خبر و دیدگاه

سهم دادن عادلانه به هزاره ها در رأس نهادهای امنیتی

 

در این روزها که انواع تعصب به هر طرف موج میزند، در نخست قابل یادآوری میدانم که لسان مادری ام پښتو است و هیچ نوع پیوند تباری و خویشآوندی با قوم شریف هزاره ندارم. پیوندم با ایشان پیوند انسانیت، احساس مسئولیت و هموطن بودن است. در ضمن، چون اهل قلم استم، میخواهم قسمتی از دَینم را در مقابل هموطنان هزاره ام از طریق این نوشتۀ کوتاه ادا کنم.

یک روز بعد از حادثه ی خونین شفاخانه صد بستر دشت برچی و شهادت دهها تن از هموطنان بیگناه مان، رییس جمهور اشرف غنی از این شفاخانه بازدید کرد. در جریان این بازدید رییس جمهور سخنانی ایراد کرد، و در قسمتی از سخنانش گفت: ”من هزاره استم. من شیعه استم. “ اظهار کردن احساس همدردی با هموطنان مظلوم امر در خور ستایش است. ولی آقای رییس جمهور باید در عمل ثابت کند که متوجه درد و منافع هزاره ها است و هزاره ها منبعد شهروندان درجه دوم افغانستان تلقی نخواهند شد. 

آقایان غنی و عبدالله که دارند برای بار دوم کرسیهای مهم را میان هوادارانشان تقسیم میکنند، آیا گاهی به این فکر افتادند تا یک شهروند هزارهی افغانستان را در رأس یکی از نهادهای سه گانه ی امنیتی بگمارند؟ به گمان غالب پاسخ این پرسش منفی است. متاسفانه قاعدهی نانوشته در افغانستان همین بوده است که شهروندان هزارهی افغانستان حتی الامکان از اشراف جلوس بر کرسیهای مهم امنیتی باز داشته شوند. در ضمن، هزارهها همچنان از وزارتخانه های مهم خارجه و مالیه نیز همیشه دور نگهداشته شدند. ولی چرا چنین است؟ هر دو آقا که داد از برابری تمام شهروندان افغانستان میزنند، چرا در گفتار و کردار شان تفاوت ملموس وجود دارد؟ 

انصافاً جز ذکر کردن کلمه ی تبعیض در پاسخ به پرسشهای بالا نمیتوان چیزی دیگری گفت؛ و این تبعیض همه گیر است و در هر نهاد مهم حکومتی افغانستان موج میزند. به گونه ی مثال، برای یک لحظه نظر اجمالی به ریاست جمهوری افغانستان، که باید ممثل ترکیب قومی و لسانی افغانستان باشد، بیندازید. چند تن از کارمندان ذیصلاح این نهاد مهم حکومتی از قوم شریف هزاره است؟ اگر کسی در کدام مقام حاشیه ای مقرر شده واقعا چه صلاحیتی دارد؟ مگر تمام نزدیکان رئیس جمهور متعلق به یک گروه خاص نیستند؟ و تمام قدرت در دستان چند تن محدود، که حتی شناخت درست از افغانستان ندارند، نیست؟ اینجاست که ادعای هزاره بودن رئیس جمهور زیر سوال میرود. 

انتقاد جدی متوجه آقای عبدالله نیز است. در هر دو انتخابات ۲۰۱۴ و ۲۰۱۹ ایشان با اتکا به رأی هزاره ها وارد میدان شدند. در هر دو انتخابات رأی دهندگان هزاره از ایشان حمایت کردند و به صندوق شان رأی ریختند. ولی دیده میشود که حتی آقای عبدالله، که هزاره ها پشتوانه ی رایانش بودند، حین تقسیم قدرت به فکر مقرر کردن هیچ هزارهی در کرسیهای مهم وزارتخانه های دفاع، داخله، خارجه، مالیه و ریاست امنیت ملی نیست. اینجا دیده میشود طرز فکر کردن آقای عبدالله در عمل فرق چندانی با طرز فکر کردن آقای غنی، و قبل از آن آقای کرزی، در قبال هزاره ها ندارد؛ برای اینها هزاره ها حیثیت بانک رأی را دارند که فقط در موسم انتخابات مهم تلقی میشوند و بعد از آن اهمیتی ندارند.

کابینه ی افغانستان، مانند ریاست جمهوری افغانستان، باید به معنای واقعی کلمه ممثل ترکیب قومی و لسانی افغانستان باشد. در این روزها که هر سو حرف از تقسیم کرسیهای کابینه زده میشود، شایسته است که حد اقل در رأس یکی از نهادهای امنیتی یک هموطن هزاره مان قرار بگیرد. از قرار گرفتن هزاره ها در رأس حداقل یکی از نهادهای امنیتی شاید مشکلات امنیتی حل نشود، ولی این کار سبب تقویت روحیه ی اتحاد ملی در بین اقوام ساکن در افغانستان میشود. در ضمن، با آمدن یک هموطن هزاره، یک چشم انداز جدید و یک طرز فکر جدید وارد نهادهای امنیتی افغانستان میشود. هزاره ها که در چند سال اخیر قربانی پی هم حملات تروریستی بودند مستحق تر از دیگران استند که در رأس امور امنیتی قرار بگیرند تا سهمی شان را در راستای تامین امنیت ادا کنند. 

در پاکستان پنجاه و پنج سال پیش از امروز، در زمان ریاست جمهوری ایوب خان، لوی درستیز آن کشور موسی خان نام داشت و از قوم شریف هزاره بود. ولی پنجاهوپنج سال بعد ما هنوز در افغانستان ذهناً آماده نیستیم تا یک هموطن هزارهی ما لوی درستیز یا وزیر دفاع مقرر شود. ما که دولت و حکومت پاکستان را به داشتن تبعیض علیه اقلیتها متهم میکنیم، بهتر است سر به گریبان خود اندازیم و محاسبه کنیم که ما تا چه حدی در راستای احقاق حقوق اقلیتها موفق بوده ایم.

شاید دوستها ایراد بگیرند که طرح مسائل به این صراحت منافی روحیه ی اتحاد ملی است و سبب اختلاف بیشتر میشود. در پاسخ باید بگویم واقعیت قضیه برعکس این است. مسایل مهم ملی باید طرح شود تا راه حلی برای آن جستجو شود. طرح نکردن همچو مسائل حیاتی و ادامه وضعیت کنونی سبب دوری اقوام از همدیگر و در نهایت سبب تضعیف هر چه بیشتر روحیه ی اتحاد ملی در افغانستان میشود. در گذشته دیده شده هر باری که از طرح چنین مسائل جلوگیری شده، نه تنها راه حلی جستجو نشده، که مشکلات همچنان ادامه پیدا کرده است. رعایت عدل و انصاف در توزیع و احراز مناصب دولتی، عوض دوری، سبب تأمین عدالت و نزدیکی هر چه بیشتر اقوام میشود. 

نوشته بالا را میتوان در یک متل پښتو چنین خلاصه کرد:

ژرنده که د پلار ده هم په وار ده 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا