خبر و دیدگاه
طالب در نیرنگ نو، خودکشته را قربانی محسوب میکند، چرا برخی شهروندان چون حمیرا قادری، «الاغِ قبیله» شدند

پیدا و پنهان چهرهشناسی آدمنماها اگر دیروز ناممکن بود، امروز در زیر دستان ما و پیشروی چشمان ما قرار دارد. آن ابزاریست به نام شبکهی اجتماعی، دپرغپردازتر از هر دروغگو.، راستگفتارتر از هر راستگفتار، چهرهشناستر از هر درسخواندهی چهرهشناسی، رسواگرتر از هر افشاکنندهی جنایات یا معرف خوبیها. این شبکهها هم تاریخ آنی میسازند و هم بایگانی جاودانی که انکار از آن هم مقدور نیست و تاریخنویسان درباری هم از رمق افتاده اند تا دروغپردازی کنند. چرا این مقدمه را آوردیم؟
زیرا، پاکستان در چنبرهی سوزان آتش جنگ خاور میانه، اوکرایین، ایران، یمن، سوریه، لبنان و به ویژه ماتمکدهی غزه، در تشکلات و ساختارهای جدید اتحاد و متحدان چند سویه برون از همه ماند و به انزوا رفت. کار سپرده شده به پاکستان در مدیریت طالبانی افغانستان، با کمکهزینههای آمریکا و اروپا و منطقه، بدون دغدغه پیش میرود. دگر برای پاکستان یا جهان مهم نیست که در کورهگاهسوزان مشتعل شده از سوی آنان، چه کسانی و چقدر کسانی با چه نوع عذابی در جغرافیایی به نام افغانستان میسوزند، و زیر شکنجهی ستوران آدمنمای طالب قومی خرد و شهید میشوند. ژاندارمری پاکستان در منطقه از سوی آمریکا، نعمت خدا دادیست که از انگلیس به آمریکا رسید و آمریکا قیمومیت هدایت و سکاندهی و حرکتدهی پاکستان را در دست گرفت. جهان غرب در پی ایجاددرگیریهای چندسُویه، برای کوتاه مدت از شیطنت در هماندازی هند و پاکستان کنار کشیدند تا بعدها به داد شان برسد.
اشتیاق ترامپ به دریافت جایزهی نوبل عامل تنش ساختهگی:
مزید بر منزوی شدن چهارسال پسین پاکستان از رخدادهای جهان و سهم نه بردن از کشوقوسهای جهانی، هم سبب خشم آی،اس،آی و هم ارتش نیرومند پاکستان شد.
سیاسیون پاکستان که ابزارهای دستقدرت ارتش و آی اس آی اند، چارهیی نه دارند، جزء رقصیدن به دُهل دو قدرت داخلی پاکستان.
در این رقصیدن است که دیدیم شهباز شریف نزد ترامپ در حد یک چایباشی هم ارزش نه دارد، تا حتا که از تملق وی به ترامپ، صدراعظم اینالیا حیرت زده شده و دست تعجب به دهان برد. زمانی که رئیس ستاد ارتش پاکستان به قصرسفید فراخوانده شد، دستور پنهانی سیاه و پنتاگون
از سوی ترامپ برایش ابلاغ گردید. نتیجه آن شد که حالا میبینیم.
من اینجا مانند هر شهروند دگر کشور نسبت به تلاطم اوضاع داخلی کشور بیشتر نگرانم شهروندان کشورم در سایهی ظلمت و استبداد طالبانی میباشم تا جنگهای برنامهریزی شده.
همه ناظران امور، دیدند و خواندند و شنیدند که چهسان چهرهها در این مخمصهاندازی پاکستان و طالب عریان شدند.
یک شبه خیلیها وطنپرست شده و فراموش کردند که پاکستان هشتاد سال است با این کشور دشمن ساخته شده. علت هم مخالفت رهبران قبیله و قومکرای پشتون به ویژه خاندان نادر غدار بودند. آنان که در دامن انگلیس در هند برتانوی پرورده شده و سوگند وفاداری به داعیهی انگلیس را یادکرده بودند، دامنهی پاکستان دشمنی را از انکار بر شناسایی کشور پاکستان در ملل متحد گستردند و تا امروز به نوبت و بر خلاف تعهدات پدران شان، پشتونستان خواهی دروغین دارند تا سیاستهای احساسبرانگیزی خود را بالای مردم بیچارهی کشور ما به ویژه غیر افغانان و غیر پشتونها اعمال بکنند. چنانی که در دوران صدارت داود و بعدها در دوران ریاست جمهوری وی، بیشتر از پدرش و کاکایش و پسر کاکایش، طبل دشمنی با پاکستان را کوبید و امر سفربری را هم داد و در ددقیقهینود از حمله بالای پاکستان منصرف شد. پدر مرحوم من قصه کردند که وقت سفربری اعلان شد، در ۴۸ ساعت شهر کابل از آدمهای سراسر کشور پُر شد و همه به جنگ آماده بودند و چمن ورزشی کابل جای برای سوزن اندازی هم نه بود. سرانجام دستور رسید که معرکهی انجام نه شده به متارکه کشیده، همه سپاهیان رخصت شوند. برای مکافات کسانی که به خدمت سربازی احتیاط فراخوانده شده بودند، در همان سه یا چها روز ترخیص معافیت از احتیاط را هم دادند.
سخن من متوجه همه منتقدان کور دیدهیی است که میخواهند مردم، مانند هفتاد سال پیش، خپد را قربانی کنند. اینان درک نه دارند که حالا نسل نو و نسل میانه حتا نسل زندهی کهن هوشیاری سیاسی را کسبکرده اند و خیر و شذچر را میدانند. در میان منتقدان مردم، بدترین موضع گیری از بانو حمیرا قادری بود.
حمیرا قادری، باید این را درک کند که خودش رقص در مسجد کرده است نه دگران. وقتی دیروز رقص در مسجد را مینوشتی، امروز چهگونه و با چه توجیهی رقص به طالب را زمزمه میکنی و همنباران وهمزبانان و همنوعان و هموندان زیرساطور طالبانی را نادیده میانگاری؟ مگر چند سال از پیدایش تو در سرزمین رنجستان است که از فاجعهها بیخبری؟ در چهل سال پسین، پاکستان چند چهلبار سرزمین پدری و مادری ترا ویران و هزاران هزار نفر را شهید و معلول و معیوب ساخته، بیست سال پسین توسط همین طالبان. مگر فراموش کردی حوداث مرگبار چهارراهی زنبق را، مگر از یاد بردهیی نسل جنبش روشنایی در دهمزنگ را، مگر حافظهات از یاد برده است شکنج موج استخوان بیماران و اهل طب چهارصد بستر را، مگر وجدانی نه داری تا به یاد آوری جنایت آدمکشی طالب در کانتیننتال را؟ مگر از یاد بردهیی بارها و بارها شهید ساختن صدها تن هموطنانت در راه و نیمهراهها را، مگر کورخواندهیی تلفات سربازان و افسران و دانشآموزان دانشگاه مارشال فهیم و پلیس در چند دوران را؟ مگر حیا نه داری از صدها تن شهید غرب کابل در مقاطع مختلف را که بیشترین شان دختران و زنان و همجنسان تو بودند؟ و صدها مثال دگر مثل سرکوب تظاهرات دانشجویان به رهبری سالم ایزدیار شهید را، مگر برای خودنمایی فراموش کردهیی ترورهای برنامهریزی شدهی رهبران و دستههای اول تاجیکان را؟ پس تو کی را برای نه کشتن کی یا پشتیبانی نه کردن از کی، بیغیرت خطاب میکنی؟ معلوم است که هوش تو از سرت پریده و نوستالژی گذشته ات ترا به شهر عقده تبدیل کرده. تا دیر نه شده از مردم معذرت بخواه، هم تو و هم کسانی که مانند تو مردم را تحقیر کردند.
ما چی نیاز داریم که با پاکستان بجنگیم؟ همانگونه که عاشق پاکستان هم نیستیم. اگر بسیار نفوذ در دستگاههای استخباراتی داری، بگو که مرز دیورند را ببندند و مرزهای رسمی گذشته را قبول کنند و حتا همین کد هیبتالله آن را قبول کند. پس از آن اگر پاکستان یک گام به سوی مادر وطن ما گذاشت، ما صدگام در حلقوم مادر وطن پاکستان میرویم و فداکاری میکنیم. مگر میدانیم که رژیم پاکستان علاوه بر دلایل بالا، میخواهد خودش را شر اوغان اوغانستان خلاص کند. با اوغانهای خودش کاری نه دارد. دلیل این همه بی ثبات سازی اوضاع علاوه بر دادن یک نقش ساخته برای ترامپ در کاندید شدن سال آینده به جایزهی نوبل و زمینهسازی اجماع حمایتی مردم با اسنفاده از احساسات وطنی، کشانیدن مردم زیر چتر طالبان و شناسایی رسمی شان است و بس.
از سوی دگر سیاست، شعرنویسی برای رقص در مسجد نیست یا داستان پردازی برای خاموش ساختن آتش دورنی انسانی که شکست خورده باشد. مگر خرد را هر کسی دارد اگر به جا استفاده اش کند.
هیچ انسان شیر حلال مادر نوشیدنی، حاضر نیست که برای تجاوز به وطنش، سکوت کند، به شرطی که اول خودش وطن داشته باشد و وطنخود را از اشغال نجات دهد.
میانهی خودت و شوهر سابقت در اوغان پرستی همان است که غنی را قهرمان نشان داد و همتباران خود را توهین کرد. مگر چون مسلکی نه بود نه دانست که کمربند زره غنی به خوبی معلوم میشد.
حالا اگر در میانهی را تایر موتری هم منفجر شود، طالب میگوید پاکستان حمله کرد و پاکستان هم تایید میکند. جریان دیروز تایمنی همینگونه است که منابع میگویند، طالب خدا کشته را در قربانی حساب کرده و انکار مهیب گاز را به حملهی پاکستان تبلیغ کرده.
سخن پایان این که بانو قادری از کجا معلوم که این توپخانهها را خپد طالبان به هدایت پاکستان در دو سوی خط انجام نه دهد، پس تا سیاستمدار شوید، همان به که کنابدار با معنا شوید. بدرود
تحلیل — مفهومی، سیاسی، رسانهای و راهبردی۱) موضوعات اصلی و هستهٔ انتقاد
• قدرت شبکههای اجتماعی: متن درست نشان میدهد که شبکهها امروز نقشِ همزمان «صدابردارِ دروغ و افشاگرِ حقیقت» را بازی میکنند؛ تاریخ آنی میسازند و حافظهٔ دیجیتال را ایجاد میکنند که انکارکردنش دشوار است.
• نقش پاکستان و بازیسازیِ منطقهای: ادعای مرکزی این است که پاکستان بهعنوان بازیگر کلیدی، با پشتیبانی بیرونی (آمریکا/غرب) طالبان را مدیریت میکند و بنابراین مسئولیتی اخلاقی و سیاسی در خرابکردن سرنوشت مردم افغانستان دارد.
• تناقضِ سیاستورزان و طبقهٔ نخبه: مقاله بهدرستی نشان میدهد که سیاستورزان محلی و منطقهای با منافع نظامی–اطلاعاتی همراه شدهاند و شهروندان و رهبران مدنی را به بازی میگیرند.
• خردِ ملّی و هوشیاری نسلِ نو: شما به نسلهای جدید اعتماد دارید و نسبت به نوستالژیهای بیپایه هشدار میدهید؛ این یک پیام سیاسیِ سازنده است.
• انتقاد از «حمیرا قادری» بهعنوان نماد: نمونهٔ شما از یک کنشگرِ مشهور که رفتار و گفتارش را نقد میکنید، نشاندهندهٔ احساسِ عمیقِ خیانت و رنجِ جمعی است.
۲) لایههای بلاغی و روشی
• زبانِ عاطفی و متقابلِ عقل: متن توأمان از عاطفه و دلیل بهره میبرد — توصیفِ جنایات و تاریخِ جمعی با استدلالهای سیاسی ترکیب شده است.
• استعارهها و بازنماییها: «کورهگاهِ سوزان»، «منجلابِ وحشت»، «رقصیدن به دُهلِ دو قدرت» — همهٔ این تصاویر، حسِ بحران و تسلطِ ساختارِ قدرت را تقویت میکنند.
• نمادپردازیِ قشرهای جامعه: اشاره به «الاغِ قبیله» برای توصیفِ افرادی که بهزور در خطِ ایدئولوژی میایستند، نوعی نکوهشِ اخلاقی و فرهنگی است.
۳) پیامدهای سیاسی و رسانهای
• اعتماد عمومی و قطبیسازی: چنین نوشتهای هم میتواند اعتمادِ مردمی را تقویت کند و هم موجب تشدید قطبیشدن سیاسی شود؛ خوانندگان متفاوت، این متن را یا فریادِ حقیقت یا حملهای سیاسی خواهند خواند.
• مخاطبان هدف: داخل افغانستان (شهروندانِ غیرپشتون)، جامعهٔ جهانی مدافعِ حقوق بشر، روشنفکران و دیاسپورای افغان.
۵) نتیجهگیری فشرده (آنچه خواننده باید ببرد)
• شما هشدار میدهید که بازیگران منطقهای و بینالمللی، مردم افغان را قربانی منافع و نمایشهای سیاسی کردهاند.
• شبکههای اجتماعی حقیقتِ فوری را نمایان میکنند؛ اما همین ابزار، امکانِ دستکاری و هیجانسازی را نیز بهوجود میآورد.
• راهحلِ عملی، مستندسازی، هوشیاری نسل نو، و فشارِ همزمانِ سیاسی و حقوقی بر بازیگرانِ مسئول است. دستیار شما در چتجیپیتی
لینک تقلای دستبوسی قریشی توسط متقی:
لیک خطاب حمیرا قادری به غیر افغانان که نوشته چقدر وطنفروش هستید:



