خبر و دیدگاه

دموكراسي اسلامي

فصل چهارم
دين و سياست
درين بخش بطور فشرده دين و سياست را مورد بررسي قرار ميدهيم .
دين معاني مختلف دارد كه عبارت اند از كيش و آيين كه مردم تنها همين معني اش را ميدانند اما وقتي شما به قاموس رجوع كنيد اين معاني را دريافت مي كنيد : طريقه ، ملت ، فقه ، خداشناسي ، حساب ، محاسبه ، حكمراني ، فرمانروايي ، سلطنت ، زمامداري ، فرماندهي ، حكومت ، كشور داري ، داد رسي ، تدبير پايان كار را نكريستن ، پرهيزگاري، روز حساب يعني يوم الدين . اينجاست كه مي بينيم كه يك معني دين كشور داري است .دين كلمه قرآني است و در هيچ زبان دنيا تا حال ترجمه شده نتوانسته است زيرا دين يك روش زندگي است . Religion كه ترجمه ناقص دين است ، معني اصلي دين را نه مي دهد. يك ترجمه تحميلي بالاي دين است . Religion از كلمه لاتين relegere مشتق شده است يعني يك كار را بار بار كردن بدون اينكه تعمق صورت گيرد و يا جدي پنداشته شود. مثلا در انگليسي مي گويند
Farid reads the daily paper religiously
يعني فريد روزنامه را مسلسل ميخواند . همچنان در قاموس مي بينيم كه religion موجودات ماوراي طبيعت معني ميدهد كه به هيچ صورت معني دين را أفاده نه مي كند .سياست هم كلمه عربي است يعني السياسية و تعريف آن بهبود بخشيدن به وضع مردم  و رهنمايي شان به آنچه مصلحت شان است ، اداره كردن امور مردم و حكومت كردن معني ميدهد. پس ديده مي شود كه دين و سياست در معني مترادف همديگرند و ارتباط دارند
از نگاه جامعه شناسي سياسي هر نظام كه مسلمان باشد و يا نباشد موضوع عدالت و قضاوت را مطرح كند آن نظام يك نظام سياسي است . دين اسلام أساس آن عدالت بين مردم است و قرآن مي گويد و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل . با در نظر داشت معاني دين و سياست و إشاره قرآن به عدالت دين در اسلام از سياست جدايي ندارد. همچنان قران مي گويد اينكه الْيَوْمَ اكملت لكم دينكم يعني امروز ما دين را تكميل كرديم و يا به تكامل رسانديم . در يك دين تكامل يافته هيچگونه كمي و كمبودي وجود ندارد . همه چيز را احتوا مي كند و هيچ چيز از دايره قرآن خارج نيست .
آنانيكه ادعا ميكنند كه دين از سياست جدا باشد يا اسلام را درست ندانسته اند و يا ناخودآگاه زير تأثير أفكار غير اسلامي قرار گرفته اند. اما مشكل در كجاست ؟ مشكل در اين است كه دين تحميل نميشود و مسلمانان هميشه خواستند دين را تحميل كنند. لااكراه في الدين يعني دين تحميل نميشود . هدف دين و سياست در اسلام تأمين عدالت، رهنمايي مردم، آباداني شهر ها، نظافت شهر ها، اقتصاد موزون ، جلوگيري از فساد اداري و اجتماعي، آموزش و پرورش همگاني ،  احترام شمردن قوميت ها و زبان هاي مختلف ، قرارداد ها با غير مسلمانان و آمنيت مردم است. و همه و همه به أساس يك أصول اخلاقي است چيزي كه غرب بسيار از نبودن آن رنج مي برد. واژه هاي سياسي كه در قرآن تذكار رفته عبارت اند از جهاد ، مشوره ، بيعت ، عدالت و ملت است كه همه دست به دست هم داده و يك نظام عادل را مي سازد. قوانين در نظام دموكراسي اسلامي به نفع همه مردم مسلمان و غير مسلمان تدوين ميگردد نه تنها مسلمانان. رياست جمهوري يك كار اداري است و امامت نيست كه حتما يك مسلمان در راس آن باشد. هر كس به أساس قانون مي تواند ريس جمهور شود. سن و سال مطرح نيست كه حتما چهل ساله بأشد. بسيار چهل ساله ها هستند كه هنوز هم نادان هستند. افغانستان به انرژي جوان نيازمند است . هفتاد در صد كشور را جوانان تشكيل ميدهد. هستند جوانان كه از شعور و استعداد زياد برخورداند  و بايد اين حق شرعي براي شان داده شود تا كانديد شوند زيرا در اسلام عقل به سر است نه به سن.
دموكراسي اسلامي تقليد از غرب و شرق نيست . دموكراسي اسلامي، سياست اسلامي براي عدالت اجتماعي و آمنيت زن و مرد كشور است خواه مسلمان باشد خواه نباشد. نظام هاي كمونيستي، سرمايه داري غربي ، اسلامي طالباني همه ناكام ماندند زيرا نظام براي مردم نه بلكه يك طبقه و قشر خاص تدوين شده بود و در عين زمان جوابگوي نيازمندي هاي اجتماعي اقتصادي و سياسي نسل امروز نبود. دموكراسي اسلامي يعني آزادي كرامت انساني، كار و آموزش و پرورش و امنيت سرتاسري
فصل پنجم در شماره آينده

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا