خبر و دیدگاه

ذهنیتِ قبیله‌یی وجنگِ افغانسـتان

برخی رسانه‌ها مطلبی را به نقل از حکمتیار به نشر رسانده‌اند که بسیار تکاندهنده است.

سخنانی را که گلبدین حکمتیار رهبر یکی از شاخه‌های حزب اسلامی این روزها مطرح می‌کنـد، حتا رهبر آلمان فاشیستی نیز با چنین صراحتی بیان mandegar-3نکرده بود. آقای حکمتیار به صراحت اعلام می‌کند که «در بین جنگ دولت و طالبان، پشتون‌ها کشته می‌شوند که این درست نیست. باید هزاره‌ها و تاجیک‌ها کشته شوند. دولت و طالبان جنگِ خود را ببرند مثلاً به مناطق تاجیک‌نشینِ هرات تا مردم هرات در بین جنگ کشته شوند».
این سخنان، تنها تأسف‌بار و عجزآمیز نیست، بل بسیار عقده‌مندانه و از روی نفرتی‌ست که در درونِ این فرد می‌تواند وجود داشته باشد. ارایۀ تعبیر قومی از جنگ افغانستان در حالی که می‌تواند تبعاتِ خطرناکی در پی داشته باشد، به هیچ صورت برای کسانی که چنین تعبیرهایی را ارایه می‌کنند، نمی‌تواند سودآور تلقی شود. جنگ افغانستان با پیشینۀ چهل‌سالۀ خود نشان داده که هرازگاهی که از آن تعبیرهای قومی و زبانی صورت گرفته، به همان میزان به کسانی که این‌گونه تعبیرها را ارایه کرده اند، زیان رسانده است.
واقعیت جنگِ افغانستان نیز نشـان می‌دهد که به هیچ صورت یک جنگِ قومی نیست و نه هم در آن، تنها افراد یک قوم خاص قربانی می‌شوند. مگر در شانزده سال گذشته فقط پشـتون‌ها در این جنگ رو در رویِ هم قرار داشته اند؟ مگر در هر انفجار و انتحاری‌ که صورت می‌گیرد، کسی می‌آید که میان قربانیان تفکیک بگذارد که از کدام قوم و نژاد بوده اند؟ مگر در صفوف نیروهای امنیتی علیه تروریست‌ها افرادی از کُلِ جمعیتِ افغانستان حضور ندارند؟
برخورد این‌چنینی که کسـی بخواهد مسالۀ جنگ را عاطفی بسازد و از آن به سود هدف‌های سیاسی و حزبیِ خود بهره ببرد، فقط می‌تواند از آنِ همان ذهنیت‌های شکست‌خورده‌یی باشد که در طول چهل سال گذشـته همه را قربانی خواست‌های خود کرده است.
شاید آقای حکمتیار خاطرۀ بسـیار بدی از هرات و هراتی‌ها داشته باشد، که چنین می‌خواهد از آن‌ها انتقام بگیرد؛ اما او فراموش کرده است که کسی که به روی او کفش پرتاب کرد هیچ نسبتی با قومی که او می‌خواهد از آن انتقام بگیرد، ندارد. شاید برای آقای حکمتیار گزارش‌های غلطی در این خصـوص ارایه کرده باشند که او چنین با سراسیمه‌گی نامِ «هرات» را بر زبان آورده است. کفشی که در هرات به سوی آقای حکمتیار پرتاب شد، واکنشی بود به آن‌چه که او در طول سال‌ها در ذهن نسل نوِ افغانستان کاشته است.
می‌گویند «آن کس که باد می‌کارد، توفان درو می‌کند». آقای حکمتیار در طول سال‌های جنگ خود، آیا چیزی غیر از نفرت و ویرانی را کاشـته که حالا توقع پرتاب گُل را به سوی خود داشته باشد؟
آقای حکمتیار حتا در سال ۱۳۷۰ وقتی به کابل حمله کرد، چنین ذهنیتِ مخوفی را دربارۀ جنگِ خود بازتاب می‌داد. او فکر می‎کرد که رهبر یک قومِ خاص در افغانستان است که می‌تواند با جلبِ آن‌ها به دور شعارهای کاذب قومی، بر کُل جمعیت افغانستان حکمرانی کند. اگر شعارها و سخنان آقای حکمتیار شمه‌یی از واقعیت را با خود می‌داشـت، بدون شک امروز حزب اسلامی چنین به شاخه‌های متعدد تقسیم نمی‌شد و موقعیت آقای حکمتیار در میان مردم این‌گونه نفرت‌انگیز نمی‌بود.
آقای حکمتیار در حالی می‌خواهد جنگ افغانستان را به جنگی قومی تقلیل دهد که دیگر این کشور با ذهنیت‌هایی از نوعِ آقای حکمتیار سال‌هاست که وداع گفته است. هیچ کدام از نسل‌های جدیدِ افغانستان واقعیت‌های موجود آن را نمی‌خواهند نادیده بگیرند و یا این‌که از جنگ کنونی تعبیری یک‌جانبه ارایه کنند. جنگ افغانستان حتا آن‌گونه که آقای حکمتیار می‌پندارد، در طول شانزده سال گذشـته منحصر به مناطق خاصی از کشور نبوده است. این جنگ شاید بیشترین وزنِ خود را در برخی مناطق جنوبی و شرقی آن‌هم به دلایل جغرافیایی و نزدیکی به پایگاه‌های تروریستی گذاشته باشد، ولی یقیناً قربانیانِ آن از میان شهروندان کُل افغانستان بوده است.
مگر در طول همین شانزده سال گذشته، نام‌آورترین فرماندهان و شجاع‌ترین انسان‌های شریفِ این سرزمین از اقوامِ غیرپشتون در جنگ افغانستان قربانی نشده اند؟
این واقعیت‌های جنگ افغانستان است و هیچ کسی نمی‌تواند آن‌ها را نادیده بگیرد. آقای حکمتیار به چه حقـی مردم افغانستان را می‌خواهد از هم جدا بسـازد و آن‌گاه مشکلات سیاسیِ خود را از این طریق توجیه کنـد؟ همین حالا جوانان بدخشانی، تخاری، هراتی، مزاری و بسیاری از مناطق دیگرِ افغانستان که آقای حکمتیار می‌خواهد جنگ وارد آن مناطق شود، در جنوب، شرق و شمال افغانستان قربانی می‌شوند و از تمامیت ارضیِ این کشور در برابر تروریست‌ها و حامیان منطقه‌یی‌شان پاسداری می‌کنند. چرا این واقعیت‌ها را آقای حکمتیار نمی‌بیند؟
جنگ در افغانستان ابداً قومی نبوده و نیست، کسانی که به این جنگ صبغۀ قومی می‌بخشند، در واقعِ امر ذهنیتِ بیمار و قوم‌زدۀ خویش را آیینه‌داری می‌کنند. آن‌هایی که با طالبان می‌جنگند، با قومیتِ طالبان و زبان و مذهب‌شان هیچ دشمنی‌یی ندارند؛ اما آن‌چه باعثِ این ستیز و رویایی می‌شود، توحش و ویرانگریِ طالب است که به غیر از خودش، همه را لایقِ مرگ و نابودی می‌داند. قضاوت‌هایِ خصمانه و در عین حال ابلهانۀ اشخاصی مانند حکمتیار اگرچه ماهیتِ این جنگ را ـ که جنگِ حق علیه باطل و جدالِ نور و ظلمت است ـ تغییر نخواهد داد، اما فضای زیستِ برادرانه میان اقوامِ افغانستان را تا حدودی مسموم خواهد کرد.

ماندگار- چهارشنبه ۲۶ میزان ۱۳۹۶

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا