خبر و دیدگاه

رنگین کمان جبهه ملی و صرافان گوهرناشناس

jabhemelii

آه آه از دست صرافان گوهر ناشناس

هر زمان خرمهره را با دُر برابر مى کنند

حافظ

 

پس از تطبیق گام به گام موافقت نامه بن پیوسته‌ به‌ تعداد کسانی که  از دستیابی به‌ حقوق ملی خود در چهارچوب کشور مأیوس میشدند افزوده‌ می‌گردید, تمامیت خواهان ,احزاب و گروها یرا  که‌ خواهان مشارکت عادلانه اقوام یا فدرالیسم بودند همواره تحت فشار سیاسی و روانی قرار می‌دادند، . جامعه‌ی سیاسی ما از این لحاظ انشقاق پیدا کرده‌ بود واکثریت قاطع از روشنفکران و حتا مجاهدان توانمندی خود را برای مقابله دستجمعی بمنظور بر چیدن یک چنین نظام تحمیلی از دست داده بودند, جنبش های سیاسی و مدنی مردمی از انسجام کافی  برخوردار نبودند  و  تلاش در مدار بسته خارج از کشور، بدون ارتباط ” ارگانیک” ( سیاسی و تشکیلاتی) با داخل کشور، نمیتوانست به نتیجه مطلوبی برسد.شهروندان در برابر تصویر امیدبخشی که دولت منتخب برایشان ترسیم کرده بود ناامید شده بودند و اجبارآ بمصداق “چار باید زیستن– ناچار باید زیستن”  در برابر  کوه عظیم نا‌امیدی که درمسیر دسترسی به زندگی بهتر قرار گرفته،بود ناچار به تسلیم ‌شده بودند و اعتماد به نفسشان را از دست می‌دادند و و روز تا روز با حکومت بیگانه می‌گردیدند.

در چنین جو حاکم یکبار دیگر استاد ربانی توانست با بدست گرفتن  پرچم مقاومت و مبارزه  “ازادگان” شکست خورده و پراگنده را طوری بازسازی  و همآهنگ سازد که چالشی بزرگی فراروی حاکمیت قرار گیرد.

او با این  کار به جهانیان ثایت کرد که دیگر مرکزگرایی و تمرکز قدرت در یک نهاد، جوابگوی نیاز های امروز بشری بویژه در جوامع چند فرهنگی و چند زبانی نیست، زمان  ملت سازی به شیوه کهن به پایان رسیده است، راه کار نوین برای رشد همه جانبه در سرزمین بزرگ با ملل، فرهنگ و تبار گوناگون انتخابی شدن والیان و  به رسمیت شناختن زبان، نوع اداره و برابری حقوقی همه والایات در تعیین سرنوشت خود شان است.مضاف بر آن تشکیل جبهه ملی سبب شد تا ملت ما با بیداری و هوشیاری تمام مراقب باشند و بدانند که:

– دمکراسی و آزادی را  بما ” هدیه” نمیدهند. باید با ایجاد” ابزار مناسب (تشکلات سیاسی و میهنی) آنرا بدست آورد.

– دمکراسی و آزادیهای بدست آمده را  باید در جامعه ” نهادینه” کرد تا همیشه برقرار بماند.

نهادینه” کردن آزادی و دمکراسی نیز فقط از طریق ترویج ” فرهنگ دمکراسی” و ایجاد ” نهادها ی مردمی”و سازماندهی ” احزاب مدرن اجتماعی” ، امکان پذیر میباشد.

– دوران نظام های ایدیالوژیک دیگر به پایان رسیده است.

کثرت گرایی «پلو رالیزم»از پایه ای ترین مبانی دموکراسی خواهی است. هرگاه اندیشه یا اجتماع به«پلورالیزم»تن داد، خود به خود به دموکراسی رسیده است و هرگاه، جامعه ای دموکرات شد،«پلولاریزم» در نهاد فرهنگی اش مستقر شده است. دموکراسی و «پلورالیزم»لازم و ملزوم یکدیگراند.

چالشها و توطئه ها

با اینکه در میان رهبران جهاد و مقاومت کمتر کسی را میتوان سراغ کرد که در هفت سال گذشته مانند استاد ربانی  با انواع دسایس و توطئه های داخلی و خارجی،با شجاعت بینظیر  دست و پنجه نرم کرده باشد و با توسل به  عقلانی ترین رویکرد ها در کمال متانت در میدان سیاست بایستد اما باتاسف اکثریت از همسنگران دیروزی (خیل بهره مندان از خوان نعمت), آزادگان و روشنفکران  هنوز هم با سکوتی تردید آمیز این حرکات استاد را دنبال میکنند.

استاد در طول این سالها هم  از طرف «قبیله سالاران» و هم از جانب کسانی که با فرهنگ گوسفندیزم خو گرفته اند و با هر چه  بوی آزادگی می دهد، دشمنی میورند مورد بی لطفی قرار گرفته است ! قبیله سالاران از وی هزینه  تابو شکنی اش را میخواهند و پیروان مکتب گوسفندیزم از اینکه با عقب ماندگی و انجماد فکری   در یک جامعه “گوسفندخو” عادت کرده اند و در همه شرایط حق بجانب پوزخند  زده اند بر وی خرده میگیرند. زیرا فرهنگ استبدادی  با پیشینه تاریخی که دارد چنان روح و روان آنها  را در اسارت خود گرفته است که مستبد بودن از معرفه ها و خصوصیات تغییر ناپذیرآنها گشته است. لهذا اکثریت از آنها هنوز هم عقیده دارند تا در زیر چتر امیر آهنین چون عبدالرحمن خان میتوان با  راحتی عصر روشنگری اروپا را پشت سر گذاشت و وارد دوران مدرنیته شد..

بنابراین، با ایجاد جبهه ملی بازار  غر زنان حرفه ای و کلبی مسلک که حتی یک ساعت از عمر خود را صرف امورات جامعه و سرنوشت آن نکرده اند و کاری جز ابراز انزجار و تفسیر وقایع نداشته اند بار دیگر گرم شد آنها به شدت شروع به تخریب (جبهه ملی)نمودند و از هر وسیله ممکن (تلویزیون های ستدیو محور لاس انجلسی گرفته تا وب سایتها و نشرات داخلی و بیرون مرزی ) موج از اعتزاضات خویشرا در جهت محکومیت اتحاد بگقنه آنان “مجاهدان و کمونیستان” آغاز نمودند! حاکمیت نیز بادست و پاچگی به تهمت زنی و توطئه چینی پرداخت و این حرکت را کار بیگانگان و خارجیان قلمداد کرد.

هرچند حاکمیت  انتظار داشت که اتحاد نهادینه نشده و بدون محاسبه چون جبهه ملی را میتواند  با وزش اولین بادهای تند سیاسی وا کند وبا یک کار اوپراتیفی با شخصیت های پر نفوذ داخل جبهه, آنها را در برابر هم قرار داده و  معضل بزرگتری در راستای اهداف اصلی مبارزه شان ایجاد نماید و همین طور هم کردند و در این امر تا اندازه ای موفق هم شدند اما چون محوریت جبهه بر رهبری سیاسی شخصیت کار کشته چون استاد ربانی میچرخید, دیده میشود که جبهه هنوز هم نقش برجسته دارد.

و تیم حاکم که تا دیروز خود را پهلوان خیالی « پهلوان پنبه» میدانستند و از باور داشتن حقایق و تن دادن به عواقب آن پرهیز میکردند متیقن گردیدند که امروز  به مرحله فرسودگی  رسیده اند لهذا میتوان اولین نشانه های تن دادن به واقعیتها   را از جانب تیم حاکم بطور ملموسی مشاهده کرد.این یک حقیقت روشن است که امروز رژیم از بن بست موجود کاملآ سرگیجه شده و هیچ چشم انداز نوید بخشی در کوتاه مدت برایش قابل تصور نیست.

سخنی با صرافان گوهر ناشناس

علیرغم اینکه صرّافان گوهرناشناس دوران ما، برای منفعت شخصی خویش “خرمهره” را با در برابر کرده و با گردن  آویخته اند اماچشم انداز کشور در طول تاریخ هیچوقت چون امروز دارای افق های روشنی نبوده است و این امر دلایل عدیده ای دارد که بصورت فشرده به آن اشاره میشود:

خوشبختانه امروز مردم به ان درجه از شعور سیاسی رسیده اند که ممکن نیست یک امر خردستیز یا مقوله ای که  توجیه عقلانی نداشته باشد،به اسانی بپذیرند به پندار من امروز اگر یکی از کاندیدان یالفرض محال ادعا کند که در صورت پیروزی اش برای تمام مردم افغانستان در کره مریخ خانه میسازد خیلی ها عقلانی تر از اینست که در پوستر های حامد کرزی نوشته اند “سمبول وحدت ملی”.

عناصر جاه طلب ، فرصت طلب ،  عوامل نفوذی دشمن وهمچنین لمپن ها خود بخود  انگشت نما گردیدند و بدون شک مردم با تعجب از آنها میپرسند که این چگونه رهبری است که با وجود واقعیت تلخ این هفت سال  همچنان بر اشتباه و سوء تفاهم تاریخی خود پافشاری می کنند؟در حالیکه مردم از آنها انتظار داشتند که  با این اقدام خود نه تنها خویشتن خویش بلکه همراهان گذشته را نیز از اسارت اشتباهات گذشته برهانند

رژیم چنان در سراشیب سقوط اخلاقی و معنوی قرار گرفته که دیگر محال است بتواند هیچگونه مشروعیتی برای تداوم خود دست و پا کند.مگر اینکه معجزه شود ویا استخاره حضرت صاحب درست از آب بر آید!

– شعار انتخاباتی کاندید مورد حمایت جبهه برای اکثریت قاطع مردم قابل قبول میباشد.

خوشبختانه  جامعه ما آماده است یا بهتر بگویم کم کم آماده میگردد  تا عقلانیت را جایگزین احساسات کند. هر چند عقلانیت  گاهی در تضاد کامل با احساسات شخصی  یا عادت تاریخی قرار میگیرد. و برای کشتن  احساسات  و گردن نهادن بر شعور ، افراد جامعه مستلزم شجاعت لازم است .

بنظر میرسد که صرافان گوهرناشناس ما بزودی خواهند دانست که عاقبت دست خالی به نقطه ائی بر خواهند گشت که آغاز کرده بودند وتمام امیدها و آرزوهای خود را برباد رفته خواهند یافت اند و جزء خستگی طاقت فرسا چیزی دیگری برای جامعه سیاسی ما به ارمغان نخواهند آورد.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا