خبر و دیدگاه

خدا حافظ غنی بابا

 

در پی حل غائلۀ انتخابات که منجر به تقسیم مساویانه قدرت میان دسته ی انتخاباتی ثبات و همگرایی و دولت ساز گردید این پرسش در ذهن پیدا می شود که بازنده و برنده ی این کش و قوس ها چه کسی بوده است داکتر عبدالله عبدالله و یا داکتر اشرفی غنی. بی تردید برنده قطعی تفاهم بدعت سیاسی میان داکتر عبدالله عبدالله و داکتر اشرف غنی که کشور را از وقوع بحران غیر قابل مهار بیرون کشید مردم افغانستان می باشد. 

اما این تفاهم نامه پیامد های بلند و کوتاه مدت تلخ و شرین برای هردو داکتر دارد، به ظاهر داکتر غنی توانست استراتژی تقلب کن تا در نیمه ی قدرت باقی بمانی را به کرسی بنشاند اما این پیروزی برای غنی و هم فکرانش که رویایی برگشت به سده های حاکمیت خشم و خروش خون را می دیدند کمتر از نوشیدن جام زهر نیست. تقسیم مساویانه قدرت غنی را به جایی که سال ۲۰۱۴ با تحمل رسوایی تقلب از آنجا آمده بود برگرداند و زحماتی را که وی طی سال های گذشته بخاطر تصفیه قومی و به حاشیه راندن رقبای سیاسی خود از بدنه نظام دیده بود ضریب صفر ساخت و دوره پسین غنی برای اجرای برنامه هایش کافی نیست و سرانجام غنی به ( فصل نا تمام تاریخ ) پیوسته خواب احیای اجداد گذشته و ایجاد حکومت مدل عبدالرحمان خانی را در سفر برگشت ناپذیر از سیاست افغانستان بدوش اعتقاد مسموم و تبار گرایانه ی خویش حمل می کند.

غنی نا گزیر است با موفقیت مصالحه ملی که خواست جامعه جهانی و دونر های خارجی دولت افغانستان می باشد و به رهبری داکتر عبدالله عبدالله مدیریت می شود و طبق تفاهم اخیر ارگ و سپیدار غنی در آن تنها نقش مشوره دهی دارد و یا با ختم دوره حکومت همه شمول به حکم قانون اساسی در حال با سیاست افغانستان خداحافظی نماید که نمی تواند برنامه های بلند مدت تبار محور خود را عملی نماید.

به نظر من دو عامل در شکست مفتضحانه غنی که نتوانست رویا های خود را به واقعیت تبدیل نماید موثر واقع شده است، نخست چسپیدن وی به مشروعیت دادن نتیجه تقلبی در دو دور انتخابات به بهای تقسیم قدرت که توان اجرای مانور را برای غنی در عملی سازی برنامه هایش محدود ساخت. عامل دوم که داکتر غنی را در تکمیل فصل نا تمام تاریخ نا تمام گذاشت درایت سیاسی داکتر عبدالله عبدالله بود که توانست خطا های سیاسی را که داکتر غنی طی چند سال گذشته مرتکب شد به خوبی علیه وی سرمایه گذاری نموده دسته انتخاباتی همه شمول و پر قدرت را تشکیل دهد.

محاسبه حواریون غنی نیز قبل از انتخابات ریاست جمهوری پیرامون وجود شگاف میان زعامت های قومی و قاعده مردمی آنها بر حدس و گمان های دور از واقعیت های عینی و تاریخی جامعه استوار بود. ظلم، جبر و جفا های تاریخی که در چند صد سال اخیر به مردم روا دیده شده مردم را با قاعده بازی آشنا ساخته است که می توانند میان بد و بدتر فرق بگذارند، برای همین با وجود اما و اگرها مردم راضی به ایجاد حکومت تک محور به زعامت داکتر غنی به بهای شکست رهبران خویش نبودند. داکترغنی می تواند برای برخی ها بابا شود اما برای اکثریت مردم جامعه کثیر القومی افغانستان نمی تواند شخصیت قابل اعتماد باشد برای همین وجود وی در راس تکت انتخاباتی دولت ساز نقطه ی ضعف بود که دولت ساز ها را به شکست مواجه نموده در دو راهی حذف از گردنه ی قدرت یا بقا در نیمه ی آن به بهای گزاف تقلب و رسوای قرار داد.

آنچه که در متن تفاهم نامه تقسیم قدرت میان تکت انتخاباتی ثبات و دولت ساز حجیم به نظر می خورد ایجاد شورای عالی مصالحه است که اولویت دادن جامعه جهانی به موفقیت روند آشتی ملی در افغانستان را نشان می دهد موضوعی که بر نگرانی داکتر غنی افزوده است زیرا یکی از پیامد های توافق صلح با طالبان ایجاد اداره جدید و خداحافظی با داکتر غنی می باشد. 

غنی با امید های کلان تکمیل و احیای تاریخ برگشته افتضاح دو دور تقلب و رسوایی را به خود پذیرفت از اینرو پیروزی او را نمی توان با مقیاس ماندن وی در راس سلطه در یک نظام ایتلافی سنجید، زیرا اجزایی تقسیم شده ی قدرت در نظام های توافقی سرهای خود را دارند که روی مدیریت آن با شخصی که شریک سهم بندی قدرت است توافق می شود. پس شکست و پیروزی داکتر غنی در اجرایی شدن و نشدن برنامه های بلند بالای تبار گرایانه ی وی خلاصه می شود که تا اینجای کار به شکست مواجه شده است و در دوره باقی مانده فرصت برای نهادینه ساختن اعتقادات خود ندارد. از اینجاست که گقته می توان خداحافظی با وی معنی پیدا می کند

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا