خبر و دیدگاه

تجزیه‌ی افغانستان آسیب پذیری سامانه‌ی امنیتی کشورهای منطقه

afghanistan_map2

 

چند سال پیش یک نهاد امریکایی در یک اثر تحقیقی، برآیند پیش بینی خود را به کاخ سفید اعلام کرده و خطوط قرمزی را فراروی سیاستگذاری ایالات متحده ی امریکا و سیاست خارجی این کشور در سطح بین المللی روشن ساخت. در برآیند این پیش بینی آمده بود که دولت پاکستان با توجه به مشکلات داخلی و از همه مهمتر اینکه در اثر شدت و تداوم مشکلات اقتصادی، تجزیه می گردد. جالب توجه اینکه در این پیش بینی یادآوری شده بود که پاکستان به جای اینکه تجزیه شده و به دولت های کوچک تقسیم گردد، بخشی از آن را ایران و بخشی دیگر را هند تصاحب کرده و در گستره ی دولتدارای و حاکمیت ملی شان می افزایند.

همزمان با این پیش بینی ها امریکا نسبت به آینده ی خود برآشفته شده و خود را ناگزیر به عمل پیشگیرانه می دید، که با حمله ی تروریستی به مرکز بازرگانی جهانی در نیویورک این زمینه فراهم گردید که در صورت لزوم از فروپاشی پاکستان و الحاق اجزای آن به هند و ایران جلوگیری کند. این پیش بینی ها، نخستین پیش بینی در سیاست خارجی امریکا نبود، نخبگان و مغزهای پخته ی کاخ سفید، چه فردی مانند هانتینگتون، فوکویاما، برژنیسکی، هانری کسینجر و موسسات تحقیقاتی امور بین المللیی چون مرکز مطالعاتی راند، ایالات متحده را با مشکلات احتمالی بین المللی در آینده رو به رو می دیدند.

این مراکز و این افراد و عقل های پخته ی کاخ سفید، پیش بینی هایی را کرده بودند که گویا روسیه ی امروزی به ۱۲ دولت کوچک دیگر تقسیم می شود، و پاکستان از هم می پاشد؛ بنابرین ایالات متحده باید تا آن زمان دست به اقداماتی می زد که به طور حسابی منافع امریکا در سایر نقاط جهان از جمله خاورمیانه تأمین می شد. همین بود که سیاستگذاران امور بین المللی امریکا، طرح خاورمیانه ی بزرگ را با ویژگی های از قبل تعیین شده، برای این کشور پیشکش کردند. این اقدامات امریکا در چندین سطح قابل اجرا بود: نخست اینکه در خاورمیانه یک زمینه و یا یک بهانه یی باشد که امریکا به بخشی از این منطقه ی بزرگ دسترسی پیدا کند؛ دوم اینکه پس از اقدام نظامی باید روند تقویت مردم سالاری در این کشورها با همکاری دولت های همکار با ایالات متحده، آغاز گردد؛ سوم اینکه دولت های بزرگ به چندین دولت کوچک تجزیه شده و نظام های جدیدی به وجود آید که با سیمای غیر از گذشته ی خود باشند.

در این طرح، به وجود آمدن دولت های کوچک از دامان دولت های بزرگ و نظام های شاهی، می توانست مدیون تلاش های ایالات متحده باشد؛ بناً از گستره و قلمرو و قدرت برخی کشورها کاسته شده و به گستره و حاکمیت دولت های کوچک افزوده می شود. به احتمال زیاد در این طرح، هیچ دولتی نابود نمی شود، مگر اینکه کوچک و کم قدرت تر از گذشته گردد.

از همان نخستین روزهای رسانه ای شدن این طرح کلان ایالات متحده در قبال خاورمیانه ی بزرگ، نخستین دولت اسلامیی که علیه این طرح دست به مخالفت زد، دولت ایران بود؛ دولت ایران با عملی شدن این طرح، امنیت خود را از دست رفته می دید و از سوی دیگر، ایران به چندین کشور دیگر تجزیه می گردید؛ و اگر به چندین کشور هم تجزیه نمی شد، با تجزیه ی کشورهای همسایه ی آن، تهدیدات امنیتی متوجه ایران نیز می شد.

با این حال، هیچ یک از آرزوهای امریکا در رابطه با عملی شدن طرح خاورمیانه ی بزرگ عملی نگردید، و به آن دستاوردهای مورد نظر خود در افغانستان و عراق نرسید؛ بنابرین به همین دلیل است که می خواهد طرح تجزیه ی افغانستان عملی گردد؛ اما چنانکه در چند مورد ایالات متحده برای پیاده کردن برنامه های خود نتوانست بدون توافق کشورهای همسایه ی افغانستان عمل کند، بحث تجزیه ی افغانستان نیز بستگی به خواست ها و منافع ملی کشورهای منطقه و همسایه ی این کشوردارد.

تجزیه ی افغانستان از چندین منظور برای کشورهای همسایه ی افغانستان، آسیب رسان است: از لحاظ جغرافیایی، فرهنگی و امنیتی. همسایه های افغانستان مانند ایران که با افغانستان فرهنگ و زبان و تاریخ مشترک دارد، با به وجود آمدن یک دولت قومی در همسایگی آن، داری یک مرز شکننده خواهد شد و هر نوع خطر برای ایران از جانب افغانستان به دور از احتمال نخواهد بود. پاکستان نیز از تجزیه ی افغانستان نمی تواند سود زیادی ببرد؛ اولا پاکستان با وجود داشتن اختلافات مرزی با افغانستان، همواره به دنبال عمق استراتژیکی خود در خاک افغانستان است، و در صورتی که در این منطقه دولت جدیدی به وجود آید،

زمینه برای شکل گیری دولت قومی در دو طرف خط دیورند بیشتر می گردد؛ بنا بر آن، پشتون های پاکستان با پشتون های افغانستان یک دولت نیرومند را می سازند؛ در آن صورت، دیگر برای پاکستان مشکل است که آشکارا عمق استراتژیک خود را در افغانستان و یا در دولت تازه تأسیس حفظ کند. سوم اینکه در صورتی که افغانستان به دو بخش جنوبی و شمالی تقسیم گردد، آنگاه قلمرو روسیه از لحاظ امنیتی به افغانستان شمالی نزدیک تر می گردد؛ این نزدیکی روسیه به جغرافیای افغانستان، بیشتر به سود هند تمام می گردد تا پاکستان. در مجموع، به این نتیجه می رسیم که تجزیه ی افغانستان اگر برنامه ی ایالات متحده ی امریکا باشد، در صورتی عملی می گردد که کشورهای همسایه ی افغانستان آن را به نفع خود ببینند؛ در غیر آن، همانند برنامه های دیگر نا تمام خواهد ماند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا