خبر و دیدگاه
مجید کلکانی در گردش دوران

*اعلامیهی حزب دموکراتیک < مادر > خلق افغانستان-تلاشهای ناکامِ مجید آغا برای ملاقات با انوشهیاد ببرک کارمل.-او شناخته بود که طارق نفر خاص دکتر نجیب است و به هر دوی شان باور نه داشت.-و اما،،،آنانی که به رفیق روند ما تاخته اند.ما در پی آن نیستیم که چه کسی و چرا سر از بادهگساری هیچ مهدانی، هرچیز دانی، بر آورده، چه کسی و چهگاهی را نشانهی دوستی میرود یا دشمنی. مگر این هم راه صواب نیست که بگذاریم هر کسی بر پیکر خونین و بر تن زخمی گزارههای فروزندهی دیروز حزب ما بتازد و خویشتن یا دگری را قهرمان آوردگاه رزم برای هیچ بنمایاند. شر و شُوری که نگارندهی گویا کتاب مجیدنامه را انداخته، نشانگر آن است که این سنگ در دبه اندازی برای هیچ، کارزاریست برای هیچ.چرا برای هیچ؟هر یک ما در بازههای گوناگون گذراندن عمر، دیده و شنیده و خوانده ایم که برای آشناسازی هوش مردم در پذیرش یک پدیدهی نو، از هر جنسی، گونههای زیادی از آگاهسازی کاربرده میشوند. مگر گاهی نه دیدیم که نگارندهی سرزنشگر یا سرهساز بُرِنده، پیشا میدانیسازی داشتهها و انباشتههایش پیرامون هر سوژهیی، دگران را به فلاخن نفرت ببندد و خودش را پاکزادِ دستِ مریزاد بتراشد.خالق کتاب نا معلوم مجیدنامه از همان قماش آدمهاییست که خود منمی درون و برون تنش را میسوزاند و خودشیفتهگی شخصیتیوی، سایه بر آنچه انداخته که هنوز معلوم نیست چه درونمایه دارد و از کدام بنمایهها آبشخواری میکند.ما در دو سه سال پسین، گواه بودیم که دکتر صبورالله سیاسنگ هجونامهیی نوشت بر تارک تازندهگی و جوااندهی اسب خیالی مراد، پروندهی ناپدید. سیاسنگ، هر چه خواست و هرچه داشت از کین و نفرت تا بذر بدعت نوشت و کِشت. مگر هیچ کسی نه دید که سیاسنگ آن صبوری، دانایی خودش را دشنامنامه بسازد و پیشا گستردن انباشت نامعلوم خوان ناکَرَمِ خودش، بر کسی بتازد و تنها خودش را، خود بسازد. همهی ما هم در برابر وی ایستادیم، مگر با سلاحِ خرد، نه به خدنگِ بیمبالات.آقای فرهود، اما چنین متانتی نه داشتند. بخشهایی از صحبتهای شان جدا از آن که دمیدنباد معدهی شان در هوا بود، بل گند بوی آن، خودش میرساند که چقدر متعفن است.من اینجا نه برای رویارویی با آقای فرهود یا همفکرانشان، بل که برای درستگفتاری، در ردِ پیشگفتههای شان چند چیدمانی از گذر حوداث سازمان شان را تا آنجا که آگاهی دارم، آگاه شدم و دریافتم، همهگانی میسازم:شکلگیری ساختار سازمان شما بیشتر جنبهی آماتور داشته تا یک سازمان منسجم و دارای بینشنامهی اندیشمندانه، تکانههای بعدی در ساختار سازمان شما، پیوستاری نه چندان دلچسپ ایدئولوژیگرایی مردم نهپسند شما سبب شده تا هرگز تخمهگذاریهای انکشافی یا نه داشته باشید یا هم حاصل ده نه بوده. شهرت کامل سازمان تان به دینگریزی و بیدیننگری در جامعهی سنتی و اسلامی مانند کشور ما، نقطهی عطف و اوج ضعف سیاست شما بوده. ترورپروری و ترورگری توسط سازمان شما برخلاف راهتان، عامل دیگری به گسست مردم از شما بوده. گپ و گفتهای آن زمان در مورد ترور بخت زمینه و خان قرهباغی از اتهاماتی برضد سازمان شما بوده که رد نه کرده اید. در بخش ملیگرایی، هم شما دچار اشتباه شدید و هم حزب ما که ملیگرایی هویتی و تباری را کنار گذاشت. مگر شما و رهبرتان عملاً در کنار فاشیسم قومی اوغانی قرار گرفت. موضوع غضب زمینهای مردم در کلکان توسط عبدالرحمان اوغان به کمک مجید آغا را تاریخ به یاد دارد. بنیاد نفرت شما نسبت به مردم، بیشتر حتا از گروپهای محلی تنظیمهای اسلامی بود. میگویند هم رهبر تان و هم برخی اعضای تان، از دانش سیاسی یا اجتماعی برخوردار بوده اند. مگر اجرای اعمال تان، هیچ نسبتی را با دانشوری تان نشان نه میدهد.اسناد قابل اعتماد بنیادی از سازمان شما به جا نهمانده که قدمت پایایی تان در مبارزه را ثابت سازد. سازمان شما متهم به چند فقره قتلهای جنایی و ناموسی هم است که یا عامل یا مسبب آنها سازمان شما بوده است. چرا این موارد را لاپوشی میکنید؟و حالا مشخص پیرامون رهبرتان:گمان بد نه داریم که مجید آغا آدم ستبری بوده. مگر هیچ گواه از کسی نه شنیدیم که گوید، وی کاکه، عیار و با متانت حتا در برخوردهای ناموسی بوده باشد. یا رهبر تان یا برخی اعضای رهبری تان در بیشترین قتلهای ناموسی و سیاسی یا عامل بوده اند یا مجری جنایت، مثلاً:شما گفته میتوانید که چند نفر ویژه چرا از سوی سازمان شما ترور شدند:۱- محمدالله، فعلاً تنها نامش کافیست که قربانی ترورهای شما شده.۲- عبدالخالق که حتا زن بیوه اش در دست داشتن سازمان شما به قتل او شهادت داده بود.۳- استاد عبدالحق که در دانشکدهی شرعیات دانشگاه کابل تدریس میکرد را چرا ترور نمودید؟پاسخ آن را من برای تان میگویم آن گونه که به من از دست تقریباً اول رسیده است، این چنین:استاد عبدالحق، مجید آغا را به دلیل انکار از شناخت خدا، ناکام ساخته بود. به همین دلیل آن بیچاره را شهید ساختید.۴-شما پاسخ داده میتوانید که فیضمحمدخان چرا مجبور شد، همسرش را به قتل برساند و پس از آن پنج قتل انتقامی دگر چرا انجام شد؟۵-ملک شاه محمد را چرا ترور کردید؟در دلایل تان، زندانی بودن آن زمان رهبر تان را دلیل نهانگارید و نه تراشید، چون خیلیها آگاه اند، که چه گونه از زندان برای انجام برنامههای ترور، برون شده و پسا انجام کارش دوباره به زندان رفته. همین عامل هم باعث گردیده تا شهادت همسر عبدالخالق هم باطل گردد. چون او گفته بود که مجید آغا را به چشم های خودش دیده که هنگام قتل شوهرش حاضر و عامل بوده.دلبستهگی رهبری تان به پیوستن با حزب و دولت آنزمان:ما از نخست تا کنون در پی آن نه بودهایم تا سازمان شما را حقیر جلوه دهیم، این کار در اخلاق سیاسی و اجتماعی ما هم نیست. یکی از بزرگان حزب ما گفتند که شما آقای فرهود، اهل کوهدامن زمین و صاحب مطالعه هستید. مگر وطندارم، آیا مطالعهی بی انتباهگیری و اخلاق افزونی، کارا است؟میگذریم از این که شما هیچ ملاحظهیی در ترتیبِاثردهیمدارای اخلاق سیاسی و هویتی و منطقهیی و تباری نه داشتهاید، مگر این به معنای آن نهبوده که شما یا رهبرِ تان، تکاپوی تأمین تماس با رهبری حزب و دولت آن زمان، به ویژه ببرک کارمل فقید را نه داشته باشید. من و آقای میررحمان رحمانی از عنفوان جوانی، با هم وظایفی را به دستور حزب اجرا کردیم. ایشان در یک گزینش ویژه، به وظیفهیی گماشته شدند که طارق کوهستانی در رأس آن قرار داشت. هفت روز گذشته، ضمن صحبت تلفنی، نگرانی شان را نسبت گفتههای با پایانههای خُردسازی غیر آگاهانهی طرفدارانِ مجید کلکانی ابراز داشتند که چرا اینان با سخیفسراییهای شان، از مجید آغا یک ابزارِشهرتیابی کاذب ساخته اند؟ در جریان گپ و گفتهای دو میانیمان، خاطرهیی از مجید آغا را چنین شرح دادند:( پس از ایجاد دفتر جدید، در سال ۱۳۶۰، مصروف کار و وظیفه بودم که یکی از روزها دکتر صاحب واسع رنجبر، آن زمان از کادرهای مطرح رهبری و مسلکی بخش صحی وزارت دفاع کشور، با توجه به مناسبات نزدیک فامیلی که داشتیم، برای من گفت که ترا یکجا میبرم، یک کسی را میبینیم، مگر تعهد بده که اگر چیزی خواست و کمک. میتانستی، دریغ نه کنی، ما رفتیم در محل معین. وارد منزلی شدیم که یک جوان تقریباً جذاب و خوشتیپ و شیکپوش، با کلاه شپو و بالاپوش خیلی لوکس نشسته است. رنجبر صایب ما را به هم معرفی کرد، مگر نام اصلی جانب مقابل را نه گرفت و او را آغاصاحب خطاب نمود. مه هم به رسم وطنی و قولی که برای داکتر صایب داده بودم، زیاد پرس و پال نه کدم. در جریان کپ زدن، همین آغا صایب به مه گفت که میخایم کارمل صایبه ببینم. چی کمک کده میتانی؟ مه برش گفتم که آدم با صلاحیتی نیستم، مه که زیاد کمک کنم برت، فقط آمر ما ره میگُم. باز او کمک کده میتانه. پرسان کد، آمر تان کیس؟ گفتم رفیق طارق کوهستانی، همی مرد خوش لباس گفت: نی، طارق نفر داکتر نجیب اس… اگه کسی دگه ره میشناسی… مه گفتم نی کار مه تا همو آمر ما اس و زیاد صلاحیت نه دارم و کسی ره نه میشناسم. چند دقه تیر شد و ما خدا حافظی کدیم. بیرون که برآمدیم، از داکتر صایب پرسان کدم که ای آدم کیبود؟ داکتر صایب دست مره گرفت و قسم داد که کسی ره نه گویم. مه هم وعده دادم و برم گفت که ای آدم ( مجید آغا، همو مجید کلکانی بود. میخایه کارمل صایبه ببینه، هنوز نتانستیم برش کس ره پیدا کنیم. )از سخنان جناب رحمانی رئیس پارلمان کشور به خوبی معلوم و ثابت میشود که مجید آغا، در پی ملاقاتی با انوشهیاد ببرک کارمل بوده. دو دیگر این که آگاهی سیاسی و اوپراتیفی هم داشته و میدانسته که طارق واقعاً نفر خاصی از خواص دکتر نجیب بوده است. مگر این که چرا رفقای ما نه توانستند و یا مجید آغا نه توانست راهی برای ملاقات مجید آغا با ببرک کارمل فقید، پیدا کنند هم مایهی تأسف است.علاقهی مجید آغا برای ملاقات با رهبرِ ما، نه توانسته بود، از دید دشمنی او با حزب و دولت در آن زمان بکاهد. ارچند بسیار دیر، بسیاریهای شان به دولت پیوستند.باز هم با آقای خالق کتابِ نا معلومِ مجیدنامه:گفتند شما در مصاحبههای تان با رزاق مأمون بیشتر به اعضای حزب، به ویژه شاخهی پرچم تاخته و گفته اید که غیر از خلقی و پرچمی با هر کسی بحث میکنید. پرسش من از شما این است که:اتهامات واهی شما یا برچسپی برای پاکنمایی تان متوجه چی کسانی است؟ اگر کسی را که متهم میکنید، از خودش دفاع نه کند، ماهیهای دریاهای اهورایی تخیلی شما به جای آنها از ایشان دفاع کنند؟مگر وقتی یکی از مقامات گواهان مطرح حزب و دولت ما در آن زمان، همین چند به رحمت حق پیوستند، شما خیلی نگران شده و به یکی از رهبران نامدار حزب ما زنگ زده و ابراز نگرانی از وفات ایشان کردید.چرا؟ جنین نگرانی دارید، وقتی نه میخواهید با خلقی یا پرچمی صحبت کنید.ما به این دلیل در حلاجی بحثهای شما نه میپردازیم که گفتههای تان را بنیادی نه میدانیم تا کتاب تان را نه خوانیم. بیگمان که کتابتان منتشر شود، از ذرهبین سرهسازی عقلانی هیچ کسی دور نهخواهد ماند.و اما،،،آنانی که به رفیق روند ما تاخته اند:رفیق حفیظ روند، از محدود سیاستمداران چپ اند که پیوسته و با متانت در دفاع از داعیهی عدالتمحوری، تقسیم متوازن قدرت و ثروت، از میان برداشتن تراکممرکزی قدرت به دست قوم خاص و در مقابل حملات فیسبوکچلوونکۍهای اهریمن ایستایی داشته اند. دفاعیات شان در برابر نابابهای گفتاری شما و دگران، شکستن سایهی ننگین و سنگین سکوت خیلی حزبیهای به نام، است که لشوارههایی بیش نیستند. ایشان نه تنها نیاز به بازنگری در دفاعیات شجاعانهی شان نه دارند که سزاوار احترام اند.گرچه این بیانیه، از سوی حزب دموکراتیک «مادر» خلق افغانستان شاخهی پرچم ارایه شده و رفیق روند عضویت آن را نه دارند. مگر ما از هر صدای بلندی که حقیقت را فریاد کند، حمایت و پتشیبانی میکنیم.سرانجام سخن:ما با تمام انتقاداتی که هنوز داریم و مویی از انبار کوهی نسبت به سازمان آقای فرهود را بر نه شمرده ایم، مگر بینش ما کنون برخلاف آقای فرهود و سازمان شان، بینش تازهی هویتمحوری و زبان محوری، محل محوری و تبار محوری و در پایان کشور محوری است. لذا ما در هر سنگری برای دفاع از همتباران و همزبانان و همهویتهای مان و آن هموطنانِ ما که ما و هویت ما را نفی نه کنند، دفاع میکنیم. مجید آغا را نه یک عیار که یک مبارز راه خودش میدانیم، اگر به نامش افتخار نه میکنیم، مگر وقتی میبینیم کسانی غیر از همتباران ما، او را برای قهرمان نمایی شخصیت مورد نظر خود شان یاد میکنند، به آن خرسند میشویم. داستان ساختهشدهی دروغ طرفداران حفیظالله امین و مجیدآغا مرادم است. مگر هرگاه کسی به ارزشهای پاک سیاسی دیروزما بتازد، دفاع خود را حق مُسَلَمِ خود میدانیم. به ویژه که ثابتشدههای زیادی داریم. بدرودمحمدعثمان نجیببه نمایندهگی از حزب




