پس از پیشامدهای اخیر که به شهادت سروران جهاد و مقاومت انجامید، قتل وحشیانهٔ استاد دانشور ربّانی یک عمل پشبینی شده بود. سروران تاجیکان، پس از شهادت سپهبد داود، سید خیلی و خان محمد میدانستند که با یک راه سازی برای از میان بردن سران مقاومت روبرو میباشند، و این راه سازی، از داخل و خارج توسط یک محور مشخص انجام میافت و آن بازوی نظامی افغان ملت، طالبان پشتون میباشند.
درینجا نمیخواهم که به چگونگی قتل یا دلایل چنین عمل بپردازم، بلکه اینجا میخواهم با تاجیکان فراموش کار خود سخن گویم. تاجیکانی که نه از خود آموختند، نه از دیگران و نه از تاریخ.
از شهادت و قتل ابو مسلم تا برمکی ها، تا فریب لیث صفار تا حبیب الله کلکانی، تا احمد شاه مسعود ، تا استاد بزرگ شهید، نتوانستیم عبرت گیریم و راهکار خود را در مقابل دشمنان، وفادری به خود و ملت خود، و هوشیاری و بیداری در برابر دسیسههای شوم آنانی که تنها و تنها محتوای زندگیشان ریختاندن خون یک یک تاجیک میباشد، بگیریم. ملت ما چنان در تار عنکبوتی “جهان شمولی” که خود آنرا بافته است، درگیر شده که دیگر خود راه نجات خود را نمیابد، و خود را با دو دستان بسته سپرد دشمن میسازد. درینجا باید به طور جدی باید از خود و از سروران خود بپرسیم، از این رهکرد خود چه آرزو دارند؟
آیا مسولیت خود را در برابر ملت خود از یاد برده اند؟
تا چه حد ما باید قربانی سازش ها، مصلحت خواهی ها، و خوشباوریهای واهیشان شویم.
پس از این همه وحشت دشمنان و خوشباوری سروران ما ، دیگر باید به طور جدی از خود پرسید، آیا میخواهیم به نام یک ملت بزرگ ، که پهنههای فرهنگی و تاریخی آن از مرزهای منطقه فراتر رفته ، ایندهٔ داشته باشیم؟
آیا از فریب و مکر های افغان ملت و پشتونهای وحشی تشنه به خون ما که بارها به نام اسلام، برادری، وطن داری به زیر ریش ما خانه کرده و به آن را به آتش کشیده دیگر هیچ چیزی نیاموختیم؟
به طور نمونه، فریب و قتل حبیب الله کلانی، لانه نمودن ناقلین و خنجر زدنهای این وحشی تبارها از پشت، قتل دسته جمعی سروران جهاد به دست وحشیان حزب اسلامی در شمال در سالهای ۶۰ که دران بیشتر از ۳۰ تن از برجستهترین سالاران جهاد مربوط به جمیعت و شورای نظار، شهادت سالار بزرگ احمد شاه مسعود، شهادت سپبدان دلیر داود، خان محمد، سید خیلی و دیگران، و اکنون استاد بزرگ.
پس از همهٔ این خیانتها و کشتار ها، جای بسیار شرم و تاثر است که سروران ما هنوز هم دول برادری به گردن انداخته ترانهٔ وحدت ملی را به نغمه افغان ملت سروده و گوسپندانه به سوی کشتار گاه خود اتن کنان روانند.
یگانه راه بیرون رفت و نجات از چنگال دژخیمان افغان ملت و پشتونهای دهشت افگن، برگشت و شناخت و وفادری به هویت، زبان، فرهنگ، تاریخ و بزرگی ملت خود میباشد. اگر چپیهای تاجیک در فکر آنند که با نبودن اسلام گرایان شانس بیشتری دارند، اشتباه رفته اند، و اگر اسلام گرایان فکر میکنند که با نبودن چپی ها، و ملی گرایان تاجیک چیزی به دست میآورند، پس به گمراهه روانند. ملت ما از یاد برده است که هر انسان، هر اجتماع و هر ملت حقّ دفاع از خود را دارد، و برای نگهداری آیندهٔ این ملت بزرگ باید به این اصل پابند باشیم. غفلت و سهل انگاری درین لحظات تاریخی، خیانت بزرگی به خود و ملت خود خواهد بود. حالا زمان جفنگ بافی و انتقاد گری به خود نبوده، بلکه زمان همبستگی، همدلی، همباوری و استواری به یگانه ترین، بزرگترین و مقدسترین اساس زندگی ما، پارس بودن و تاجیک بودن است، میباشد.