خرد اندوزی, خرد ورزی و خردگرایی

خرد اندوزی, خرد ورزی, خردگرایی, خرد بینی, خرد گویی و خرد سنجی چشم و گوش ودهن از دیدگاه حکیم فرزانه ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه جهانتابش.
حکیم فرزانه ابوالقاسم فردوسی, بهترین آفریده خدا را خرد میداند و شاهنامۀ جهان آشنایش را با نام خدایی شروع می کند که خرد را آفریده است و خرد بهترین آفریدۀ اوست:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راهِ داد
خرد را با چشم و گوش و زبان بازتاب داد
از دیدگاه حکیم فرزانه ابوالقاسم فردوسی, خرد است که هم نگهبان زندگی ماست و هم نگهبان سه پاسبان وجود که عبارتند از چشم و گوش و زبان. حکیم فرزانه فردوسی باور دارد که خرد با پاسبانی و نگهبانی از واردات و صادراتِ چشم و گوش و زبان، موجب خوشبختی انسان می شود:
نخست آفرینش، خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
خردمند باش و بی آزار باش
همیشه زبان را نگهدار باش
خرد پیش حکیم فردوسی از عقل جزیی متمایز است و بنابراین فرمانبر اهریمن و نفسانیت نیست:
به نیکی خرد رهنمای تو باد
زمین و زمان خاکپای تو باد
کسی کو خرد جوید و ایمنی
نیاید سوی کیش اهریمنی
خردمند سخن سنجیده می گوید و بادبان خرد را به کار می گیرد تا راه درست را بیابد و در عین حال به موقع هم از لنگر سخن استفاده می کندو هر چه را به ذهنش می رسد، بر زبان نمی راند:سخن لنگر و بادبان با خردبه دریا خردمند چو بگذرد دانش و قدرت:فردوسی دانش را با قدرت پیوند می که نگاه فردوسی مثبت است:
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
خرد و نیکبختی
خوشبختی هر دو دنیای ما, در گرو حسن استفاده از خرد است:
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وَزویت غمیست
وزویت فزونی، وزویت کمیست
انسان بی خرد، کور است و راهش را گم می کند:
خرد چشمِ جانست چون بنگری
تو بیچشم، شادان جهان نسپری
خرد و صلح طلبی
حکیم فرزانه فردوسی بر آن است که به راه انداختنِ جنگ و کین توزی از سر بی خردی است و جنگ طلبی، آبروی انسان را بر باد می دهد. جنگ طلبی به کین توزی آغشته است و خردمندی بر اراده نیک:
به دانش نیاید سر جنگجوی
نباید به جنگ اندرون، آبروی
سر مرد جنگی، خرد نسپرد
که هرگز نیامیخت کین با خرد
کینه از جنس آتش است و خرداز جنس آب و ابلیس هم بی خرد است و فرمانروای خوب, به آشتی تمایل دارد نه به جنگ:
یکی پر ز آتش، یکی پر خرد
خرد با سرِ دیو کی برخورد
خرد باید اندر سر شهریار
که تندی و تیزی نیاید به کار
تو را خشم با آشتی گر یکیست
خرد بی گمان نزدِ تو، اندکیست
خرد و افزون خواهی
دشمن خرد، طمع و زیاده خواهی و به قول حکیم فردوسی(آز) است و آزِ تاج و تخت هم خرد را نابود می کند و هم دادگستری را پایمال می کند. نمونه دارندگان این آز در شاهنامه، برادران ایرج(سلم و تور) و اسفندیار هستند:
پزشک تو پندست و داد و خرد
مگر آزِ تاج، از دلت بستُرَد
خردمند می داند که دنیا فانی است لذا فزون خواهی پیشه نمی کند:
فزونی نجست آن که بودش خرد
که برما بد و نیک هم بگذرد
حکیم فرزانه فردوسی می گوید نیاکان مانیزبرخردورزی تاکید موکد داشتند:
کسی را که کوتاه باشد خرد
به دین نیاکان خود ننگرد
فرمانروای ستمگر، پاس خردمندی و خردمندان را نمی دارد:
به شهری که بیداد شد پادشا
ندارد خردمند بودن روا
غرور و خردمندی
و اما خودرایی غیر از خردمندی است و مغرور شدن به خرد، عین بی خردی است و خردمند حقیقی کسی است که خرد دیگران را به خرد خود می افزاید. اگر گمان کنی داد و وام خرد را گزارده یی و همه چیز می دانی، روزگار بلایی به سرت می آورد که دوباره به جای اول بودی:
چو گویی که وامِ خرد توختم
همه هر چه بایستم آموختم
یکی نغز بازی کند روزگار
که بنشاندت پیش آموزگار
به سلامت