خبر و دیدگاه

شروط اتحاد برای افغانستان نوین

گروپ هاي مختلف براي ايجاد يك افغانستان پسا طالبان در گوشه و كنار دنيا دور هم جمع شده اند و همه در تلاش هستند كه خود شان به قدرت برسند و از همين خاطر تا حال يك جبهه متحد به نام اوپوزيسيون بر عليه طالبان ساخته نشده أست. بعضي گروپ ها خواستند تا تفاهم كنند و امروز مي بينند كه تفاهم به جاي نرسيد و اين محقق از اول نوشتم و گفتم كه يك گروه كه با ايديولوژي به قدرت رسيده باشد از نگاه جامعه شناسي سياسي هرگز مفاهمه نه مي كند و اما اين نكته را گروپ هاي سياسي انكار كردند در عين زمان گروپ هاي سياسي يك نسخه اسلامي بر ضد طالبان ندارند و اين كمبودي بزرك أست زيرا گروپ سياسي فاقد انديشه سياسي أست.
در گذشته گفتيم كه بعد از جهاد اسلامي افغانستان بر عليه روسيه شوروي همان ساخت و بافت اجتماعي افغانستان كه سالها مردم قبول كرده بودند و به دلايل مختلف صداي خود را نه مي كشيدند در هم شكست.  مردم امروز بعد از جهاد تقاضاي حقوق مساوي را ميكنند كه در گذشته وجود نداشت و امروز در اثر گرايش هاي قومي، تشنكي براي  تساوي حقوق زياد تر  شده است.  وقتي شما حقايق تاريخ و جامعه افغانستان را مي نويسيد شما را به تعصب و تبعيض و تخريب متهم مي كنند و گروه هاي قومي و قبائلي و مذهبي توقع دارند كه مردم همان وضعيت گذشته را كه در علوم سياسي Status quo ياد ميكنند ، قبول كنند و صداي خود را نكشند. مثلا قبول كنند كه سني ها در اكثريت باشند در حاليكه امروز ما ميدانيم كه در اسلام محمد ص اكثريت و اقليت وجود نداشته أست. مسلمان و غير مسلمان أست.  و يا پشتون ها قدرت سياسي را در دست داشتند و سالها ديگران از حق و حقوق سياسي محروم  كرده بودند  و هنوز هم هستند و حالًا اگر اين وضع استثماري را قبول نكني مي گويند تعصب دارد !!!؟؟؟؟
ميخواهند كه زنان مانند گذشته قشر دوم جامعه باشد و امروز در قرن بيست و يكم اين موضوع نا ممكن أست. ميخواهند كه فارسي زبانان نام دانشگاه و واژه هاي فارسي را نگيرند و اگر ميگيرند تعصب دارند [مضحك]
افغانستان قرن بيست و يكم تنها به يك اوپوزيسيون بر عليه طالب نياز ندارد بلكه بايد فرهنگ قومي و قبائلي مردم كه همه مردم از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب قومي فكر مي كنند به جز يك گروه جوان امروزي كه ميخواهند آن نظام اجتماعي گذشته مطلق از بين برود و به جاي آن يك نظام عادل كه افغانستان خانه مشترك همه أست عرض اندام كند، تا همه احساس آرامش كند و هيچ كس در اقليت نباشد و هيچ كس به خاطر زبان ، قوم و مذهب احساس حقارت نكند . چطور يك فارسي زبان با شما اتحاد كند وقتي زبان مادري او ناديده گرفته شود و وقتي مي گويد دانشگاه يا هر واژه فارسي ديگر شما او را متعصب خطاب مي كنيد ؟؟ يا ميخواهيد كه زبان مادري او را  دفن كنيد و يا او همان وضع گذشته را قبول كند كه يك انسان خوب باشد.
چطور مي توانيد همسر او را قشر دوم جامعه قرار دهيد يا دختر او را و يا  مادرش  را در حاليكه اسلام حقوق زن و مرد را مساوي دانسته أست و زندگي مدني امروز هم زن و مرد را مساوي مي داند.
چطور ميخواهي كه مردم با شما متحد شود وقتي خواهر و برادر شيعه  ما را تو در اقليت قرار ميدهي ؟ و ميخواهي كه ستي ها مانند دوران نادر خان و بعد آن در قدرت باشند !!؟؟
براي اينكه اتحاد عمومي و مكمل به وجود بيايد و مردم متحد شوند  اين فارمول را پيشنهاد مي كنم :،
هيچ قومي بر قومي برتري ندارد و هيچ قومي در اكثريت نيست. همه با هم برادر و برابر أست و همه در مقابل قانون حقوق مساوي دارند 
هيچ مذهبي بر مذهبي برتري ندارد و هيچ مذهبي در اكثريت نيست . همه با هم خواهر و برادر أست و در مقابل قانون حقوق مساوي مدني دارند 
هيچ زني بر مردي و هيچ مردي بر زني برتري ندارد مگر تقوي و دانش .
همه زبان هاي مادري بايد تا سن چهارده تدريس شود و هيچ زبان نبايد ناديده گرفنه شود. در سطح ملي زبان فارسي ، پشتو و ازبكي مي تواند زيان اداري باشد مثليكه در سويس فرانسوي ، ايتالوي و آلماني زيان هاي رسمي كشور أست . 
من شديد نظام فدرالي و شهروندي را پيشنهاد مي كنم  تا ولايات كشور خود در امور خود تصميم بگيرند كه اين نظام نه تنها رقابت سالم را به وجود مي آورد توانمندي را ترغيب مي كند تا مردم براي خود تصميم بگيرند . همچنان نظام شهروندي در كنار فدراليزم تا همه از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب در مقابل قانون حقوق مساوي داشته باشند .
دين تحميل نمي شود و اين يك اشتباه أست كه سالها مسلمانان گيتي مرتكب شدند و دين را بالاي مردم تحميل كردند. اما اين بدين معني نيست كه دين از سياست جداست. هدف نظام اسلامي اول امنيت تام مردم أست دوم اقتصاد قوي و سوم آموزش و پرورش همگاني و بس. ديگر مسايل همه خصوصي أست و مردم آزاد هستند كه به هر شكلي كه زندگي ميكنند زندگي كنند تا جايكه قانون كشور را كه به اكثريت آراي مردم پاس شده أست ، نه دولت يا يك حزب و يا يك گروه مذهبي ، تعدي نكنند . براي همين بود كه من دموكراسي اسلامي را نوشتم كه ما هم مردم سالاري ميخواهيم و هم افكار والاي اسلام را با خود ميداشته باشيم . 
من شخصا مخالف تقليد هستم و اين تقليد كشور هاي مسلمان را دربدر كرد و يكي آن تقليد هاي سياسي از بيرون، خود را كانديد كردن أست و  اين خلاف موازين سياسي اسلامي أست. مردم خود شان بايد شخص مورد نظر شانرا كانديد كنند نه اينكه من خود را كانديد كنم كه از ديگران بهتر هستم . نخير اين حق مردم أست كه خود كانديد كنند و خود راي دهند. كسانيكه در گذشته در زمان بيست سال نظام دموكراسي صادراتي خود را كانديد كرده بودند نشان دادند كه تاريخ خلقاي راشدين را كه بنيانگذار دولت هاي اسلامي بودند به دقت مطالعه نكرده اند . خود را كانديد كردن يك خودخواهي أست و اسلام خود خواهي را محكوم مي كند .
دكتر فريد يونس
مبتكر دموكراسي اسلامي و استاد بازنشسته ي بشر شناسي فرهنگي خاور ميانه و فلسفه اسلامي از دانشگاه ايالتي كليفورنيا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا