خبر و دیدگاه

خارجي پرستي ‎

يكي از موضوعات كه ما هرگز مانند قوم پرستي ، زن ستيزي ، تعصب ديني ، تبعيض نژادي ، خرافات اعتراف نمي كنيم و باعث بدبختي ما شده اســت خارجي پرستي است. خارجي پرستي باعث شده تا نه تنها ما عقب مانده باشيم بلكه باعث شده اســت كه براي خود فكر نكنيم و از عقل خود براي خود و وطن خود استفاده نكنيم . يكي از دلايل خارجي پرستي موقعيت راه بردي افغانستان اســت كه از قرن نزده به اينسو ما منطقه حايل شديم و اين هم يكي از دلايل اســت كه باعث خارجي پرستي ما شد. ما پيشرفت را در امور ظاهري ديديم و هرگز فكر نكرديم كه مسايل ظاهري نمي تواند باعث پيشرفت ما شود. ما با تقليد خواستيم از بيرون تغيير كنيم نه از درون . بهترين مثال اولين اين خارجي پرستي و تغيير بيروني در عهد امير حبيب الله خان شروع شد و به تعقيب آن اعليحضرت امان الله آن را به اوج آن رسانيد كه سر مردم به زور پتلون مي پوشانيد.
خارجي پرستي در سياست هاي اقتصادي نقش بارز بازي كرد و ما را مجبور ساخت كه از بيگانگان تقليد كنيم نه اينكه بياموزيم . و اگر آموختيم مطالب بود كه به درد افغانستان نخورد. تجارت بارتري و بعد ها متكي به روش هاي اقتصادي بانك جهاني ما را زياد تر پسمانده ساخت. ما ناكام مانديم مطالب را كه در خارج آموخته بوديم براي خود تعريف كنيم . ما مدرنيته را در تقليد ديديم . به ياد دارم ساختمان هاي مايكروريون با فرهنگ ما قطعا مطابقت نداشت و ما كپي كرده بوديم. در آن آپارتمان ها وضو گرفتن فوق العاده مشكل بود. براي اينكه مدرن باشيم بايد بي ايمان مي شديم .
در قانون اساسي ١٩٦٤ ما يك حقوق دان فرانسوي را به نام louis Fougère از فرانسه دعوت كرديم تا قانون اساسي را به ما بنويسد. مثل اينكه خود ما قادر نبوديم تا يك كتاب قانون را نوشته كنيم. خارجيان كه كابل مي آمدند فكر ميكرديم كه چه مردم پيشرفته هستند در حاليكه همان زده و زخمي فرانسوي و آلماني كه در ملك خود شان كار و بار نداشتند براي تدريس به كشور هاي رو به انكشاف مي آمدند و ما چه خوشي !!
احزاب سياسي مخصوصا خلق و پرچم از لينن و ماركس تقليد كردند و مردم خود را ناديده گرفتنند كه در يك كشور كه نه صنعت وجود دارد و نه سرمايه پس چطور امكان دارد كه پروتارليا واقعي وجود داشته باشد. در ايديولوژي ما از خارجي پرستي كار گرفتيم و ملك را تباه كرديم . خواستيم از افغانستان يك روسيه بسازيم . آنانيكه در راه اسلام خواستند خدمت كنند هي از عرب و مصري تقليد كردند. ياد نگرفته بودند كه قرآن را باز كنند ، حديث را باز كنند و از خود يك تحليل داشته باشند يعني كه عقل ما با عرب و مصري مصالحه شده بود و هنوز هم به جاي اينكه خود شان يك موضوع را تحقيق كنند ، مي نويسند كه فلان عالم مصري يا عربي جواب مي گويد. عالم عربي كه جهان را نديده و تحولات جهان معاصر بيخبر اســت و به اساس محيط. و شرايط زمان و مكان كه در يك قريه دور افتاده بزرگ شده فتوا ميدهد . برايش شرايط زمان و مكان و پيشرفت تكنالوژي و غيره مهم نيست و از همين سبب اســت كه كشور هاي اسلامي از پسمانده ترين در علم تحقيقات هستند. بعد از جهاد افغانستان در مقابل روسيه شوروي تقليد سعودي و ايراني شروع شد. ملا سني عبا و قباي عربي به تماس مي كند و ملا شيعه لباس سياه ايراني كه هيچكدام در سنت نيست . سبك حجاب هم براي ما از بيرون آمد و اما در افغانستان قبل از جهاد ابن حجاب هاي كه بانوان امروز مي پوشند وجود نداشت .
اگر ما يك پسر و دختر خوش تيپ و خوش قواره داريم او را به يك هنرمند هندي يا هاليود تشبيه مي كنيم. اينكه آن هنرمند هندي يا هاليود چقدر فاسد اســت مطرح نيست ، ظاهرش براي ما مهم اســت .
تحصيل يافتگان افغانستان در كشور هاي مختلف چون انديشه براي پيشرفت كشور شان نداشتند ، در هر كشور كه تحصيل كرده بودند ميخواستند كشور شان مانند به همان كشور كه تحصيل كرده بودند ، باشد . تحصيل يافته روسي ميخواست تا كشورش مانند روسيه باشد و تحصيل يافته آلمان ميخواست تا كشورش مانند آلمان باشد .
زمانيكه امريكايي ها به افغانستان رفتند همه كوشش ميكردند كه افغانستان امريكا شود. گل يخن بيرق امريكا و افغانستان را ساخته بودند و در روي كرتي شان بيرق امريكا و افغانستان. و با اين اتحاد افتخار ميكردند. سيستم را خواستند امريكايي بسازند. در افغانستان قبل از امريكايي ها ما در وزارت خانه ها سخنگوي نداشتيم ، بعد از دخالت نظامي امريكا ما صد ها سخنگوي داشتيم. اين همه تقليد باعث شد كه ما خود نوع آوري براي خود و مردم خود و فضاي فرهنگي كشور نداشته باشيم و اين يك هرج و مرج نه تنها سياسي و اقتصادي را به بار آورد بلكه يك هرج و مرج فرهنگي را به بار آورد. چند سال قبل در تلويزبون آريانا كه از بنياد بيات بود يك مصاحبه داشتم. بعد از مصاحبه يك برادر از كابل به من زنگ زد كه استاد بسيار مصاحبه جالب بود و اما من را كه بسيار خوشم آمد لهجه كابلي شما بود كه امروز ما در كابل نداريم . حتي لهجه هاي تقليدي شده اســت . لباس افغاني تقليد لباس هاي پشاوري اســت نه از خود ما . چون زير بار عرب سعودي رفتيم يك دفعه ديديم كه نوروز كفر اســت ، نميدانم سال نو كفر اســت ، سر مقبره رفتن كفر اســت . نمي دانم اين كفر است و آن كفر است. كفر و كفر بازي به انذازه اي زياد شد كه مردم از دين فرار را بر قرار ترجيح دادند. استثمار فكري مردم توسط طالبان و تحميل عقايد طالبي يك سبك عربي است با خميري از ديوبند و قوم گرايي پشتون والي. در امريكا و اروپا هم خارجي پرستي به شكل پيشرفته آن وجود دارد. ما از خود كرده اروپايي و امريكايي را زياد تر قدر مي كنيم . يعني ” از خود كش بيگانه پرست ” و اين را در چند كنفرانس كه در امريكا و اروپا شركت كردم به چشم سر ديدم.
اما اين مرض روحي تنها مردم افغانستان نيست بلكه مرض روحي اكثر كشور هاي رو به انكشاف اســت كه ما بايد همه چيز را از بيرون تقليد كنيم. جند سال قبل در يك مجلس در شمال كليفورنيا بودم و ميخواستند براي يك عده افراد راي گيري كنند. به من گفتند كه داكتر صاحب بايد شما خود را كانديد كنيد. گفتم من به كانديد و كانديد بازي اعتقاد ندارم و در اسلام كه من شناختم اين خرافات نيست . تعجب كردند ! پس چطور شود ؟ گفتم هيچ ! اگر مردم من را كار داشتند خود شان من را كانديد مي كنند و همان هم شد و مردم من را كانديد كردند و من يكي از برندگان در مجلس بودم و اما خود را كانديد نكرده بودم زيرا از تقليد نفرت دارم .
امور سياسي تقليد ، امور اجتماعي ما تقليد ، امور مذهبي ما تقليد يعني ما با تقليد و خارجي پرستي خمير شديم . مولانا چه زيبا گفت :
مر مرا خلق را تقليد شان بر باد داد
اي دو صد لعنت برين تقليد باد
دكتر فريد يونس
استاد بازنشسته ي بشر شناسي قرهنگي خاور ميانه و مطالعات و فلسفه اسلامي

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا