گروه های افراطی، طالبانی و تروریستی داغی ننگین بر پیکر زخم خوردۀ اسلام
تهاجم شوروی به افغانستان و قیام و جهاد در برابر ارتش تا دندان مسلح شوروی در آغاز دههء هشتاد میلادی تحول ها و تغییر های گوناگونی را در سطح کشور های منطقه و جهان در پی داشت که بیشترین قربانی را در نتیجهء تحولات بعدی مردم افغانستان و بیشترین سود را پاکستان برد. جهاد در برابر ارتش شوروی برای پاکستان فرصت داد تا میلیون ها دالر را از آمریکا و هم پیمانانش و کشور های خلیج بویژه عربستان زیر نام کمک به مجاهدين بدست آورد. با سرازیر شدن این پول ها نه تنها پاکستان صاحب بم اتومی گرديد، دستگاهء جهنمی آی اس آی فعالتر شد و مرکز های آموزش و تجهیز و صدور گروه های مسلح به داخل افغانستان آغاز شد.
پاکستان در تبانی با امریکا به مرکز جلب و جذب هزاران بریگارد های سبز اسلامی تبدیل گرديد و با سرازیر شدن آنان از کشور های عربی تا کشور های جنوب شرق آسیا و آسیای میانه و اروپا و آمریکا به پاکستان؛ فرصت طلایی برای جنرالان این کشور و سیاستگران و زمامداران کاخ سفید میسر گرديد تا هر کدام به اهداف راهبردی خود زیر نام کمک به جهاد افغانستان نایل آيند. پس از آن چرخ شیطانی جنرالان پاکستانی مانند اختر عبدالرحمان و حمیدگل و ضیاالحق و نصرالله بابر و ده های دیکر با شتاب بی پیشینه به حرکت درآمدند و افغانستان را بحیث عمق استراتیژی خود در رقابت و در جنگ با هند برگزیدند و برای تبدیل کردن افغانستان به کشور مطيع پاکستان دست به کار شدند. در این بازی آمریکا اهداف خود را دنبال می کرد که همانا غلبه بر شوروی و ضربه زدن به این کشور بود که آمریکا حالا هم آن را پس از فروپاشی شوروی پیشین برضد روسیه و چین دنبال می کند. در کنار اهداف یادشده اهداف دیگری هم در این بازی نهفته بود که همانا کشاندن تمامی تندرو های اسلامی از کشور های عربی و غیرعربی به پاکستان و به صفر رسیدن خطر حمله های تروریستی در شهر های واشنگتن و نیویورک و لندن و پاریس و برلین و … به بهای تباهی و ویرانی و ناشادی مردم افغانستان بود.
پس از آن به کمک پول های عربستان هزاران مدرسهء دینی در پاکستان به کمک نظامیان این کشور تاسیس و بحیث مرکز های سربازگیری برای گروههای افراطی از آنها استفاده شد. تشکيل تنظيم طلبه ها در بدنهء ساختار های تشکیلاتی گروه های جهادی مانند، تنظیم طلبهء مؤذن و منصور و حزب اسلامی و دیگران در واقع سرآغاز یک فاجعه بوسیلهء نظامیان پاکستانی در همکاری با سمیع الحق ها و حقانی ها و نورانی ها و شیرانی ها و فضل حق ها بود که بعدها منجر به تشکيل تحریک طالبان پاکستان و تحریک طالبان پاکستان و لشکر جنگوی و لشکر طیبهء و سپاهء صحابه و غیره شد.
امریکا پس از سرنگونی حکومت نجيب و فروپاشی شوروی به اهداف خود رسید. جنگ سرد پایان یافت و جهان یک قطبی شد و آمریکا فرمانروای جهان گردید. آمریکا افغانستان را به باد فراموشی نهاد و این کشور را به پاکستان تحویل داد؛ اما سازمان جهنمی آی اس آی پس از سرنگونی حکومت نجيب و عدم استقرار نظام دلخواه اش در کابل؛ حکمتیار را به جنگ ترغيب کرد و او هم بررغم اصرار رهبران جنبش های اسلامی جنگ برضد حکومت استاد ربانی را آغاز کرد. او در حالی جنگ را آغاز کرد که بربنیاد فیصلهء اسلام آباد مقام نخست وزیری برای او سپرده شده بود. اين جنگ ویرانگر در واقع سرآغاز فاجعهء جدید بود که تا امروز خوش بختی مردم افغانستان را به گروگان گرفته است. این جنگ نه تنها سرخورده گی را در ميان مجاهدين افغانستان؛ بلکه بیشتر از در ميان جنگجویان ساير کشور های اسلامی بوجود آورد. پی آمد این سرخورده گی بازهم برای پاکستان فرصت داد تا گروهء طالبان را به کمک آمریکا و عربستان بوجود آورد که اظهارات بینظیر با نشریهء لوموند در سال ۲۰۰۱ گواه آشکار بر آن است تا بدین وسیله به اهداف راهبردی خود در افغانستان نایل آید و در رقابت با هند دست بالا داشته باشد. این سرخورده گی منجر به تشکيل سازمان القاعده به رهبری اسامه بن لادن نیز گرديد.
ظهور طالبان و القاعده در واقع سرآغاز فصل نامیمون نه تنها در افغانستان؛ بلکه در سطح کشور های منطقه و جهان بود که افراطیت اسلامی بیرون برآمده از جنبش اسلام سیاسی زیر پوشش القاعده و سلفیت تکفیری زیر نام طالبان بوجود آمدند که در نتیجهء ازدواج نامیمون این دو جریان داعش در عراق و بعد سوریه و بوکوحرام در آفریقا تولد شدند. طالبان به کمک پاکستان و آمریکا و عربستان در افغانستان حاکم شد و به گفتهء احمد رشيد روزنامه نگار پاکستانی. آمریکا از طریق وزارت مالیهء پاکستان معاش تمام مقام های ارشد طالبان را می پرداخت تا آنکه پس از حادثهء یازدهم سپتمبر ملاعمر حاضر به تحویل دادن اسامه به آمریکا نشد و خشم آمریکا را برانگیخت. هرگاه طالبان حاضر به تحویلی اسامه به آمریکا می شد؛ در اینصورت آمریکا به کمک های خود به طالبان ادامه می داد. طالبان در دور نخست پیکر بودا را به دستور آی اس آی منفجر نمودند تا پاکستان ضرب شصت خود را به هند به نمایش بگذارد. پروژهء دور نخست طالبان ناتمام ماند و حالا با به قدرت رسیدن دوبارهء طالبان در نتیجهء معاملهء مشترک آی اس آی و سی آی ای و غنی خاین در تبانی با شبکهء حقانی؛ دور بازی تازه با طالبان آغاز شده است. هدف اصلی از ایجاد این گروه ها تخریب و نابودی اسلام و ارزش های اسلامی در سراسر جهان است. چنانکه داعش تمامی آثار و آبده ها و میراث تاریخی عراق و سوریه این دو کشور رقیب سرسخت اسرائیل را نابود کرد و این دو کشور را ده ها سال به عقب افگند.
حالا دیگر به هیچ کس پنهان نیست که این گروه های افراطی و تکفیری و سلفی و تندرو و ناپای بند به اسلام و ارزش های و میثاق های ملی و بین المللی، زخم ناسور و دانهء سرطان برپیکر زخم خوردهء اسلام است. هر زمانيکه نام از تروریزم و گروه های تروریستی برده می شود، بصورت فوری نام گروه هایی چون تحریک طالبان افغانستان و تحریک طالبان پاکستان و القاعده و داعش و بوکوحرام و سپاهء صحابه و لشکر جنگوی و جیش محمد و ده ها گروهء تروریستی دیگر در ذهن خواننده تداعی می شود که در اصل لکهء ننگین ذلت بر دامان اسلام اند و اما با تاسف که خود را زیر نقاب دین پنهان کرده و تعبیر های ضد ارزشی و ضد اسلامی خود را از اسلام شریعت می خوانند. این گروه های مزدور و استخباراتی بخاطر پنهان کردن چهرهء ا صلی خود، اسلام را علم کرده اند. در این تردیدی نیست که این گروه ها در طیف وسیع و گسترده در سراسر جهان فعال اند؛ اما پاکستان مرکز فعالیت های بیش از ۷۰ گروهء تروریستی است که از سوی نظامیان این کشور پس از آموزش تمویل و مسلح گرديده و به افغانستان و هند و عراق و سوریه و کشور های دیگر صادر می شوند.
مدرسه های دینی پاکستان بصورت کل متاثر از اندیشه های مدرسهء دیوبند بویژه شاه ولی الله دهلوی است. دارالعلوم دیوبند بزرگترین و قدیمیترین دانشگاه یا مدرسهاسلامی در شبه قاره هند است. این مدرسه در شهر دیوبند در ایالت اوتار پرادش قرار دارد. این مدرسه بزرگترین حوزه علمیه در آسیا است. این مدرسه توسط علما و نخبگان هندوستان از جمله: محمد قاسم النانوتوی، رشید احمد گنگویی، ذوالفقار علی دیوبندی و شیخ حاج عابد حسین تأسیس شد.
شاه ولی الله دهلوی یکی از رهبران فکری هند و بنیانگذار مکتب فکری دیوبند میباشد. وی همزمان با ابن عبد الوهاب در مدینه تحصیل کرده است و احتمالا استاد هر دو یکی بوده است. نهضت شاه ولی الله به منظور اصلاح اندیشه های دینی و خرافات زدایی ایجاد شد. پس از او پسرش شاه عبدالعزیز رحمه الله (۱۷۴۶- ۱۸۲۴) و نوه اش شاه اسماعیل (۱۷۸۱- ۱۸۳۱) آن را به یک جریان سیاسی و جنبش اجتماعی در هند مبدل کردند. این جریان در برابر استعمار بریتانیا بر هند موضع سیاسی تند اتخاذ نمود و به همین دلیل هواداران زیادی را به دست آورد. انقلاب فکری و فرهنگی که دهلوی در هند به راه انداخت، بعدها منجر به انقلاب سیاسی اجتماعی علیه استعمار انگلیس و تشکیل کشور مستقل پاکستان و همچنین تاسیس دارالعلوم دیوبند و هزاران مدرسه وابسته به آن گردید. بین اندیشه های شاه ولیالله محدث دهلوی و وهابیت تفاوتهای زیادی وجود دارد و در ضمن تشابه چندانی بین این دو نیز وجود دارد که آنها را در تقابل با شیعه قرار میدهد. وهابیت با تصوف و عرفان اسلامی به شدت مخالف است و آنها را تکفیر نموده و مشرک می دانند و از اینرو نقدهای زیادی بر سلسله های صوفیان دارد و خصوصاً ابن عربی پدر عرفان نظری که به صراحت او را تکفیر کرده است.[۲] اما شاه ولی الله دهلوی گرایش صوفیانه داشت، تعامل و همسوی وهابیان با این شخص ممکن نیست مگر در برخی جهات و آنهم در محالفت با شیعیان. دهلوی، حنفی و پایبند به مذهب می باشد. در حالیکه و هابیت مخالف کل مذاهب است و مذاهب را بدعت میداند، وهابی ها در فتوا ها و کتابهاى خود سخنان تندى را در باره مذاهب اسلامى (شیعه، اشاعره، ماتریدیه، قادریه، نقشبندیه، کوثریه، اخوانیه و غیر آنها) به کار برده اند.
دهلوی در سال ۱۱۴۳ قمری به حجاز رفت و در دوران آموزش در مکه و مدینه با افکار ابن تیمیه آشنا گردید و تحت تأثیر افکار ابن تیمیه قرار گرفت. از همین رو بود که وی توجه به مشایخ و اولیاء الهی را مورد نقد قرار داد. وی همچنین اجتهاد گرایی را احیا کرد و در موضوع شفاعت و توسل و استغاثه به تفکرات ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب بسیار نزدیک شد و این موارد را شرک دانست.
هرچند مدرسه های پاکستان بیشتر متاثر از آموزش های دیوبند و آموزش های ولی الله دهلوی بودند؛ اما پس از تهاجم شوروی و با سرازیر شدن پول های عربستان به پاکستان زیر نام جهاد افغانستان، این معادله تغییر کرد و سلفیت وهابی جای آن را اشغال کرد. تهاجم شوروی به افغانستان مثلی که معادله ها در عرصه های سیاسی و نظامی را دگرگون کرد و تاثیرات آن در حوزه های فکری و فرهنگی هم محسوس بود. سازمان استخبارات پاکستان از آن فرصت ها بيشترين سود را برد و آموزش های تندروانهء سلفی را سکوی خیز برای اهداف شیطانی شان برگزیدند. نظامیان پاکستان توانستند تا با آمیزش آموزه های استخباراتی با آموزش های سلفی، طالبان انتحاری را تولید کنند. بر بنیاد گزارش های تحقیقاتی اکنون بیش از ۷۰ گروه تروریستی در پاکستان مرکزیت دارند. نظامیان پاکستان نه یک گام؛ بلکه چندین گام پیش گذاشتند و شاخه هوایی از جنبش اصلاحی اخوان را که متاثر از آموزش های ” چراغی بر فراز راه” سید قطب بودند، دستخوش بازی های استخباراتی خود نمودند. با ترور عبدالله عزام موانع را از سر راهء خود برداشتند و اسامه را که شخص مورد نظر شان بود، تقويت کردند. آی اس آی به کمک اسامه جنش تروریستی و انتحاری القاعده را در اوايل دههء ۹۰ مبلادی تاسیس کرد. بعدها دیدیم که از بطن القاعده داعش در عراق تولد دوباره یافت.
حالا که افغانستان در دستان آهنین نظامیان پاکستان سقوط کرده است. اسلام آباد در صدد انتقال پروژهء تروریست سازی از دو طرف دیورند به شمال افغانستان است. چنانکه پس از حاکمیت طالبان گروه های افراطی وابسته به ترکستان شرقی و انصارالله تاجکستان و حرکت اسلامی ساختهء جمعه نمنگانی و یلداش و گروه های دیگر در کنار داعش و القاعده در مرز های این سوی آمو دریا جابجا شده اند که حتا تابع امر و نهی طالبان هم نیستند و از مراجع دیگری چون جنرالان پاکستانی و سایر شبکه های استخباراتی دستور می گیرند. اسلام آباد قصد دارد تا بدین وسیله از زیر بار فشار جهانی در پیوند به تروریست پروری و تمویل تروریستان و از فهرست خاکستری صندوق بین المللی پول هم رهایی یابد.
هدف این کار تحقق رویای استراتیژیست های آمریکا همانا پیش گیری از برتری جویی های اقتصادی چین و امتیاز طلبی های تسلیحاتی روسیه است که بار ها مقام های ارشد سیاسی و نظامی کاخ سفید این اهداف را مقدم تر از مبارزه با تروریزم خوانده اند.
از آنچه گفته آمد، گروه های تروریستی ابزاری در دست نظامیان پاکستان به مثابهء لکه ننگی بر دامان اسلام اند که زیر پوشش دین در پی بسر رساندن پروژهء استخباراتی پاکستان در تبانی با امریکا هستند. کشور های حامی تروریزم و آن کشور هایی که با تروریزم در حال بازی دوگانه اند؛ بدانند که تروریزم مار های افعی اند و هر نوع بازی با آنها خطر های جدی را متوجه آنها خواهد نمود. آنانی که تروریستان را در آستین های خود حفظ کرده اند، آگاه باشند که امروز اگر از آنان برای رسیدن به اهداف راهبردی شان استفادهء ابزاری می کنند و بوسیلهء آنان مردم افغانستان را نیش می زنند و فردا دامنگیر خود آنان خواهد شد. هر گونه حمايت از تروریستان طالب و غیر طالب جفایی آ شکار در حق انسان افغانستان و باری ننگین بر وجدان بشریت است. یاهو