خبر و دیدگاه

ضد زن، زن‌ستیز یا زن‌ستیز بالفطره؟

کسی که زمانی خیلی دوستش داشتم، به من نوشت: “تو زن‌ستیز بالفطره هستی”. عزیز دیگری گفت: “زنانی مثل تو، زنان را به عقب میکشانند” و دیگری که از دل و جان دوستش دارم، تشویقم کرد تا برای دختری که در برنامه “ستاره افغان” راه یافته کمپاین کنم، اگر واقعا فیمینیست هستم. سرانجام انتقاد شدم که چرا برگه “زنان پیشگام افغانستان” را پیش میبرم، در حالیکه فکر میکنم زن میتواند بداخلاق باشد. این همه زمینه بیشتر فکر کردن را به من داد و مجبورم کرد بازنگری کنم و ببینم که آیا ضد زن هستم یا فیمینیست.

چندی قبل با یکی از زنان فعال ویرجینیا روی “زنان پیشگام” صحبت میکردیم، گفت: “کار فلان نفر را تایید نمیکنم”. گفتم: مثلا من هم شخصیت فلان شخص را تایید نمیکنم مگر احساس شخصی من مانع نوشتنم نمیشود”. آن دوست گرامی پذیرفت که وقتی معرفی زنان پیشگام میرسد، احساس شخصی و وسلیقه‌یی مان را کنار بگذاریم.

این مقدمه را نوشتم تا پیش زمینه ایجاد کنم برای قضاوت و استدلال خودم.

وقتی خود را فیمینیست معرفی میکنم شاید هر کس در حد برداشت خودش مرا تعریف کند، به گونه مثال :آنی که مرا “زن‌ستیز بالفطره” مینامد، توقع دارد که از موقف یک فیمینیست نباید برای زنان معیار اخلاقی قایل باشم و باید زن را بپذیرم بدون قید و شرط و در همه حال. پرسش من چنین است: وقتی زنی دنبال یک مرد متاهل یا رابطه‌دار میرود، چگونه با استفاده از حرکت فیمینیزم این عملش را توجیه کنم؟ وقتی زن خود ابزار قابل مبادله میان مردان مختلف میشود، من مانورهای خاص فیمینیستی بلد نیستم تا به دفاع از او دلیل بتراشم.

آنی که نوشت زنان را به عقب میکشم، دوست دارد من فیمینیست کر و کور باشم و وقتی در کدام موضوع پای زن دخیل باشد، کورکورانه به تاییدش بپردازم. اگر قرار باشد هر فیمینیستی اینگونه برخورد کند، گور پیشرفت زنان خود بخود عمق میگیرد.

عزیزی که خواست برای فلان دختر در برنامه “ستاره افغان” کمپاین کنیم، فقط سطح مسله را میدید. من کمی پیش رفتم برای توضیح همکاری نکردنم و گفتم: اگر قرار میبود رای جمع کنیم تا این دختر شامل پروسه شود، از دل و جان این کار را میکردم، مگر حالا که شامل این جریان شده است، باید به استعداد و توانایی خودش پیش برود. من همیشه کنار تصمیم‌هایم می‌ایستم و دوست دارم توضیح منطقی برای شان داشته باشم.

امروز برایم روز خوبی نبود، چون مهمترین اصل زندگی اجتماعی‌ام سه بار از جانب سه فرد زیر سوال رفت. در جریان این درگیری ذهنی به یک گفته زیبا برخوردم: دریا گفت: “به قضاوت دیگران اعتنا نکن، اگر میخوایی دریا بمانی”.

برای من کاذب بودن مشکل نیست. خیلی آسان است همرنگ جماعت شوم، اما مشکل من تفاهم با خودم است. دوست دارم وقتی صبح‌ها هنوز چشمانم نیمه باز اند و دندانهایم را برس میکنم، موهای انجر و بنجرم مرا عصبانی بسازند، نه چشمانی که از میان آیینه حقیرانه به من ببینند.

من یک فیمینیست متعهد هستم و در راه پیشرفت زنان هر کاری که از دستم بیاید، میکنم و این بدان معنا نیست که زن کامل است. حرف دیگر اینکه، من حق دارم قضاوتم را داشته باشم و با معیارهای خودم زندگی کنم. اما سخت ناعادلانه خواهد بود اگر بگذارم احساسات شخصی مانع پیشبرد کارهای اجتماعی و فرهنگی‌ام شوند.

دوست دارم زنان را با معیارهای خوب و بلند بسنجم و این شاید کمک کند تا در مجموع بیشتر رشد کنیم. آنانی که مرا چنین قضاوت میکنند، مرا درست نمی‌شناسند، اما بازهم ممنونم که قضاوت کردند، زیرا زمینه بیشتر فکر کردن و محکم سازختن اصول خودم را برایم میسر کردند.

 

__

برگرفته از برگه فیسبوک نویسنده

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا