خبر و دیدگاه

فدرالی ، غیر متمرکز سازی ، و تجزیه منحیث گزینه ها خواهد توانست جامعه را ازافسردگی مزمن سیاسی و روان پریشی مزمن ، نجات دهد .

تاریخ به یاد دارد و بار ها تکرار هم شده که وارثان یک سرزمین بخاطر رسیدن به زندگی صلح امیز و دستیابی به عدالت اجتماعی و نجات از وحشت و انسان ستیزی پیشنهاد دهندگان تجزیه بوده تا ازافسردگی مزمن سیاسی و روانی پریشی مزمن ،جامعه را نجات دهند .
——————————
بحث های داغ فدرالی و غیر متمرکز و متمرکز و نوعیت و ساختار نظام اخیرآ پا از حد فراتر کشیده و موضوع را از بحث به جدال و مناقشات لفظی و در نهایت چند پارچه گی در بین روشنفکران تاجیک به بار أورده است ، گرچه بحث و تحلیل چنین موضوع حیاتی خارج از روشنگری نیست اما در عین حال اگر این بحث ها از مسیر اکادمیک ان عبور و جنبه برخورد شخصی و سلیقه یی بگیرد مسموم کننده و مضر بر تفکر نجات از نظام تک قومی و متمرکز و مستبد ی است که مردم در سه صد سال اخیر با خون خویش قیمت انرا پرداخته و هنوز هم میپردازند .
مردم ما طی سده های اخیر از دوره امیران دست نشانده تا رژیم های شاهی مطلقه ، شاهی مشروطه ، جمهوریت مطلقه ، جموریت های دیموکراتیک چپی و جمهوری های اسلامی راستی و امارت طالبی همه را و دیده و همه را تجربه کرده است و محصول و دست أورد انرا چشیده اند و همه اگاهی دارند که بنیاد این نظام ها بر پایه و أساس استبداد قومی و تمرکز و انحصار قدرت استوار بوده و یکی دوباریکه به قیمت خون هزار ها هزار انسان ازاده این سرزمین قدرت تک قومی استعماری به تزلزل افتاده ، از سوی انحصار گران قدرت با عقده و وحشت و باتوصل به نسل کشی و تبعید و کوج اجباری ( سر شان از من و زن و مال شان از شما ) چنان سرکوب ونابود شده که حتی برای استمرار حیات ننگین و غضب قدرت دست به دامان بیگانه ها زده و با قیمت خود فروشی و مردم فروشی و خاک فروشی به کمک بیگانه ها توانسته اند اقتدار غیر مشروع و انحصار تک قومی خویش را حفظ نمایند چنانچه همین اکنون همه شاهد ان هستیم .در این جای شک نیست که انحصار گران قدرت از امیر و پادشاه ، مطلقه و مشروطیت ، دیموکرات چپی و اسلامگرای راستی ، میانه رو و تند رو ، نکتایی دار و شمله دار ، پای لچ و سر لچ همه بدور محور قومی روی یک مدار و در یک مسیر واحد در حرکت اند و به هر قیمتی و به هر شکلی ممکن محافظ ان میباشند .
با این مقدمه کوتا دیده میشود که بازنده گان اصلی این بازیگران تشنه قدرت مردمان اصیل و بومی این کشور اند که در طی سالهای متمادی به قیمت جان شان با بیعدالتی و انحصار گری دست و پنجه نرم کرده اند و هنوز هم از انتهای پاک دلی و ساده اندیشی فریب شعار های پوچ و بی معنی و میان تهی ( وحدت ملی ، أفغانستان واحد و یکپارچه ، برابری و برادری ، اسلام سرحد ندارد ، ووووو ) خورده ومیخورند .
در چنین جو و فضای سیاسی که در کشور حکمفرماست ایا لازم است که یکبار دیگر بگویم : ( تاریخ به یاد ندارد که وارثان اصلی یک سرزمین پیشنهاد دهندگان تجزیه باشند، مگر عدهٔ درمانده و مستأصل که از فرط استیصال و توهم به افسردگی مزمن سیاسی و روانی پریشی مزمن دچار شده اند … ) بلی حقیقتآ تاریخ به یاد دارد و بار ها تکرار هم شده که وارثان اصلی یک سرزمین بخاطر رسیدن به زندگی صلح امیز و دستیابی به عدالت اجتماعی پیشنهاد دهندگان تجزیه هستند ، تا ازافسردگی مزمن سیاسی و روانی پریشی مزمن جامعه را نجات دهند .
اگر از گذشته دور بگذریم در همین دوسه ده اخیر اولآ کشور چکسلواکیا بنا بر پیشنهاد وارثان اصلی آن سرزمین بخاطر تامین عدالت اجتماعی و رفا و اسایش همگانی به دو کشور مستقل جک و سلواک تجزیه شد بدون خون ریزی و دشمنی و عداوت و کینه و تعصب اکنون با هم روابط حسنه دارند و با صلح صفا زندگی میکنند .
دوم کشور یوگوسلاویا که در اثر جنگهای قومی و بیعدالتی اجتماعی سالها در اتش جنگ میسوخت به شش کشور مستقل تجزیه شد و حالا با صلح و صفا زندگی انسانی دارند .
سوم تجزیه کشور هندوستان به سه کشورفدرالی هند و پاکستان و بنگلدیش یک مثال زنده است که هردو کشور پاکستان و هندوستان با وجود مشکلات قومی و زبانی و نژادی توانستد در جهان منحیث قدرت اتومی تبارز کنند و امروز در دنیا مغز انسان ( متخصص تکنالوژی ) صادرات دارند .
دوستانی که در کشور برتانیای کبیر زندگی میکنند باید بدانند که کشور برتانیا با وجود انکه نظامی رسمی شاهی دارد متشکل از چهار ایالت فدرال یعنی انگلستان ، اسکاتلند ، ولز و ایرلند شمالی میباشد که هر کدام این ایالت ها دارای پارلمان جداگانه ، بیرق جداگانه ، سرود ملی جداگانه ، کابینه جداگانه و حتی زبانهای جداگانه میباشند و در مسابقات سپورتی در سطح جهانی این ایالت ها بنام خود ورزشکاران خود را میفرستند حتی در بین خود هم رقابت میکنند و همه وارثان اصلی سر زمین خویش اند نه بیمار روانی اند و نه به مرض مزمن دچار اند حتی حاضر اند برای رسیدن به عدالت و رفای اجتماعی هرکدام از بدنه برتانیا جدا و به کشور مستقل شناخته شوند چنانچه اسکاتلند چند بار در این مورد از مردمش نظر خواهی کرده و هنوز هم در تلاش اند .
متاسفانه ما دیدیم و شنیدیم که در حساس ترین مواقع و شرایط مساعد برای تامین عدالت اجتماعی و تقسیم قدرت عادلانه و ایجاد شرایط متعادل اجتماعی استبداد از یک تعداد عناصر فرومایه و بیشعور و خود فروش استفاده ابزاری کرده و بعد از حصول هدف انرا در بطلاق و زباله دان تاریخ سپرده است ، ما به چشم سر دیدیم که قرار داد بن را چگونه ، توسط کی و برای چه و به کدام قیمت امضا کردند ، ما شاهد ان هستیم که زیر شعار پوچ (حفظ نظام ) چه گل های بر آب داده شد ، ما دیدیم که چگونه فیل مارشال صاحب را بیاد هندوستان می انداختند و خود را وزیر دفاع قندهار خطاب میکرد ، ما شاهد ان هستیم که بخاطر معاون شدن اقتدار سیاسی مان در خاک یکسان شد ، ما بخاطر حفظ وشعار استعماری ( وحدت ملی و تمامیت ارضی ) تمام کشور و مردم را وهست و بود را را از دست دادیم .
مگر همین ما نبودیم که شعار حفظ نظام سرمیکشیدیم و برای تامین منافع شخصی و فامیلی خود خون هزار ها هزار انسانی را که برای تامین عدالت اجتماعی ریحته شده است را زیر پا کردیم و باد شمن یکبار نه ، دوبار نه صد بار معامله ننگین و بیشرمانه کردیم و هنوزهم یوغ دشمن را افتخار میپنداریم تا مبادا وحدت ملی از بین برود !
کسانیکه در نظام های متمرکز و استبدادی برای تامین منافع شخصی خود از همه چیز گذشته بود باید بدانند که یک روز جوابگوی تمام معامله گری ها . جنایات خویش اند .
دوستان عزیز ! با شعار دادن ( دا پختونستان زمنومگ ) نه پختونستان از ما شد بلکه تمام کشور تحت تسلط پاکستان قرار گرفت ایکاش بعوض دا پختونستان زمونگ دا أفغانستان زمونگ میگفتیم تا از تسلط پاکستانی ها بیغم میبودیم .
صادقانه من نمیدانم که چه مشکل خواهد بود اگر در مناطق پشتون نشین مکاتب ان به زبان پشتو باشد و در مناطق ازبک نشین مکاتب به ازبکی و در مناطق فارسی زبان مکاتب ان به زبان فارسی تدریس شود ؟ چه مشکل است اگر هر قوم افغانستان زبان و فرهنگ خود را رشد دهد و از منابع سر زمین های خود برای مردم خود استفاده کنند ؟
چه مشکل است اگر مانند سابق کشور به زون های اداری تقسیم بندی شود و استانداران ان به انتخاب مردم باشد ؟
آیا تقسیمات اداری به زون ها و یا ایالات جداگانه تجزیه است ؟ اگر این چنین باشد پس کشوری امریکا که ۵۱ کشور جداگانه باید نامگذاری و شناخته شود .
من در این شک ندارم که سر نوشت ما را همین جبهه مقاومت تعین میکند و یگانه مبنع امید است و در این هم جای شک نیست که اهداف جنگ را سیاست تعین میکند و سیاسیون ما نباید در چنین موقع خاص و سر نوشت ساز بجای اینکه در تبانی و همسویی با جبهه مقاومت و بسیج نیرو های مردمی و روشنگری فعالیت نمایند و مردم را در انکشاف این یگانه مرجع امید بسیج نمایند و با ارایه نظریات سالم و مفید و عملی خود جبهه مقاومت را سمت و سو بدهند و با حذف دانه های سرطانی از بدنه مقاومت ، مقاومت را سالم تر و قابل قبول برای مردم و جهانیان معرفی بدارند نه اینکه بالای مرغ هوا یکی بر فرق دیگر بکوبند و در اسیاب دشمن ابریزی نمایند .
چون بحث بالای سرنوشت من است من و هر فرد تاجیک دیگر حق دارند تا در مورد تعین سرنوشت شان ابراز نظر نمایند.
May be an image of text

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا