خبر و دیدگاه
سکوتی سنگینتر از گلوله

خاموشی، گاهی از صد فریاد تلختر است…
و امروز، در برابر ترور جنرال اکرامالدین سریع، این سکوت مقامات ایرانی، زخمیست بر زخمی دیگر.
مردی که سالها برای سربلندی مردمش ایستاد، در کشوری که باید پناه میداد، بیدفاع و بیصدا، به گلوله سپرده شد. اما پس از آن، نه صدای محکومیتی آمد، نه اعلام تحقیقی، نه حتی یک پیام رسمی تسلیت… فقط سکوت. سکوتی که بوی سنگینی دارد، بوی بیتفاوتی، یا شاید بوی پنهانکاری.
آیا خون یک مهاجر افغانستان، آنقدر بیارزش است؟
آیا یک نظامی سابق، که پناه به سرزمین دیگر آورد، شایسته نیست که عدالتش مطالبه شود؟
یا پشت این سکوت، دستهایی پنهان است، توافقهایی ناگفته، معاملههایی بیوجدان؟
مردم افغانستان این روزها، نه فقط از ترور، که از این بیعدالتی عریان، از این خاموشی دردناک، از این غربتِ بیپناهی میسوزند.
کاش مقامات ایرانی، این سکوت را با پاسخ، با حقیقت، با عدالت بشکنند.
و کاش آنکه ماشه کشید، و آنکه دستور داد، و آنکه چشم بست… همه به روز حساب برسند.
تاریخ فراموش نخواهد کرد، که در کدام خاک، خون یک انسان بیپناه ریخته شد… و چه کسانی فقط تماشا کردند.



