خبر و دیدگاه

چگونه ملالی جویا با دشنام پراگنی به شهرت کاذب دست یافت؟

JoyaAtloyajirga

شهرت  در لغت به معنی معروف  شدن و شهرت طلبی یعنی تلاش برای قدر  و منزلت پیدا کردن است٠ شهرت طلبی مانند ریاست طلبی یکی از انشعابات حس قدرت طلبی در وجود انسان است، باز اگر این شهرت  محصول فهم، دانش و لیاقت خود فرد باشد، چندان جای نگرانی نیست، اما اگر یک شهرت کاذب از سوی گروه های سیاسی بدنام و سازمان های استخباراتی برای فرد داده و تبلیغ می شود، باعث فریب و اغوای توده های محروم و بی سواد کشور گردیده که عواقب آن دیر یا زود متوجه خود فرد شهرت طلب می شود که:

١- صاحب جاه و مقام پیوسته جان و مالش در خطر و خودش مورد قضاوت و آزار دیگران است.

٢- شهرتطلبی از آرامش درونی انسان می‌کاهد.

٣- این صفت خبیث باعث روییدن نفاق در دل می‌شود و اعمال رنگ ریا به خود می‌گیرد،‌ چون شخص شهرتطلب برای این که منزلت خود را در نزد مردم حفظ کند و یا آن را بالا ببرد سعی می‌کند خود را دارای کمالات و فضیلت‌هایی نشان دهد که آنها را دارا نیست و نیز عیوب و نقایص خود را از مردم پنهان کند در حالیکه آنها را داراست.

۴- چون اسیر قضاوت‌های مردم است و برای از دست دادن مقام و منزلتش نگران و ترسان است و برای رسیدن به هدفش به انواع معاصی و محرّمات دست می ‌زند از این رو فکر او همیشه مشغول است.

خانم  ملالی جویا که در تب داغ شهرت کاذب در پی یک دشنام پارلمانی می سوزد که گاهی خود را با اشرف دهقان چریک فدایی عوضی می گیرد وگاهی با هندرا گاندی، می گوید: او مردم ! من کفن سفید پوشیده ام، از مرگ نمی ترسم! اما درپهلویش چند بادی گارد مسلح نشسته اند، چنانچه در امریکا خوشحال خواهر زاده قومندان عبدالحق از وی پرسید که با اینهمه امتیازات و سفر های دور دنیا چه اندازه تحصیلات علمی و اکادمیک داری؟

گفت: تا صنف ششم درمکتب پا برهنه های کویتهء پاکستان درس خوانده است!

خوشحال  با تمسخر گفت: قربان اینطور پا برهنه ها که با دوبادی گارد امریکایی در موتر لامازین آمده و دیشب هم نزد خانم کلنتن بود ، پس مشکل همه پا برهنه های حل است.

خانم  جویا  در تمام این  سالها دوبیانیه ی  از برشده یکی به زبان فارسی و یکی هم به زبان انگلیسی داشته که چون توتی، در تمام سخنرانی هایش آنرا تکرار و تکرار و تکرار می گوید و اگر کسی چیزی دیگری از او سوال کند، وی همان چیزی که در یادداشت خود دارد بدون ارتباط به سوال هایش بیان می دارد، که برای شنونده مشمیز کننده است. علت آنکه چند فاشیست افغان ملتی برایش کف می زنند، تنها علت دشنام هایش به احمدشاه مسعود و جنش شمال ، بعنوان جنگ سالار می باشد وبس، که همه پلان های سازمان استخباراتی ( آی-اس-آی) پاکستان را با مهارت اجرا می نماید، وی هیچ گاهی از جنگ سالاران طالب تا زمان بمگذاری شان در پاکستان چیزی نمی گفت، هیچگاه از جنایت پاکستان به حق مردمش چیزی نمی گوید، چونکه خود مهره پاکستان است. پاکستان برای ویرانی افغانستان اول گلبدین حکمت یار، سپس طالبان و امروز سامان ( روا ) را برگزیده است که در کویته پاکستان جا ومقامی دارند وملالی جویا در داخل کشور از (راوایی) بودن خود با پررویی انکار میکند، اما درکلیساهای امریکا پوستر ها و تی شرت های سازمان ( روا ) را روی میز گذاشته بفروش می رساند و برای شان اعانه جمع می کند، که این روش ریاکارانه و عوام فریبانه ملالی جویا از عدم صداقت وی بمردمش نمایندگی می کند.

نکته  جالب اینکه خانم جویا با گردن پتی برای جلب ترحم احمقان امریکایی و اروپایی پس از اخراجش از پارلمان می گوید: او مردم من ممنوع الخروج هستم و اجازه بیرون رفتن از کشور ندارم، اما شاهدان عینی می بینند که وی ماه چند بار بدور دنیا سفر می کند و دوباره بکشور بر می گردد وهمان مقامی که وی را ممنوع الخروج اعلام داشته، کوچکترین پرسش و تحقیقی هم از وی نمی کند؟

باز امسال با برنامه ی پاکستان درکلیسای مردم پول دار امریکا آمده بود و می گفت : او مردم امریکا، بچه های شما در افغانستان کشته می شوند و دل من برای بچه های نازنین شما می سوزد، شما باید بالای (اوباما) و دولت تان فشار بیاورید که افغانستان را هرچه خودتر ترک بگویند و وزیرستان پاکستان را بمبارد نکنند، دلش برای پاکستان آتش گرفته بود.

خانم  سجیه ترجمان انگیسی وی بود، آنجا کسی پرسید که اگر امریکا بیرون شود، در یک روز طلبان و پاکستان تمام کشور را اشغال می کنند، تو تنها دشنام دادن وانتقاد کردن بلد هستی، اما برای بیرون رفتن از معضله و خلای قدرت چیزی برای گفتن نداری و مثل عروسک کوکی که کوکت تمام می شود و یا با سوال جدیدی مقابل می شویی که از سطح دانشت بالاست به بهانه ی مریضی زنانه و یا خسته گی ستیژ را ترک می گویی!

وی  سرپا از جنگ سالار  های شمال گفت، ما یک کلمه از جنایت  سالار های جنوب،  از مافیا سالارهای قندهار و هلمند  از بم گذاران پشتون دو طرف مرز چیزی نگفت. از مردم خواست که کتابش را بنام ( زنی در میان جنگ سالاران) را که به زبان انگیسی در امریکا نشر شده است، بخرند، یک خانم امریکایی گفت: این خانم جویا چند کلمه قرار دادی انگیسی را درست تلفظ کرده نمی تواند و خودش ترجمان انگلیسی دارد، پس چگونه قادر به نوشتن کتاب به زبان انگلیسی شده است؟

بر  می گردیم که شهر تطلبی از آرامش درونی انسان می‌کاهد و شهرت طلب برای این که منزلت خود را در نزد مردم حفظ کند و یا آن را بالا ببرد سعی میکند خود را دارای کمالات و فضیلت‌هایی نشان دهد که آنها را دارا نیست و نیز عیوب و نقایص خود را از مردم پنهان کند در حالیکه آنها را داراست.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا