خبر و دیدگاه
کندک انتحاری طالبان؛ از خشونت تاکتیکی تا خشونت استراتژیک
سیطره طالبان بر کشور نه پرونده خونبار دیروز این گروه را عوض میکند و نه سرشت جنگطلبانه امروز آن را، و ایجاد کندک انتحاری یکی از نشانههای بارز آن است. شماری از ناظران تصور میکردند که اگر یک گروه شورشی، حتا با پیشینه تروریستی، به حکومت دست یابد، الزامات حکومتداری وادارش خواهد کرد تا ماهیتش را متناسب با نقش و جایگاه جدیدش متحول گرداند. طالبان در ظاهر وانمود میکنند که در چنین مسیری در حرکتاند و در برابر افکار عمومی داخل و خارج تضرع دارند که آنان را در نقش گروهی اصلاح شده و تغییر ماهیتیافته بنگرند؛ اما همه میدانند که از تغییر ماهیت در عمل تا تغییر در ادعا و سخن، فاصلهای بسیار است. آنان حتا اگر اراده به تغییر داشته باشند، نمیتوانند چنین تغییر مسیری را بهصورت رادیکال در پیش بگیرند. این در حالی است که هیچ نشانهای از چنین ارادهای دیده نمیشود و عملکردشان نشان میدهد که میخواهند هم از مزایای جنگ و شورشگری سود ببرند و هم از مزایای برخورداری از دولتی متعارف.
دولتهای متعارف در دنیا دارای پولیس و اردو هستند که مطابق با قانون، وظیفه یکی حفظ امنیت شهروندان در درون مرزها و وظیفه دیگری دفاع از کشور در صورت تجاوز بیگانهگان از بیرون مرزها است. ایجاد کندک انتحاری در اردو اما بدعتی بیپیشینه و ناسازگار با ضوابط متعارف دستگاه نظامی دولتی است و این پرسش را در پی میآورد که چه هدفی در پس آن قرار دارد؟ ما میدانیم که آماده کردن کسی برای عملیات انتحاری، کاری آسان نیست، بلکه نیاز به قرار دادن وی در شرایط روانی ویژه با مغزشویی مستمر دارد تا فردی سالم را به بیماری رباتمانند تبدیل کند. عملیات انتحاری اساساً برای اعمال تروریستی طراحی شده است و وجود چنین نهادی در درون ارتش یک کشور، ترور و انتحار را وارد بدنه یک سیستم نظامی دولتی میکند و با شاخوبرگ دینی دادن به آن، میتواند تبدیل به الگوی تمام سیستم نظامی کشور شود.
اکنون که نیروهای بینالمللی از کشور رفتهاند و تنها مخالفت برخی گروههای هموطن و همکیش مانده است، که میتوان مشکل خود را با آنان با گفتوگو و تفاهم حل کرد، چه توجیهی برای ایجاد کندک انتحاری میماند؟ به نظر میرسد که بلندپروازیهای منطقهای و فرامنطقهای، با الهام گرفتن از القاعده و داعش، انگیزه آن باشد. این احتمال از اینجا قوت میگیرد که این گروه در عرصه حکومتداری چیزی برای عرضه کردن ندارد؛ زیرا با مبانی دولتداری مدرن بیگانه و به آن بیباور است و حتا اگر ارادهاش را هم داشته باشد، دستاوردهایی نخواهد داشت که رضایت عمومی را در پی بیاورد؛ ولی برعکس، در عرصههای جنگ و خشونت تجربه کافی دارد و میتواند از آن طریق هم به باجگیری سیاسی از کشورهای دیگر بپردازد و هم باجگیری اقتصادی. اکنون که مردم افغانستان با نگرانیهای خود تنها وانهاده شدهاند، دنیا باید دستکم این را بداند که با سیاست این گروه مبنی بر افزایش بیرویه مدارس دینی در سرتاسر کشور، کندک انتحاری میتواند بهتدریج به قولاردوی انتحاری و سپس به دولتی انتحاری متحول شود که کارش صدور فرهنگ انتحاری به دیگر کشورها باشد. گروهی که کارش را با انتحار به پیش برده و از آن نتیجه دلخواهش را گرفته است، آن را از سطح تاکتیک به سطح استراتژی ارتقا خواهد داد. آنچه طالبان، القاعده و داعش را در میان گروههای اسلام سیاسی برجسته میکند، فرهنگ انتحار است.