خبر و دیدگاه

برهان الدین ربانی، مانع اصلی فعالیت ائتلاف “تغییر و امید”

abdullah_rabbani

 

چندی پیش فرصتی برایم مساعد شد تا با یکی از افرادی ارشد ائتلاف “تغییر و امید” هم صحبت شوم؛ بی صبرانه از وی پرسیدم که این جبهه اپوزیسیون دولت که قرار بود بعد از نتایج انتخابات دوم ریاست جمهوری تاسیس گردد، شروع به فعالیت کند، بعد از گذشت یک سال، چرا تا بحال در تعلیق بسر می برد؟

این پرسش در اصل گوشی را برای دهنی یافت که مملو از گلایه بود، وی بدون تامل کردن گفت: به یقین، برنامه از این قرار بود که ائتلاف “تغییر و امید” بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری تاسیس شود؛ ما با سایر نخبگان و اگاهان سیاسی از سراسر کشور دیدار و گفتگو کرده بودیم؛ برنامه ی ما تکمیل شده بود، در موقع رسیدیم که باید داکتر عبدالله، رهبر ائتلاف “تغییر و امید”، در طی یک کنفرانس مطبوعاتی خبر تاسیس و شروع فعالیت این جبهه را اعلام کند. اما استاد ربانی در این وقت سرنوشت ساز مداخله کرد، گفت که اعلام تاسیس این ائتلاف را به خاطر این و آن دلیل بتعویق باید انداخت. به همین ترتیب ما بارها اقدام کردیم، ولی استاد ربانی باز هم ما را باز داشت؛ در دفعه آخر استاد ربانی ما را وعده کرد که بعد از برگزاری انتخابات پارلمانی، انشاالله دست به تاسیس آن خواهیم زد.

مسئله برایم جالب تر شد، از جانب ایشان پرسیدم که چرا آقای ربانی با ایجاد چنین حرکت، که نیاز مبرم ملت ما است، سهلانگاری می کند؟

وی در پاسخ برایم چنین گفت: از چندی بدینسو در میان استاد ربانی و حامد  کرزی دیدار های صورت گرفته است. کرزی برای استاد ربانی وعده های داده است؛ معلوم می شود که کرزی برای استاد ربانی سمت ریاست مجلس سنا یا ریاست شورای عالی صلح را در نظر گرفته است. در اصل استاد ربانی در انتظار است که اگر کرزی به وعده های خود وفاء نکند، باز در آن صورت باید بر ضد وی ائتلاف “تغییر و امید” را تشکیل داد.

شوربختانه گمان زنی ها  امروز به یک واقیعت تبدیل شدند: آقای ربانی تا اینکه طرف حق را انتخاب کرده، در صدد رشد و تقویه ائتلاف “تغییر و امید” می شد، رفت بسوی باطل، غلام نفس شد، مقام ریاست شورای عالی صلح، که از نمایشی بیش نیست، را از ارزش های والای ملی و مردمی ترجیح داد.

 گرچه چنین حرکت خودمحوری دور از انتظار نبود، درس کافی از معامله ی قسیم فهیم با حامد کرزی گرفته بودم، اما باز هم با شنیدین این خبر دلشکستگی عمیقی گرفتارم شد. افسوس کردم به حال خودم و ملت خود، که ما دچار چه نوع رهبران نفس و خود پرست گردیده ابم، که حتی اندکی در فکر «منافع جمعی» مردم خود نیستند. جالب این است که در صورتی که نیت آقای ربانی برای همه مشهود است، پس چرا به نظر خودخواهانه ی وی این قدر وزن بخشیده می شود؟ آقای ربانی حالا کهنسال شده است، حالا باید قبول کند که طبیعتآ اختلال در حافظه و داوری و اندیشه  وی همراه است. بگذارد تا افراد شایسته رهبری را بدست بگیرند.

از همه مهمتر: ما باید از خود بپرسیم که چه باید کنیم؟ آیا بگذاریم که سرنوشت ما را همواره افراد خودپرست رقم بزنند؟ در اصل این نوشته اولین اقدام من در این راستا است. باید اضافه کنم که تنها با مقاله نویسی نمی توان که ریشه ی رهبران کهنه فکر و معامله گر جامعه ی ما را نابود کرد، باید دست به عمل زد: همه برخیزیم! با یک صدا فریاد بکشیم، که آخر بس است دیگر! 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا