خبر و دیدگاه

افغانستان پس از آمریکا چگونه خواهد بود؟

“افغانستان پس از آمریکا” عنوان برنامه‌ای بود که اخیرا از سوی «جمعیت‌فکر» در «دانشگاه‌پیشگام» برگزار شده بود و در آن عبدالحفیظ منصور سخنرانی کرد. در این نشست، منصور به سناریوهای احتمالی افغانستان پس از آمریکا پرداخت که در این مطلب گزارش شده است.

1- احتمال نخست، پیروزی نظامی طالبان:

منصور به این باور است که طالبان خود شان را پیروز میدان جنگ می‌پندارند، به همین دلیل آماده گفتگو و حل سیاسی معضله افغانستان نیستند. طالبان اعتقاد راسخ دارند که آمریکا را شکست داده‌اند و دولت افغانستان را هم که بقایای آمریکایی‌ها است، نیز سقوط می‌دهند و نیازی به مذاکره و دولت مشارکتی ندارند.

او می‌گوید که طالبان باورمند اند، حکومت‌موقت/حکومت انتقالی و … در اسلام نیست، بناء بر این، آنها (طالبان) یک حکومت ‘سچۀ اسلامی’ می‌خواهند.

منصور افزود که طالبان به این عقیده هستند، همان‌گونه که دور اول، با یک اقدام، اکثریت ولایات را سقوط دادیم، این بار هم می توانیم. در حال حاضر، طالبان چنان سرمست پیروزی (به پندار خودشان) هستند که اصلا تحولات سیاسی و تغییراتی‌که در این مدت بیست سال در جامعه افغانستان آمده را نمی‌بینند.

حفیظ منصور به دلایلی که در زیر میاورد، به این باور است که طالبان، اکنون آن شانس گذشته را ندارند که با یک حرکت بتوانند ولایتی را سقوط بدهند:

الف- آمریکا در آن زمان، توسط کمپنی‌های یونیکال و ….که در قندهار دفتر داشتند، از طالبان حمایت کرد، یکی از مشاوران ارشد وزارت خارجه آمریکا نیز آمده بود و به طالبان کمک می‌کردند. از سوی دیگر شخصیت‌های نام داری از داخل افغانستان، مثل سلام عظیمی(رییس پیشین استر محکمه) حامد کرزی، خلیل زاد و داکتر اشرف غنی احمدزی… این‌ها مشاوران داخلی کمپنی یونیکال در افغانستان بودند که برای طالبان لابی می‌کردند.

ب- دروازه کمک‌های عربستان سعودی به روی طالبان باز بود و کمک می‌کردند.

ج- از سوی دیگر حالا طالبان شانس حمایت شدن از سوی قدرت های جهان و حتا کشورهای همسایه را از دست داده است. نشست چندی پیشِ آمریکا، روسیه و چین و کشورهای همسایه گواه این مسئله است که به طالبان گفتند« برگشت امارت طالبانی دیگر ممکن نیست. هم‌چنان در این نشست تصریح شد که حکومت آینده(هرکسی که باشد)مکلف است که حقوق بشر را رعایت کند.

د- در سطح داخلی نیز طالبان این شانس را ندارند که بتوانند به زودترین فرصت به ولایت ها و شهرهای بزرگ دست یابند. در دور اول که طالبان سر بر آوردند، افغاستان در وضعیت «ملوک الطوایفی» قرار داشت: فرمانده‌هان و رهبران جهادی در هر گوشه‌ای، حکومت خود شان را داشتند، اختلاف و چند دستگی راه را هموار کرد که طالبان بیایند، که حالا این شانس را طالبان ندارند.

از سویی، جنگ و فساد اخلاقی و بی بندباری و …. مردم را بیزار کرده بود، در خیلی از نقاط افغاستان، طالبان را فرشته‌های نجات می‌دانستند…. یعنی مردم به نحوی امیدوار بودند و حضور طالبان را با فال نیک می‌گرفتند.

اما حالا چنان نیست، مردم ماهیت طالبان را شناخته اند و در هیچ گوشه‌ای، مردم آماده زیستند در زیر بیرق‌طالبان نیست. هرچند فرماندهان و جنگ جوریان جوان طالب، همه به همین نظر اند که آمریکا را شکست دادیم، دولت افغانستان را نیز شکست خواهیم داد.

منصور شانس پیروزی طالبان را، نظر به دلایل پیش، بیشتر از ۵ درصد نمی‌بیند.

۲- تفاهم سیاسی:

تفاهم سیاسی دومین احتمالی است که منصور به آن پرداخت: با در نظرداشت تجربه و گفتگوی هفت ماهه‌ای که با طالبان دارم، گفته می‌توانم که این احتمال بیش ۲ فیصد شانس ندارد. طالبان به هیچ‌وجه آماده پذیرش حکومت مشارکتی نیستند. آن‌ها حکومت مشارکتی را غیر اسلامی می‌دانند و در ضمن، همه کسانی را که در نظام کار می‌کنند را نوکر آمریکا، غیر مسلمان، همکار تجاوز و واجب القتل می‌شمارند.

در منظومه فکری آنها ساختن یک حکومت مشارکتی، اصلا یک کار غیر اسلامی است. وقتی طالبان می‌گویند حکومت سچه اسلامی می‌خواهیم، هدف شان این است که با افرادی که در نظام فعلی افغانستان حضور دارند، نمی‌شود کار کرد.

از این رو، در حال حاضر این شانس این گفتگو به نتیجه برسد، ناممکن است اگر خوش بینانه ببینیم، ۵ فیصد احتمال کامیابی‌اش وجود دارد.

۳- سوری شدن افغانستان موردی که از نظر حفیظ منصور شانس بیشتر برای پیروزی دارد، همین احتمال است:

احتمال تقسیم شدن کشور به جزیره‌های جنگی شبیه سوریه. نشانه‌های این احتمال در گوشه و کنار کشور به چشم می‌خورد که همه گروه‌ها در حال سامان دادن نیروهای شان هستند… با گذشت زمان، این صف آرایی‌ها گسترش میابد. سر انجامِ خودسری و بی‌بندباری‌ها، دست یابی این نیروها به بنادر کشور و دست اندازی کشورها و قدرت‌های منطقه‌ای، وضعیت را بدتر از سوریه خواهد کرد. این احتمال در حال گسترش است و حکومت هم خیالش نیست و همه چیز را در قبضه اش گرفته… آغاز این برخوردها خوش آیند است و اما انجامش را خدا می داند.

بنا بر این یکی از موادری که هم علاقمندی کشورهای خارجی را دارد و هم علاقمندی رهبران سیاسی کشور را همین است. شانس این احتمال بسیار زیاد است و حد اقل 50 تا 60 فیصد احتمال واقع شدن این اوضعیت وجود دارد.

۴- اتحاد و همبستگی:

بخش بزرگی از رهبران سیاسی و کشورهای همسایه همه تاکید بالای هم‌بستگی و اتحاد دارند و از اشرف غنی احمدزی خواسته اند، اختلافات را کنار بگذارد. طرحی که با حضور خارجی‌ها به غنی داده شده، این را می‌گوید؛ تا در برابر طالبان صف واحد شکل نگیرد و به طالبان جواب دندان شکن داده نشود، طالب آماده تفاهم نمی‌شود.

راهش این است که همه باید در نظام شریک شوند.

– ایجاد صدارت؛

– انتخاب والیان؛

– به مردم هویت تحمیل نشود و به ارزش‌های هویتی شان احترام گذاشته شود؛

– افراد مطرح و موثر در راس ولایات قرار گیرند.

این پیشنهاد و اصلاحات می‌تواند اعتماد طرف‌های مختلف را جلب کند و آن ها را در صف واحد بیاورد. این یک معقول است که راه که همه این را قبول دارند، چه خارجی و چه داخلی. اما به جز یک نفر که غنی است. تنها غنی این طرح را نمی‌پذیرد.

۵- پول جمع کردن و فرار:

 یک جمع کلانی باور به این دارند که غنی در نهایت فرار می‌کند. باورها به این است که غنی و دار و دسته اش، پیش از این که فرار کند، حکومت را به طالبان تسلیم می‌کند و خود فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد.

از میان این احتمالات، احتمال سوم ‘سوری شدن افغانستان’ و پنجم ‘پول جمع کردن و فرار’، شانس به وقوع پیوستن را بسیار دارند. شاید گزینه‌ها و احتمال‌های دیگری هم باشد که من نمی‌دانم.

چه باید کرد؟

– ایجاد هماهنگی و همدیگر پذیری در میان بزرگان حوزه جهاد و مقاومت. ما نیاز داریم که در هر جبهه‌ای آماده گی خودمان را داشته باشیم. چه در جبهۀ جنگ و چه در جبهۀ صلح.

– تاکید بر ضرورت اصلاحات. باید همه طرف‌ها در نظام شریک شوند، کلان‌ترین کمک خارجی همین است که غنی را وادار کنند تا به اصلاحات تن بدهد: نظام غیر متمرکز شود، مسئلۀ سرود ملی، هویت و بیرق حل شود. در این صورت، شانس بقای نظام بالا می رود.

– یک گام نیک و عملی برداشته شد. منظورم کار احمد مسعود است. دیروز سه کار شد:

۱- از هشت ثور گرامی داشت شد، فهمانده شد که این روز، بی صاحب نیست.

۲- بیرق مجاهدین به اهتزاز درامد

۳- با سرود ملی دوره مجاهدین وارد شد

امید وارم همه چیز در همین جا متوقف نشود. بلکه سه تا کار دیگر هم انجام شود:

۱- در ساحه‌های زیر کنترول، والی انتخابی تعیین کنند.

۲- محتوای تذکره الکترونیک باید تغیر کند/کلمه افغان حذف شود.

۳- از این به بعد در مراسم‌های رسمی سرود دوره مجاهدین نواخته شود.

این‌ها نه نیاز به لشکری کشی دارد و نه هم به جنگ. این یگانه راهی است که می‌شود، خواست‌های مردم را به کرسی نشاند. ما بارها تاکید کردیم که این قانون باید تغییر کند، نظام تغییر کند، مسایل هویتی حل شود و …. اما به حرف ما و به خواست مردم توجه نشد، حالا راهش فقط همین است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا