خبر و دیدگاه

پشتونستان سرچپه؛ اکثریت گریزان، اقلیت آویزان

pashtun_durandline

 

چندی پیش در تلویزون آریانای مسکینیار شاهد برنامۀ بودم که در آن گوینده ورقپارۀ را که “قرار داد ننگین دیورند” میخواند، قیچی قیچی نموده بعدأ آنرا بالای میز خود به آتش کشید. سپس رویش را سوی دوتن نکتایی دار و یک لنگوته والا نموده و بفارسی به ایشان و تمام “افغان های لر و بر” (یعنی افغانستان و پاکستان) فسخ معاهدۀ دیورند را تبریکی داده و بعدأ هر چهارتن به بغلکشی و تبریکی دادن به یکدیگر شروع نمودند.

 جالب اینکه درین “مراسم تاریخی” کسی از برادران آنطرف خط دیورند حضور نداشت تا ببیند که برادران افغانی شان چگونه مشکل ۱۲۰ سالۀ شانرا در ظرف چند دقیقه یکطرفه کردند – آنهم در امریکا.

 با دیدن این نمایش مضحک حکایت آن غریبۀ که در قریه راهش نمیداند ولی آن بیخبر میگفت “جایم را در خانۀ ملک بیاندازید” به خاطرها زنده میشد. ما را پاکستانیها – با تیشه خود ما – در جوار ارگ ریاست جمهوری آرام نمیگذارند، این دوستان   آرتیست ما نقشۀ جدیدی بنام “لوی افغانستان” نیز ترسیم کرده و حتی بزرگترن ایالت پاکستان یعنی بلوچستان را نیز به آن ملحق کرده بودند.

 نمایش پشتونستان و نقش هند

 بیش از نیم قرن است که کشور هند و شوروی سابق با تحریک رهبران بیخرد افغانستان با براه اندازی همچو خیمه شب بازیها خواب را بر دو ملت مسلمان افغانستان و پاکستان حرام کرده اند. این بازی های کودکانه افغانی یا “عشق یکطرفه” تا سرحدی غیر واقعبینانه و غیر مسئولانه بودند که حتی در زمان جنرال ایوب خان، رئیس جمهور قدرتمند و پشتونتبار پاکستان، نیز ادامه داشتند. برای مقابله با چنین تحریکات، پاکستانی ها هم مجبور شدند که با استفاده از گروه های اسلامی برای خودشان سپر دفاعی تهیه کنند. دقیقأ در عصر همین جنرال ایوب بود که شورش ملا ها علیه رفع حجاب سردار سرتنبه یعنی داود خان در قندهار آغاز شد و این سلسله هچنان بشدت ادامه دارد – بدون اینکه رهبران ما از تاریخ پند گرفته و بجنگ زرگری هند و پاکستان در سرزمین ما نقطۀ پایان بگذارند.

 هندوستان که سه جنگ خونینی را با پاکستان روی مسالۀ کشمیر پشت سر گذاشته است، همین اکنون سه قنسولگری در امتداد سرحدات پاکستان یعنی در قندهار، جلال آباد و خوست دارد که طبعأ به حلوا بخشی مصروف نیستند. به گزارش ویکیلیکس، رهبر خردمند ما یعنی آقای کرزی در تکذیب نقش هند در بی ثباتی پاکستان گفته است که “ما خود جدایی طلبان بلوچ را کمک میکنیم، نه هندوستان”. ویکیلیکس از زبان مقامات امنیتی عمارات متحده عربی نیز نقل میکند که هند در تمویل طالبان پاکستانی و جدایی خواهان نقش دارد.

 آقای شیام سرن، تحلیلگر و ستراتیژیست سیاسی که تا این اواخر معین ارشد وزارت خارجۀ هند بود، طی مقالۀ در سایت انستیوت بین المللی مطالعات ستراتیزیک بریتانیا مینویسد که وضعیت اقتصادی و سیاسی در کشور چند قومی پاکستان روز بروز بدتر شده میرود و اینکشور احتمال دارد که در بدل برسمیت شناختن خط دیورند دست از سر افغانستان بردارد. درین مقاله که در ماه سپتمبر سال جاری زیر عنوان “چرا از افغانستان برون نرویم” به نشر رسیده است، این دیپلومات “پشتون دوست!!” برای زمامداران کشورش توصیه میکند که از ناسیونالیزم پشتونی و داعیۀ پشتونستان بحیث هرم فشار علیه پاکستان باید حمایت قویتر صورت گیرد.

 نقش پشتونهای پاکستان دوست

 در حالیکه چند تن از بیخبران ما با زور کم لاف الحاق پشتونستان و حتی بلوچستان را میزنند بیآیید ببینیم که در آنطرف خط چه خبر است.

 گذشته از روسای جمهور پشتونتبار پاکستان نظیر جنرال ایوب، غلام اسحاق خان و فاروق لغاری (نیمه پشتون)، اکثر پشتونهایی نخبۀ پاکستانی همانند رئیس سابق فوج جنرال وحید کاکر، روسای استخبارات هر یک اخترعبدالرحمن، اسد درانی و حمیدگل و نخبگان سیاسی پشتون از قبیل نصیراله بابر، مولانا فضل الرحمن، سمیع الحق، قاضی حسین احمد و سایرین چنان در خط مقدس دفاع پاکستان قرار داشته و دارند که سی سال است که آب را در گلوی مردم افغانستان خشک کرده اند.

 پشتونهای پاکستان، که نفوس شان حداقل دو چند پشتونهای افغانستان است، نه تنها حکومت ایالتی خودشانرا را دارند بلکه سهم غیر متناسبی در حکومت فدرال بخصوص در آی اس آی نیز دارند. حکومت ایالتی صوبه سرحد (یا پختونخواه امروزی) هم اکنون توسط حزب عوامی ملی یا حزب خانوادۀ غفار خان اداره میشود.

 با اینهمه، آیا میشود تصور کرد که “پشتونهای اکثریت” و مرفه پاکستانی با سلاح اتمی شان تسلیم خواست یک اقلیت بی سروپا و شدیدأ عقبمانده به قبرستانی بنام افغانستان بپیوندند؟

 نقش پشتونهای ناسیونالست و دوپه

 گذشته از نخبگان بالا، حتی پشتونهای ناسیونالیست پاکستاِنی که عمر شانرا در دوپه کردن زمامدران نا اهل ما سپری کرده اند هیچگاهی هم حرفی از یکجا شدن با برادران عقبماندۀ اینطرفی شان به زبان نیاورده اند. در عوض از افغانستان فقیر گاهی بحیث گاو شیری و گاهی هم بعنوان کاندوم سیاسی استفاده میکرده اند.

 اعظم سیستانی که خود از پشتونهای ناسیونالیست افغان است طی مقالۀ زیر عنوان “خان عبدالغفار خان وناسیونالیسم پشتون‎” به غیر عملی بودن الحاق پشتونستان چنین اعتراف میکند:

 “ناسیونالیست های پشتون در هنگام اقتدار پرویز مشرف طرح بازسازی دولت فدرال پاکستان را پیش کشیدند که هدف اساسی آنرا متحد ساختن تمام پشتونهای قبایل سرحدی، ایالت صوبه سرحد و بلوچستان شمالی در ایالت جدیدی بنام “پشتونخواه” تشکیل میدهد… بعد ازینکه این ایالت در ساختار جدید پاکستان ساخته شود، حزب ملی عوامی (حزب خاندان غفار خان) از شناسایی خط دیورند بحیث سرحد بین المللی میان افغانستان و پاکستان حمایت خواهد نمود و دولت افغانستان را نیز تشویق خواهد نمود که در همین راستا حرکت کند!!!”

 خب، حالا بیآیید ببینیم که خود این حزب چه میگوید. مانیفست حزب عوامی ملی خاندان غفار خان در حالیکه حتی یک کلمه هم از “افغان” بودن شان ذکری نکرده است، در بخش سیاست خارجی این حزب چنین مینگارد:

 “بخاطر مشترکات فرهنگی، دینی، زبانی و تاریخی بین مردم پختونخواه و مردم افغانستان، تلاشهای لازم برای تقویه همکاریها در عرصه های اقتصادی، تجارتی، تعلیمی و فرهنگی با اینکشور صورت گرفته و روابط دوجانبه جدأ به اساس تساوی حقوق و عدم مداخله در امور یکدیگر استوار میباشد.”

 با این پیام واضح و هم با اعتراف آغای سیستانی، این ناسیونالیست ها هم نزدیک است که به برادران “هفته فام” اینطرفی شان بگویند که “به لحاظ خدا دست از سر ما بردارید”.

 احتمال ایجاد پشتونستان سرچپه

 حال، پیش ازینکه این برادران دوپه بینی مانرا ببرند، چقدر عاقلانه خواهد بود که بکمک جامعۀ بین المللی به این غایلۀ صدوبیست ساله به شکل آبرومندانه پایان داده شود. زیرا چیزی بنام پشتونستان حتی در خواب هم بدست آمدنی نیست و در عوض ادامۀ این وضیعت ممکن است که به تجزیۀ خود افغانستان منتج شده و باعث ایجاد “پشتونستان سرچپه” گردد. درین حالت ممکن است که حتی برادران غفارخانی شان نیز شایستگی الحاق این برادران پسمانده و سرتنبۀ شانرا به پاکستان نبینند و از شر ایشان خود را دور بگیرند.

 پشتونستان طلبان سرتنبه مثل روستار تره کی و اسماعیل یون که از یکسو از دخالت پاکستان مینالند و از سوی دیگر از سگهای زنجیری آن به عنوان “مقاومت ملی” یاد میکنند نمیدانند که چگونه خود در نمایش پاکستانی “یک چشم گریه و یک چشم خنده” گیر افتاده اند. چوب پاکستان صدا ندارد.

“جنگ تو صلح و صلح تو جنگ است …. من به قـــربانت این چه نیرنگ است”

 اگر چه در پهلوی غربیها و سازمان ملل، عدۀ روز افزونی از پشتونهای چیز فهم مثل علی احمد جلالی، اشرف غنی احمدزی، خلیلزاد وغیره با آگاهی از وخامت اوضاع، اشاراتی به برسمیت شناختن خط دیورند داشته اند، اما این نخبگان از ترس بر چسپ زنی چند مالیخولیایی که خود را قهرمان حقوق پشتونها جا زده اند، جرأت بلند نمودن صدای واقعیتگرایی را هنوز نداشته اند. الحق که هر قدر دیرتر بجنبند کلاوۀ افغانستان در بازی هند و پاکستان پیچیده تر خواهد شد.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا