خبر و دیدگاه

طالبانی سازی شمال، درحاشیه ی برگزاری جرگه مشورتی صلح

jirga_taliban

 

پس از حضور نظامی نیروهای خارجی، نه تنها کشور امنیت و آرامش از دست رفته اش را به دست نیاورد؛ بلکه به مراتب بیشتر از گذشته نا امنی ها شدت گرفت. همزمان با آغاز گرم مبارزات انتخاباتی سال گذشته در کشور، نا امنی ها روز به روز شدت گرفته و جغرافیای جنگ های مسلحانه به شمال کشور انتقال یافت.

اما این نا امنی ها پس از آنکه دست های پنهان خارجیان و مقامات بلند پایه‌ی حکومت در آن افشا گردید؛ دولت افغانستان را وا داشت تا با جدیت عمل کرده و جلو نا امنی ها را بگیرند. این درگیری ها برای سرکوب طالبان در شمال راه اندازی گردید. ولی حکومت نخواست که با صداقت و با جدیت عمل کرده و یکباره شورشیان را سرکوب کند؛ بل خواست با ظاهرسازی به مردم و جهان نشان دهد که مشکل طالبان، فراگیر بوده و جدیت بیش تری را می خواهد.

استاندار بلخ که در آن روزها در خط مخالف حکومت قرار داشت، بارها از روزافزون شدن ساحه ی نا امنی های شمال، توسط طالبان نگرانی خود را اعلام کرد؛ اما فرماندهان نظامیی که طرفداران حکومت بودند، گسترش ساحه ی نفوذ طالبان را در شمال چندان جدی نمی گرفتند. مدتی بعد معلوم شد که در انتقال سریع طالبان، خود حکومت نیز نقش اساسی داشته است.

سندهای گوناگونی به خورد رسانه ها داده شد که همسویی دولت با طالبان در آنها به خوبی آشکار گردیده است. به همین دلیل، طالبان در شمال با کمترین مقاومتی از سوی پولیس مواجه شدند و بیشترین درگیری، میان مردم شمال و طالبان صورت گرفت. در واقع، این مردم بودند که طالبان را به عقب راندند، نه حکومت.

آگاهان، حضور یکباره‌ی طالبان در شمال افغانستان را، متأثر از عوامل گوناگونی می دانند که بیشتر این عوامل، ریشه در تصامیم حکومت مرکزی دارد تا طالبان؛ زیرا همزمان با اینکه انتخابات ریاست جمهوری با نتیجه یی نه چندان درست به پایان رسید و نیز خطر رسیدن اپوزیسیون حکومت به قدرت کمتر حس می گردید، به همان اندازه نا امنی ها در شمال کاهش پیدا کرد.

این روزها که حکومت افغانستان، در تلاش برای امنیت سراسری کشور می تپد و برگزاری جرگه ی صلح به عنوان آخرین طرح و راه حل از سوی حکومت در نظر گرفته شده، نا امنی ها در شمال افغانستان، دوباره آغاز یافته و همزمان با آن جغرافیای جنگ به ولایات امن شمال نیز رسیده است که باز هم ناشی از مصلحت های بالا است. به هر حال، دوباره شدت گرفتن نا امنی های شمال افغانستان، نه تنها کار طالبان نیست؛ بلکه نشان می دهد طالبان بر مبنای مصلحت‌های کلان به شمال افغانستان انتقال داده می شوند.

بررسی این وضعیت، نشان می‌دهد که بر گزاری جرگه مشورتی صلح در جوزای سال روان، از یک طرف و همزمان با آن نیز نا امنی های شمال، نه تنها اراده حکومت را برای پایان دادن به جنگ و نهادینه کردن صلح، نشان نمی دهد، بلکه فرصت طلبی حکومت را آشکار می سازد. در چنین وضعیتی، به جای آنکه هم حکومت و هم مخالفین منتظر نتیجه ی جرگه باشند؛ همزمان هر دو طرف به مشکلات کشور می افزایند.

وجود چنین پارادوکس در آغاز کار جرگه و حکومت، بیشتر مردم را نگران کرده است که دولت افغانستان همزمان چطور می تواند دو تربوز را در یک دست گیرد.

این سوال ها مطرح است که اگر حکومت افغانستان برای عملی شدن صلح در کشور و پایان دادن به منازعات چندین ساله، هدف اصلی برگزاری جرگه را صلح می داند، پس طرح جنگ خود ساختگی با دهشت افکنان در جنوب و گسترش نا امنی های شدید در شمال، چه معنا دارد؟ سوال دیگر این است که اگر حکومت در این نا امنی ها نقش ندارد، پس کی ها هستند که امنیت را آشفته می سازند، و اگر کسانی دیگر در اخلال امنیت نقش دارند، پس وجود حکومت و حاکمیت ملی و مشروعیت چه معنا دارد؟ سوم اینکه طالبان از راه هوایی، یعنی به واسطه‌ی چرخ بال ها در تاریکی شب، به ولایاتی مانند بدخشان، تخار، کهندژ(قندز) و بغلان منتقل می شوند.

این چرخ بال ها از کجا می آیند، از آسمان، از پا کستان و یا از آمریکا و انگلیس، یا حکومت افغانستان؟ تا زمانی که چنین پرسش هایی از سوی حکومت، بی پاسخ باشند؛ این جرگه و حتا جرگه ها نمی توانند که مشکلات را حل کنند. این پرسش ها در حالی مطرح می گردند که به برگزاری جرگه یی که هدف اصلی آن به میان آوردن صلح و امنیت در کشور است، فقط چند روز محدودی باقی مانده است. خلاصه ی سخن این است که نا امنی های شمال کشور، ریشه در عوامل در هم تنیده یی دارند که افرادی نا معین و نا معلومی در مواقع مناسب، دست به عملی شدن آن می زنند؛ یعنی تنها طالبان تصمیم گیرنده ی اصلی نیستند، اگر هدف طالبان تنها جنگ با خارجی ها است؛ خارجیان بیشتر در جنوب مستقر هستند و بنابراین باید طالبان، تمرکز اصلی شان جنوب باشد، نه شمال.

از این عوامل، می توان از گسترش نا امنی ها در مناطقی که در آن نیروهای مقاومت علیه دهشت افکنی، تحت فرماندهی شهید احمد شاه مسعود قرار داشتند و نگذاشتند که دهشت افکنان به آنجا راه پیدا کنند؛ بنابراین دست های خاصی در صدد انتقام از مردم شمال برآمدند، و همچنین حکومت از طریق طالبان می خواهد میزان قوت و تجهیز مردم شمال را معلوم کرده و پس از آن به بهانه‌ی دایاگ، آنان را به کلی دست بریده سازند.

دوم اینکه شمال افغانستان در هر دوره‌یی از تأثیرگذارترین مناطق در تحولات سیاسی کشور و حتا منطقه به حساب می آمد. در انتخابات سال گذشته نزدیک بود رأی مردم شمال، سرنوشت سیاسی را در کشور تغییر دهد؛ بنابراین ایجاب می نماید که شمال افغانستان همانند جنوب کشور، در آتش جنگ بسوزد و نتوانند در انتخابات بعدی شرکت کنند.

سوم: همزمان با آنکه اذهان مردم عوام، مشغول چگونگی برگزاری جرگه ی مشورتی می گردد، یک‌دم شمال افغانستان را گروه طالبان تصرف کرده و همانند مسأله‌ی کوچی ها، باز رییس حکومت فرمان ساختگی بدهد؛ اما عملی شدن آن، ماه ها و سال ها را در برگیرد.

چهارم اینکه بحث طالبان یک مسأله ی ملی به حساب نمی آید؛ بلکه یک مسأله ی قومی است و بنابراین، حکومت می خواهد مسأله ی کوچک قومی را همانند یک مسأله ی ملی به جهان و مردم نشان داده و به حل آن اقدام نماید. به این معنا که برای طالبان در نظام سیاسی، بیشترین حق را داه شود، حتا آن حقوق سیاسیی که به مجاهدین جبهه ی متحد اسلامی داه شده، به طالبان نیز بدهند.

با توجه به این وضعیت، نمی توان در مورد پیامدهای جرگه ی مشورتی صلح در کشور – که بیشتر اربابان حکومت و قدرت، آن را خیر ملی می دانند – زیاد امیدوار بود؛ زیرا حکومت موجود و جا معه‌ی جهانی هرگز به فکر به میان آمدن یک دولت کارآمد ملی نیستند و از سوی دیگر جرگه یی که برای صلح و گفتگو با طالبان راه اندازی می گردد، درصدد است تا مردم را فریب دهد، نه آنکه مشکل کشور حل گردد.

روش حکومت، طوری است که تنها مشکل را بزرگ نمایی کرده و حل ناشدنی بخواند و نیز برای حل آن، باز کریدت به دست آورد. اگر واقعا طالبان برای صلح آماده هستند، چرا به حملات خود شدت می بخشند و حملات انتحاری شان را بیشتر از گذشته، سازماندهی می کنند. این گفتگوها بیهوده است؛ زیرا اگر طالبان در گذشته، با واسکت مواد انتحاری وارد کابل می گردیدند، امروز با ۷۰ کیلوگرام مواد انفجاری، امنیت را اخلال می کنند. این نشان می دهد که دولت افغانستان قطعاً مردم را فریب داده و نمی خواهد که نهادهای قانون‌مدار در کشور قوت گیرند و امنیت به وجود آید.

در صورتی می توان به نتیجه ی این جرگه امیدوار بود که لااقل در آستانه‌ی برگزاری آن، بحران امنیتی کم می گردید؛ اما با این وضعیت متناقض، چگونه می توان آب و آتش را با هم جمع کرد. هم طالبان را کمک کرد که با چرخ بال ها به شمال بروند و هم مردم را امیدوار ساخت که ما برای عملی شدن صلح در کشور گام های عملی را برداشتیم. شاید مردم عوام، خوش باشند که کار مثبتی صورت می گیرد؛ اما هرگز با چنین جرگه یی نمی توان کار بزرگی را عملی کرد که خیر ملت افغانستان را در پی داشته باشد.

 

 برگرفته از روزنامه ی ماندگار 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا