علمی

آیا زن و مرد با هم تفاوت دارند؟

symbol-sign-male-female

در ژانویه سال ۲٠٠۵ (دی ماه ١٣۸۴) “لارنس سامرز” وزیر دارایی پیشین آمریکا و رئیس وقت “دانشگاه هاروارد”، در خلال یک کنفرانس علمی استدلال کرد که علت برتری مردان به زنان در زمینه فراگیری علوم و ریاضیات، نه تجربه، که اختلافات ژنتیکی است. در آن هنگام گروهی از حضار از جمله “نانسی هاپکینز” از موسسه فناوری ماساچوست (ام آی تی) سالن کنفرانس را ترک کردند.

با این حال دکتر سامرز ادامه داد که این نظریه که مردان به طور طبیعی در علوم تواناتر هستند متکی بر پژوهش ها، و نه نظر شخصی او، می باشد.

وی بعدا در بیانیه ای خاطرنشان کرد، که اظهاراتش به این معنی نیست که زنان از توانایی لازم برای موفقیت در سطوح بالای ریاضیات و علوم برخوردار نیستند. او در همین بیانیه اظهار داشت که از سخنانش “سوءتعبیر” شده است.

البته همانگونه که باید و شاید، این گفته ها عکس العمل های تندی را در پی داشت. از جمله “خانم آنالی نویتز” با ذکر اینکه نتایج پژوهش های پرشماری نشان داده که سبب کم بودن تعداد زنان و اقلیت ها در مراکز علمی و صنعتی تبعیض می باشد، استدلال سامرز را به “پریشان گویی واقعی” تشبیه کرد. خانم نویتز خبرنگاری آمریکایی و بسیار فعال است، که مقالاتش را معمولا در مورد علوم و فناوری می نویسد.
شاید به دلیل همین نظرات جنجالی دکتر سامرز بود که پس از استعفای وی از ریاست دانشگاه هاروارد، خانم “درو گیلپین فاست” پژوهشگر برجسته تاریخ جنوب آمریکا در ١١ فوریه ۲٠٠۷ (۲۲ بهمن ١٣۸۵) به عنوان نخستین زن بر کرسی ریاست این دانشگاه بسیار معتبر تکیه زد.

اما واقعیت اینست که تنها آقای سامرز نیست، که مسئله تفاوت بین دو جنس را عنوان کرده است. ولی فرق قضیه در اینست که همه پژوهشگران به این نتیجه نرسیده اند که این تفاوت، الزاما به معنی کهتر بودن زنان و مهتر بودن مردان است.

مثلا نتیجه تحقیقات “دکتر لئونارد ساکس” پژوهشگر روانشناسی در مریلند آمریکا این بوده، که پسران بیش از پیش در امور آموزشی عقب می مانند.

دکتر لئونارد ساکس پژوهشگر روانشناسی در مریلند آمریکا به این مسئله اشاره دارد که در نقاطی از جهان که برای داشتن تحصیلات عالیه ممنوعیت جنسی وجود ندارد، تعداد دانشجویان دختر بیشتر از پسران است

وی که بنیانگزار و مدیر اجرایی “اتحادیه مدارس دولتی غیر مختلط” می باشد، به عنوان اثبات مدعای خود به این مسئله اشاره دارد که در نقاطی از جهان که برای داشتن تحصیلات عالیه ممنوعیت جنسی وجود ندارد، تعداد دانشجویان دختر بیشتر از پسران است.

او برای نمونه به مؤسسات آموزش عالی استان انتاریو در کانادا اشاره می کند. وی با اتکاء بر اعداد و ارقام رسمی “مرکز آمار کانادا” که در سپتامبر (شهریور) گذشته منتشر شد، می گوید که گرچه در این مؤسسات ۵٠ درصد متقاضیان رشته پزشکی را زنان تشکیل می دهند، اما در عمل ۵۸ درصد دانشجویان این رشته مؤنث هستند.
این روانپزشک که تاکنون دو کتاب و مقالات پرشماری نیز در زمینه تفاوت های دو جنس نوشته، افزایش دختران در این زمینه را معلول دلایل گوناگون -از جمله تغییر برنامه های متنوع پیشین مهد کودک ها به آموزش صرف-، می داند.

به گفته وی بزرگترین پژوهشی که تاکنون در مورد رشد مغز انجام شده، توسط محققان “مؤسسه ملی بهداشت بتزدا” صورت گرفته است. نتایج این پژوهش ها آشکارا نشان می دهد که رشد بخشی از مغز که مسئول فراگیری زبان است، در یک پسر پنج ساله به اندازه یک دختر سه سال و نیمه می باشد.
لذا این آزمایش اعتقاد به عدم تفاوت در یادگیری دو جنس را باطل می کند. اعتقادی که قدمت آن دست کم به زمان فروید می رسد. چراکه که وی تصور می کرد از ۵ سالگی تا زمان بلوغ کامل، تفاوتی در این مورد وجود ندارد.

به همین سبب نیز آقای ساکس هفت سال پیش در مقاله خود که برای “اتحادیه روانشناسان آمریکا” نوشت، توصیه کرد که آموزش زبان باید برای دختران در پنج سالگی و برای پسران در شش سالگی آغاز شود. چراکه در مغز دختران بخش های مربوط به یادگیری زبان پیش از بخش های مسئول برخی مقولات دیگر مانند هندسه رشد می کند. در حالی که در پسران برعکس است. به نظر وی عدم توجه به این موارد و داشتن برنامه درسی یکسان برای دو جنس، سبب می شود که پسران دانش آموز نتوانند بخوانند و دختران تصور کنند در ریاضیات خنگ هستند.

جالب است بدانیم این تفاوت ها تنها به یادگیری منحصر نمی شود. دکتر ساکس در این مورد به “سی الیوت” پژوهشگر کانادایی اشاره می کند که سی سال پیش دریافت که دختران صداهایی را مزاحم تلقی می نمایند، که ١٠ تا ۴٠ برابر پایین تر از صداهایی می باشند که سبب ناراحتی پسران و مردان جوان می شود.
او نتایج پژوهش خودش در این مورد را نیز ارائه می دهد، و اظهار می کند که حس شنوایی یک دختر نوجوان معمولی نسبت به پسر همسن و سال خود، هفت بار قوی تر می باشد.

وی به ویژگی های دیگری جنسی که ناشی از تفاوت های مغز است، نیز اشاره می کند. مثلا قدرت دختران در بیان احساسات خود و مشکل بودن این کار برای پسران را ناشی از آن می داند، که بخش مربوط به احساسات در دختران در همان قسمتی از مغز قرار دارد که به زبان مربوط می شود. در صورتی که در مغز پسران بخش مربوط به احساسات با قسمت سخن گویی تفاوت می کند. اما نکته حائز اهمیت اینست که او این تفاوت ها را دلیل برتری جنسی به جنس دیگر نمی داند. بلکه تنها معتقدست که هر کاری زمانی به نتیجه درست منجر می شود، که در وقت مناسب انجام شود.اما “دکتر مایکل جی کانر” پا را از این هم فراتر می گذارد. این روانپزشک اهل پورتلند که متخصص عکس العمل های مواقع اضطراری نیز می باشد، معتقدست که باید بدون تعصب تفاوت های بین دو جنس را درک کرد. او که نتایج پژوهش های پنج ساله خود در این مورد را منتشر کرده، از پیش اعلام نموده که ممکنست این نتایج سبب ایجاد مباحثاتی جدی شود. اما با این حال معتقدست درک این تفاوت ها به ایجاد تفاهم بین دو جنس کمک می کند.

وی در ابتدای نوشته خود به تفاوت های جسمی زن و مرد اشاره می نماید و می گوید این تفاوت ها سبب می شده، که قرن ها مردان خود را برتر از زنان بپندارند. اما اینک که تساوی دو جنس روز به روز بیشتر مطرح می شود، این تفاوت ها که مهم هم هستند، نادیده گرفته می شوند.
او سپس قاطعانه نظر خود را در این مورد ابراز می کند، و می گوید که از دیدگاه وی زن و مرد مساوی اما متفاوتند.

دکتر مایکل جی کانر می گوید که از دیدگاه وی زن و مرد مساوی اما متفاوتند. به این مفهوم که از نظر حقوق و در برابر قانون مساویند، اما از نظر روح و روان دست کم مانند جسم خود با یکدیگر تفاوت دارند

به این مفهوم که از نظر حقوق و در برابر قانون مساویند، اما از نظر روح و روان دست کم مانند جسم خود با یکدیگر تفاوت دارند.

دکتر کانر استدلال می کند که از آنجا که تفاوت های ظاهری و جسمی را می توان دید و اندازه گیری کرد، کسی در مورد آنها جرو بحث نمی کند. اما به اعتقاد وی، این تفاوت های جسمی سبب ویژگی های متفاوت هم می شوند.
مثلا مردان از نظر بدنی طوری هستند که برای کارهایی که به نیروی جسمی نیاز دارد، ساخته شده اند. زیرا مفاصل آنها به گونه ای است، که می توانند اشیاء را راحت تر پرتاب کنند.
در عین حال این ویژگی ها سبب رفتار متفاوت نیز می شود. مثلا مردان به فعالیت های سریع تر علاقمند ترند. همین علاقه است، که سبب می شود در هنگام رانندگی بیشتر تصادف کنند.
این صفت به حدی ملموس می باشد که حتی شرکت های بیمه اتوموبیل، نرخ بیمه بالاتری را برای مردان تعیین می کنند.

از سوی دیگر میزان آن دسته از سلول های مغز زنان که دو سمت راست و چپ این عضو حیاتی را به یکدیگر پیوند می دهند، چهار برابر همین سلول ها در مغز مردان می باشد. به گفته دکتر کانر آزمایشات اخیر نشان داده که این تفاوت سبب می شود، که مردان برای حل مشکلات بیشتر به سمت چپ مغز خود اتکاء کنند. آنها در هر زمان یک مشکل را حل می کنند.

این در حالی است که زنان به سبب همین تفاوت، بیشتر به هر دو طرف مغز خود دسترسی دارند. این ویژگی باعث می شود که نه تنها بتوانند در آن واحد به بیش از یک مسئله بپردازند، بلکه اصولا در یک زمان چند کار را با هم پیش می برند.
وی نیز مانند بسیاری دیگر از روانپزشکان، پژوهشگران و روانکاوان، روش حل مسائل و مشکلات، نحوه تفکر، حافظه و حساسیت را، از دیگر تفاوت های بین دو جنس می داند.

در اینجا تنها به مورد روش حل مسائل و مشکلات اکتفاء می کنیم. در حالی که زن و مرد با هدفی یکسان به مسائل و مشکلات می پردازند و هردو به یک اندازه از پس حل آنها برمی آیند، اما آنها را به روشی متفاوت حل می کنند.

چنانکه بیشتر زنان دوست دارند مشکل را مطرح نمایند، و پیرامون آن به بحث بنشینند. آنها از این طریق روابطشان را هم با مخاطب خویش عمیق تر و مستحکم تر می کنند. بنابراین دلمشغولی اصلی آنان روش حل مشکلات، و نه صرفا حل آنها، می باشد. این روش به آنها کمک می کند که بتوانند به این نتیجه برسند که آیا با طرف مقابل نزدیکتر و در نتیجه کمتر تنها هستند، یا از او دورند و ارتباط کمی بینشان برقرار می باشد.

این در حالی است که مردها دیدگاهی کاملا متفاوت دارند. یعنی برای اکثر آنها حل یک مشکل وقت مناسبی برای نشان دادن توانایی حل مشکلات و تعهدشان به روابط فیمابین معنی می دهد. بنابراین برای مردان اینکه مشکل از چه طریقی حل شود، اهمیت چندانی ندارد. زیرا آنها بیشتر در پی این هستند که با حل مشکلات، کنترل بر اوضاع و تسلط خود به حل مشکلات را نشان دهند. برای آنها مهم است که حالت سرپرستی داشتنشان مورد تأیید قرار گرفته باشد. همچنین در زمان حل مشکلات اغلب کاری به چگونگی روابط ندارند، و این دو مسئله برایشان مقولات جداگانه ای به شمار می روند.

یکی از علمی ترین پژوهش های نخستین مربوط به تفاوت مغز زن و مرد را، سیمور لیواین از دانشگاه استنفورد مطرح ساخت. او در مقاله خود زیرعنوان “تفاوت های مغز دو جنس” که در سال ١٣۴۵ به رشته تحریر درآورد، خاطرنشان کرد که هورمون های جنسی به هدایت رفتارهای تولید مثل در موش ها کمک می کنند

دکتر کانر در پایان نتیجه می گیرد، که توجه به تفاوت های روحی و اخلاقی باعث به رسمیت شناختن آنها و بالمال درک متقابل بهتر می شود. در پرتو چنین درکی بهتر می توان روابط کاری، دوستانه، خانودگی و همزیستی را شکل داد و حفظ نمود. زیرا عدم تمایل یا توفیق در به رسمیت شناختن آنها، می تواند به ناراحتی از دست یکدیگر، واماندگی، تنش و سرانجام از بین رفتن روابط فیمابین منجر شود. در عین حال چنین درکی به مراتب بهتر از آنست، که از روی ناچاری شریک زندگی خود را تحمل کنیم یا عواقب سخت جدایی را به جان بخریم.
بدنیست بدانیم که یکی از علمی ترین پژوهش های نخستین مربوط به تفاوت مغز زن و مرد را، “سیمور لیواین” از دانشگاه استنفورد مطرح ساخت. او در مقاله خود زیرعنوان” تفاوت های مغز دو جنس” که در سال ١۹۶۶ (١٣۴۵) به رشته تحریر درآورد، خاطرنشان کرد که هورمون های جنسی به هدایت رفتارهای تولید مثل در موش ها کمک می کنند.

اشاره او به منطقه ای از مغز به نام “هیپوتالاموس” بود، که سازه ای کوچک در قاعده این عضو مهم می باشد. این منطقه در تنظیم تولید هورمون و کنترل رفتارهای اساسی مانند خوردن، آشامیدن و آمیزش جنسی دخالت دارد.
این پژوهش سبب شد که تا مدت ها این مسئله مطرح باشد که عمده تفاوت های مغز دو جنس، به رفتارهای جفتگیری، هورمون های جنسی و هیپوتالاموس مربوط می شود.

اما پژوهش های بیشتر و بعضا با تکنیک های جدیدتر و پیشرفته تر تصویر برداری مانند ام آر آی، موفق به کشفیات جدیدتری شدند. این پژوهش ها نتایج جالبی را نشان دادند، که به یک نمونه از آنها اشاره می شود.
گروه پژوهشی دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد به ریاست “دکتر جیل گلدستاین”، نشان دادند که حجم بخش هایی از قشر پیشانی و کناری مغز در زنان بیشتر از مردان است. یعنی بخش های که جایگاه بسیاری از کارکردهای شناختی عالی می باشند، که در عکس العمل های هیجانی دخالت دارند.
در مقابل بخش هایی از قشر آهیانه ای که در ادراک فضا دخالت دارند و همچنین ساختار بادام شکل مغز مردان، از زنان بزرگ تر است.


برگرفته از واشنگتن پریزم

 


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا