اعتماد ملی حلقهء گم شده در زنجیرهء استخباراتی کشور های منطقه و جهان
افغانستان درگیر بازی خطرناک تر از سناریوی” تلک خرس”
در این شکی نیست که امروز افغانستان بیش از هر زمانی نیاز به ایجاد فضای اعتماد ملی دارد تا همه دور یک محور جمع شوند و برای گشودن بن بست کنونی در این کشور کاری نمایند؛ زیرا اعتماد ملی ضامن سعادت و رستگاری مردم یک کشور بوده و فضا را برای زنده گی مسالمت آمیز و خالی از هر نوع ترس و وحشت در گسترهء همدیگر پذیری فراهم می گرداند؛ فضایی که هرکس می تواند، بدون احساس اندک ترین تبعیض و تفاوت و برتری جویی های قومی و زبانی، به گونهء در آن آرام نفس بکشد. کشور هایی که به ترقی و پیشرفت رسیده و قانونیت و عدالت چراغ راهء نجات آنان قرار گرفته است. کشور هایی که کوه و کتل های دشوار و آزمونی را عبور کرده و پس از طی کردن پیچ و خم بی اعتمادی ها به سکوی بلند اعتماد ملی منزل گزیده اند. حال پرسش این است که با پیمودن چه پله های از بی اعتمادی ممکن است تا به سکوی بلند اعتماد ملی در افغانستان تکیه زد. از همه مهم تر اینکه آیا در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، از یک سو لانهء تمامی گروههای خطرناک تروریستی جهان و در آنسو هم گروههای متفرق و به حاشیه رفته و بدنام و در ضمن بدون داشتن اجندای واحد که خود را مخالفان طالبان می خوانند؛ دست یابی به فضای اعتماد ملی ممکن است و یا خیر. در این نوشته تلاش شده تا موضوع یاد شده با توجه به زاویه های گوناگون و موانع و دشواری هایی چون، نقش انعطاف ناپذیر طالبان، پراگنده گی گروهای مخالف طالبان و سیاست های پیچیده و مبهم کشور های منطقه و جهان در قبال افغانستان، مورد تحلیل قرار بگیرد تا آشکار شود که با وجود این همه موانع آیا هنوز هم شانس ایجاد اعتماد ملی در افغانستان کنونی ممکن است یا خیر.
در یک نگاه بحث بر سر ایجاد فضای اعتماد در سطح ملی در افغانستان آنهم تحت حاکمیت طالبان شاید معنای رهایی کردن تیر در تاریکی را داشته باشد؛ زیرا طالبان تا کنون در این زمينه اندک ترین تمايلی از خود نشان نداده اند. این در حالی است که طالبان تا کنون برای ایجاد اعتماد ملی اندک ترین تمايلی از خود نشان نداده و به خواست های مردم افغانستان کم ترین توجه نکرده اند. طالبان هنوز در نشهء پیروزی خود اند و هوای فاتح بودن را از سر بیرون نکرده اند؛ یعنی طالبان هنوز با مردم افغانستان آشتی نکرده و مرد و زن این کشور را غنیمت جنگی تلقی می کنند. از همین رو است که طالبان حتا تجاوز به زنان زندانی را گناه تلقی نمی کنند و از سویی هم بر بنیاد گزارش سیگار تیرباران کردن 25 نظامی پیشین در سه ماهء گذشته نشانهء آشکار برخورد خصمانهء آنان در برابر مردم افغانستان است.
پس گروهی که تا کنون حاضر به آشتی با مردم افغانستان چه که حتا با قوم پشتون نشده است. چگونه ممکن است که محوریتی را برای ایجاد اعتماد ملی و وحدت ملی بوجود آورد. گروهی که با این همه پر رویی بازهم شعار قومی را یدک می کشد و سخنگوی آنان به نماینده گی از امارت طالبان خیلی دیده درایانه و سبک سرانه می گوید، چون در افغانستان اکثریت پشتون ها اند و باید پشتون ها در این کشور حکومت کنند. ملا ذبیح الله مجاهد با این گفته نه تنها از ماهیت طالبان پرده برداشت و ثابت کرد که طالبان در اصل مشرکان قومی اند و اسلام را چتری برای رسیدن به اهداف قومی و استخباراتی خود برگزیده اند.
در این میان پرسش مهم و بنیادی این است که آیا افغانستانی که اکنون در کام تروریسم فرو رفته و تحت رهبری شخص غایب و ناشناخته ای زیر نام ملاهبت الله به جولانگاهء گروههای تروریستی بدل شده، چقدر ممکن است که برای اعتماد سازی در سطح ملی آماده باشد. این در حالی است که افغانستان تحت رهبری ملاهبت الله در اصل به رهبری آی اس آی به مفرزهء خطرناک گروههای تروریستی بدل شده است. آی اس آی با صدور فرمان ها زیر نام ملاهبت الله سیطرهء خود را در افغانستان هر روز بیشتر استحکام و گسترش می دهد. چنانکه ملاهبت الله در فرمان اخیر خود گفته، اسلام مرز ندارد و با اشاره به افراد تی تی پی تاکید کرده که مقام های طالبان از هیچ نوع همکاری با آنان دریغ نکنند. گزارش هایی به نشر رسیده که ملا هبت الله دستور جابجایی رهبران تی تی پی را بحیث مشاوران ارشد در مقام های بلند امارت طالبان داده است تا روند وزیرستان سازی افغانستان تکمیل و افغانستان بصورت کامل به عمق استراتیژی پاکستان تبدیل شود. این دستور ملاهبت الله نه تنها سیمای اصلی خود او، بلکه چهرهء واقعی امارت طالبان را نیز عریان می سازد که اختیار افغانستان در دست آی اس آی و مردم این کشور زندانی این دستگاهء جهنمی هستند. هدف از این تلاش ها تبدیل کردن افغانستان به یکی از مفرزه های مستحکم جنگ نیابتی بلند بردن ملاهبت الله به مقام درفشدار “واگنر” منطقه یعنی رئیس و رهبر همه گروههای تروریستی است.
ممکن این پرسش در اذهان خواننده گان خطور کند که هزینه های این همه سفربری ها را کی ها تامین می کنند. پاکستانی که تا گلو در بحران اقتصادی فرو رفته، هرگز قادر به پرداخت آن نیستند و طالبان هم با کمک های چهل میلیون دالری نفس می کشند. پس کسان دیگری زیر چتر موسسه های گوناگون این پروژهء بزرگ را در داخل افغانستان تمویل می کنند و حامیان آنان در مجامع جهانی بدون وارد کردن کم ترین فشار به طالبان، صرف به انتقاد از آنان بسنده کرده اند. این بیانگر این واقعيت تلخ است که افغانستان در چنبرهء خطرناکتر از تلک خرس( حقایق پشت پردهء جهاد افغانستان )افتاده است. بازیگران تلک خرس یک دست و اما بازیگران امروزی چندین دست و فرامنطقه ای اند. همه دست به دست هم داده تا چرخ های اسلحه سازی را به گردش نگهدارند تا به بهای نابودی کشوری به نام افغانستان به اهداف بلند جیوپولیتیک خود نائل آیند. این جابجایی ها چه انتقال صدها تروریست تی تی پی و سایر گروه های تروریستی به ولایت های شمالی افغانستان و چه نصب رهبران آنان در بدنهء امارت تروریستی طالبان رخداد های تلخ و دردناک گذشته را در خاطرهها تداعی می کند که چگونه دیروز جنرالانی چون، اختر عبدالرحمان، حمیدگل، ضیاالحق، کرنیل یوسف، کرنیل امام و … زیر ریش چند تا رهبر جهادی اسکان دار و گردانندهء جهاد افغانستان بودند. این تاجران خون و سرمایه بودند که افغانستان را پس از سقوط نجیب به کام جنگ های خونین تنظیمی و گروهی فرو بردند. امروز با عوض شدن بازی بازهم اخلاف همان جنرال ها اند که زیر چتر رهبری ملاهبت الله، افغانستان را به کام تروریسم و بازی های خطرناک تروریستی افگنده اند.
پس گروهی که افغانستان را به کام تروریسم فرو برده و این کشور را به مفرزه تروریستان جهانی و مرکز سربازگیری آنان بدل کرده است. چنین گروهی می تواند داعیه دار اعتماد ملی و وحدت ملی و تمامیت ارضی افغانستان باشد. مرکز های استخباراتی منطقه ای و فرامنطقه ای که طالبان را حمایت مالی و زیر زمینی سیاسی می کنند. این مراکز هرگز برای طالبان فرصت نمی دهند تا برضد پروژهء آنان عمل کنند. طالبان تا کنون ثابت کرده اند که در هیچ عرصه ای چه در دینداری و چه در سیاست ورزی و چه در معاشرت، مردان صادق و با وقاری نیستند؛ زیرا مردانی که برای آزادی و رفاهء مادی و معنوی مردم خود صادقانه می رزمند. آنان در موافقت و مخالفت خود هم صادق و وفا دار می مانند. طالبانی که دیروز به نام جنگ با نیرو های آمریکایی، با حمله های وحشیانهء انتحاری افغانستان را به حمام خون بدل کردند و امروز زیر چتر فرمان عفو عمومی جرنیل هبت الله ده ها انسان شامل نظامیان پیشین و زنان و مردان معترض بیگناه را به رگبار گلوله می بندند. با این حال چه جایی باقی می ماند که به طالبان و رویکرد های آنان اندکی باور نمود. آنانی که این همه ناروایی های طالبان را دست کم می گیرند و دیده درایانه از آنان حمایت می کنند و آنان را برای ایجاد اعتماد ملی ترغیب می کنند. این حمایت جز صبغهء استخباراتی و رنگ قومی جنبهء دیگری ندارد. شاید بر شماری از این دوستان موج خوش باوری غلبه کرده باشد که گویا با گرفتن یک مشت آلو درخت بلند و بالای آلو را خیلی قشنگ به قربانی می دهند.
طالبان یک گروهء استخباراتی و دست نشاندهء امریکا است و این کشور در تبانی با آی اس آی قدرت را به طالبان سپرد. مقام های ارشد آمریکایی به این موضوع اعتراف کرده اند. چنانکه وزارت امور خارجه آمریکا روز جمعه 30 جون 2023 نسخه محرمانه گزارش خود در مورد خروج آشفته از افغانستان را بعد از حدود دو سال منتشر کرد که در آن از «اشتباهات» دولت بایدن در مدیریت بحران تخلیه از کابل «شدید انتقاد» شده است. در پایان یک کنفرانس خبری در کاخ سفید در روز جمعه از جو بایدن در مورد خروج از افغانستان نیز سوالی پرسیده شد، که آقای بایدن به طور مشخص به یافتههای این گزارش یاد نکرد اما گفت: گفتم از طالبان کمک بگیریم که القاعده نباشد، می بینید که حق با من بود.(1) این در حالی است که اعتماد بر گروهء تروریستی و بازی با آن معنای بازی با سرنوشت بشریت را دارد و چه رسد به اینکه بوسیلهء یک گروه تروریستی گروه تروریستی دیگر را که با طالبان دارای ایده ئولوژی مشترک اند، از بین برد.
در همین حال تنها طالبان مانع ایجاد اعتماد ملی در افغانستان نیستند؛ بلکه گروههای مخالف نظامی و سیاسی آنان نیز درگیر اختلاف اند. با تاسف که آنان چنان درگیر اختلاف اند که تا کنون نتوانسته اند که حتا یک مانور سیاسی و تبلیغاتی واحد بر ضد طالبان را راه اندازی کنند تا گوشهء چشم لطف مردم افغانستان و بعد کشور های منطقه و جهان متوجه آنان شود. این جبهه ها با دشواری های زیادی رو برو اندا این جبهه ها از سوی هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشده و شاید دلایل آن عدم شناخت درست جهان از این جبهه ها، نگرانی از ایجاد ناپایداری بیشتر در منطقه، تر از ناپایداری بیشتر افغانستان، وابستگی کشور ها با قدرت های بزرگ، دشواری های داخلی این جبهه ها و عواملی دیگر باشند که تا هنوز مانع شناسایی این جبهه ها شده است. نه تنها کشور ها تا کنون با این جبهه ها همکاری لازم کرده؛ بلکه گزارش هایی از وضع محدودیت ها بر جبههء آزادی از سوی ایران به نشر رسیده است. این ها به مثابهء پاشنهء آشیل جبهه های نظامی مخالف طالبان را متاثر گردانیده و این ضعفف ها به برگ برنده برای طالبان بدل شده است.
دلیل این کوتاه آمدن جبهه های نظامی هم، به نحوی بر می گردد ، کارکرد های نادرست و رویکرد های ضد مردمی گروههای جهادی و سیاسی و بویژه رهبران آنان طی سال های گذشته است که امروز تبعات رویکرد های زشت آنان بر پشت و پهلوی جبههء مقاومت ملی و جبههء آزادی و دیگران سنگینی دارد. شماری ها که در ترکیه زیر چتر شورای مقاومت جمع شده اند تا کنون کار مهم سیاسی انحام نداده اند و صرف با حرکت های کوچک سیاسی به مانور های ضعیف در برابر طالبان می پردازند. با تاسف که بسیاری از این آقایان به گونهء خوش باورانه منتظر دعوت طالبان اند تا طالبان مقامی را برای آنان تفویض نمایند. بدون تردید این رویا های آنان هیچ گاه تحقق پیدا نخواهد کرد و اما بهای گرانی برای این انتظار واهی خواهند پرداخت. شماری از این آقایان از روی ناچاری در نشست های اين شورا شرکت می کنند و با احساس شرم و خجلت از کارکرد های گذشته، چندان چشم انتظار خوبی به کارکرد های آیندهء خود هم ندارند.
آنچه بر شانه های این شورا بیشتر وزنه افگنده است، باری از ناکارایی ها و سازش ها و معامله های پیدا و پنهان رهبران آن در گذشته بوده است که آنان را یک دست در پرتگاهء سیاسی یعنی مهره های سوخته افگنده است. آنچه تا کنون از کارنامه های رهبران آن بر چشمان مردم افغانستان درشت تر می نماید؛ فساد، تاراج و غارت های این رهبران و نزدیکان و وابستگان آنان بوده است که به مثابهء سیاه ترین نقطه در پیشانی های رهبران یادشده خودنمایی دارد. طالبان هم که این ضعف را درک کرده و از میزان نفرت و انزجار مردم نسبت به رهبران یادشده آگاهی دارند. از این رو اعلامیه های این شورا حتا خمی هم بر آبروی طالبان نمی آورد.
تنها دشواری های داخلی نیست که امروز بر شانه های مردم افغانستان سنگینی می کند؛ بلکه سیاست های گنگ و مبهم و در ضمن معنا دار کشور های منطقه و جهان زیر چتر تعامل با طالبان؛ خطرناک تر و کشنده تر به مردم افغانستان است. جنگ های چهل ساله در افغانستان شماری کشور های منطقه و جهان را خسته گردانیده و کمتر علاقمند نفت پاشی بر جنگ در داخل افغانستان هستند و هر کدام به نحوی کوشش می کنند تا با یک دست ساختن افغانستان از آن به عنوان سکوی پرش سود بگیرند. در این موضعگیری شماری کشور ها موضع تهاجمی و شماری هم موضع دفاعی دارند. روسیه و چین و ایران از حضور و تمرکز گروههای تروریستی در شمال افغانستان نگران اند و باور دارند که اوضاع در دراز مدت به برضد کشور های یاد شده می چرخد؛ اما این کشور ها با وجود این نگرانی ها آخرین فرصت را از دست نداده و با طالبان بازی سیاسی می کنند. به یقین که در این بازی سخت بازنده اند؛ زیرا دم طالبان زیر چکمه های آهنینی میخکوب شده است که دست آنان را از رسیدن به طالبان کوتاه کرده است. بدون تردید این کشور ها هر یک رسیدن به اهداف جیوپولیتیک خود در افغانستان را به بهای بازی با سرنوشت مردم این کشور قبول کرده اند. اینگونه بازی ها در گذشته نتیجه نداده و بعد از این هم نخواهد داشت. آنچه مسلم است، اینکه بازی با دم اژدهای تروریسم بازی خطرناک و خطر ساز است که بالاخره دامن بازیگران آن را می گیرد. بنابراین بعید به نظر می رسد که در این بازی کشور های متخاصم به هدف شان نایل آیند و با سبقت گرفتن بر حریفان به اهداف خویش برسند. در این میان مردم افغانستان اند که دیروز قربانی بازی های سیاسی رهبران جهادی و سیاسی شامل لیبرال و تکنوکرات شدند و امروز قربانی سیاست های شریعت محور طالبان شده اند.
از آنچه گفته آمد. دراز راهء رسیدن به فضای اعتماد ملی در افغانستان تحت حاکمیت طالبان ناممکن و دل بستن به آن خیال و گمانی بیش نیست. حال پرسش این است که با این حال افغانستان چه سرنوشتی را در پیش خواهد داشت؛ افتادن در پرتگاهء تروریسم و میدان جنگ های نیابتی کشور های منطقه و جهان یا افغانستان با ثبات و عاری از جنگ و خشونت و دارای حاکمیت قانون و حکومت و جامعهء همدیگر پذیر. با توجه به وضعیت موجود و انعطاف ناپذیری طالبان هر نوع انتظار برای رسیدن به یک افغانستان با ثبات و دارای حاکمیت ملی و قانونمدار خیالی بیش نیست. اینکه حوادث غیر مترقبه دست بدهد و مثلی که طالبان در یک بازی پبچیدهء استخباراتی به قدرت رسانده شدند؛ بار دیگر در یک بازی استخباراتی تازه جا عوض کنند. این از احتمال های غیر قابل پیش بينی است که نمی توان آن را محاسبه کرد. ممکن شماری از رهبران طالبان از این گونه بازی ها آگاهی داشته باشند و احتمال دارد که در نتیجهء یک اختلاف جدی و برگشت ناپذیر وارد اقدام و تصفیهء درونی شوند. هرچه باشد، حالا بنبست آشکار در افغانستان حاکم است و برای مقابله با این وضعیت یک راهء میانبر وجود دارد که همانا وحدت نیرو های مخالف طالبان و بسیج نیرو های مردمی است که در یک تصمیم گیری بین مرگ و زنده گی تیغ ار دمار حاکمیت ظالمانهء طالبان بیرون کنند. شاید این آخرین گزینه در درازمدت باشد و آنگاه که تیغ زهر آلود طالبان از استخوان های مردم افغانستان عبور کند. یا اینکه دستی از غیب برون آید و کاری بکند. یاهو