اخبار و گزارشات

همه گزینه‌های امریکا برای بقا در افغانستان

usaflag_afghanistan

 

تجربه امريكا در عراق، به حاكمان به اين كشور ثابت كرد نبايد اجازه دهند، نيروهاي جهادي، قدرت را در دست بگيرند. به همين دليل، امريكايي‌ها در عراق به دنبال كودتا از طريق بعثي‌ها هستند و در افغانستان نمي‌خواهند دولت را به دست نيروهايي بدهند كه مجبور شوند بعداً عليه آنها كودتا كنند اما شواهد و قرائن نشان مي‌دهد، امريكا چه بخواهد؛ چه نخواهد، قدرت آينده افغانستان در اختيار نيروهاي جهادي يا نيروهاي حكمتيار است كه امريكا آنها را هم طالبان مي‌خواند؛ البته اينكه كدام دسته از طالبان، محور قدرت باشند، بستگي به تلاش امريكا و ديگر بازيگران صحنه افغانستان، به‌ويژه پاكستان دارد اما از اين نمد، كلاهي براي امريكا بافته نخواهد شد؛ چنانكه از حكومت شيعيان در عراق، چيزي عايد امريكايي‌ها نشد و به همين دليل امريكائيان در هفت ماه گذشته تمام تلاششان را كردند تا از انتخاب مجدد «نوري‌مالكي» براي رأس دولت بغداد جلوگيري كنند اما با وجود همه اختلاف افكني‌ها و رايزني با گروه‌هاي مختلف، موفق نشدند و باز به نخست‌وزيري مالكي ‌تن دادند.

اكنون در اين نوشتار تلاش مي‌شود اهداف امريكا براي آينده افغانستان و موانع پيش رو مورد كنكاش قرار گيرد تا معلوم شود صاحبان شركت‌‌هاي چند مليتي و مديران جنگ افغانستان چه برنامه‌اي در سر دارند.

شكست استراتژي 2010 اوباما در افغانستان

امريكا در سال 2010 با انجام مجموعه‌اي از اقدامات تلاش كرد صحنه افغانستان را آنگونه كه مي‌خواهد بيارايد و از اين كشور با چهره‌اي پيروز خارج شود. ناتو، اوايل سال ميلادي جاري، به هلمند حمله كرد و اين استان را كه يكي از مراكز اصلي ‌طالبان است، در اختيار گرفت. البته قبل از آمدن امريكايي‌ها، سران طالبان با اطلاعاتي كه از انگليسي‌ها و پاكستاني‌ها دريافت كرده بودند، منطقه را ترك كرده و به ديگر مناطق رفته بودند. با اين حال رسانه‌ها نبردهاي امريكا با طالبان را سنگين گزارش كردند؛ تا وقتي پيروزي امريكا را اعلام نمودند، افكار عمومي ايالات متحده از نتيجه‌بخش بودن حمله به افغانستان، مطمئن شود. با اين عمل امريكا، نه تنها طالبان محدود نشد بلكه گستره فعاليت خود را در كل كشور پهن كرد. در حالي كه تا آن‌روز در هلمند و قندهار و قسمت‌هايي از مرزپاكستان عمليات مي‌كردند، حالا به مناطق شمالي هم آمده بودند و با تسلط بر جاده استراتژيك دوشنبه(تاجيكستان) – قندوز(در شمال افغانستان)، راه ورود تجهيزات ناتو را نا امن كردند. طالبان با تسلط بر منطقه «پل شمري» كه شمال كشور را به شرق تا جنوب (‌كابل تا قندهار) و غرب تا جنوب (هرات تا هلمند) متصل مي‌‌كند و به راه‌ انداختن جنگ چريكي در كوهستان‌هاي با ارتفاع بالاتر از چهار هزار متر استان بغلان(بين قندوز و كابل)، تلفات نظاميان امريكايي و آلماني را بالا بردند. حتي محور بادغيس به تركمنستان نيز به‌وسيله طالبان ناامن شد تا ناتو براي ورود تجهيزات از زمين دچار مشكل شود؛ چرا كه محور پيشاور- كابل هم كاملاً ناامن شده بود.

به اين ترتيب، خونين‌ترين سال اشغالگري امريكا در افغانستان را 2010 مي‌دانند. در 9 ماه سپري شده از سال2010، 540 نظامي خارجي كشته شده‌اند كه بيشترشان امريكايي بوده‌اند. هفته‌اي نيست كه چند بالگرد يا هواپيماي بدون سرنشين امريكا ساقط نشود و امريكايي‌ها و ناتو دليل همه آنها را نقص فني اعلام كرده‌اند. اگر اين همه نقص فني در بهترين ارتش‌هاي جهان وجود دارد، پس چگونه داعيه اداره دنيا را دارند؟!

كار به آنجا رسيده كه حامد كرزي، رئيس جمهور افغانستان مي‌گويد:« طالبان در 70 درصد كشور فعال شده است.»

و اين حاصل حمله امريكا به هلمند است. پس از اين حمله، امريكا تلاش كرد تعقيب طالبان در تمام مناطق افغانستان به‌ويژه مناطق جنوبي را دنبال كند؛ تا اينكه پس از برگزاري انتخابات پارلماني افغانستان در 18 سپتامبر(27 شهريور) حمله به قندهار را بر اساس مدل حمله به هلمند اجرا كرد. در قندهار، هيچ‌يك از سران طالبان حضور ندارند و به جاهاي ديگر رفته‌اند. اينجا هم قرار است از امريكا چهره يك قدرت پيروز نشان داده شود. اما طالبان باز براي خارجي‌ها تله گذاشته است. طالبان جنگ را به مناطق جديدي خواهد كشاند تا آنجا كه امريكا و دولت كرزي را مجبور به مصالحه كند. در واقع ابزاري كه روزگاري امريكا به بهانه آن، افغانستان را اشغال كرد، اكنون به ضد ايالات متحده تبديل شده است. اكنون مدت‌هاست زمين جنگ را طالبان مشخص مي‌كند و به همين دليل، در اين نبرد، دست بالاتر را دارد.

انفعال كرزي، ادعاي طالبان

«حامد كرزاي» در سخناني كه روز سه شنبه هفته گذاشته در يك مدرسه ايراد كرد، خبر تشكيل شوراي عالي صلح با هدف جذب طالبان را اعلام كرد. در همان روز، ژنرال «ديويد پترائوس»، فرمانده نظاميان امريكا ادعا كرد، ميان طالبان و دولت كابل تماس‌هايي برقرار شده است. چند ساعت بعد «ذبيح‌الله مجاهد» سخنگوي طالبان، سخنان پترائوس را بي‌اساس خواند و تأكيد كرد:«طالبان با مهاجمان خارجي و دولت دست نشانده آنها در افغانستان وارد مذاكره نمي‌شود و ما خواهان عقب‌نشيني بدون قيد و شرط تمامي نيروهاي خارجي هستيم.» افزايش خشونت‌ها در افغانستان كه علاوه بر شبه نظاميان طالبان و نيروهاي خارجي و ارتش افغانستان، غير نظاميان را نيز به كام مرگ مي‌‌كشاند، دولت كابل را در موقعيت ضعف قرار داده است تا آنجا كه كرزي در تقاضايي انفعالي، از طالبان خواست به روند صلح بپيوندد. حال آنكه دو گروه عمده طالبان يعني «حزب اسلامي» به رهبري «گلبدين حكمتيار» و امارات اسلامي افغانستان به رهبري«ملاعمر»، خواهان بركناري رئيس‌جمهور دست‌نشانده و تشكيل حكومت جديد در افغانستان هستند. در اين ميان، مذاكراتي ميان پسر حكمتيار و امريكايي‌ها انجام شده اما تاكنون به توافقي دست نيافته‌اند. اين وضعيت در حالي به وجود آمده كه طالبان، علاوه بر خارجي‌ها، مقامات دولتي و حتي كانديداهاي انتخابات پارلماني را نيز در چند ماه اخير مورد حمله قرار داد. طالبان اين افراد را همدست اشغالگران و دولت دست‌نشانده مي‌داند. به اين ترتيب اگر قرار باشد امريكا در سال 2011 خروج را آغاز كند و تا 2014 امنيت را به وسيله ارتش افغانستان در اين كشور به وجود آورد، بايد يكي از چند راهكار ذيل يا تركيبي از آنها را انتخاب كند.

تلاش براي تعميق دودستگي در طالبان

امريكا در عراق بسيار تلاش كرد «پل برمر» حاكم نظامي خود را چند سالي حفظ كند اما روند عراقيزه شدن حكومت بغداد، خيلي زود اتفاق افتاد. در اين مرحله امريكا تلاش كرد افراد مورد نظر خودش را از صندوق‌هاي انتخاباتي بيرون بياورد اما نتوانست. به اين ترتيب براي از پا در آوردن دولت شيعي عراق، به مسلح‌كردن سهوه‌ها (گروه‌هاي سلفي) روي آورد كه با تدبير به موقع دولت بغداد و ايجاد انشعاب در گروه فرماندهي سهوه‌ها (حارث الضاري) اين نقشه نيز شكست خورد.

اكنون در افغانستان، فردي در رأس دولت است كه طالبان، او را نيروي امريكا مي‌داند. گرو‌ه‌هاي جهادي هم آنچنان دل خوشي از حامد كرزي ندارند اما امريكايي‌ها با وجود مشكلات عميقي كه با كرزي دارند، مجبورند او را حفظ كنند و الا بايد به افرادي تن بدهند كه به اندازه رئيس جمهور فعلي هم، از واشنگتن حرف شنوي ندارند. اين گزينه نيز در حال از دست رفتن است. طالبان و حزب اسلامي به چيزي كمتر از قبضه قدرت راضي نخواهند شد. در اين راه امريكا تلاش خواهد كرد با تعميق دودستگي در طالبان و انداختن آنها به جان يكديگر، براي خود زمان بخرد و طرح‌هايش را پيش ببرد. در حال حاضر گلبدين حكمتيار (رهبر حزب اسلامي)، بيشترين تعداد نيروهاي طالبان را در اختيار دارد. ملاعمر نيز با آنكه ريزش بزرگي در نيروهايش رخ داده، مدعي تشكيل حكومت است.

امريكايي‌ها برآنند تا يك جنگ داخلي ميان گروه‌هاي اصلي طالبان به راه اندازند و حتي نيروهاي جهادي و طالبان را عليه يكديگر بشورانند. امريكا مي‌خواهد براي ساختن يك ارتش قوي كه بتواند قدرت را در افغانستان در دست بگيرد، تلاش كند. بنابراين، آنها تا آنجا كه بتوانند تلاش خواهند كرد، كرزي را حفظ كرده و با پيش كشيدن بحث مذاكره با طالبان، زمان بخرند. اگر نتوانند به اين هدف دست يابند و دولت به دست طالبان يا جهادي‌ها بيفتد، آنگاه بايد ارتشي باشد كه عليه آن كودتا كند، نظير آنچه در عراق دنبال مي‌كنند يا در پاكستان بارها انجام داده‌اند. به اين ترتيب، بحث آموزش ارتش در عراق و افغانستان، تنها به منظور استفاده از آن به‌عنوان بازوي امريكاست. سيا، وزارت خارجه امريكا و پنتاگون تمام تلاش خود را كرده‌اند تا كنترل نيمي از خاك افغانستان را به پليس و ارتش اين كشور واگذار كنند، اما هنوز نگراني‌هاي جدي وجود دارد. به همين دليل «هيلاري كلينتون» و «اوباما» بر ادامه شراكت امريكا و افغانستان پس از خروج نظاميان هم تأكيد دارند.

تأثير تحولات پاكستان بر آينده افغانستان

تحولات پاكستان هم بر افغانستان اثر خواهد گذاشت. پاكستان هرقدر بر افغانستان تأثيرگذار باشد، نمي‌تواند خارج از راهبرد امريكا بازي كند. آنها مي‌خواهند در ميان كشورهاي منطقه تعيين‌كننده اصلي باشند و به همين دليل، قراردادهايي را براي آموزش ارتش افغانستان با امريكايي‌ها منعقد كرده‌اند. وقوع سيل اخير و افزايش خشونت و فقر طي سه سال گذشته در پاكستان و عملكرد مطلوب ارتش در كمك‌رساني به بلاديدگان، موقعيت نظاميان را در اين كشور ارتقا داده است. ژنرال «پرويز مشرف» در چنين شرايطي با «حزب مسلم ليگ براي همه مردم پاكستان» به صحنه بازگشته و به دنبال آن است تا خود يا شوهرخواهرش «شفق كياني» – كه اكنون فرمانده ارتش است‌- را رئيس‌جمهور كند.

با توجه به مشكلات «زرداري» و بحران ناكارآمدي دولت اسلام‌آباد، احتمال كودتاي سفيد در پاكستان وجود دارد و اگر اين اتفاق نيفتد، در انتخابات سال آينده مجلس، ارتش برنده خواهد شد و به قدرت بازخواهد گشت. ورود ارتش پاكستان به صحنه تحولات افغانستان به معناي آن است كه طالبان از پشتوانه محكمي برخوردار خواهد شد.

امريكا نيز براي اينكه جلوي نفوذ جمهوري اسلامي ايران در افغانستان را بگيرد، به پاكستان اجازه خواهد داد بازيگر اصلي افغانستان شود اما در حال حاضر با وجود روابط سنتي «طالبان – پاكستان»، اوباما براي خروج از بحران افغانستان، دست به دامن ايران شده است، اين يعني دست بالاتر ايران در افغانستان نسبت به امريكا و پاكستان. وزير خارجه ايتاليا هم رسماً ايران را به كنفرانس رم دعوت مي‌كند تا درباره افغانستان صحبت كنند. «فراتيني» به صراحت مي‌گويد، ايتاليا علاقه‌مند است در افغانستان از همكاري ايران استفاده كند و در اين زمينه با هيلاري كلينتون هماهنگي‌هاي لازم انجام شده است. به اين ترتيب امريكا براي اينكه در افغانستان دچار وضعيت عراق نشود، به روي كار آمدن ارتش پاكستان و نقش‌آفريني آن در افغانستان كمك خواهد كرد. امريكا با روي كار آمدن حزب اسلامي به رهبري حكمتيار و نيروهاي جهادي در افغانستان مخالف است و در انتخابات اخير نيز به تقلب عليه كانديداهاي جهادي دامن زد. البته تمام گروه‌هاي طالبان انتخابات را تحريم كرده بودند. حال آنكه پاكستان با حكمتيار مشكلي ندارد و طبق گفته امريكايي‌ها، به ملاعمر هم پناه داده است. بنابراين امريكا براي گريز از حكومت طالبان يا حزب اسلامي، به گزينه حكومت نظاميان تحت نظر اسلام‌آباد در افغانستان تن خواهد داد. اما با وجود انگيزه‌هاي ملاعمر و حكمتيار، دستيابي امريكا به چنين گزينه‌اي خيلي دشوار است.

طالبان در كمين امريكا

امريكا مي‌خواهد از افغانستان به‌عنوان پايگاهي براي كنترل چين، روسيه، هند و ايران استفاده كند. بنابراين بايد براي ماندن خود زمينه‌سازي كند. دولت كرزي، تاب مقاومت در برابر مخالفان را ندارد و در درازمدت دچار مشكل خواهد شد. راهكار «ريچارد هالبروك» براي قرار‌دادن يك حاكم امريكايي براي افغانستان هم عملاً شكست خورده است. بنابراين، امريكا دوران سختي را در افغانستان خواهد داشت اما همان‌طور كه گفته شد، تلاش خواهد كرد جنگي داخلي در افغانستان و ميان گروه‌هاي طالبان به راه بيندازد تا زمينه براي تشكيل يك حكومت نظامي در كابل ايجاد شود. طالبان نيز با علم به اين مسئله، تلاش خواهد كرد از امريكا و دولت امتيازات قابل توجهي بگيرد و مانع تشكيل حكومت نظامي شود. حتي مي‌توان گفت، بخشي از تلفات امريكا حاصل عمليات گروه‌هايي غير از ملاعمر و حكمتيار است تا واشنگتن وادار شود به آنها نيز سهمي از قدرت افغانستان را بدهد. اين وضعيت، فضايي فراهم آورده كه امريكا نه راه پس دارد نه، راه پيش.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا