خبر و دیدگاه

ترک افغانستان و سراب مهاجرت و زندگی در کشورهای غربی

andishmand_1
محمد اکرام اندیشمند

جنگ، بیکاری، فقر، آیندۀ تاریک در دسترسی به زندگی بهتر و امن، هزاران نفر اتباع افغانستان به خصوص نسل جوان را بسوی کشورهای صنعتی و پیشرفتۀ غربی می کشاند. با گذشت هر روز صف متقاضیان پاسپورت در مقابل تعمیر ریاست پاسپورت در پایتخت، طویل و طویل تر می شود. مردان و زنان زیادی نیز با  کودکان و اطفالشان در میان این صف های طویل انتظاری می کشند. آنها خود را به قاچقچیان انسان می سپارند و علی رغم راه پر مخاطرۀ این سفر سخت و مرگبار، برای کوچ آماده می شوند. پاسخ آنها به این پرسش که چرا از افغانستان می کوچند و آرزوی شان از این کوچ، بسیار روشن و ساده است:

دسترسی به رفاه و امنیت و آیندۀ بهتر برای فرزندان خویش در عرصه های مختلف حیات.

آیا این کتله های عظیم کوچ کنندگان و یا مهاجرین که شماری هم در مسیر دشوار این کوچ، بر خلاف آنکه به زندگی بهتر دست یابند، زندگی را از دست میدهند، به آن پاسخ و آن آرزو می رسند؟

آنهاییکه تمام خطر، سختی و رنج این کوچ را تا رسیدن به کشور مورد نظر غربی پشت سر می گذارند و نخستین روز اقامت و زندگی را در آن کشور آغاز می کنند، همۀ دردها و رنج های کوچ و مهاجرت به غرب را پایان یافته تلقی می کنند؛ در حالی که این تلقی نه تنها نادرست و دور از واقعیت است، بلکه سختی ها و دشواریهای اصلی این کوچ و مهاجرت تازه آغاز می گردد. سالهای طولانی در کمپ های پناهندگان به سر می برند و چه بسا که پاسخ منفی می گیرند و سالهای سال در بی سرنوشتی و بلا تکلیفی باقی میمانند. پیدا کردن کار، حتی کار جسمی در فابریکه ها به فراگیری زبان و تحصیل در رشتۀ کاری نیاز دارد که برای پناهندگان بسیار دشوار است. آنهاییکه پاسخ مثبت پناهندگی هم دریافت کنند ده تا  پانزده سال زمان میبرد که پاسپورت کشور محل اقامت خود را بدست بیاورند. تا این فاصله و پس از آن نیز به ده ها مشکل  دیگر بر میخورند که بارها آرزو می کنند به همان نقطۀ اول کوچ به زادگاه خود بر گردند؛ آرزویی که به دلایل مختلفی محقق نمی شود.

شمار در صدی جوانان و نوجوانانی را که والدین شان برای آیندۀ بهتر به غرب می فرستند تا به خصوص در عرصۀ تعلیم و تحصیل به مدارک و مدارج بالا نایل شوند، بسیار اندک است. شاید در صدی از مجموع جوامع مهاجرین و پناهندگان افغانستان که بتوانند تحصیلات خود را در دانشگا های غربی به سر برسانند، به چهار در صد نرسد.  

مشکلات مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پناهنده ها و مهاجرین افغانستان در کشورهای غربی بیشتر از تمام جوامع پناهندگان کشورهای اسلامی و شرقی دیگر است. تفرقه، تشتت، خصومت و جدایی در خطوط قومی، مذهبی، زبانی، سیاسی، محلی و قبیله ای میان مهاجران و پناهندگان افغانستان شدید تر و گسترده تر از هر کشور دیگر به نظر می رسد. با توجه به انواع مشکلات پناهندگان افغانستان در جوامع و کشورهای غربی، نسل دوم و سوم این پناه جویان در این کشورها دیگر چیزی از هویت کشور زادگاه خود نخواهند داشت و هویت کشور محل اقامت را نیز نخواهند گرفت تا به راحتی با این هویت زندگی آرام و مطلوب داشته باشند.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. اگر دقت کنیم میبینیم که در جریان دوقطبی بودن جهان و جنگ سرد ضرورت به این همه مهاجرتها دیده نمیشد. مثلا” در زمان ظاهر شاه و یا داوود خان صرف یکتعداد بمنظور کار یابی به ایران و بعضی خلیفه نشین های عرب و یا جرمنی با حفظ حقوق و اعتبار شان میرفتند و کار میکردند. و یا تعدادی از کشور ها مثل عراق و لیبیا خود محلی برای کار بود. ولی متأسفانه نابودی قطب سوسیالزم و یکه تازی امپریالزم سبب شد تا افغانستان بخاک برابرشود و عراق نابود شود و بهار عربی به جهنم عربی بدل شود و سیل بیشماری از مردمهای آسیا و افریقا به ترک وطن شان مجبور شوند. در تمام این نارامی ها دست کشور های پیشرفته غربی شامل میباشد. ما شاهد هستیم که طیارات جنگنده فرانسه برای اولین بار به لیبیا حمله ور شدند. ولی حالا که لیبیائی ها به فرانسه بیایند برایشان گفته میشود که ما جای نداریم. همینقسم انگلیس و امریکا با همدستی و توئسط پاکستان افغانستان را تباه کردند و حالا مهاجرین آنرا به بهانه های مختلف مثل یک اف و غیره باز هم اذیت و آزار میدهند. باید رهبران امریکا و انگلیس وجدان خودرا بیدار سازند و از مداخله به امور این کشور ها دست بکشند، تا ضرورت به این مهاجرتها نباشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا