ و یا با استناد به اصل چشم در برابر چشم توصل به سناریوی مبارزه مسلحانه در برابر استبداد طالبانی، طبیعی است مبارزه مردم افغانستان بخاطر رهای از چنگال نظام مستبد طالبان، با هر رویکردی که دنبال شود بدون بیداری افکار عمومی، اتحاد و همبستگی میان اقشار مختلف جامعه و رعایت موارد ذیل با دشواری مواجه خواهد شد.

 

  • عدم درک مردم از حقوق شهروندی شان که، ناشی از عدم بیداری افکاری عمومی در جامعه می شود، در پهلوی غیاب هماهنگی میان طیف های مختلف جامعه علیه رژیم استبدادی طالبان، باعث ادامه عمر تسلط این گروه بر نظام سیاسی میگردد.

 

  • احزاب سیاسی، اتحادیه های صنفی، جامعه مدنی، رسانه های آزاد و مستقل رسالت دارند که به شکل مستمر، با عریان سازی چهره اصلی استبداد و افشا نمودن برنامه های پنهانی نظام اسنبدادی طالبان اقدام به بیداری و تهیج افکار عمومی علیه این جماعت قرون وسطای نمایند.

 

  • هرگونه درنگ و کندی در امر مبارزه علیه حاکمیت متحجر طالبان، زمینه را برای زیر بنا سازی بقا به این گروه مساعد نموده بر طول عمر رژیم طالبان می افزاید.

 

  • پیروزی در برابر طالبان بدون بیداری افکار عمومی، مبارزه منسجم برنامه ریزی شده و دوام دار ممکن نیست، زیرا واکنش مقطعی جامعه در برابر بعضی از عملکرد های این گروه مانند نا دیده گرفتن حق آموزش زنان باعث بالا رفتن میزان جسارت طالبان گردیده اراده آزادی خواهی مردم را به عقب می راند.

 

  • محدودیت های را که طالبان در کنار غصب قدرت، ترویج جهل و تخویف برای مردم افغانستان وضع کرده اند، دیر یازود مانند « بم » اجتماعی یر روی این گروه انفجار خواهد نمود، اما در صورت عدم بیداری فکری جامعه و عدم انسجام اراده عمومی تاثیر آن اندک و مهار آن توسط طالبان سهل خواهد بود.

 

  • مبارزه به گونه ی پراگنده،  بدون انسجام و هماهنگی میان جریان های آزادی خواه، ممکن است عامل اختلاف وچند دستگی میان این جریان ها گردد، موضوعی که فشار بالای طالبان را کاهش می دهد .

 

در پایان در حال که فقر، بیکاری، بیسوادی و ده ها ناهنجاری دیگر در افغانستان بیداد می کند، طالبان می توانند به سادگی بر اراده مردم غالب شوند، در مبارزه حق طلبی و عدالتخواهی علیه طالبان  باید اراده جمعی، بینش سیاسی و بیداری افکار عمومی، نیرومند تر از استبداد این گروه باشد، زیرا هیچ نظام استبدادی توان شکستن اراده مردمی را که نسبت به حقوق خود آگاهی داشته و برای تامین عدالت اجتماعی می رزمند ندارد.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا