خبر و دیدگاه

پشتونیزم و قطب بندی های قومی

مکتب پشتونیزم که در دامان استعمار کلاسیک انگلیس در قرن ۱۹ تولد یافت و در بستر استعمار نو به بلوغ سیاسی رسیده است استفاده از اختلافات قومی بزرگترین کارت بازی آن است. قطب بندی های قومی برای پشتونیرم یک فرصت طلایی برای بهره برداری سیاسی و حکمروایی است.
غنی احمدزی متفکر نیو پشتونیزم و دست پرورده استعمار نو بدون از کارت قومی و دامن زدن به اختلافات میان درانی و غلجایی ، پشتون و غیر پشتون هیچ ابزاری برای حکمروایی ندارد. او بقدری بی کفایت و بیسواد سیاسی در مدیریت کشور است که به اصطلاح عوام حتا قادر به “تقسیم جو میان دو الاغ” نیست. اما به برکت قطب بندی های قومی او بحیث قهرمان آرمانهای کوچی های غلجایی تبدیل شده است.

به برکت همین قطب بندی های قومی است غنی احمدزی که خود کلمه ای خود را خوانده نمی تواند با خانم یهودی نژادش بر سر ۳۰ میلیون مسلمان و مجاهد حکومت می کند. اگر قطبندی های قومی نمی بود آیا او می توانست گلبدین تندرو اسلامی و جهادی را بحیث بازوی غلجایی در خدمت خود استخدام کند؟
اگر قطب بندی های قومی نمی بود آیا گلبدین جنایتکار می توانست با بسیار گستاخی و بیشرمی و با اعتماد به نفس از آغوش آی اس آی به کابل مظلوم بر گردد؟
اگر قطب بندی های قومی نبود آیا بازار دلالان قومی غیر پشتون تا این حد گرم میشد؟
با کمال تاسف قطب بندی های قومی باعث شده که همه جنایتکاران و مافیا و مزدوران خارجی گل سر سبد هر قوم تبدیل شوند.
قطب بندی های قومی باعث شده همسایگان آزمند و قدرت های بزرگ سر نوشت کشور را در دست خود بگیرند.

چگونه می توان قطب بندی های قومی را شکست؟

قطبندی های قومی زمانی شکسته می شود که مکتب پشتونیزم ویران شود و این را به جز از پشتونهای وطن پرست و بی تعصب هیچ گروهی دیگری کرده نمی تواند. با ویرانی مکتب پشتونیزم بازار دلالان قومی تاجیک، ازبیک ، هزاره نیز از رونق می افتد.
با شکستن پشتونیزم کمر استعمار نو و مداخلات خارجی در افغانستان نیز شکسته میشود. در نتیجه افغانستانی واحد بحیث یک ملت متحد ظهور خواهد کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا