خبر و دیدگاه

جنبش حق تعیین سرنوشت برای پارسی زبانان در سرزمین باختریان تعریف روشن از خویش میدهد.

پاسخ زمان
ما چی هستیم؟ کی هستیم؟ هویت ما چیست؟
توضیحات عکس در دسترس نیست.
ابعاد هويتی جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان
ما چی هستیم؟ کی هستیم؟ هویت ما چیست؟
به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه بر نگذرد
***
بیا تا جهان را به بد نسپُریم / به کوشش همه دست نیکی بریم
نباشد همه نیک و بد پایدار / همان به که نیکی بود یادگار
یک. هويت فلسفی جنبش: جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان، یک جنبشی حِکَمی فلسفی است که از سرچشمه های مکاتب فلسفی فرزانگی (حکمت پارسی)، یونانی، خراسانی اسلامی، فلسفه مدرن و پسامدرن، بدون آنکه در دام نسبيت افسارگسیخته گرفتار شود، فلسفه سياسی خود را بنا میکند و از آن در جهت تصويرپردازی رؤيای ملی پارسی زبانان/تشکيل کشور مستقل پارسی زبانان بهره می برد.
دو. هويت دينی، کلامی و مذهبی جنبش: جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان، هويت دينی کلامی دارد که بر کلام گفتگویی استوار است و توانايی آن را دارد تا تمامی مکاتب کلامی مستقر در ميان پارسی زبانان مانند کلام حنفی ماتريدی، اشعری و جعفری، متکلمین جدید و … را با تکيه بر مسلمات و مشترکات ميان اين مکاتب کلامی بر سر سفره گفت و گویی پارسی زبانان بنشاند تا دنيایی از گفت و گو میان پارسی زبانان را ميسر کند و پارسی زبانان بتوانند زيرساخت های کلامی آشتی پذير رفاقتی و همکارانه را در کشور مستقل فارسی زبانان بناکنند و از کشمکش های کلامی آشتی ناپذير رهایی پيدا کنند. جنبش به زيست دينی مذهبی پارسی زبانان که هويت تاريخی پيشا-اسلامی و اسلامی آنان را شکل می دهد، احترام می گذارد. بر حق به رسميت شناسی همه اين مذاهب در فضای باز و گفت و گویی تأکید دارد، اما از هرنوع قرائت افراطی و رادیکال بدوی و شبه مدرن از دین بيزار است.
سه. هویت فقهی حقوقی جنبش: جنبش همچنان هويت عميق فقهی – حقوقی دارد. اين جنبش با بهره برداری از فقه سياسی امام اعظم رحمه الله تعالی که در آن «رضايت و شورائیت» شهروندان يک کشور، اساس زيست سياسی را تشکیل می دهد و برای شهروندانی که حقوق آنها ظالمانه پامال شده است، حق تعيين سرنوشت و انواعی از نافرمانی مدنی و … را مسلم می داند، تکيه میکند. جنبش براعلامیه حقوق بشر و اسناد حقوق بشری بين المللی برای حق تعيين سرنوشت تکيه می کند و همچنان بر اسناد سازمان همکاری اسلامی و اعلامیه حقوق بشری اسلامی، بر حق تعيين سرنوشت در سرزمینی که امروز به جعل افغانستان خوانده شده است، تکيه می کند و با بنيادهای حقوقی مشروع سنتی و مدرن به مبارزات خويش مشروعیت می بخشد.
چهار. هويت جغرافیایی سیاسی جنبش: جنبش حق تعيين سرنوشت پارسی زبانان يک جنبش جغرافیایی سياسی است که با عبور و گذار رادیکال از خورده هويت های قومی، وِلایتی، محلی و سمتی، زبان پارسی را گرانیگاه هويت سیاسی ساخته تا اقوام بزرگ پارسی زبانان مانند تاجیکان، هزاره گان، ایماق ها، تاتارها، عرب ها، سادات و … با اقوام متحد خويش در برابر سلطه تاريخی ظالمانه پشتونيسم به پاخیزند و ندای رؤیای ملی پارسی زبانان را سربدهند و از طریق حق تعيين سرنوشت به سوی تشکيل کشور مستقل پارسی زبانان حرکت کنند. از اين جهت اين جنبش يک جنبش جغرافیایی سیاسی است که بر تقسیمات داخلی ولایات در کشور اعتراض دارد، همچنان زيست فرهنگی جغرافيایی با پشتونیسم را در فضای مدنی ناممکن می داند و بر جدايی فرهنگی جغرافیایی از طریق حق تعيين سرنوشت با پشتون ها که با اسطوره ها و رؤیاهای ملی و آرمان های برين انسانی پارسی بیگانه اند، تأکيد دارد.
پنج. هويت زبانی ادبی جنبش: جنبش حق تعيين سرنوشت پارسی زبانان هويت ژرف زبانی و ادبی دارد. اين جنبش زبان پارسی را خانه هستی همه اقوام پارسی زبان، صرف نظر از هويت های نژادی، قومی، محلی و منطقه ای میداند. باورمند است که زبان پارسی حامل ميراث های چندبُعدی فلسفی، دينی، عرفانی، سياسی و … پارسی زبانان است که تا کنون اين اقوام را از گزند نابودی نجات داده و زنده نگهداشته است و اين زبان پارسی است که با داشتن ادبيات سترگ پيشااسلامی، اسلامی و مدرن جهانی استوره ای، عرفانی، حماسی، تغزلی و … می¬تواند بيرق حق تعيين سرنوشت پارسی زبانان را از طریق توليد فکر سياسی بلند نگهدارد و به خود این ملت و جهانیان معرفی کند.
شش. هويت تاريخی جنبش: جنبش حق تعيين سرنوشت پارسی زبانان يک هويت تاريخی است که عليه جعل تاريخنگاری که پشتونيسم در اين کشور بناکرده است، می ايستد و قيام میکند. اين جنبش با قرائت جديد از تاريخ، تصوير تاريخی پشتونيستی باپُررنگی و قهرمانی اقوام پشتون را شالوده شکنی میکند و گفتمان واقعی خويش را بر تاريخ پرافتخار اقوام پارسی زبان با گرانیگاه زبان پارسی بنا میکند.
هفت. هويت فرهنگی تمدنی جنبش: جنبش حق تعيين سرنوشت يک جنبش فرهنگی تمدنی است. اين جنبش تمدن پارسی¬زبانان را تمدن تلفيقی و ترکيبی از آموزه های فرهنگی تمدنی شرق و غرب میداند. مردمان حوزه تمدنی و فرهنگی پارسی زبانان ـ باکتریا یا بلخ بزرگ ـ دارای تاریخ پارینه چند هزار ساله اند. جغرافیای این تمدن از شمال شرق یعنی بدخشان بزرگ آغاز و به غرب هرات بزرگ و همه مناطق جنوب از سیستان شرقی تا مناطق مرکزی و کابل زمین را احتوا میکند. شهرهای بزرگ و دارای قدامت تاریخی بلخ، هرات، کابل و بامیان نشانه های از تمدن باستانی باکتریا/باختر است، که بعدها در همین حوزه مدنیت های یونانو ـ باکتریا/ یونانی- باختری ، یونانو ـ بودیستی/ یونانی بودایی، فارسی زردشتی و خراسانی اسلامی به وجود آمده اند. اين جنش بر بحران تمدنی ستيز شرق و غرب خط بطلان می کشد و معتقد بر تلفيق تمدن عشق و تمدن خِرد است. جنبش باورمند است که بدون جغرافیای سیاسی مستقل، تمدن پارسی زبان نمیتواند، در دنیای مدرن و پسامدرن قدرت تمدن آفرينی خويش را به نمایش بگذارد، از همين جهت به تشکیل کشور مستقل پارسی زبانان برای تمدن آفرينی پافشاری و تأکید دارد.
هشت. هويت هويت طلبانه گی جنبش: جنبش حق تعيين سرنوشت، يک جنبش هويت طلب است. اين جنبش از گزاره های ایدیولوژيکی چپ و راست که بر جهان کارگران و جهان هم¬کيشان تأکید داشت عبور کرده، بر هويت طلبی زبانی تأکید دارد. هويت قومی، هويت ولایتی و هويت محلی را برای زبان پارسی بسيار کوچک و نارسا دانسته و از همين جهت علیه هويت جعلی پشتونيستی/افغانیستی می ایستد. از ايده محوری «افغان» و «افغانی» و «افغانستانی» در حوزه هويت¬سازی عبور کرده و به آن «نه» کلان میگويد و هويتی از آن خويش را بر گرانیگاه زبان پارسی و تاريخ اقوام پارسی زبان بدون تقليل آن به هويت يک قوم بنا میکند.
نه. هویت جنسیتی جنبش: جنبش راهبردی حق تعیین سرنوشت اقوام پارسی زبان، یک جنبش غیرجنسیتی و غیرمردسالارانه است. این جنبش حامل تاریخی زبان فرهنگی تمدنی ای است که زنان و مردان شانه به شانه در ایجاد آن نقش اساسی داشته اند. باورمند است که فرهنگ زن ستیزی در میان اقوام پارسی زبان با گسترش فرهنگ بدوی قبیله ای زن ستیز افغانی/پشتونی رایج شده است. میباید برای رهایی زنان مبارز پارسی زبان از زیر یوغ فرهنگ های ظالمانه و ستمگرانه بدوی و قبیله ای مبارزه بنیادین فلسفی، علمی، حقوقی، اقتصادی و سیاسی صورت بگیرد. جنبش باورمند است که زنان فارسی زبان باید در دوره های ممتد از تبعیض مثبت برخوردار شوند تا یک جهش حقوقی، سیاسی و اقتصادی در زندگی آنان فراهم آید. دوران دوم امارت ظالمانه طالبانی پشتونی به روشنی نشان داده است که زنان اقوام پارسی زبان اعم از تاجیک و هزاره و … پیشگام مبارزات آزادی خواهی، عدالت¬طلبی و هویت¬طلبی بوده و هستند. بنابراین، جایگاه زنان در این جنبش، نه تنها اینکه یک جایگاه سبمولیک نیست، بلکه جایگاه زیرساختی، محوری و رهبری کننده میباشد.
ده. هويت راهبردی، واقع گرایانه و آرمانی جنبش: جنبش حق تعيين سرنوشت يک جنبش راهبردی است. اين جنبش به سياست به عنوان يک تاکتیک روزمره نگاه نمی کند، سياست را فقط امر معطوف به قدرت نمیداند، بلکه قدرت را محور توليد فرهنگ، تمدن، ادبيات، علوم و فلسفه و شعر میداند تا سياست از اين طریق بار ارزشی پیدا کند و از خشک بودن و ناانسانی شدن رهایی پیدا کند و لباس انسانيت و آدميت از اندوخته های زبان پارسی به تن کند. از اين جهت گفتمان سياسی حق تعيين سرنوشت اقوام پارسی زبانان را گفتمان غالب قرن 15 خورشیدی و قرن 21 ميلادی در سرزمین باختریان میداند. جنبش هيچ شتاب و عجله برای رسيدن به اهداف خویش ندارد، بلکه تلاش دارد با ريختن برنامه هایی مبتنی برخرد و علمی در بازه های زمانی کوتاه مدت، میان مدت و درازمدت خویشتن را به اهداف خود نزدیک کند.
جنبش حق تعيين سرنوشت يک جنبش واقعیت گرا و در عین حال آرمان گرا است. جنبش از طریق شناخت و تحليل واقعیت محلی، ملی ، منطقه¬ای و بین الملی سياست ها و راهبردها و برنامه های خویش را سازماندهی می کند، در عین حال تسليم واقعیت هایی که برخلاف آرمان هایش باشد، نمی شود، بلکه تلاش و مبارزه می کند تا آرمان های برین خود را که شامل مراحل: 1) هم سویی و اتحاد اقوام پارسی زبان؛ 2) نزدیکی اقوام پارسی زبان با اقوام متحدشان؛ 3) هم پیمانی استراتیژیک پارسی زبانان با خویشتن و با اقوام متحد شان؛ 4) تولید رؤیای ملی پارسی زبانان و گسترش آن در همه ابعاد زندگی؛ تا 5) تشکیل کشور مستقل پارسی زبانان؛ تحقق ببخشد.
ومن الله التوفیق

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا