خبر و دیدگاه

روایت عقامت سیاسی نخبگان هزاره

khalili_mohqeq

 

هرچی از عمر دولت جدید میگزرد، دست هزاره ها از قدرت کوتاه تر می شود، بحران های محلی گوناگونی بزرگتر می شود و نخبگان اعتبار و نفوذ قبلی اش را از دست می دهد.

اکنون در هیئت  اجراییه دولت فقط محمد کریم خلیلی از هزاره ها نمایندگی می کند و در مجلس نمایندگان گذشته باوجود زمینه های خوب برای تعامل مثبت با گروه های سیاسی، افتضاح رد شدن کتله یی  وزرای هزاره تبار نشانی از عقامت سیاسی نمایندگان هزاره در مجلس نمایندگان بود.

در گزارش تازه مجله کلید، تعداد والی های مورد حمایت کریم خلیلی یکنفر ( سید انور علارحمتی والی سرپل) و تعداد والی های تحت حمایت حاجی محمد محقق دو نفر ( سلطانعلی ارزگانی والی دایکندی و عبدالحق شفق والی فاریاب) ذکر شده است که بمراتب کمتر از تعداد والی هایی است که به حمایت برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، عبدالرشید دوستم، انورالحق احدی  و پیر سید احمد گیلانی  گماشته شده اند.

محمد کریم خلیلی در طول نه سال در رکاب کرزی، بتدریج تبدیل به توجیه گر سیاست های قوم گرایانه کرزی شد و نفوذ حزب و حدت تحت رهبری اش در مدیریت های اجرایی ولایات هزاره نشین نیز از دست رفته است. هر چند او توانسته است شرکت غلغله گروپ را به یک  نهاد اقتصادی موفق و پربار تبدیل کند، اما توقع مردم از  اوبعنوان یک نخبه سیاسی هزاره، بیشتر از این بود.

حاجی محمد محقق، بدنبال راه یافتن به پارلمان به اردوی کرزی پیوست و با دست دادن به رسول سیاف هم موج هایی را که در گذشته بر آن سوار می شد بتدریج از دست داد و هم از آدرس موتلف پارلمانی اش سیاف متحمل شکست شد و حتی رای کافی برای معاونت مجلس نمایندگان بدست نیاورد. آقای محقق در پارلمان اول بنحوی در انزوای سیاسی در میان گروپ های پارلمانی وقت گزراند و کریم خلیلی در معاونت دوم از سوی رسانه هایی مشهور داخلی معروف به دوتایی پشه ( کنایه به بی قدرتی) شد.

فاز دوم کارنامه سیاسی آقایان خلیلی و محقق در انتخابات دوم ریاست جمهوری با حمایت از کرزی آغاز شد. درفاز دوم، وزرای پیشنهادی هردو از مجلس نمایندگان رد شد. کریم خلیلی محفل ردشدگان وزرا را در سکوت برگزار کرد و حاجی محمد محقق کرزی را متهم به قبیله گرایی کرد و با هوشدارهای تند و تیز متارکه سیاسی با کرزی را در یک محفل اعتراضی اعلام نمود.

کریم خلیلی سهمیه نا کامل اش را با گماشتن بعضی از وزرای رد شده بعنوان سرپرست از سوی کرزی دریافت کرد و آقای محقق با مشارکت در شورای صلح، به سهم اش قناعت کرد، هرچند که حالا چندان راضی بنظر نمی رسد.

سیاستمداران نسل سوم مانند احمد بهزاد، سرور جوادی  و …هم با تخریب از سوی آقای محقق و خلیلی راه به جایی نبردند و تلاش های شان برای ایجاد محوریت جدید سیاسی تا حال نتیجه نداده است. احمد بهزاد در میان نسل سومی ها از شانس زیادی برخوردار است، اما  دو جبهه (خلیلی، محقق)  و جبهه محافظه کاران و دلالان مذهبی به رهبری شیخ آصف محسنی و بعضی گماشتگان دیگر ایرانی در جامعه هزاره  تلاش خواهند کرد او را زمین گیر کند. نخبگان هزاره در بازی قدرت چی در حکومت و چی در پارلمان با یک بی برنامگی و چند دستگی مواجه بود. آقایان خلیلی و محقق از هیچ تلاشی برای بهره گیری از فرصت ها بر ضد یکدیگر دریغ نورزیدند و سیاستمداران نسل سومی هم اکثرا توسط احزاب و حلقات دیگر به سربازی موقت گرفته شدند.

تحلیل من این است که نخبگان هزاره، کار تیمیک و تشکیلاتی نکردند و با تکیه بر توانایی هایی شخصی در بازی قدرت به مسخره کشیده شدند. اینها اگر همدیگر را تحمل می کردند می توانستند کارهای تشکیلاتی با برنامه انجام دهند و با این کار با قدرت مانور بیشتر برای تعامل با گروه های عمده سیاسی کشور می پرداختند.

مسئله این نیست که چرا این ها نتوانستند بطور دیگری وارد بازی قدرت شوند، بنظر من این اتقاق باید میافتید چون در پهلوی عدم تحمل یکدیگر، وابستگی نخبگان به مراجع مشخصی اینها را وادار به این کنش ها می کرد. بهمین دلیل بود که اینها در تعاملات سیاسی عقیم ماندند.

روایت عقیم بودن سیاسی نخبگان هزاره، روایت دردناک است. محروم شدن مردم هزاره از پروژه های انکشافی، رد شدن وزرای هزاره از مجلس نمایندگان، بحران کوچی و … همه نتایج این عقامت سیاسی نخبگان هزاره بوده است.

روایت عقامت نخبگان، تجربه یک دهه سیاست با سیاستگرانی بود که با تکیه بر توانایی شخصی شان به بازی قدرت رفته بودند، با این تصور که حضور پر شور مردم در جاده های احساسات را در هر معادله سیاسی موثر می دانستند، و این سیاست پوپولیستی باعث محروم شدن این نخبگان از ایجاد نهادهای موثر سیاسی برای بازی قدرت شد.

هم اکنون احزاب وحدت، به احزاب خانوادگی و باندی تبدیل شده اند و حتی ظرفیت پذیرش با سابقه دار ترین اعضای فعال این حزب ها در کادر رهبری این احزاب موجود نیست و آقایان محقق و خلیلی فقط با تکیه بر نفوذ شخصی شان توانسته اند تا این نقطه ادامه دهند.

روایت عقامت نخبگان در مدیریت سیاسی در آستانه آغاز بکار پارلمان جدید تنها یک گزارش نیست، بلکه هوشداری است برای سیاستمدارانی که تازه برای نمایندگی مردم به مجلس انتخاب شده اند.

بنظر نویسنده، کار هشت ساله خلیلی و محقق با این همه ظرفیت بالقوه در آخر نتیجه اش دست خالی برآمدن از بازی قدرت است، در حالیکه اگر کار شیخ آصف محسنی را در کنار تجربه بدست آمده از بازی خلیلی و محقق بعنوان یک تجربه بگزاریم، چشم انداز روشن تری برای آینده سیاسی هزاره ها بدست میاید.

محسنی در هشت سال سکوت، کادر فرهنگی و سیاسی جدیدی تربیت کرده است و این نکته خیلی با ارزش است که هردو تجربه را کنار هم بگزاریم. تجربه اولی حاکی از فرار کادر های حزبی به دلیل نبود تحمل و ظرفیت سیاسی است و تجربه دوم حاکی از آموزش و تربیت کادر های فرهنگی و سیاسی برای تکمیل یک پروژه سیاسی پر چالش است.

سیاستمداران جدید که به پارلمان راه یافته اند نیز این عقامت سیاسی را ناظر بوده اند، اما ببینیم این بار قافله سیاست هزاره ها به ترکستان میرود یا مقصد دیگری انتخاب می کنند.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا