خبر و دیدگاه

نخیر جناب محترم آقای عزیزپور این پاسخ من نیست

                                   

    

   بخش اول

بعد ازینکه نوشتهء بنده درسایت موقرجاودان به نشررسید، آقای عیدمحمد عزیزپوربابرآشفتگی تمام، نوشته یی را تحت عنوان « پاسخ به آقای عبدالاحدتارشی» به نشررسانیدند که بیشتر نشان دهندهء‌برآشفتگی وتشنج زاید الوصف جناب شان بود تا پاسخ به نوشتهء بنده! من باآنکه باکمال احترام وحفظ عفت قلم  وخیلی دوستانه به پاسخ شبهات ایشان پرداخته بودم؛ اما متاسفانه باسیلی ازکلمات ناپسند ودشنام گونه مواجه شدم ؛ وآنهم ازکسی که ادعای آزادی بیان دارد وازحقوق بشرحرف می زند. حقوقی که مسلما اشخاصی ازقبیل ایشان آن را خاصهء خود می دانند وبه کسانی که مانند ایشان نمی اندیشند، چنین حقوقی را قائل نیستند؛ یعنی به نظرایشان، جناب شان وامثال جناب شان ازاسلام ستیزان حق دارند، باهرلهجه وهرگونه کلمات چه زشت وچه زیبا به مسلمانان وعقاید شان توهین کنند؛ امااگرکسی پیدا شد که به ایشان بگوید: جناب بالای چشم تان ابرواست؛ آنوقت این شخص افراطی است! ازشکم خود حرف می زند! دروغ شاخدارمی گوید! سربرمی آورد! تندرودینی است! و..و.. ؛ ولی خنده آوراین که جناب شان با وجود استعمال این گونه کلمات تند، وباوجود حملات شان برقرآن کریم- بلی حملات شان ! وادعایی  جزاین،  بازی باعقل های مردم است- ازآزادی بیان ، حرف می زنند ؛ وبه عوض آنکه منطق را با منطق ، پاسخ بدهند، عصبانی می شوند وکلمات وجملاتی را استعمال می کنند که شایستهء یک نویسندهء مومن به آزادی بیان نیست. نویسنده یی که خود درهمین نوشتهء شان  ازتحمل ومدارا ، احترام به عقاید یکدیگر وهمدیگرپذیربودن ،احترام داشتن به تمام عقاید وادیان  و..و.. حرف می زنند!؛ ولی نمی فرمایند که این احترام شان به تمام عقاید وادیان چرا دین دوملیارد انسان روی زمین را شامل نمی شود؟! آیا دشنامهایی که ایشان به دنباله روی ازعلی دشتی وملحدپاکستانی (ابن وراق) ومسعودانصاری به قرآن کریم وپیامبرگرامی اسلام ، حواله نموده اند، احترام به عقاید ودین دیگران است؟! اگراین احترام است پس بی احترامی چه را می گویند؟! آیا تکذیب آیات قرآنی ودروغ قلمدادکردن آنها بی احترامی وحمله بردین دوملیارد انسان نیست؟!.. تکذیب ها وتوهین هایی که من با ادلهء نیرومند وبا استناد بااشعارشعرای بزرگ،وحقایق ووقایع تاریخی وعقلی .ومنطقی  دروغ بودن همهء آنهارا ثابت کردم؛ ولی چون آقای عزیزپور پاسخی به آنها نداشتند، راه خودرا چپ کردند وبا پریدن ازشاخی به شاخی، موضوعات دیگری را مطرح کردند که آنهم بی اساس تروبی پایه تر ازنوشتهء قبلی شان است ؛ که ما به یاری خداوند به همهء این تهمت های فعلی شان نیز پاسخ های مستند ومستدل خواهیم داد. آقای عزیزپور درابتدای همین نوشتهء شان ضمن درسهایی که ازحق های گوناگون به ما می دهند، ارشاد می فرمایند که « انسان حق زندگی دارد….. آزادی بیان دارد، حق اندیشه وتفکردارد، … هرکتاب ونوشته یی را که لازم می داند، بخواند ودربارهء آن دیدگاهش را بیان کند.. وحق دارد ازدین وعقیدهء قبلی اش بیرون شودو..» . اما درهمهء‌این دروس طولانی شان ازحقوق وحقوق وحقوق، یکبارهم نمی فرمایند که آیا انسان این حق راهم دارد که ازعقيدهء خود ودینی که برگزیده است، دفاع کندیا خیر؟! اگر دارد ؛ پس من هم ازهمین حق خوداستفاده کرده ام ودشنام های ایشان وعلی ودشتی وابن وراق پاکستانی را پاسخ گفته ام ! واین حق مسلم انسانی من است، چه آقای عزیزپوربخواهند وچه نخواهند؛ پس  مشکل درکجاست؟! چرا ایشان باید درمقابل آنهمه ادب واحترامی که من درمقابل ایشان ازخود نشان داده ام، اینهمه عصبانی شوند وکلماتی را استعمال کنند که شایستهء یک نویسندهء مدعی احترام به حقوق بشر وآرادی بیان وحقوق انسانی دیگران  نیست؟! مشکل درینجاست که جناب عزیزپور واشخاصی امثال ایشان، آنچه را که ایشان ازحقوق بشردرین  نوشتهء شان به ما تدریس کرده اند، تنها وتنهابرای خود وهمفکران شان قایل اند، ونه به کسانی که مانند ایشان نمی اندیشند! ؛ ورنه ایشان می توانستند بدون عصبانیت بگویند: تارشی بررد نوشتهء من چیزهایی نوشته است واینک پاسخ من ؛ ولی ازآنجا که می گویند به جنگ ، کسانی روی می آورند که چیزی برای گفتن ندارند، می توانیم عکس العمل جناب محترم آقای عزیزپور را به خوبی درک کنیم. ایشان چیزی برای گفتن ندارند وازهمین سبب به این نوع طرز برخورد روآورده اند؛ ولی ما بسیارچیزها برای گفتن داریم؛ لذاازروش آقای محترم جناب عزیزپورصاحب کارنمی گیریم؛ ورنه  من هم می توانم دربرابر کسیکه علیه من فقط به جرم اینکه ازدین وعقیدهء خود دفاع کرده ام، کلماتی ازقبیل « تندرودینی» « تندروافراطی» « دروغ شاخدارمی گویی» « ازشکم خود حرف می زنی» عین همین کلمات ویا شبیه ومخالف آن را استعمال کنم ؛ ومثلا بنویسم: « تندروان بی دینی چنین وچنان می کنند»، « افراطیون الحادی ازشکم خود حرف می زنند» « ملاهای مکتب الحاد دروغهای شاخدارمی گویند» و..و.. ؛ ولی من این کلمات را دربرابرایشان استعمال نمی کنم؛ آنگونه که درنوشتهء پیشترخود نیزاستعمال نکرده بودم؛ چون مکتب من برعکس مکتب آقای عزیزپوربرای من این اجازه را نمی دهد ؛ و« ازکوزه همان برون تراود که دراوست» . البته درینجا محض برای توضیح بگویم که یک دشنام دهندهء غیردینی هم می تواند «ملا» باشد؛ زیرا کلمهء «ملا» به معنی پراست وشخصی مانند ابن وراق صددرصد یک ملای الحادی است ؛چون پراست ازدروغ وتهمت وافترا وجعلکاری و..و…!  واین نکته را نیز باید تذکربدهم که من درین نوشتارنیز مانند نوشتهء پیشین ، موضوعات را دسته بندی کرده وبرای هرموضوع، یک عنوان انتخاب می نمایم ؛ تابرای خوانندگان عزیزدرفهم مطالب ، سهولت باشد ونیز خسته نشوند.

داستان ذوالقرنین و یاجوج وماجوج- جناب محترم آقای عزیزپوردرمقدمهء نوشتهء خودبعد ازدرس حقوق انسان برای ما، به داستان ذوالقرنین ویاجوج وماجوج اشاره نموده وآن را رد می کنند،وادعا می نمایند که « امروز انسان اززمین آگاهی کامل دارد وانسان به اعماق اقیانوس ها دسترسی داردو…و.. وکسی ازآن سدی که ازآهن ساخته شده است، وازیاجوج وماجوج اثری نیافت». البته آقای عزیزپور حق دارند چیزی را بپذیرند وچیزی را نپذیرند؛ ولی ماهم حق داریم این ادعای ایشان را نپذیریم که انسان امروزی اززمین آگاهی کامل دارد وازپایین ترین نقطه تا بالا ترین نقطهء زمین اندازه گیری شده است!. چنین ادعایی اساسا صحت ندارد ؛ وهیچ کشوری وهیچ موسسه وسازمان جهانی تاهنوز اعلان نکرده است که ما همهء نقاط زمین را اندازه گیری کرده ایم ودیگر جایی در زمین باقی نمانده است که ما ندیده باشیم ویا معلوماتی دربارهء آن نداشته باشیم!  اگر چنین اعلانی صورت گرفته است لطفا آقای عزیزپورگرامی بفرمایند وبگویند چه کسی وکجا وچه وقت چنین چیزهایی را ادعاکرده است. اگر چنین چیزی وجودمی داشت، دیگرضرورتی نبود که همه روزه کشورها ودولتها ی گوناگون برای حصول منابع انرژی دربدربه جستجو دراینجا وآنجای زمین بپردازند؛ ومی توانستند مطابق نقشه هایی که دردست دارند با فکری آرام به استخراج معادن ومنابع بپردازند؛ وضرورتی برای تفحص وجستجووجودنداشت؛ وهمهء ما ازجنجالی که چندی پیش دربین ترکیه ویونان برسرتفحص گازومنابع انرژی دردریای سیاه ، درگرفت، خبرداریم که تامدتها به خبرداغ رسانه ها تبدیل شده بود. درآن منطقه، کشتی های ترکیه گازاستخراج نمی کردند،بلکه تفحص می کردند تامگرنشانی ازگازومنابع دیگر بیابند. واضافه براین طبق بررسی یک نشریهء روسی که به زبان عربی ترجمه شده است، درزمین ما مناطق بسیارزیادی وجوددارند که هنوزدست نخورده وغامض هستند ؛وبه دلیل طبیعت خشن ودورافتادگی شان هنوزدانشمندان نتوانسته اند، ثروتهای آن را کشف واستخراج نمایند. این نشریه همچنان می نویسد:« پیشرفت تکنالوژي‌ واقمارمصنوعی  انسان معاصررا قادربه کشف مناطقی درزمین نساخته است که خیلی قابل توجه وغامض است.دربرازیل وادی جفاری موقعیت دارد که ازغامض ترین مناطق  روی زمین است وباشندگان آن دارای زندگی خیلی ابتدایی ومرموزهستند وحکومت برازیل به علت ترس ازامراض ووباها ، اجازه نمی دهد کسی آنجا داخل شود . دراقیانوس آرام دربین جزایرجاپانی واسترالیایی ،گودالی وجوددارد به عمق یازده کیلومترتقریبا که کشف محتوای آن را مشکل ساخته است ودرآن اشکال دیگری اززندگی وجوددارد که تاهنوزکشف نشده اند ؛ واین اضافه بردنیای دیگری درزیرآب است که تاهنوزکشف نشده است. درشبه جزیرهء  یوگاتان واقع درکشورمکزیک غارهای صخره یی وجوددارند که دربین کوه ها واقع هستند ودرداخل زمین امتداددارند؛ این جوف های صخره یی خیلی خطرناک هستند حتی برای کسانیکه درین کارها تخصص دارند؛ لذا کسی تاهنوز قادربه نزول درآن ها نشده است. درجمهوریت ساخای روسیه مناطقی وجوددارند که به علت سرمای شدید که درماه جنوری به ۴۳ درجه تحت صفرمی رسد، هنوزکشف است؛ وقطب جنوب هم به علت سرمای شدیدش که به ۸۹درجهء زیرصفر می رسد ، دارای همین صفت است؛ وهم بدینگونه است جزیرهء گرینلند که ۸۰ درصد خاک آن پوشیده ازبرف است وتاهنوزکشف نشده است.  هم بدینسان منطقهء باتاگونیا درامریکای جنوبی دربین چیلی وارجنتین ، موقعیت دارد وبخش شمالی آن دارای جنگل های مرموزوگسترده ودارای بحیره ها ونهرهاومناطقی است که تاهنوزدرست کشف نشده اند.وجنگل های امازون که مساحت شان ۵.۵ ملیون کیلومترمربع تخمین زده می شود تاهنوزبه شکل کامل کشف نشده اند زیرا اولا مساحت آن ها خیلی گسترده است، وثانیا این جنگل ها همیشه بارانی بوده وسیلاب های زیادی درآنها سرازیرمی شود وحیوانات خطرناک زیادی درآن هازندگی می کنند امثال مارهای اناکوندا وبقه های زهرداروامثال شان . وهمچنان کشف  صحراهانیزازجمله صحرای نامیب درنامبیا دشواراست؛ زیرا اینها نیزدارای آب وهوا وطبیعت خشن هستندو..». نه تنها این نشریهء علمی روسی این ادعای دانشمندگرانقدرآقای عزیزپور را غلط ثابت می کند؛ بلکه درگیری های اخیرامریکا این پیشرفته ترین کشورجهان درعراق وافغانستان، نیز برآن مهربطلان می زند. آقای عزیزپور گرامی خوب می دانند که امروزه امریکا ازهرناحیه، پیشرفته ترین کشورجهان بوده وجدیدترین ودقیق ترین وسایل تجسس وجستجو را دراختیاردارد. امریکایی که چلنجر را به سوی کهکشان شیری می فرستد تا ازاحوال سیارات ونطام شمسی برایش معلومات مخابره کند؛ آری، این کشوربسیاربسیارپیشرفته با همهء امکانات حیرت آورتجسسی ودستگاه های طویل وعریض استخباراتی اش، نتوانست صدام حسین را تاشش ماه دستگیرکند تاآنکه یکی ازاقاربش رازندانی وشکنجه نمودند واوبرای شان محل اختفای صدام را ،گفت وآنها رفتند ودستگیرش کردند؛وآنهم دریک نخلستان ساده ونه درکدام قله ویا غارکوه ! ؛ واما بن لادن تقریبا ده سال درزیرزنخ شان ویدیو منتشر کرد وایشان را تهدیدنمود ودشنام داد ؛وایشان به عوض کشف مخفیگاه او مخفیگاه های زنان وکودکان افغانستانی را درقریه های ویران وکوخ های گلین شان کشف کردند؛ وآنهارا به خاک وخون کشیدند! عروسی هارا کشف کردند وآن تروریست هایی را که مرتکب جنایت ازدواج شده بودند به رگبارگلوله بستند! ایشان باهمهء وسایل استخباراتی وجاسوسی خیلی مدرن شان حتی روزخروج شان ازافغانستان ،خانوادهء احمدی را که یکی ازهمکاران افغانستانی شان بود ومی خواست به میدان هوایی برای خروج ازکشوربرود به راکت بستند وده تن ازافراد آن ازجمله هفت کودک را که یکی ازآنها سمیهء دوساله بود به خون وآتش کشیدند وبه خاکستر مبدل ساختند ؛ وبعد با کمال خونسردی اعلان کردند که :« ما فکرکردیم اینها انتحاری های داعش هستند؛ اما نبودند! وچون این اشتباه یک اشتباه جنایی نیست ما به بازماندگان این خانواده ، خونبها هم نمی دهیم! » . آری، چنین است وضعیت دستگاههایی که به اعماق اقیانوس ها راه یافته اند وبالا وپایین زمین را اندازه گیری کرده اند وبه کیهان می روند!. ازینها که بگذریم اگر آقای عزیزپورمحترم نمی دانند باید بدانند که داستان یاجوج وماجوج وذوالقرنین را کتابی حکایت کرده است که درموارد دیگری صدق وراستی پیشگویی های آن به اثبات رسیده وهیچکس نتوانسته است ازدیدگاه علمی وتاریخی ، اشتباهی را درآن کشف کند؛ ودشمنانش جزشبهه پراکنی های دروغین ویا دورازدائرهء فهم و دانش شان  که به زودی دروغ وواهی بودنش کشف شده است ، نتوانسته اند خللی به بنیان نیرومند راستی وصداقت این کتاب بزرگ وارد، کنند – مانند شبههء « نقد چندآیت ویک حدیث » آقای عزیزپور که به آنهم خواهیم رسید. آری، این قرآن بزرگ درزمان رسول گرامی اسلام که جنگی دربین دوابرقدرت آن زمان( فارس وروم) واقع ومنجربه شکست رومی های مسیحی توسط فارسی های آتش پرست گردید؛ ومسلمانان  ازشکست رومی های اهل کتاب که ایشان را ازدیدگاه عقیدتی برای خود نزدیک ترمی دانستند ، سخت متاثرشدند؛ آری، این کتاب بزرگ درآن زمان برای دلداری مسلمانان درسورهء روم پیش بینی کرد که بعد ازچندسال دوباره جنگی دربین این دوابرقدرت درمی گیرد که درآن رومیها برفارسی ها غالب می شوند وآنگاه این پیروزی باعث خوشی وفرحت مسلمانان می گردد. اینک ما باهم این پیشگویی که بعدازنه سال تحقق یافت دراین آیهء کریمه می خوانیم: « الٓمٓ ١  غُلِبَتِ ٱلرُّومُ ٢  فِيٓ أَدۡنَى ٱلۡأَرۡضِ وَهُم مِّنۢ بَعۡدِ غَلَبِهِمۡ سَيَغۡلِبُونَ ٣ فِي بِضۡعِ سِنِينَۗ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُۚ وَيَوۡمَئِذٖ يَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٤ بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ يَنصُرُ مَن يَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ ٥ وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا يُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٦ یعنی :« الم .مغلوب شدند رومیان درمتصل (نزدیک ترین ) زمین وایشان بعدازین مغلوب شدن عنقریب غالب خواهند شد درچندسال خدایراست امر(فرمان) پیش ازین وپس ارین وآن روزشادمان شوند مسلمانان به مددخدا مددمی بخشد هرکراخواهد واوست غالب مهربان وعده کرده است الله خلاف نمی کند الله وعدهء خودرا ولیک بیشترین مردمان نمی دانند». آری این یک پیشگویی قرآنی درمکه بود ؛ زمانی که مسلمانان سخت ضعیف بودند. آنوقت جنگی دربین امپراطوری آتش پرست فارس وامپراطوری اهل کتاب روم  درنزدیک سرحدات مکه درگرفت.ازآنجایی که مشرکان مکه خودراازنگاه عقیدتی به آتش پرستان فارسی نزدیک ترمی دانستند ؛ ولی برعکس ، مسلمانان به اهل کتاب خودرا نزدیک می دانستند ؛ هردوطرف بی صبرانه منتظر نتايج جنگ بودند؛ تاآنکه امپراطوری فارس امپراطوری روم را شکست سختی داد؛ ودرنتیجه ، مشرکان سخت شادمان ومسلمانان خیلی افسرده وغمگین شدند. خداوند متعال این آیات سورهء مبارکهء روم را نازل کرد وبه مسلمانان وعده ء قطعی داد که درظرف نه سال آینده – زیرا بضع درعربی بین شش تا نه سال را گویند- جنگ دیگری دربین این دوواقع می شود که درآن ، رومیان اهل کتاب غالب وفارسیان آتش پرست ، مغلوب می شوند. ودقیقا چنین هم شد وبعد ازنه سال ، جنگ دیگری دربین طرفین درگرفت وطبق پیشگویی قرآن ، فارسی ها سخت شکست خوردند ورومی ها برآنها غلبهء بزرگی حاصل نمودند. درجنگ نخستین رومی ها تقریبا ازپا درافتاده بودند ؛ وکسی نمی پنداشت که دوباره برسرپا بایستند تاچه رسد به اینکه دشمن فارسی خودرا شکست فاحش بدهند؛ ولی ازآنجا که این قرآن ازنزدپروردگارعالم الغیب والشهاده آمده است، لذا بدون اندک ترین تردیدی چنین وعده یی را به پیروانش داد ؛ وآن وعدهء حق تحقق یافت. ابوبکر صدیق یاراول پیامبرگرامی اسلام ، چون به صدق گفته های قرآن باورکامل داشت، بعدازنزول این آیات مبارکه، با برخی ازکفارقریش برسر صدشترشرط بست- تاآنوقت چنین شرطها حرام نبود- وبعدازگذشت نه سال وپیروزی رومیان طبق وعدهء قرآنی ، شرط رابرد؛ وباتحقق وعدهء قرآنی بسیاری ازمردم مسلمان شدند. منظورماازیادآوری این داستان واقعی این است که قرآن کریم امتحان خودرا درصداقت وراستی سپری کرده وازآن موفق بدرآمده است؛ لذا هرچیزی که قرآن بیان می کند به شمول داستان یاجوج وماجوج ، حقیقت دارد ؛ وهیچکس  ، ازدیدگاه علمی ، بطلان آن را اعلان نکرده ودلیلی برای بطلان آن ارائه نداده است وهیچکس وهیچ موسسهء علمی تاحال به شکل قاطع ، اعلان نکرده است که ما همه جاراتفحص وتجسس کردیم اما نشانی ازیاجوج وماجوج نیافتیم. روزتاروز با پیشرفت علم وتکنالوژی، اشارات علمی قرآن ، پرده ازرخ برمی دارد؛ واینک ما فقط یک مثال دیگرمی آوریم وبعد می پردازیم به موضوعات دیگر: قرآن کریم درسوره های مبارکهء یونس وسبابه تجزیهء اتم صریحا اشاره کرده است ؛ چیزی که تاقرن نزدهم دانشمندان منکرآن بودند وتنها درقرن نزده بود که دانشمندان ، اتم را تجزیه کردند وحاصل تجزیه همانا الکترون وپروتون ونیوترون بود. اینک ما ازین دوآیهء کریمه فقط یکی را آورده وشرح می دهیم:« وَمَا تَكُونُ فِي شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيۡكُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِيضُونَ فِيهِۚ وَمَا يَعۡزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡبَرَ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ ٦١ یعنی : « ونمی باشی تو درهیچ کاری ونمی خوانی هیچ آیتی را ازقرآن ونمی کنید هیچ کاری مگرهستیم برشما ( نگهبان) حاضرچون خوض می کنید درآن وپوشیده نمی شود ازپروردگارتو همسنگ اتم درزمین ونه درآسمان ونه کوچک ترونه بزرگترمگرنوشته شده است درکتاب روشن». کلمهء « ذره» درعربی معاصر اتم معنی می دهد؛ وازهمین سبب همهء اعراب ورسانه های شان درهرکشورعربی که باشند، وقتی ازبمب اتمی ، حرف بزنند آن را « القنبلة الذریة» می گویند؛ یعنی بمب اتمی یا بمبی که ازاتم ساخته شده است. حالا حرف ما برسراین است که قرآن کریم درآیتی که نوشته آمد، می گوید: « ازنظرخدا یک اتم چه درزمین وچه درآسمان پنهان نمی ماند ونه کوچکترازاتم ونه بزرگترازآن مگراینکه درکتاب آشکاری نوشته شده است». ملاحظه فرمودید که خداوند اتم را می بیند وبزرگترازاتم را که شامل آسمان ها وزمین وهمهء اجرام آسمانی می گردد؛‌وخدا کوچکترازاتم را نیز می بیند که همانا اجزای اتم ( الکترون وپروتون ونیوترون )هستند.البته این یک نمونه است وما آیات قرآنی زیادی داریم که به مسایل علمی مانند انفجاربزرگ یا( بیگ بنگ) وسعت یافتن روزافزون آسمانها ومراحل جنین دررحم مادر وعدم تشابه نشان انگشت هیچ انسانی بادیگری و..و..اشاره دارند.

بلی چنابعالی شما به قرآن ومقدسات مسلمانان حمله کرده ایدـ آقای عزیزپورمدعی می شوند که من یعنی تارشی می خواهم احساسات مسلمانان را علیه ایشان تحریک نمایم وآنوقت « ملاها» و«دین فروشان»‌ هر« یاوه» و«ژاژخایی» را می توانند به خورد مردم بدهند. نخست به عرض جناب شان برسانم که ایشان خودشان احساسات مردم را علیه خود تحریک می کنند ؛ توصیهء دوستانهء من این است که ایشان یکباردیگرنوشتهء قبلی خودرا بخوانند که چگونه بااتکا به نوشته های سخیف  ملاابن وراق پاکستانی وملاعلی دشتی  وملامسعودانصاری ، رکیک ترین کلمات را علیه پیامبراسلام به کارمی برند:« … چنین مردی که به روش مسیح سراپا شفقت است یکباره مبدل به جنگجویی می شود سرسخت وبی گذشت که می خواهد دیانت خودرا به زورشمشیررواج دهد. درراه تحقق دولتش ازوسیله یی رویگردان نیست. .. به شکل اغراق آمیزی به زن روی می آرد. پیغمبردرمدینه تغییر کرده است، دیگر او آن مردفرهیختهء مکه نبود و…»  آری، جناب! شما یکباردیگراین جملات تان وشبیهء آن را درنوشته ء قبلیی تان بخوانید وبعد به عنوان یک انسان منصف وآنهم یک حقوقدان ، قضاوت کنید که به مقدسات مسلمانان توهین وحمله کرده ایدیانه؟! اینکه شما ودشتی ، پیغمبررا متهم می سازید که برای تشکیل دولتش ازهیچ وسیله یی رویگردان نبود، آیا دشنام نیست؟! درحالیکه من با دلایل قطعی ، دروغ بودن این ادعارا ثابت کردم. اینکه می گوئید : پیمبردرمدینه آن شخص فرهیخته یی نبود که درمکه بود؛ آیا دشنام وحمله نیست؟!  شما آیا نمی دانید که «فرهیخته» به معنی «مودب» و « بادانش » و« تربیه یافته » است؛ وفرهیخته نبودن ، مودب نبودن ویا بی ادب بودن وجاهل بودن ، معنی می دهد؟! اینها وامثال شان ، مواردزیادی هستند که شما عمدا به پیامبراسلام وقرآن مسلمانان ، حمله کرده اید؛ ولی آنگونه که قصهء شما وامثال تان ازاسلام ستیزان، شبیه قصهء همان سه عسکرانگلیسی است که درنوشتهء قبلی خود نوشته بودم؛ شما وامثال تان با کمال قساوت وبا استفاده ازانواع کلمات زشت وناروا وبااستفاده ازدروغهای وقیحانهء اشخاص بی أزرمی امثال ابن وراق بی سواد وعلی دشتی دروغگو برپیامبروقرآن وخدامی تازید؛ واگرمسلمانی اعتراض کرد علاوه برتلاش درجهت خاموش کردنش با حملات برخود شخص وی، خودرا کاملا مورچه های بی آزارقلمدادمی کنید؛ ومی گوئيد:« تصورش را نمی توانی بکنی که این شخص چقدروحشی بود که درهنگام ذبح کردنش دست وپا می زد!». 

این  که جناب شما برای خود شخصیت بسیاربالایی قایل می شوید؛وفکرمی کنید که من شمارا ازصحنه خارج می سازم، حق تان است؛ ولی من به شما می گویم : من این حرف شمارا جدی نمی گیرم ؛ چون نوشته های جناب تان ازآن وزنی برخوردارنیستند که خودمی پندارید! ؛ بگونه یی که حضورتان درصحنه ء حمله برضد دین ومقدسات دوملیاردمسلمان ، چیزهای تازه یی را از- باصطلاح- عیوب ونقائص پیغمبروقرآنش ، کشف ومردم مومن افغانستان را ازدین زندگیسازش رویگردان سازد! چنین تلاشهای مذبوحانه را ازصدراسلام تا حالا دشمنان بزرگی که قامت شان خیلی ازقامت شما وابن وراق وعلی دشتی ومسعودانصاری وسها وغیره بالاتربود، انجام دادند ؛ ولی جزذلت وخواری وشرمندگی وسرافنگندگی ، بهره یی ازتلاش های خود نبردند.

اینکه  به درد ورنج چهل سالهء مردم افغانستان، دل می سوزانید ، قابل قدراست وبیانگر جنبهء انسانی شخصیت تان؛ ونیز اینکه فلان گروه به نام مقاومت وبهمان جماعت به نام طالب و..و.. ازنام دین سوء استفاده می کند، بازهم نکوهش این عمل شان ، کارخوبی است؛ ولی چرا ازخود نمی پرسید که اگرگروهی یا شخصی ازنام دین سوء استفاده کرد، چرا باید دین را ملامت کنم؟! اگرچنین منطقی درست باشد، باید دیموکراسی وآنهم اصیل ترین دیموکراسی را به خاطر حملهء طرفداران ترامپ برکانگرس ، محکوم نمائیم؛ چون ایشان این حمله را به نام دیموکراسی انجام دادند؟! .. آیا دیموکراسی درینجا ملامت است؛ چون پیروانش چنین جنایتی را مرتکب شدند؟! حتما پاسخ تان منفی است؛ پس دین هم به خاطر اعمال فلان وبهمان گروه، ملامت نیست؛ اگرانصاف دارید! 

درداستان غم انگیزچهل سالهء کشور، شما طبق سلیقهء خود ، جنایتکاران را به شکل سلیقوی انتخاب می کنید. من ازشما می پرسم : آیا درهمین چهل وسه سال خونین ، تنها همین چند گروهی که نام بردید مسئول آنهمه بربادی وخونریزی وکشتاروویرانی وآوارگی هستند؟! چرا ازخلق وپرچم که کودتای خونین وننگین شان دروازهء جهنم را به روی مردم بیچاره ومظلوم افغانستان بازکرد، نامی نمی برید واشاره یی نمی کنید؟! مگر دین به آنها گفته بود که آن کودتای شوم را به راه بیندازند ویا کمونزم والحاد وبیدینی؟! چرا فقط برای یکبارهم که شده کمونزم را نقد نمی کنید؟! آيا روسها با هجوم وحشیانهء خود دریاهای خون را درافغانستان جاری نکردند؟! چرا حرفی ازآن تجاوزوحشیانه وآن جنایت های هولناک برزبان نمی آرید؟! آیا امریکایی هایی که خودشان بن لادن را مسلح ساخته بودند، بیست سال تمام افغانستان را با نیروهای ناتو اشغال وبه اعتراف سازمان ملل متحد، به اندازهء طالبان وحتی بیشترازآنها مردم ملکی را قتل عام کردند، درین بیست سال برسرکوخ ها وخانه های گلی مردم ، گل پاش می دادند؟! وزمانی هم که بیرون رفتند جمعی دزد وخائن را برسرنوشت ملت حاکم ساختند که با سه صدهزارعسکرووسائل قتل وکشتارفراوان وخیلی پیشرفته حتی سه روزهم مقاومت نکردند! چرا سخنی ازین ها به میان نمی آريد ؟! وهی چسپیده اید به دین ومقدسات مردم افغانستان؛ توگویی  مسئول همهء مشکلات بارآمده ازکودتای ننگین هفت ثوروتجاوزروسها وحملهء  امریکایی ها ، قرآن ودین وپیغمبراسلام است!! زهی منطق!!  اگرغنی مقاومت می کرد حتما شما وامثال تان زبان به مدح امریکایی ها ونطام مدرنی که درکشورما قایم ساخته اند، می کشودید؛ اما حالا که ذلیلانه او وعطا ودوستم ودزدان جهادی وسارقان خلقی وپرچمی همکاسه ء شان ، با عجله پول های دزدی وخشت های طلا وبوجی های دالررا گرفتند وگریختند،آیا دین وقرآن ، ملامت هستند؟! این چه منطق وانصاف است؟!

می گویند اززمانی که قابیل هابیل را کشت، تاروزقیامت هرقتل ناحقی که صورت می گیرد، برخی ازگناه آن به دوش قابیل است؛ چون وی آغازگراین روش طالمانه بود؛ هم بدینسان بعد ازکودتای شوم هفت ثور هرجرم وجنایتی که صورت گرفته است ومی گیرد، مسئول اصلی آن جنایتکاران خلق وپرچم هستند؛ چه اگرآن کودتای خونبارنبود مجاهدی نبود ، تجاوزارتش سرخ نبود،تنظیم های جهادی نبود، طالب نبود، ابن لادن نبود، القاعده نبود، امریکا نبود و…و…؛ اما شما ازآن کودتای ننگین که اساس وابتدای همه تباهی ها وبربادی ها بود، سخنی برزبان نمی آورید!! لابد چون آن کودتارا نیز قرآن به راه انداخته بود؛ و شما اصل منبع کودتا یعنی قرآن را محکوم می کنید!!!

اینکه دربخش دیگری می فرمائید: مجاهدین درکابل چنین وچنان کردند ودرپاکستان چنین وچنان کردند؛این هارا برای کسی بگوئید که ازمجاهدین دفاع نماید ویا ازجنایت هایی که درکابل صورت گرفت، انتقاد نکرده باشد! – که درهمان نیزدست خون آلود پرچمی ها وخلقی هایی که درصفوف حزب وجمعیت ووحدت و… خزیده بودند، دخیل بود- ؛ من با تعدادی ازهمفکران ، مجله یی داشتیم  که  توسط آن ازهمهء آن جنایت ها وعاملانش به شدت انتقاد می کردیم ؛ لذا به گروه باغی ها معروف شده بودیم. من به صراحت وباصدای بلند می گویم هرکسی که خونی درافغانستان ریخت وجنایتی علیه مردم بیچارهء ما مرتکب شد، نفرین ولعنت خدابروی باد؛ اما شایستهء اصلی لعنت ونفرین بازهم کسانی هستند که کودتای هفت ثوررا زائیدند وتجاوزارتش سرخ را زائیدند ومجاهد را زائیدند وطالب را زائیدند والقاعده را زائیدند وامریکارا زائيدند وهزاران مصیبت وویرانی وفقروفلاکت ودربدری را؛ واین مادرهمهء اشرارفقط  وفقط یک نام دارد : حزب دیموکراتیک(؟!) خلق افغانستان !!

این نکته راهم ناگفته نگذارم که مجاهدین اصلی ، مردم دلیروقهرمان افغانستان بود که دست های پرپینهء شان قابل بوسیدن است؛ ونه جنایتکارانی که دربدبختی وفلاکت مردم مانند یاران خلقی وپرچمی شان، سهم گرفتند!

این چه ربطی به موضوع دارد؟! آقای عزیزپورعزیزدرجریان نوشتهء خود ناگهان به موضوع فرخنده تماس می گیرند که ربطی به موضوع مورد بحث شان ندارد؛ جزاینکه به همین بهانه تعویض نویسی را هم به پای دین ختم کنندو- به اصطلاح- همه را بایک چوب بزنند! دررابطه بااین موضوع بی ربط باید گفت که اولا کشتن وحشیانهء فرخنده را علمای بزرگ کشورامثال مولوی نیازی شهید ومولوی عبیدالله متوکل شهید، محکوم کردند. ثانیا تعویذ نویسی دراسلام حرام است واساسی ندارد.

و.. منهم خرافه زدایی می کنم- عزیزپورصاحب محترم یکبارکاملا منکرآن می شوند که دشنام داده باشند ؛ درحالیکه ما با سند ثابت ساختیم که ایشان به مقدسات مسلمانان دشنام داده اند؛ اما باردیگر اقرارمی کنند که چنین دشنام ، ناسزاهای کینه توزانه«‌سخت نادراست»!. ایشان می فرمایند« دردنیا ملیونها انسان بی دین وجوددارد». بلی ماهم می پذیریم که ملیونها انسان بی دین درجهان وجوددارد؛ ولی ازین ملیونها انسان تنها تعدادانگشت شماری امثال آقای محترم جناب عزیزپورصاحب ویا ابن وراق وعلی دشتی ویا هم سهاو..و..چنین فکرمی کنند که اگرمی خواهی بی دین باشی ، با دروغ  گفتن های بی پایان وبافتن افتراهای بی اساس وواهی، قرآن وپیغمبرمسلمانان را دشنام بده ورنه بی دین نیستی!! جناب عزیزپورصاحب مکررا ادعا می نمایند که ایشان خرافه زدایی می کنند چه تارشی بخواهد چه نخواهد. درپاسخ شان باید بگویم چرانی؟! شما با کمال میل خرافه زدایی کنید ؛ ولی به من هم اجازه بدهید که خرافه زدایی کنم؛ چون چیزهایی که شما علیه قرآن وپیغمبرما مطرح می سازید همه وهمه خرافه هستند واساسی ازصحت ندارند؛ پس من هم خرافه زدایی می کنم چه دانشمند معزز آقای عزیزپوربخواهند وچه نخواهند. این نتیجهء خرافه زدایی بنده بود که ایشان بسیاری ازخرافه های راکه درنوشتهء پیشین شان ، مطرح کرده بودند، دیگرمطرح نکردند؛ چون همه خرافه وباطل وواهی بود. ایشان را درضمن عملیهء خرافه زدایی که به تاسی ازابن وراق تقسیمات خنده آوراسلام های (۱.۲.۳) را مطرح نموده بودند، با پهلوانان پیلتن ورستم دستانهای شعروادب فارسی امثال مولانای بزرگ وحافظ بزرگ وسعدی بزرگ وبیدل بزرگ واستادان نابغهء دیگرروبروساختم که چون تاب مقابله باآن هارا نداشتند ، عقب نشینی اختیارکردند. خرافه، سخن باطل وبیهوده ودروغ وواهی را می گویند که با تاریخ وعقل سلیم ومنطق رسا وعلم ودانش سروکاری ندارد ودرتضاد است؛ ومن با آوردن آیات صلح وازجمله آیهء کریمهء « ۞وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلۡمِ فَٱجۡنَحۡ لَهَا وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٦١ که درمدینهء منوره نازل شده است ؛ وآشکارا به پیغمبردستورمی دهد که اگرکفارخواهان صلح باشند، باایشان صلح کند؛ این ادعای جناب عزیزپورگرانقدربا تاسی ازابن وراق راکه می گفتند: « پیغمبردرمدینه به مردی کاملا جنگجو مبدل شد ؛ وآیات پرعاطفه وصلح وآشتی همه درمکه نازل شده اند ونه درمدینه؛ ابطال کردم وخرافه بودن آن را ثابت نمودم؛ وایشان تاحال نتوانسته اند دلیلی بررداین خرافه زدایی من بیاورند؛ و- مثلا-  بگویند : نخیر! این آیت چنین وچنان معنی دارد؛ درست آنگونه که درمورد آیات دیگرچنین دستکاری هایی می کنند! من خرافه زدایی دیگری نیزکردم وآن اینکه جناب عزیزپورمحترم  ادعا می کردند – البته آنهم به پیروی ازابن وراق – که گویا پیامبردرهرحال متجاوز وجنگ طلب بود؛ ومن با ذکر تقریبا همهء غزوات پیغمبروسالهای وقوع وسبب وقوع شان ، ثابت کردم که ادعای آقای عزیزپور وابن وراق ، خرافه ء بی اساس وبی دلیلی بیش نیست ؛ وایشان درپاسخ من تنها وتنها نام غزوات وسریه هارا نوشته وسرزورانه ادعا کردند که« درهمهء آن غزوات وسریه ها پیغمبرمتجاوزبود ونه کفارقریش» ! درحالیکه من باادله ثابت کردم که این کفارقریش بودند که آماده گی حمله به مدینه را می گرفتند وزمانی که پیغمبرخبرمی شد برای جلوکیری ازتهاجم ایشان به جنگ شان می شتافت؛ ودرغزوات بزرگی مانند بدرواحد وخیبرتاریخ می گوید وهمه می دانند که همهء آنها دراطراف مدینه صورت گرفت ونه داخل ویا اطراف مکه؛ واین بدین معنی است که این مشرکان بودند که بعد ازاخراج مسلمانان ازدیارشان مکه آنهارا درمدینه هم آرام نمی گذاشتند، وحمله آورمی شدند؛ اما مرغ جناب عزیزپورصاحب یک لنگ دارد ؛ وبا کمال جرئت وجسارت کامل این حقایق را منکر می شوند وبه عوض متجاوزان قریش، پیغمبر ومسلمانان را که ازمحیط هجرت شان بعد ازاخراج ازخانه های شان دفاع می کردند، متجاوز می نامند! این را می گویند خرافه زدایی!!!  نمی دانم آقای عزیزپور که دکتورای حقوق دارند، به اساس کدام دستاویزحقوقی ، سران قلدرقریش را که مسلمانان را محض به خاطر همین آزادی عقیده که آقای عزیزپور برای آن دادسخن می دهند، ازخانه های شان اخراج کردند واموال شان را چپاول نمودند وخودشان را تاسرحدمرگ شکنجه وتعذیب کردند وهزاران نوع ظلم وستم را به حق شان رواداشتند، آری، جناب شان به اساس کدام دستاویزحقوقی ، کسانی  را مظلوم می دانند که برای دیگران اجازه ء گفتن« لااله الاالله محمدرسول الله » یعنی استفاده ازحق آزادی عقیده را نمی دادند وبه جزای اینکه بت های ایشان را ترک کرده بودند، آنهارا برسرریگزارهای سوزان مکه ، تعذیب می کردندـ؛چنانچه امیه ابن خلف سردارخونخوارقریش ، غلام حبشی خودبلال ابن رباح را برای همین ترک بت پرستی ، تعذیب می کرد؛ وابوجهل، خانوادهء مظلوم یاسررا شکنجه می کرد تا سمیه ویاسر را لگدمال کرد وکشت . اینهمه لاف زدن ازآزادی عقیده وبعد ازخونخوارانی دفاع کردن که آزادی عقیدهء خداپرستان را ازایشان می گرفتند وبرای شان اجازه طاعت وعبادت شان را نمی دادند، آیا خیلی مضحک نیست؟! آقای عزیزپور محترم به اساس کدام دستاویزقانونی ، حق کسانی را سلب می کنند که قریش، اموال شان را به زورازایشان گرفته وخانه ها واموال شان را تصاحب کرده بودند؟! آیا چنین اشخاص حق ندارند اموال خودرا ازغاصبان وظالمان پس بگیرند؟! این کدام منطق دروغین دفاع ازحق آزادی عقیده وآزادی بیان و.. و.. است؟! این چه خرافه زدایی است که ایشان ازخرافاتی ترین اشخاص خونخواروجنایتکاردفاع می کنند؛ جنایتکارانی که دختران را زنده به گورمی کردند ؛ وبه حدی خرافاتی بودند که ازخرما بت می ساختند وبعدوقتی گرسنه می شدند، آن را می خوردند! استاد مسلم شعرمعاصراستادخلیلی مرحوم می گوید: اکنون که زمان علم وفرهنگ بود—- قانون جهان به دیگرآهنگ بود— گرسجدهء تو به پیش این سنگ بود— این عیب بود عاربود ننگ بود. آری، این است خرافه زدایی جناب عزیزپوردارندهء دکتورای حقوق  بین المللی که ایشان ازخرافاتی ترین ، وحشی ترین ، ظالم ترین ،درنده ترین ، جنایتکارترین ، خونخوارترین قلدرانی دفاع می کنند، که به مسلمانان اجازهء ادای شعائردینی شان را نمی دادند؛ ومی گفتند یا به بت پرستی بازگردید ویا ماشمارا می کشیم ویا ازاین ملک بروید! آقا ی عزیزپورخودشان را درجایگاه آن مسلمانان مظلوم قراردهندوبفرمایند که اگر کسی قصد تجاوزبه مال ودارایی ایشان داشته ونیت ازبین بردن شان رابنماید، چه عکس العملی دربرابرش نشان می دهند؟! آیا می گویند توبه حقی من متجاوزم بیا مال مرا بگیروخانواده ام را ازخانه بیرون کن واگرمن دفاع کردم، متجاوزم؟!! آقای عزیزپورگرامی اگر انصاف دارند، بفرمایند بگویند که آيا کفارقریش درمکه ، مسلمانان وپیامبررا تعذیب نمی کردند، آيا تعدادی ازایشان را نکشتند، آيا همهء دارایی واملاک ایشان را غصب نکردند؛ وسرانجام آیا قصد کشتن پیغمبررا نکردند؟! به نظر این داکترصاحب حقوق، پیغمبرویارانش دربرابرآن تجاوزگران وحشی چه باید می کردند؟! لطفا آقای عزیزپوروجدان خودرا قاضی بسازند وپاسخ بدهند! 

آقای عزیزپور ادعا می کنند که ایشان اشیارا به نامش می نامند واین حق ایشان است ؛ یعنی کتاب کهنه گفتن ، کتاب مملو ازآیات قتل وکشتارگفتن ، پیغمبرقاتل ونافرهیخته وزن پرست گفتن ، وتوهین های دیگری ازین دست را حق مسلم خود وسها ومسعودانصاری وغیره می دانند؛ اما برای دیگران اجازه نمی دهند، اشیارا به نامش بنامند ودروغهای ایشان ورفقای ایرانی شان وتهمت ها وافتراآت شان را به پاک ترین انسان تاریخ، وبه علمی ترین وراست ترین ودست نخورده ترین کتاب آسمانی؛ دروغ بنامند ؛ درحالیکه من درنوشتهءقبلی خود دروغ وتهمت بودن آن سخنان ایشان را ثابت کردم که ایشان نتوانستند به آنها پاسخ بدهند وپریدند به شاخه های دیگر! من درهمینجا برای ایشان چلنج می دهم که می گفتند درمدینه پیمبربه یک شحص جنگجومبدل شد، پاسخ بدهند که آیهء مدنی « فان جنحوالسلم فاجنح لها » چه معنی دارد؟! آیا این آیت بدین معنی نیست که ادعای جنگی بودن آيات مدنی ، دروغ است وتهمت وبهتان است؟!!  وقتی ثابت شد که فرموده های جناب عزیزپورواتهامات شان علیه اسلام وقرآن وپیمبر حقیقت ندارند، وتهمت محض هستند، منهم حق دارم اشیارا به نامش بنامم بدون ماله کشی وبگویم که جناب این اتهامات دروغ هستند وصحت ندارند؛ واگرصحت می داشتند من با صراحت کامل نوشتم که آیات مدنی گفته ها واتهامات شما وابن وراق را علیه پیامبرمطهراسلام تکذیب می کنند وآیت های مدنی وازجمله آیت بالا را مثال آوردم ؛ولی متاسفانه شما نتوانستید وهرگزنمی توانید آن دلایل نیرومند مرا رد کنید؛ منتها کاری که شما می کنید اینست که به سرزوری رومی آورید وبا قاطعیت می فرمائید : همین چیزی که من می گویم درست است ولاغیر!؛ چنانچه درمورد معنی « ایهاالناس» ازهمین روش کارگرفتید که من بعدا درموردآن ، صحبت خواهم کرد. اینکه با کلمات توهین آمیزقرآن کریم این کتاب انسان ساز را کهنه می نامید، نخست باید بگویم : من اعترافات دونویسندهء بزرگ غربی را که شما وابن وراق وانصاری وامثال تان حیثیت شاگردشاگردآنهاراهم ندارید، آوردم که معترف بودند اروپا درپیشرفت های چشمگیرخود مدیون معارف قرآنی وعلوم مسلمانان است؛ اما شما – به اصطلاح- تیرخود را آوردید ونتوانستید سخنان آن دانشمندان غربی را به شکل علمی ردکنید! ثانیا اگر شما به کتاب مقدس من اهانت روا می دارید، منهم حق دارم ـ وبااستفاده ازهمان حقوق انسانی که درنوشتهء تان درس آن را به ما می دهید- به باورهای فکری شماتاخت وتازکنم وبگویم: مفکورهء الحاد وبیخدایی که شما وفاشست های ایرانی نامش را خردگرایی می نامید، کهنه ترین ورنگ ورو رفته ترین وارتجاعی ترین افکاری است که درعصر دانش وتکنالوژی ،درنزد اهل خرد وعقل ، خریداری ندارد؛ وازهمینجاست که کمونیسم وبی خدایی وداروینسم که یک زمانی تحت تاثیرتبلیغات وپروپاگندای ماشین های تبلیغاتی اتحادشوروی وچین کمونست ودنباله روان شان به ایدیولوژی مورد قبول چه دردنیای اسلام وچه درغرب، مبدل شده بودند، دیگرآهسته آهسسته به توسط ملت های آگاه وبیدار به زباله دان تاریخ افگنده می شوند؛ وروزتاروز تعداد بیشماری ازمردم مخصوصا باشندگان غرب زمین، بعد ازمطالعه وتدقیق ،به اسلام روی می آرند وما امروزه درکشورهای غربی علاوه برمسلمانان مهاجرهزاران تن ازمسلمانان محلی داریم، که پدرومادرشان مسلمان نبوده اند، اما ایشان بعد ازمطالعه وتدقیق، مسلمان شده اند. من به این گفتهء شما شک دارم که برای توجیه حملات تان برقرآن واسلام ، ادعامی کنید که:« برای من انسان وانسانیت بالاترازاسلام واسلامیت است»؛ البته این درست است که برای تان اسلام، ارزشی ندارد واین حق تان است؛ اما متاسفانه باید بگویم که بخش دیگر ادعای تان عاری ازحقیقت است ؛ ودلیل آن هم ازخلال نوشته های خودتان آشکارمی گردد؛ چه اگر انسان وانسانیت نزدتان اهمیت می داشت، باید همهء انسان ها برای تان اهمیت می داشتند، نه قلدران وسران خونخوارومتجاوزقریش ، نه ابولهب ها وابوجهل ها وامیه ابن خلف ها که دختران را زنده به گورمی کردند، به اندکی بهانه یی قتل ناحق می کردند، به خاطرحق آبهء یک شترچهل سال باهم می جنگیدند، دزدی می کردند، اموال ضعفاوایتام را می خوردند،سود می خوردند، بردگان را به خاطر انتخاب عقیده ودین شان ، وحشیانه تعذیب می کردند و..و.. !! آیا منکرمی شوید که حضرت محمد صلی الله علیه وسلم علیه همین مردم قیام کرد؟! آیا منکرمی شوید که حضرت محمد ایشان را ازهمین اعمال ناروا منع می کرد؟! آیا منکرآن می شوید که حضرت محمد ویارانش به خاطرهمین موقفگیری های شان، مورد شکنجه وتعذیب وآزارقرارمی گرفتند وکشته می شدند؟! آیا منکرآن می شوید که آن قلدران وحشی وخونخوار همهء دارونداروهست وبود مسلمانان را غصب وایشان را ازملک وخانه های شان اخراج کردند؟! اگرمی گوئید این حقایق تاریخی دروغ هستند لطفا سند تان را ارائه کنید؛ واگرراست هستند – که یقینا راست هستند- چرا حرفی ازمطلومیت آن انسانها وظلم ها وستمگری های سران قریش، حرفی برزبان نمی آورید؟! آیا نه چنان است که نوددرصد کشمکش ها ودرگیری های مسلمانان باهمان قلدران متجاوز ووحشی وخونخوارصورت می گرفت؟! من ازشما می پرسم آيا وقایع خونباری که پیش ازهجرت علیه پیمبروپیروانش درمکه رخ داد، دروغ هستند ویا حقیقت دارند؟! اگر واقعا انسان نزدتان ارزش دارد، باید چشمان تان را ازدیدن وزبان تان را ازگفتن حقایق نبنددید! اگرحقیقت دارند، چرا آن انسانهای مظلوم مانند سمیهءمظلوم ویاسرمظلوم که ابوجهل آنهارا کشت، وبلال ابن رباح بردهء مظلوم که دردشت های تفتان مکه توسط اربابش امیه ، تعذیب می شد- واین مشت نمونهء خرواراست – واینها همهء به خاطرآن تعذیب وکشته می شدند که می خواستند ازحق آزادی ،انتخاب دین وعقیده که شما موکدا آن را به رخ ما می کشید،بهره مندشوند؛ آری چرا این انسانهای مظلوم وبیچاره کوچکترین حقی  ومحلی ازاعراب دراین ادعای شما ندارند که گویا انسان وانسانیت درنزدشما معتبرهستند ونه چیزدیگری؟! چرا ازهمهء آن جرایم هول انگیزی  که علیه انسانهای مظلوم روهنگیایی وایغوری وامثال شان درچین ومیانمار وبقیهءمناطق جهان صورت می گیرد وهمه آن رامی بینند ومی شنوند؛ ومن مفصلا دربارهء آنها نوشتم، چینی برپیشانی تان نمی نشیند، واظهارهمدردی وتاسفی نکردید؟! زیرا این شعار« انسان وانسانیت » فقط وفقط یک شعاربراق ومیان تهی است که توسط اشخاصی مانند شما استعمال می شود؛ وآنهم محض برای سرپوش گذاشتن برحملات مغرضانه وکینه توزانه علیه مقدسات دوملیاردمسلمان؛ آری ، فقط وفقط علیه مقدسات مسلمانان ورنه شما وامثال تان جرئت نمی کنید -مثلا- علیه گاو که درنزد هندوها مقدس است ، حرفی بنویسید! ؛  وچون مسلمانان دردنیا به خاطر حاکم بودن دکتاتورهای دست نشاندهء خون آشام برسرنوشت های شان، خیلی ناتوان وضعیف هستند؛ لذا همه ء مغرضین ،اسلحه ها ودست ها وزبانها وقلمهای شان را علیه ایشان به کارمی بندند. می فرمائید: « برانگیختن احساسات مذهبی مردم عملی است ناجوانمردانه ..» ؛ اما نمی فرمائید توهین به مقدسات مردم ومجروح ساختن احساسات مذهبی ودینی شان چه؟! آیا کارخوب است؟!  دنیا دنیای اعتبارات است؛ مثلا مادروپدردرنزد خیلی ازملل جهان محترم ومقدس هستند ؛ واین یک اعتبارویک قرارداد اجتماعی است. شما اگرجرئت دارید به همان نزدیکی های تان به مادروپدرکسی ، کلمات نامناسبی را استعمال کنید ، بعد ببینید که چقدراحساساتش جریحه دارمی شود وچقدرازشما می رنجد ؛ وآنوقت خودشما احساس می کنید که به آن شخص ، ضربهء روحی زده اید؛ وهم بدینگونه است دین ومذهب ومقدسات که شما توهین به آن را حق خودمی دانید؛اما نمی دانید که اگرشما عقیده ندارید؛ ولی کم ازکم یک ملت سی ملیونی درکشوری به نام افغانستان به آن ، عفیده دارد! وشما بااین حملات وتوهین های تان به مقدسات شان قلب آنهارا جریحه دارمی سازید؛ولی چون این ملت مسلمان است، لذا اهمیتی به اونمی دهید؛ واگر بودایی یا هندو یاسیک وغیره می بود، آنوقت هرگز چنین جرئتی نمی نمودید!! درینجا لازم می بینم ازشما که به کرات ومرات ازاهمیت انسان وانسانیت برای ماسبق دادید، بپرسم که آيا: به حیث یک نویسندهء باوجدان وبااحساس ، ابوجهل وابولهب وامثالش را مسکین وبیچاره وقابل ترحم می دانید که ازطرف سمیه بروی ظلم شد؛ زیرا دروقتی که ابوجهل ، او وشوهرش را به درخت بسته وتعذیب می کرد، این دوزن وشوهر،ادب وانسانیت را مراعات نمی کردند، ودربرابرآنهمه تعذیب های طاقت فرسا گریه می کردند وآه وناله سرمی دادند؟! آیا بلال آن بردهء حبشی را  که اززبان مبارک پیامبرگرامی اسلام پیغام حریت وآزادی را شنیده بود، ملامت می دانید که چرا ازادب وانسانیت کارنگرفت ودربرابرتعذیب های وحشیانهء اربابش امیه ابن خلف، خاموشی اختیارنکرد واحد احد گفت؟! آیا این منطق شما منطق همان سه عسکراستعمارگرنیست که آن افریقایی مظلوم را دست وپا بسته ذبح می کردند، وجنبیدن حالت مرگش را وحشی گری قلمدادمی کردند؟!! شما هرچه که باکلمات بازی کنید نمی توانید ازین حقیقت تاریخی منکرشوید که مبارزه وپیکاراصلی دربین مسلمانان مظلوم به رهبری پیغمبر وسران وحشی وخونخواروشکنجه گرقریش بود تا که مکه بدون خونریزی فتح شد؛ واکثریت آیات قتال هم درمورد همان متجاوزان غارتگر وخونخوار، نازل شده است؛ اما اینک برای من قابل درک نیست که چگونه شخصی دم ازانسان وانسانیت وحقوقش می زند، وبعد ازخونخواران وقلدران وبهره کشان وزنده بگورکنندگان دختران ، دفاع ومدافعین حقوق بشری را محکوم می کند؟!

باید ازاختصارکارگرفت – البته تهمت ها وتوهین ها ودشنامهای بیشماری که جناب داکترصاحب عزیزپورمطرح می کنند، بسیارزیادهستند ؛ وپیشبرد خوبتربحث وقابل فهم ساختن آن ایجاب می کند که سخنان ایشان عینا نقل وپاسخ داده شوند؛ ولی ازانجایی که بدین شکل ، بحث خیلی طولانی می شود؛ لذا من ازین پس جزدرموارد خیلی ضروری ، تنها به رد حرفهای ایشان اکتفا می کنم ونه به نقل گفته های شان. 

ازما برادری می خواهند اما خودشان.. – دانشمند گرامی عزیزپورصاحب ازینکه من به ابن وراق « ملحدپاکستانی هندی الاصل » گفته ام، سخت برآشفته شده ؛ ومرا متهم به تعصب وبغض وکینه داشتن می نمایند؛ واین را مخالف تلاش بنده برای اثبات برادری مسلمان ومشرک ومرتدو.. می دانند! نخست باید بگویم که موضوع بحث ما همانگونهء که خودآقای عزیزپوربارباربه آن اشاره کرده اند، معاملهء برادرانه با نامسلمانان درطول تاریخ اسلام است؛ که من این را با ادلهء تاریخی ثابت کردم، بدون اینکه آقای عزیزپورقادربه رد آن شوند؛ ومن ثابت کردم که قرآن کریم کلمه ء( اخ) یعنی برادردربین پیامبران که همه مسلمان بودند واتباع نامسلمان شان، را بارباراستعمال کرده است؛ومن مثالهای فروانی ازآیات قرآنی آوردم که متاسفانه جناب عزیزپورصاحب آن را نفهمیدند ومن باردیگردرمحلش آن مثالهارا تشریح خواهم کرد؛ اما جناب شان خلط مبحث می کنند؛ ودرحالیکه هیچ مشرکی ویا ملحدی، چه درگذشته وچه حال ، مسلمانی را برادرخود نمی داند، ایشان ازمسلمانان می خواهند هرطوری که شده نامسلمانان را برادرخود بدانند واین را قرآن شان تصریح کند! من بامطرح کردن این سوال که آیا غیرمسلمانان ، مسلمانان را برادرخود چه که آیا حتا انسان قلمدادمی کنند، مثالهای فراوان وزنده یی ازتاریخ وازوقایع دنیای معاصرآوردم وثابت کردم که چه معاملات غیرانسانی وشیطانی ووحشیانه علیه مسلمانان درمیانمار، چین ، هند وسایرمناطق دنیا همه روزه انجام می گیرد؛ اما جناب عزیزپور داکترحقوق بین الملل -به اصطلاح- خودرا به کوچهء حسن چپ زدند، ولااقل اظهارتاسفی ازوضع آن انسانهای مظلوم نکردند؛ چون آنها مسلمان اند؛ واین را می گویند« اهمیت داشتن انسان وانسانیت درنزد ایشان»!!  اما اینک وقتی چیزدیگری برای گفتن ندارند به بهانه جویی رومی آورند وبه حال آقای ابن وراق اشک می ریزند؛ ومرا به خاطراینکه باتعصب(؟!) وبغض(؟!) وکینه(؟!)‌اورا ملحدپاکستانی هندی الاصل گفته ام؛ مورد سرزنش قرارمی دهند! من به جناب شان می گویم: ای آقای محترم! آیا خود تان نمی گویید اشیارا با نامهای شان یاد می کنید؟! پس منهم چنین کردم! آیا حق آزادی بیان تنها ازآن شماست؟! وما چنین حقی نداریم؟! هستند ملحدان زیادی که می گویند من ملحدم وبه آن افتخارهم می کنند؛ مانند «آرش بی خدا» یک ایرانی که ویدیوها ونوشته هایی علیه اسلام دارد .آیا او خودش را با بی خداگفتن توهین می کند؟! اگرشما ملحدگفتن را به یک پاکستانی کذاب وتهمتگر که من دروغها وتهمت هایش را بامشت آهنین استادان بزرگ شعروادب فارسی، به روی خودش زدم وشما تنوانستید آن را رد کنید، چیززشت ونادرست می دانید ؛ پس به شکل ناخودآگاه اعتراف می کنید که دینداری چیزخوب وبی دینی چیززشت است! وبازمگرهندی الاصل وپاکستانی گفتن دشنام است؟! آیا اگرکسی شمارا به جایگاه ولادت وبودوباش تان نسبت دهد، مرتکب جرمی شده است؟! اما من نمی گویم چون استدلال شما می لنگد به چنین روشی متوسل شده اید! من به شما به حیث یک نویسندهء چیره دست ویک شخص تحصیل کرده احترام قایل هستم.

دکان چه کسی بسته می شود؟! آقای عزیزپوردرجایی درضمن دشنامهای فراوان شان چندین ادعا می کنند:۱- به زعم ایشان اگرجناب شان ازتوهین به مقدسات مسلمانان دست نکشند وبه آن ادامه بدهند، درآنصورت دکان «افراطیون دینی» « تندروان مذهبی» « دین فروشان» « ملاها» و..و.. بسته می شود! ما به پاسخ جناب شان  می گوئیم : نخیرجنابعالی ! مسلمانان اکنون به اندازهء زیادی شعورسیاسی وفرهنگی ودینی و.. کسب کرده اند؛ وهیچکس نمی تواند ایشان را به نام دین بفریبد ؛درست آنگونه که « تندروان بی دینی» و« افراطیون ضدمذهبی» و« خردگرایان دروغین» و« ملاهای الحاد» نیزنمی توانند به نام« خرافه زدایی» ایشان رافریب دهند وازدین وآئین اصیل ومنطقی وانسان ساز  شان با سرهم کردن صدها دروغ وتهمت وافترا، ونقل آن ازفابریکه های گوناگون دروغبافی وتهمت تراشی، ودشنام سازی ، روگردان نمایند!  درحقیقت ، اسلام ستیزان می خواهند باادامهء این هجومها وحملات شان به مقدسات مسلمانان بازارفضل فروشی خودرا رونق بخشند وگرم نگهدارند! ؛ چون ایشان وقتی مسلمانان را به ترک دین شان به بهانهء « خرافه زدایی» فرامی خوانند ودین اسلام وکتاب زندگیسازش قرآن را عامل همهء بدبختی های مسلمانان قلمدادمی کنند، درحقیقت غیرمستقیم به مسلمانان می گویند که اگرشما دین تان را رها کنید به قله های ترقی وپیشرفت وصلح ورفاه وآرامش، گام می نهید! وبه انواع اختراعات واکتشافات ، نایل می شوید و..و.. ؛ واینها مجبورهستند به اینگونه حملات خود ادامه بدهند ومسلمانان را سرگرم نگهدارند؛ چه اگربعدازچندحمله ، خاموش شوند ، آنوقت قربانیان مسلمان شان ، متوجهء حالت ایشان می شوند؛ وازایشان می پرسند:خوب جناب فلانی ! آقای خردگرا! جنابعالی که مدتهاست خرافه زدایی کرده وازاسلام وقرآن ومحمد وتعلیماتش کناره گیری کرده اید؛ پس کو اختراعات واکتشافات وپیشرفت تان؟! ملاعلی دشتی، ملاابن وراق پاکستانی،  ملاداکترمسعوودانصاری، ملاسها و…و… کو علم وکمال واختراع واکتشاف تان؟! آیا هنوزهم دین اسلام مانع ترقی وپیشرفت تان است؟! اگردین اسلام مانع پیشرفت است که آنرا ترک کردید! اگردین اسلام مانع پیشرفت است پس چرا درافریقا وآسیا بسیاری ازکشورهای غیرمسلمان، پسمانده ترازبسیاری ازکشورهای اسلامی هستند؟! اگراسلام مانع پیشرفت وترقی است، پس چرا یک تن ازشما اسلام ستیزان ایرانی وافغانی ازسها گرفته تاابن وراق و.. بعدازترک اسلام نتوانسته اید، اختراعی واکتشافی بکنید وکمالی جزدشنام وپرحرفی وفضل فروشی ندارید؟! درحالیکه اسلا م درطول تاریخ درخشانش، این سیناها ، ابن رشدها، البیرونی ها، رازی ها، ابن نفیس هاو..و.. را درعلوم طب وریاضیات وفلسفه ومهندسی وکیهان شناسی وتاریخ وجغرافیه ، به بشریت تقدیم نموده است که هریک ده ها بلکه صدها اختراع درموضوعات گوناگون نموده اند؛واروپایی های باانصاف به آن معترف هستند؛ وکتابهای این نابغه های تمدن اسلامی تاقرن ها دراروپا تدریس می شد! ودرحال حاضر نیزصدهابلکه هزاران دانشمندمسلمان دررشته های گوناگون علوم وساینس وتکنالوژی  ، درامریکا واروپا مشغول اختراعات واکتشافات هستند؛ وجای افتخاربرای مسلمانان است که مخترع واکسن ضدکورونا سه نفرمسلمان هستند که یکی درامریکا ست به نام «دکتورمنصف السلاوی»که اصلا عرب وشهروند کشورالمغرب است؛ ودیگری یک پروفیسورمسلمان ترکی است به نام« اوغورشاهین» که یکجا باخانم ترکی اش واکسن« بیونیک » را درکشورآلمان اختراع کرد؛ این درحالی که کشورخردگرایان یعنی چین با فروش خفاش وماروگژدم به شهروندانش، مردم خود وجهانیان را به بلای کورونا دچارنمود!

 اما توضیح کلمهء « ملای الحاد» برای آن لازم می افتد؛ که یک ملای مذهبی دروقت صحبت کردن به آیات واحادیث ، استدلال می کند؛ ویک « ملای الحاد» نیزچنین می کند؛ وآیات واحادیث را دستاویزادعاهای دروغین وباطل خودقرارمی دهد؛ پس اوهم یک ملاست!  ۲- ایشان ادعا می کنند که دشنامهای خودرا ازمنابع اول ودوم اسلامی یعنی قرآن وحدیث می گیرند؛ وهیچ چیزی ازنزدخود اصافه نمی کنند؛ که البته این یک ادعای بی اساس ونادرست است.آيا تهمت های اختراعی ابن وراق وعلی دشتی وخود آقای عزیزپور، درآیات واحادیث وجوددارند؟! آیا خدادرکلامش ویا پیامبردراحادیثش گفته اندکه ما اسلام را سه تقسیم کردیم: اسلام(۱و۲و۳) ؟! آیا قرآن وحدیث گفته اند که محمد درمکه شخصی آرام وفرهیخته بود؛ امادرمدینه به شخصی جنگجو وماکیاولی وزن پرست و.. مبدل شد؟! این ها دروغهایی هستند که این حضرات ازخود می بافند؛ وچون افشا شد، دیگریا راه گریزاختیارمی کنند ؛ ویا باسرزوری می گویند: آنچه من می گویم همان درست است؛ ومحمد درمدینه به شخصی جنگجو وانعطاف ناپذیر مبدل شد! واگر برایش بگویی جناب درمورد آیت « وان جنحواللسلم فاجنح لها وتوکل علی الله » چه می گویی که درمدینه نازل شد وصریحا به پیغمبردستورمی دهد که اگرکفارخواهان صلح بودند، توهم صلح را اختیارکن؛ می فرمایند من این را قبول ندارم، آنچه من می گویم همان درست است!! البته اگرمنظورجنابعالی ازاستفادهء ازمنابع اول ودوم اسلام ، این باشد که آیات را می گیرید وقطع وبرید می کنید وبعد معنی وتفسیر غلط ونادرستی را ازان ارائه می دهید که به سود هدف تان باشد، این را می پذیریم ؛ چنانچه دربیان آيهء« الشعراء یتبعهم الغاوون..» ازچنین روشی کارگرفتید؛ ولی متاسفانه افشاشد وجایی را نگرفت!!

من آقای عزیزپور راجاهل ونادان ومرتدنگفته ام ؛ واگرگفته باشم معذرت می خواهم؛ ومن باشما این را می پذیرم که انسانهای جاهل ونادان ومرتد نیزانسان هستند  وحق انسان بودن را دارند! آری، همهء انسانها انسان وصاحب حق انسانی هستند؛ اماازدیدگاه شما وامثال تان ،  مسلمانان– اگرچه برزبان هم نیاورید- انسان نیستند وحق انسان بودن را ندارند؛ ازهمین سبب ازجلادان خونخوارقریش به شکل غیرمستقیم، دفاع می کنید وازقربانیان آنها ومظلومیت شان نه تنها حرفی برزبان نمی آورید؛ بلکه برعکس ،آنهارابخاطراستعمال حق انسانیت شان درزنده بودن ووطن داشتن وخانه داشتن وآزادی عقیده وعبادت داشتن ، وحق دفاع ازخود وزن واطفال شان، محکوم می کنید! ازآیات قتال که معانی آنهارا درست نفهمیده اید ، باسروصدای زیاد حرف می زنید؛ اما ازغرش طیاره های درون وهزاران مسلمان بیگناه وفقیری که توسط آنها دربیست سال تجاوزامریکایی هادرافغانستان ، به خاک وخون خفتند، حرفی برزبان نمی آورید! صدای الله اکبرمجاهد وطالب ،گروه مقاومت و… را می شنوید ، اما هایهوی طیاره های بی سرنشین را  که برسرخانه های مردم وعروسی ها ومحافل غم وشادی مردم بی سرپناه بمب های آتشزاریختند، موسیقی جان پرورفکرمی کنید! ازجنایت های مجاهدنماها سخنان زیادی برای گفتن دارید؛ اما ازقتل عام  دو ملیون هموطن مظلوم تان توسط روسها وایادی شان وآواره کردن ملیونها انسان بیچاره وبی پناه ، چیزی به یادتان نمانده است! چرا؟! زیرا این قربانیان همه مسلمان هستند وازلطف شما که «انسانیت وانسان را درقدم اول اهمیت می دهید» سهمی ندارند! واقعا احساسات نیک انسان دوستانهء شما قابل تقدیراست؛ وازهمین سبب آیات قتالی را که درمورد خونخواران قریش نازل شده است، بااشد عبارات محکوم می کنید؛ وقرآن را به خاطراین آیات ، سرزنش می کنید؛ وچنین استدلال می کنید که : بلی ! چون « انسان وانسانیت نزدتان خیلی عزیزهستند » ؛ لذا نمی توانید بدون دشنام دادن ازپهلوی این آیات وکتابی که حاوی آنهاست، بگذرید؛ اما این احساس انسان دوستی تان می خوابد وقتیکه حرف ازجنایات وجرایم غیرمسلمانان درمیان می آید!! من به عرض شما رساندم که قربانی های جنگ های مسلمانان یک برملیونم حصهء قربانیان غیرمسلمانان نیست؛ اما صدایی ازشما برنخاست! توگویی این قرآن بود که به غیرمسلمانان گفت جنگ های ویرانگراول ودوم جهانی را به راه بیندازید ودرحدود دوصدملیون انسان را بکشید! توگویی این قرآن بود که به امریکا گفت: بمب های اتمی برسرمردم عادی وغیرنظامی درشهرهای هیروشیما وناکازاکی بریزوملیون هاانسان را دریک لحظه خاکسترکن! این قرآن بود که به استالین گفت: ملیونها انسان را اعدام کن! ملیونها انسان را درقرم ازگرسنگی بکش! مسجدها وکلیساهارا به اسطبل حیوانات تبدیل کن وهمهء انسانهارا ازحق طبیعی عبادت کردن واتنخاب دین وعقیده ، محروم کن!  این قرآن بود که به مائوتسه دون گفت هفتاد ملیون انسان را به نام انقلاب فرهنگی به کام مرگ بسپار! این قرآن بود که به پول پت  رهبرخمرهای سرخ ( دست نشاندهء چین کمونست) گفت که دوملیون انسان فقیروزحمتکش را باکوبیدن چکش به فرق های شان نابودکن! این قرآن بود که به استعمارانگلیس گفت که کشورهای متعددرا درآسیا وافریقا اشغال کن وملیون ها انسان را بکش؛ ودرهندوستان فقط دریک مرتبه مبلغی معادل ۲۵ ترلیون دالررا به یغما ببر وبا تلف کردن محصولات زراعتی مردم، ملیونها انسان را ازگرسنگی نابودکن! این قرآن بود که انگلیسهارا تشویق به سه باراشغال افغانستان وعزل ونصب مزدوران خود وقتل وکشتاروچوروچپاول کشورما درقرن هژده نمود! این قرآن بود که فرانسوی هاراتشویق به اشغال ۱۳۰ سالهء الجزایروکشتن ۱۲ ملیون انسان وساختن موزیم جمجمه ها ازاعدام شدگان الجزایری نمود که هنوزهم درپاریس وجوددارد!! وبد نیست اگردانشمند عزیزآقای عزیزپورقدمی آنجا رنجه فرمایندتاازقربانیان آیه های قتال قرآنی که توسط پیروان فرانسوی اش عملی گردید، باخبرشوند!!! من اگردرمورد این مسائل وجنایات فعلی ضدانسانی درعراق وابوغریب وبگرام  وافریقا وآسیا و… بنویسم مثنوی هفتادمن کاغذخواهدشد!؛ ولی آیا قربانیان این همه جنایات بیشماروهولناک ، انسان نبودند؟! مگراحساسات انسانی آقای عزیزپور، درچنین موارد به مرخصی درازمدت رفته است؟!  من مکررا می گویم که من جناب عزیزپورصاحب را نه نادان گفته ام ونه جاهل؛ برعکس ایشان که شبیه چنین کلمات نامناسب را علیه من زیاد استعمال کرده اند! ومن مکررا این فرمودهء ایشان را تایید می کنم که جاهل ونادان نیزانسان هستند؛ اما اگرمن این کلمات را علیه ابن وراق ویا علی دشتی اسعمال کرده ام، ازباب نامیدن اشیا به نام آنهاست! آیا تنها جناب عزیزپورصاحب حق دارند که ازین اصل استفاده کنند ونه دیگران؟! این چه انصاف است؟! من تهمت های علی دشتی به پیغمبررحمت وانسانیت؛ ونیزتقسیم بندی های ابن وراق راباادلهء قاطع ادبی وتاریخی وعقلی وعلمی ردکردم ودروغ بودن شان را ثابت نمودم؛ وشما نتوانستید درین نوشتهء دوم تان ، سخنان مرا درین مورد ردکنید؛ حالا این تهمت های دونفرمذکور یا ناشی ازحقد وکینه ء شان علیه قرآن وپیمبراسلام است که درینصورت شکل جعل وتقلب وافترا ودروغ قصدی رابه خود می گیرد؛ ویااین دروغ ها وتهمت ها ، ناشی ازنادانی وجهل این دو درمسایل مربوط به قرآن وپیمبراست که چنین شخصی را جاهل ونادان می گویند؛واین عینا همان نامیدن اشیا به نامهای شان است! شگفت آوراست که علی دشتی وابن وراق نزد آقای  عزیزپور، انسان هستند وازهمهء حقوق انسانی برخوردارند؛ درحالیکه درهمهء دنیا ممکن است اشخاص انگشت شماری آنهارا بشناسندونه بیشتر؛ اما پیغمبری که دوملیارد پیرودارد وهمه روزه هزاران باروبرهزاران زبان ، نام مبارک وی تکرارمی شود؛وتمدن بزرگی را بنانهاده است ، درنزدجناب شان ازچنین حیثیتی برخوردارنیست وهرکس وناکس حق دارد به کرامت انسانی وی اهانت کند واورا با دروغ وتهمت وهتاکی ، مردی جنگجووغیرفرهیخته وقاتل واستفاده جو وفاقد اخلاق معرفی کند؟! این را می گویند یک بام ودوهوا!

این درست است که اسلام ستیزان زیادی ازجمله سها کتابهای زیادی نوشته اند که مانند همین نوشتهء علی دشتی سراپا دروغ وافتراهستند؛اما با موجودیت رسانه ها وتلویزیونها وانترنت ، وسوسه های این اشخاص مفتری وکذاب، جایی را نگرفته ونتوانسته است جزتعداداندکی ازاشخاص همفکروهمکاسهء شان کسی رابفریبد وماقبلاهم اززبان ابوالمعانی بیدل گفتیم که اینها« شیرمی غرند چون وامی رسی بزغاله اند» ؛ وهمهء آنچه را که اینها بازحمات زیاد وخیالبافی های طولانی مدت می ریسند، پهلوانان واقعی ساحهء حق وحقیقت امثال مهندس شکری واستاد هاشمی وعلامه طباطبایی واستاد سجودی وامثال شان، درساعات وایام محدودی ، پنبه می کنند؛ ومشت های شان رابازوخودشان را رسوای خاص وعام می گردانند.

می فرمائید قدرت های بزرگ ازاسلام سیاسی سوء استفاده می کنند! بلی درست است من این را باشما می پذیرم؛ ولی این قدرت ها از«کفرسیاسی » و« الحادسیاسی »هم به سود خود استفاده می کنند ؛ مخصوصا برای تفرقه اندازی دربین ملت های کوچک! آيا شوروی ها ازمشتی « ملحدسیاسی» کشورما به سود توسعه طلبی خود وراه یافتن به آبهای گرم استفاده نکردند؟! آيا خود ببرک کارمل درآخرین لحظات حیاتش اعتراف نکرد که وی ویارانش تختهء بازی قدرت های بزرگ واقع شده ومورد بهره کشی قرارگرفتند؟! آیا کودتای خلق وپرچم وبعدازان بگیر وببند ها وجاسوس گماری ها ،باعث اختلاف شدید دربین ملت وحتی افراد خانواده هاعلیه یکدیگرنشده بود؟! آيا دردوران حکومت دست نشاندگان شوروی ،پسرعلیه پدرودخترعلیه مادروبرادرعلیه برادربه نفع اتحادشوروی بزرگ(!) وحکومت دست نشانده اش، جاسوسی نمی کردند؟! وآيا اینکه هرروزسروکلهء یک اسلام ستیزازینجا وآنجا بلند می شود وازطریق به راه انداختن نلویزیون هایی بامصارف خیلی گزاف وبدوبیراه گفتن علیه عقاید ملت ما ، افراد ملت را بانام های اسلام گرا وخردگرا به جان هم می اندازند، بدون برنامه ریزی دقیق ازطرف خارجی ها است؟! ما پیش ازکودتای الحادسیاسی درافغانستان یک ملت غریبکاروفقیراما زحمتکش داشتیم که همهء فرزندانش با اخوت وبرادری باهم زندگی می کردند؛ وهیچکس بادیگری مشکلی واختلافی نداشت؛ وحتی همان افرادی را که شما پیروان اسلام سیاسی قلمدادمی کنید وازطرف آی اس آی پاکستان علیه حکومت افغانستان فعالیت می کردند، خود مردم درپنجشیرولغمان گرفتند وبه چنگال حکومت سپردند وآی اس آی واین افراد وابسته به آنها باهمهء تبلیغات شان کاری را ازپیش نبردند؛ اما بعد ازکودتای خونین کفرسیاسی، دیدید که چه بلاهایی برسرمردم مظلوم افغانستان آمد وچه کشمکش های خونینی به راه افتاد که هنوزهم پایانش معلوم نیست! وپرواضح است که این دریاهای خون ازانجا سرچشمه گرفت که جمعی وطنفروش وابسته به ماسکو ملت را به نام انقلابی وغیرانقلابی ، مترقی ومرتجع، کارگروفیودال، استثمارشده واستثمارگرو..و.. به جان هم انداختند تا مردم ما کشته شوند، زنده به گورشوند، آواره شوند، وسودش را ابرقدرت شوروی ببرد.

فهم نادرست آیات وادعای مفسربودن- آقای عزیزپورادعا می کنند که توهین های ایشان به مقدسات مسلمانان ازنزدخودشان نیست ؛ بلکه آنچه را بیان می کنندُ برداشته ازقرآن وحدیث است؛ و- به زعم ایشان- مسلمانان افراطی معنی واقعی واصلی آیات واحادیث را به نام ترجمه وتفسیر، تغییرمی دهند ؛ ووقتیکه جناب شان آن را بیان می کنند این مسلمانان افراطی نام آن را دشنام می گذارند!. پرواضح است که اینجا آقای عزیزپوربه عقل های  خوانندگان نوشتهء شان می خندند وآن هارا جاهل ونادان قلمداد می کنند؛ ورنه کسی باید ازایشان بپرسد که جناب! اینکه شما می فرمائید : فلان آیت چنین گفته وبهمان حدیث چنان فرموده است؛ این ارشادات تان را به زبان عربی تقدیم خوانندگان می کنید ویا به زبان فارسی؟! مسلما که به زبان فارسی! پس این شد همان ترجمه که شما باصطلاح مسلمانان افراطی را به خاطرآن ملامت می کنید! خواننده ازکجا بفهمد که ترجمهءشما درست است وترجمهء مسلمانان افراطی غلط؟! آخرلفظ آیت وحدیث که به زبان عربی است؛ وآنچه شما ادعامی کنید ترجمهء آنهاست! شما کدام دانشگاه قرآن وحدیث را خوانده اید وکدام سند تحصیلات قرآنی وحدیثی را دارید که آنچه شما ادعا می کنید ، معنی درست آیت وحدیث است وآنچه مسلمان افراطی می گوید، غلط است؟! شما درمورد آیت « الشعرا یتبعهم الغاوون»  شرحی تقدیم کردید که غلط بودنش ثابت شد؛ وثابت شد که این شما هستید که معنی اصلی آیت را پنهان کردید- ومن این پنهانکاری شماراافشاکردم ـ ونه مسلمانان افراطی!  شما ترجمه وتفسیر آیات را قبول ندارید؛ اما خودتان آیت هارا ترجمه وتفسیر می کنید ؛ واین همان یک بام ودوهوااست که دربساری موارد به آن توسل می جوئید؛ درست مانند حرف زدن تان ازآزادی بیان که آن را تنها برای خود وهمفکران تان قایل هستید وبس؛ ودرست مانند حرف زدن تان ازحقوق انسان ها که آن را برای مسلمانان ،قائل نیستید؛ وابوجهل وابولهب را مظلوم می دانید؛ وسمیه وعمار وبلال را ظالم قلمداد می کنید؛ چون دروقت کشته شدن ازخود مقاومت نشان می دادند!!! من ازجنابعالی می پرسم شما دارای دکتورای حقوق هستید آیا کسی که داکترطب ویا انجنیراست حق دارد درمورد مسائل تخصصی رشتهء شما نزد شما بلبل زبانی واظهارنظر کند؟! هرگزنه! وآیا شما حق دارید درمسائل اختصاصی طب وانجنیری ، برای یک داکترطب ویا انجنیر ، بیانیه بدهید؟! هرگزنه! چرا شما تاحال درمسائل اختصاصی طب وانجنیری چیزی ننوشته اید؛  چون می دانید که اگربنویسید آنوقت خوانندگان تان بادیدن تیتردرشت « داکترحقوق بین الملل» خواهند خندید وخواهند گفت: آقای عزیزپورپنداشته اند که – به اصطلاح ایرانی هاـ هرگردی گردواست ؛ وهرداکتری طبیب است!! جناب محترم ! زبان عربی یک زبان خیلی نیرومند وقوی وخیلی فصیح وبلیغ است تاجایی که برای برخی ازاشیا وحیوانات صدها نام دربین قبائل وکشورهای متعدد عربی وجوددارد؛ این زبان دارای یک گرامرخیلی منظم ونیرومند است ؛ وگاهی یک مطلب درین زبان با دویا چند کلمهء مختصر، ادامی شود؛ درحالیکه همان مطلب درزبان قوی دیگری -مثلا- انگلیسی با یک ویا چند جملهء دورودرازادا می گردد! قرآنکریم درقدم اول  و احادیث پیامبرگرامی اسلام  دردرجهء دوم به اعتراف دانشمندان زبان ولغت عربی ، دربلندترین قله های فصاحت وبلاغت این زبان قراردارند؛ وحتی بزرگان کفارقریش با وجود دشمنی شدید شان باپیمبرودینش ، اعتراف می کردند که این کلام خیلی شیرین ولطیف وپرباراست، ونمی تواند سخن مخلوق باشد؛ چنانچه وقتیکه  ابوجهل وسران قریش، بزرگ شان ولید ابن مغیره را نزد پیغمبرفرستادند تا بااو حرف زده وبه ترک دعوتش مجبورسازد؛ وی بعد ازشنیدن آیات واطمینان ازصدق آنها به نزد ابوجهل رفت وابوجهل که متوجهء تغییرحالت اوشده بود، برایش پیشنهاد جمع کردن اموال را نمود تامسلمان نشود؛ او گفت: شما می دانید که من ازهمهء شما ثروتمند ترم؛ بخداسوگند این سخن بشرنیست؛ بخداسوگند این سخنی است دارای شیرینی وحلاوت وزیبایی وصاف وزلال است:« ان لقوله الذی یقول لحلاوة وان عليه لطلاوة وانه لمثمراعلاه مغدق اسفله وانه لیعلو ولایعلی علیه وانه لیحطم ما تحته» .من ترجمهء این عبارات را به شما می گذارم تا نگوئید یک افراطی مسلمان معنی آن را تغییرداد! البته من معنی آن را کاملا می دانم ولی متیقن هستم که شما نمی دانید! .. به هرحال وقتی ولید ابن مغیره که دردشمنی وعداوتش با پیمبر،کمترازابوجهل وابولهب نبود، به حلاوت وشیرینی وفصاحت عالی وبلاغت بی نظیرقرآن اعتراف نمود ؛ ابوجهل به ابوگفت : ای عمو! چیزی به قومت بگو تافریب سخنان محمد را نخورند! ولید گفت: من چه بگویم ! شما می دانید که من بیش ازهمهء شما به اشعارعرب واشعارجن وسخنان کاهنان ورمالان وغیره واقف هستم وآشنایی دارم؛ بخدا سوگند سخنان او هیچیک ازینهانیست! ابوجهل گفت بازهم چیزی بگو درموردش! ولید گفت: بگذارفکرکنم! وچون فکرکرد گفت: بلی یافتم! می گویم اوساحراست واین سخن سحروجادوست!. مستشرقین یا شرق شناسان سالهای درازی ازعمرخودرا وقف یاد گرفتن دقیق زبان عربی می کنند وهمهء گرامروقواعد ولهجه ها ودلالت ها واشارات وکنایات ومجازواستعاره وغیره را درین زبان، به شکل دقیق فرامی گیرند وبعد قرآن وتفاسیرگوناگونش  واقوال خودپیغمبروصحابه وتابعین وائمهءتفسیروفقه وحدیث ولغت واصول وبدیع وبیان را مورد مطالعه قرارمی دهند؛ وبعد درمورد آیات واحادیث، اظهارنظرمی نمایند؛ وحتی برخی ازانها  دانسته ویا ندانسته مصدرخدماتی برای مسلمانان وطلاب علوم اسلامی شده اند؛ طوریکه تعدادی ازآنها آیات قرآنی وبرخی نیز احادیث پیغمبراسلام را فهرست بندی کرده اند که این دواثردردنیای اسلام به شکل گسترده یی چاپ شده ومورد استفاده قرارمی گیرند. حالا ازجناب شما باید پرسید که آیا شما یک برهزارم حصهء تلاش این شرق شناسان را برای فراگرفتن زبان قرآن وحدیث نموده اید که بااستفاده ازقواعد زبان عربی – به زعم خودتان- اغلاط وعیوب قرآن ویا حدیث را دریابید وبه رخ – به اصطلاح شما – افراطیون مذهبی بکشید؟! من فکرنمی کنم شما یک کلمهء پیش پاافتادهء عربی را درست بفهمید تا چه رسد به ادبیات قرآن وحدیث که دراوج آسمان فصاحت وبلاغت قرادارند ؛ ودشمنان به این امرپیش ازدوستان اعتراف می کنند؛ چنانچه اعتراف سردارقریش را خدمت تان عرض کردم. شما برای اثبات یک ادعای نادرست تان که هیچ سندی ازکتب لغت درموردش ندارید، دست به دامن سبحانی وفولادوند وقمشه یی وناصرمکارم شیرازی می زنید وبه آنها متوسل می شوید! وخنده آوراینکه شما ادعامی کنید مترجمان ومفسران قرآن ، معانی اصلی آن را پنهان می کنند؛ اما وقتیکه درمانده شدید ونتوانستید ادعای نادرست تان درمورد معنی کلمهء« الناس» را ازنگاه لغوی ، ثابت کنید دست به دامن همین مترجمان ومفسران قرآن می زنید!! بازهم همان منطق قبلی است: چیزی را که برای دیگران حرام می دانید برای خود رواوحلال می دانید! وبازایکاش دراین رجوع تان به مفسران ومترجمان به آنهایی رجوع کنید که زبان شان عربی است؛ اما برعکس، شما به کسانی رجوع می کنید که زبان شان بازبان قرآنکریم تفاوت های زیادی دارد؛ باآنکه مشترکات شان بسیارزیاد است! اگراحساس می کنید که درین جملات من ، کلمات تندی وجوددارند، من ازشما بسیاربسیارپوزش می خواهم؛ اما این جملات من به هیچ صورت به تندی کلمات شما ازقبیل « ازشکم خودحرف زدن» وامثالش نیستند که باربارآنهارا علیه من تکرارکرده اید!

 درهرزبانی وقتی کسی چیزی درمورد گرامروقواعد وباریکی هاوويژگی های آن  نداند فکرنمی کنم عاقلانه باشد که دربارهء کتابی اظهارنظرنماید که به همان زبان وباادبیات خیلی بلندش نوشته شده است!؛ مثلا زبان وادبیات فارسی خیلی عالی وخیلی فصیح هستند؛ مخصوصا دراشعارونوشته های سعدی وحافظ وفردوسی ومولانا وبیدل وعمرخیام وابوسعید ابوالخیر ورودکی وفرخی  وصدها نابغهء دیگرشعرفارسی ودرنثرهای امام غزالی، حمدالله مستوفی،قابوس ابن وشمگیر، نظامی عروضی، عین القضات همدانی،نصرالله منشی وصدها نویسندهء توانای دیگر. حالا اگرشخصی مانند ابن وراق که زبانش هندی یا اردو است  بیاید و- مثلا- درمورد اشعارونثرسعدی درگلستان وبوستان ، حرف بزند ؛ بدون اینکه بداند« گلستان» چه معنی دارد و« بوستان » چه را می گویند؛ واقعا عیب  وقابل مذمت است؛ واو جزکفرادبی چیزی نخواهد گفت! وقتی- مثلا- این بیت فارسی را برای کسی که ازفصاحت وبلاغت زبان وادبیات فارسی چیزی نمی داند، بخوانی « چون ازوگشتی همه چیزازتوگشت —– چون ازاوگشتی همه چیزازتوگشت» خواهدگفت : یک مصرع را بیهوده دوبارتکرارکردی! ؛ درحالیکه چنین نیست واین دومصرع که درظاهرکلمات شان یکی است، دارای دومعنی جداگانه ومتضادهستند؛ چه مصرع اول بدین معنی است که: « وقتی توازخداشوی همه چیز ازتو می شود» ومصرع دوم که صد درصد همشکل مصرع اول است، کاملا معنی متضاد را می رساند وبدین معنی است که: « وقتی توازخداگشتی یعنی روگردان شدی همه چیز ازتو روگردان می شود». می گویند درزمان عباسی ها یا اموی ها یک زن متعصب عربی که تعصب زبان داشت با یک مردفارسی زبان به گمان اینکه عرب زبان است ازدواج کرد؛ چون آن شخص فارسی زبان عربی را خیلی خوب می دانست لذا آن زن درآغازمتوجه غیرعربی بودن شوهرش نشد؛ تاآنکه شبی درهنگام خوابیدن آن مرد به زنش گفت« اقتلی السراج» یعنی چراغ را بکش! زن گفت: توعرب نیستی ومرا فریب دادی وازاو طلاق گرفت! اینجا مشکل این بود که آن مرد اصطلاح فارسی را که دربین فارسی زبانان درافغانستان وایران وتاجکستان ، مروج است، عینا به عربی ترجمه کرد که درست نبود!؛ هم بدینگونه است داستان اسلام ستیزانی که نه زبان عربی را می دانند ونه قواعدش را ونه گرامروباریکی هایش را وحتی فرق کلمات« قاتلوا» و« اقتلوا» رانمی دانند وبعد می آیند درمورد آیات قرآنی که درآسمان فصاحت وبلاغت عربی قراردارند، اظهارنظرهای مفسرگونه می کنند؛ وخنده داراینکه ترجمه وتفسیرمترجمان ومفسرانی را که یک عمرعربی آموخته ودررشته های گوناگون آن زبان ، استادی وتبحرحاصل کرده اند، به باد تمسخرمی گیرند وترجمه ها وتفسیرهای ایشان را ماله کشی قلمداد می نمایند ؛ اما وقتی که دربحث بندماندند، آنگه ارهمان ماله کشی ها به سود خود استفاده می کنند! 

من مثال دیگری نیزدرینجا ازتشابه کلمات وتفاوت معانی شان می آورم: کلمهء‌« قیلوله» خواب چاشتگاهی را می گویند وکلمهء «  قول »به معنی گفتاراست؛ حالا اگرفعل ماضی یعنی گذشتهء هریک را مورد بررسی قراردهیم ، می بینیم که یک شکل دارند؛ وآن کلمهء« قال» است ؛ واگرکسی این باریکی را نفهمد وشما این جمله را برایش بگوئید که « قال فلان تحت الشجرة فنقض وضوئه» این جمله را چنین ترجمه می کند که فلان زیردرخت سخن گفت ووضویش شکست! او حتما به شما می خندد وبه شما می گوید چگونه ممکن است باحرف زدن وضوی کسی بشکند؛ ولی اگرتفاوت کلمات «قیلوله» و«قول» را بداند، به سادگی معنی جملهء مذکوررا می داند ومی فهمد که بلی فلانی درزیردرختی دروقت چاشت خوابیده ووضویش شکسته است! .. واینگونه باریکی ها وظرافت ها درزبان عربی بیشماروفراوان هستند.

آری، جناب محترم آقای عزیزپور! ازشما اجازه می خواهم اگربی ادبی قلمدادنمی کنید، بگویم : متاسفانه شما اززبان قرآن وفصاحت وبلاغت وگرامرش چیزی نمی دانیدـ درست مانند سها وباصطلاح خردمندان دیگرتان، اما دست به ترجمه وتفسیروتحلیل آیات می زنید ؛ ومتاسفم که بگویم دچاراشتباه وترجمه وفهم غلط می شوید؛ چنانچه درمورد آیهء کریمهء« الشعراء یتبعهم الغاوون..» چنین اشتباهی به سراغ تان آمد که من آن را تصحیح ومعنی ومطلب اصلی اش را بیان کردم!  اینک این مرتبه نیزدرمورد آيهء کریمهء « ان الدین عندالله الاسلام » دچارچنین توهم واشتباهی شده اید که من آن را رفع خواهم کرد.

آیهء« ان الدین عندالله الاسلام» چه معنی دارد؟ – من برای اثبات این مطلب که دین همهء انبیا ازآدم علیه السلام تا حضرت محمد صلی الله علیه وسلم یکی بود واسلام نام داشت، آیهء کریمهء « ان الدین عندالله الاسلام » وچند آیت دیگرمرتبط باآن را آوردم وبعد با آیات دیگری ثابت کردم که قرآ نکریم ، کلمهء اخوت رادربین آن پیامبران که همهء پیرو دین اسلام بودند ودربین اقوام شان که کافربودند، درجاهای متعددی استعمال کرده است؛ ونتیجه گیری نمودم که این خود می رساند که قرآن با صراحت دربین مسلمانان( پیغمبران) ونامسلمانان( اقوام کافرشان) کلمهء اخوت را به کاربرده است؛ اما آقای عیدمحمد عزیزپور معنی تحلیل مرانفهمیدند؛ ونخست ادعامی کنند که: « این آیه منبع تمام بدبختی ها درجهان است. نادیده گرفتن دین های دیگریعنی جنگ وکشتار.زیرا وجودتمام دین های ابراهیمی که خودش می گوید فرستاده است ، نادیده گرفته ونهی می کند.همه می دانیم که الله موسی وعیسی را نیزالله فرستاده است اما نام دین های آنان اسلام نیست». وبعدترارشادمی فرمایند که «خدا پیش ازین پیامبران ودین هایی فرستاده است که اسلام نام نداشته اند وحالاادعامی کند که دین درنزدخدااسلام است».  وبعدهم ذوق زده می شوند ومدعی می گردند که تارشی بخشی ازین آیت را پنهان کرده است! ما پاسخ را ازهمین بخش سوم ادعای ایشان آغازمی کنیم ومی گوئیم : نخیرآقای عید محمد عزیزپور، من بخشی ازآیت را پنهان نکرده ام وضرورتی هم به پنهان کردن ندارم؛چون مطلبی که من می خواستم بیان کنم ازهمان بخش اول به صورت کامل به دست می آمد؛لذا ضرورتی به بخش دیگرش نداشتم ؛ ونه هم بخش دومش مخالف بخش اول ومخالف ادعای من بود که تا پنهانش نمایم؛ برعکس شما که بخش « الاالذین آمنواوعملواالصالحات» را ازبدنهء آیهء« الشعراء یتبعهم الغاوون » بریدید؛ چون خط بطلان براین ادعای تان می کشید که اسلام وقرآن را مخالف شعروشاعری به شکل کلی ، قلمدادمی کردید؛ درحالیکه درآیهء کریمهء« إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُۗ وَمَا ٱخۡتَلَفَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ بَغۡيَۢا بَيۡنَهُمۡۗ وَمَن يَكۡفُرۡ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ فَإِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ ١٩ نه بخش اول ونه بخش اخیرآیت مخالف ادعای من است که گفتم اسلام دین برگزیدهء  خدا برای همهء پیمبران وهمهء پیروان شان بوده است اززمان حضرت آدم تا زمان حضرت محمد ضلی الله علیه وسلم ؛ واین موضوع ازآیات دیگری که من آورده بودم وبازهم به آنها اشاره خواهم کرد، فهمیده می شود؛ اما متاسفانه آقای عیدمحمد عزیزپورآن را نفهمیده وهنوزهم با سرزوری ، پافشاری دارند که دین های حضرات موسی وعیسی  چیزدیگری بود ونه اسلام! ومن مجبورم برای ابطال این ادعای جناب شان بازهم آیات یادشده را مکررا بیاورم تا برای شان ثابت شودکه اسلام دین همهء انبیا بوده است بدون استثنا . اینکه جناب شان با آب وتاب فراوان ادعا می کنند که تارشی بخش آیت را ازترس معنی آن، پنهان کرده است، خنده آوراست؛ زیرا آنگونه که گفتم من برای چنین پنهانکاری ضرورتی ندارم، چون مفهوم جملهء « ان الله سریع الحساب» درآیت نه آن چیزی است که ایشان ادعا می کنند ـ ومن ازروش ایشان کارنمی گیرم که اصطلاح ازشکم حرف زدن را بکاربگیرم- ؛ وچون آیات الهی یکی دیگری را تفسیروتشریح می کنند ؛ لذامعنی سریع الحساب بودن درآخرت است ونه دردنیا ؛ چه همین مطلب درآیهء دیگری چنین بیان شده است:« وَمَن يَبۡتَغِ غَيۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِينٗا فَلَن يُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٨٥ آل عمران ۸۵ یعنی « وکسیکه غیرازاسلام دین دیگری را بپذیرد هرگزازوی پذیرفته نمی شود واو درآخرت اززیانکاران است». ملاحظه می فرمائید که جزای او جزای اخروی است ونه دنیوی ؛ وآن همان معنی سریع الحساب بودن است ونه چیزی که آقای عیدمحمد عزیزپورادعا می کنند ؛ وآیهء دیگری نیزهمین مطلب را تايید می کند:« فَإِنۡ حَآجُّوكَ فَقُلۡ أَسۡلَمۡتُ وَجۡهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِۗ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡأُمِّيِّ‍ۧنَ ءَأَسۡلَمۡتُمۡۚ فَإِنۡ أَسۡلَمُواْ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَيۡكَ ٱلۡبَلَٰغُۗ وَٱللَّهُ بَصِيرُۢ بِٱلۡعِبَادِ ٢٠ یعنی« پس اگرخصومت ورزندباتوپس بگو تابع گردانیدم من روی خودرابرای خدا وکسانی که مرا پیروی کردند نیزوبگو برای آنانیکه برای شان کتاب داده شده وبرای امی ها که آیا اسلام آوردید پس اگراسلام آوردند پس یقینا هدایت یافتند واگرروگردانی کردند پس برتوتنها تبلیغ است والله بربندگانش بینااست» وعلاوه براین ها اگرالله آنگونه که آقای عزیزپورادعا می کنند کسی را به خاطرنپذیرفتن اسلام ،سریعا دردنیاجزامی داد، نمی گفت:« وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمۡ سُرَادِقُهَاۚ وَإِن يَسۡتَغِيثُواْ يُغَاثُواْ بِمَآءٖ كَٱلۡمُهۡلِ يَشۡوِي ٱلۡوُجُوهَۚ بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا ٢٩ الکهف ۲۹ یعنی« بگو ای محمد آنچه من به شما آورده ام حق است ازجانب پروردگارتان پس کسی بخواهدایمان بیاورد وکسی بخواهد کافرشود مابرای کافران آتشی آماده کرده ایم که احاطه کند ایشان را سراپرده های او واگرفریاد کنند فریادرسیده شوند باآبی مانند مس گداخته بریان کند روی هارا بد آشامیدنی است ودوزخ بدجایگاهی است.» ملاحظه می فرمائید که درینجا خداصریحا گفته است هرکه به این دعوت ایمان بیاورد یا کفربورزد اختیاربه خود اوست وکدام جزای دنیوی براولازم نمی آیدـ آنگونه که آقای عزیزپورادعا می نمایند- بلکه جزایش اخروی است. شاید جناب عیدمحمدعزیزپوربگویند : این آیت مکی است؛ اما اینک آیهء مدنی درسورهء بقره نیزهمین را میگوید:« لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَيِّۚ فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ٢٥٦ یعنی « اکراهی دردین نیست به تحقیق جداشده هدایت ازگمراهی ..» ترجمهء بقیه لازم نیست. درمورد کلمهء «سریع الحساب» درتفاسیرمعتبرقرطبی، ابن کثیر، طبری ،تفسیراالمیسر، تفسیرالسعدی وغیره تفاسیر معتبر آمده است که:« فان الله محص علیه اعماله فی الدنیا وسیعاقبه فی الآخرة» یعنی « خدااعمال اورا دردنیا ثبت وتمحیص کرده است ودرآخرت اورا جزامی دهد». اینجا جناب آقای عیدمحمد عزیزپورنمی توانند به عجله بگویند: این ماله کشی مفسرین است ومن آن را قبول ندارم زیرا ایشان درهمین سطورشان چنین ماله کشی کردند وترجمهء فولادوند را آوردند؛ پس « رطب خورده منع رطب کی کند» ؛ ونه فقط درهمینجا  بلکه آنگونه که بعدا خواهیم دید، جناب عزیزپورصاحب گرانقدرازینگونه ماله کشی ها زیاد می کنند وجایی که به درد ایشان می خورد وایشان را ازمخمصه نجات می دهد،دیگر «ماله کشی» مترجمین ومفسرین قرآن ، ماله کشی نیست وبرای شان قابل قبول است! ؛ لذا وقتی که ایشان اینگونه ماله کشی هارا به نفع خودشان قبول می کنند؛ دیگراین اعتراضات  شان که : آهای این ماله کشی است! من این را قبول ندارم! درنزدما هم پشیزی ارزش ندارد! نمیشود که یک بام ودوهوارا قبول کرد! تفسیر وترجمهء ماله کشان اگربه نفع آقای عید محمد عزیزپورباشد، مقبول ومعقول باشد؛ اما اگربه ضررشان باشد، قابل قبول نباشد! اینکه آقای عزیزپورمی فرمایند: ازین آیت مفهوم برادری دربین مسلمانان ونامسلمانان به دست نمی آید، دال براین است که ایشان مفهوم استدلال مرا نفهمیده اند! من کجا گفتم که ازهریک ازین آیات مفهوم برادری بین مسلمانان ونامسلمانان به دست می آيد؛ بلکه مطلب من این است که ازمجموع این آیات چنین چیزی  به صراحت فهمیده می شود؛ ومن باردیگراین مطلب را شرح خواهم داد؛ واینکه ایشان نمی فهمندویا نمی خواهند بفهمند، دیگرتقصیرمن نیست؛ اما قبلا بیائید مطالب دیگری را که ایشان درین رابطه ادعا کردند، موردبررسی قراردهیم؛ وآن عبارتست ازدین حضرات موسی وعیسی وسائرانبیا.درقرآن کریم دین همهء انبیا «اسلام»قلمدادشده است ومن وقتیکه  درنوشتهء قبلی خود به آیهء کریمهء « ان الدین عندالله الاسلام»  استدلال کردم وبه تایید آن ، آیات دیگری مانند «ووصی بها ابراهیم بنیه ویعقوب…» وآیهء کریمهء « ماکان ابراهیم یهودیا ولانصرانیاو…» راآوردم ، منظورم اثبات همین مطلب بود که اسلام تنها دین پیامبراسلام ومسلمانان نه بلکه دین همهء انبیا وپیروان شان بوده است، وحضرات موسی وعیسی علیه السلام ازآنها مستثنی نیستند، ودین شان چیزدیگری نبوده است؛ آنگونه که آقای عیدمحمد عزیزپورادعامی کنند! اینک من باردیگرمختصرا آن آیات رافقط با ترجمهء يکی می آورم- چون درنوشتهء قبلی همه را ترجمه کرده ام – وبعد به شکل صغراوکبرای منطقی ، موضوع را باردیگرشرح می دهم تا باشد که اگرآقای عزیزپورازسرزوری کارنگیرند، به حق تن دردهند، واین حقیقت را بپذیرند که دین همهء انبیا ازآدم تاخاتم یکی بوده است وآن اسلام است وتنها درفروعات وشرایع باهم تفاوت داشته اند ونه دراصل وریشهء عقاید وتوحید؛ واینکه خدادرموردآن پیامبران مسلمان – بلی مسلمان ونه چیزدیگر- کلمهء اخوت با قومهای کافرشان را به کارمی گیرد، عین همین حکم وهمین استعمال درمورد پیامبرما که مسلمان است ودراین امرتفاوتی با انبیای دیگرندارد ودرمورد قوم کافرش یعنی قریش که تفاوتی بااقوام – مثلا- نوح وهود وابراهیم وموسی وعیسی علیهم السلام ندارند، نیز صدق می کند؛ وبدینگونه ثابت می شود که قرآن صریحا لفظ« اخوت» یعنی برادری را درمورد مسلمان ونامسلمان به کاربرده است؛ ورنه جناب آقای عزیزپور بدون ماله کشی ،برای ما تشریح بدهند که استعمال کلمهء اخوت درآن آیات « اخوهم هود» « اخوهم لوط» « اخوهم صالح» و… چه معنی دارد؟! ولطفا بدون ماله کشی ومفسرمآبی این موضوع را برای ما شرح دهند! . آری ، گفتیم که  بااستناد به آیاتی که درنوشتهء قبلی خود نقل کرده بودم وهمه صریح بودند، این موضوع راثابت کردم که دین همهء پیمبران ،اسلام نام داشته است ونه چیزدیگر؛ واینک برخی ازآنها: «إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُۗ وَمَا ٱخۡتَلَفَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ بَغۡيَۢا بَيۡنَهُمۡۗ وَمَن يَكۡفُرۡ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ فَإِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ ١٩ به ترجمه  ضرورت نیست؛ چون قبلا ترجمه شده وآقای عزیزپورنیز باتوسل به فولادوند ، ترجمه اش کرده اند. ملاحظه می فرمائید که درینجا خداوند بعدازینکه می گوید : دین درنزدخدااسلام است، متصلا ازاختلاف اهل کتاب یاد می کند ؛ ..پرسش اینجاست که ایشان درچه چیزی  اختلاف کردند؟! درمسایل کدام دین ؟! پرواضح است که درمسایل همین دینی که برای شان توسط کتاب معرفی شد یعنی  درمورداسلام، اختلاف کردند. جالب است اگراینجا خوانندهء عزیزرابه ماله کشی مفسرانهء جناب عزیزپورمتوجه بسازیم ؛ وآن اینکه جناب شان درمورد آیهء کریمهء « مِنۡ أَجۡلِ ذَٰلِكَ كَتَبۡنَا عَلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ أَنَّهُۥ مَن قَتَلَ نَفۡسَۢا بِغَيۡرِ نَفۡسٍ أَوۡ فَسَادٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ ٱلنَّاسَ جَمِيعٗا وَمَنۡ أَحۡيَاهَا فَكَأَنَّمَآ أَحۡيَا ٱلنَّاسَ جَمِيعٗاۚ وَ… ٣٢ می فرمایند:« این آیت درمورد بنی اسرائیل نازل شده است » اما آیهء بالا« ان الدین عتدالله الاسلام..» را که بخش اخیرآن صریحا وبه شکل خاص درمورد بنی اسرائیل است ؛ وصراحتا بیان می دارد که بنی اسرائیل بعدازدادن کتاب به آنها وآمدن علم برای شان ، ازروی بغاوت  اختلاف کردند ؛ وجزای این اختلاف شان را که شامل کفرورزیدن به آیات خدا می گردد؛ درآخرت دریافت می دارند؛ آری، جناب شان این بخش اخیررا ازسیاق اصلی اش برون کرده وآن را به کفازقریش نسبت می دهند وادعا می کنند که « خدابا اعلان جهاد وقتال به زودی باآنها محاسبه می کند!». به به ازین استدلال ویک بام ودو هوا ! اینجا ماله کشی وتفسیرکردن ازنزدخود درست است ؛ وآنهم ازجانب کسیکه چیزی درمورد علوم واصطلاحات قرآنی نمی داند؛ اما مفسران ومترجمان قرآن که عمری درین ساحه کارکرده وعلوم آن را فراگرفته اند، حق ندارند مطابق قواعد وگرامروعلوم وفصاحت وبلاغت قرآنی ومعارف حدیثی وفقهی  واصولی وبدیعی وبیانی ، ترجمه وتفسیر کنند؛ چون این کاربه مذاق جناب عیدمحمد عزیزپور جوردرنمی آید؛ وماله کشی است!! وهمچنان ماله کشی دیگرشان نیز به همین آیت تعلق می گیرد؛ چه ایشان درموردآيهء ۱۳ سورهء حجرات « يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ ١٣ چنین ادعا می کنند که این آیت درمورد مسلمانان نازل شده است ونه همهء انسانها اعم ازمسلمانان ونامسلمانان ؛ودلیل شان این است که آیه های دیگرسورهء یادشده همه درمورد مومنان است لذا این آیت هم درمورد ایشان است؛ ولی درمورد جملهء « فان الله سریع الحساب » باآنکه بخش های دیگرآیت حکایت ازاهل کتاب واختلافات شان درزمان پیغمبرخودشان یعنی حضرت موسی دارد؛ اما آقای عیدمحمد عزیزپوراین تناسب را درنظرنگرفته وبه عجله حکم می کنند که «هرکسی که آیات قرآن رانپذیرد، خداوند باعجله وباصدورحکم جهاد وقتال اورا جزامی دهد! » و.. بازهم ماله کشی مفسرانه ویک بام ودوهوا !! 

اینک شمارا با آیات دیگری آشنامی سازیم که می گویند دین همهء پیغمبران اسلام بوده است:« مَا كَانَ إِبۡرَٰهِيمُ يَهُودِيّٗا وَلَا نَصۡرَانِيّٗا وَلَٰكِن كَانَ حَنِيفٗا مُّسۡلِمٗا وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٦٧ « ابراهیم نه یهودی بود .نه نصرانی ولیکن تابع وپیرو امرخدا وطاعتش ومسلمان بود وازمشرکان نبود» . البته باید روشن بسازیم که « مسلم» بودن بدین معنی نیست که حضرت ابراهیم وپیغمبران دیگربه شریعت محمدی عمل می کردند؛ بلکه مسلم بودن شان درعقیدهء مشترک وتابعیت ازاوامرخداوند وعدم پیروی ازباطل بود؛ چه هیچ پبغمبری راسراغ نداریم که گفته باشد: خدادوتاست یا خدایان دیگری غیرازاووجوددارند؛ وهیچ پیغمبری را سراغ نداریم که ازبهشت ودوزخ ومبدا ومعاد حرف نزده ویا منکروجود این چیزهاشده باشد؛ هیچ پیغمبری نگفته است که انسان زادهء میمون است ونه زادهء خاک؛ هیچ پیغمبری ،شراب وگوشت خوک ودزدی وقماروقتل وزنا وخیانت وسائرمقاسد را حلال ندانسته است؛ هیچ پیغمبری نه آدم نه ابراهیم نه موسی نه عیسی ونه محمد علیهم السلام ازظلم وستم وظالمان وقلدران پشتیبانی نکرده اند؛وهمه عدل ودادوحق وانصاف وخیرواحسان وخوبی را مورد ستایش قرارداده اند! وهمهء پیغمبران عبادات مهمی مانند حج ونمازوروه وزکات را بااشکال متنوعی داشته اند؛ که این اشکال متنوع همان فروعات وشریعت های هریک ازپیمبران است. پس به این نتیجه می رسیم که دین همهء انبیااسلام بود؛ واین هم برخی آیات دیگردرین مورد: حضرت یوسف علیه دروفات دعامی کند که خدایا مرامسلمان بمیران ۞… تَوَفَّنِي مُسۡلِمٗا وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّٰلِحِينَ ١٠١ « .. خدایا مرا مسلمان بمیران وبه نیکوکاران ملحق بساز» . البته من آیت را مختصرانقل کردم تاباشد که آقای عزیزپورمستمسک دیگری نیزداشته باشند مبنی براینکه افراطیون مذهبی آیات ومعانی آنهاراپنهان وماله کشی می کنند!! همین گونه من آیات زیادی را ذکرکرده بودم که به یکی بودن دین همهء پیغمبران یعنی اسلام ومسلمان بودن همهء شان دلالت دارد ؛ واینک برخی دیگررا جهت رعایت اختصاربه شکل کوتاه وبدون ترجمه نقل می کنم: حضرات ابراهیم واسماعیل دروقت بنای کعبه ، چنین دعامی  کنند:« رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَيۡنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبۡ عَلَيۡنَآۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ ١٢٨ حضرت یعقوب علیه السلام هنگام مرگ به فرزندانش چنین توصیه می کند:« وَوَصَّىٰ بِهَآ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ بَنِيهِ وَيَعۡقُوبُ يَٰبَنِيَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَكُمُ ٱلدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٣٢ وپاسخ فرزندان یعقوب علیه السلام به پدرشان هنگام مرگش این است که ما بعدازتو خدای واحدرا می پرستیم ومسلمان خواهیم بود:« أَمۡ كُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ حَضَرَ يَعۡقُوبَ ٱلۡمَوۡتُ إِذۡ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعۡبُدُونَ مِنۢ بَعۡدِيۖ قَالُواْ نَعۡبُدُ إِلَٰهَكَ وَإِلَٰهَ ءَابَآئِكَ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗا وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ ١٣٣ البته ما اینجا نمی گذاریم کسی ماله کشی کند وبگوید نخیرمنظوراز« مسلمون» تابع ومنقادبودن است؛ چون اگراشیارا با نا م شان یاد کنیم ، همه می دانیم که کلمهء « المسلمون» مسلمانان معنی می دهد، واین کلمه نام رسمی مسلمانان به زبان عربی است؛ وشیخ ازهرنیزاین کلمه را به همین معنی استعمال کرده است. ودین حضرت موسی علیه السلام نیزاسلام بود ونه چیزدیگری – وکلمات « یهودیت ونصرانیت » را مردم آن زمان خودشان برای خود انتخاب کردند- به دلیل اینکه فرعون درزمان غرق شدن گفت:« ۞…حَتَّىٰٓ إِذَآ أَدۡرَكَهُ ٱلۡغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِيٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ٩٠ «..تاوقتیکه دریافت اوراغرق گفت ایمان آوردم من که نیست هیچ معبودی غیرازآنکه ایمان آورده اند به وی بنی اسرائیل ومن ازمسلمانانم» . وعیسی علیه السلام وقومش نیز مسلمانان بودند ودین شان اسلام بود وَإِذۡ أَوۡحَيۡتُ إِلَى ٱلۡحَوَارِيِّ‍ۧنَ أَنۡ ءَامِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّنَا مُسۡلِمُونَ ١١١ اینجا مشاهده می کنید که خداوند به عیسی علیه السلام می گوید زمانی را یاد بیارکه به حواریون گفتم به من وپیامبرم ایمان بیاورید گفتند ایمان آوردیم وگواهی بده که مامسلمانانیم. درینجا اشاره به یک نکته را ضروری می دانم ؛ وآن اینکه من درآیهء « اذقال لهم اخوهم نوح الاتتقون» نوشته بودم که «یادکن ای محمد…» وچون آقای عزیزپورازباریکی های زبان عربی که درفارسی هم نظایرشان وجوددارد، خبرندارند؛ لذا ذوق زده شده وادعا می کنند که جملهء « یادکن ای محمد را» من ازنزدخود افزوده ام! درپاسخ باید گفت که باآنکه افزودن این جمله تغییری درمعنی آيت نمی آرد؛ ولی این ازصنایع ادبی درعربی وفارسی است که آن را « حذف » می نامند؛ ولی متاسفانه چون آقای عزیزپورازآن اطلاعی ندارند؛ لذا برمفسران خرده می گیرند که «چنین دستکاری هایی درترجمهء آیات زیاد می کنند»! درپاسخ شان باید گفت که نخیرجنابعالی! مفسران این کاررا خودسرانه نمی کنند بلکه بااستفاده ازسیاق وسباق جمله می دانند که درینجا ازصنعت حذف ، کارگرفته شده است ؛ واین مثال کوچکی ازبلاغت های قرآنی است؛ ومفسران نه ازروی دستکاری -آنگونه که آقای عزیزپورویاران شان به آن دست می زنند ـ بلکه باعلم ودانش وفهم گسترده یی که اززبان عربی وبلاغت وفصاحت قرآنی دارند، چنین می نویسند؛ چون می دانند که طرف خطاب درینجا محمدمصطفی صلی الله علیه وسلم است، پس می دانند که درینجا صنعت «حذف» بکاررفته است؛ واینک مثالهای آن درزبان فارسی ازکتاب کلیله ودمنه که ازنثرهای زیبای متون قدیم است:« گفته اند شجاع ودلیردرروزجنگ آزموده گردد وامین به وقت دادوستد، زن وفرزنددرایام فاقه ودوست وبرادردرایام نوائب». می بینید که جملهء «آزموده گردد» که می بایست درجمله های بعدی نیزآورده شود، با اتکا به ذکرآن دراول جمله ، ازبخش های بعدی حذف شده است؛ وچنین است کلمهء «اذ» درقرآن کریم که اغلبا چیزی قبل ازآن، محذوف است که آن یاددهانی به پیغمبرخدااست؛ مثلا خداوند وقتی به پیغمبرش می گویدوَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِيمَ مَكَانَ ٱلۡبَيۡتِ أَن لَّا تُشۡرِكۡ بِي شَيۡ‍ٔٗا وَطَهِّرۡ بَيۡتِيَ لِلطَّآئِفِينَ وَٱلۡقَآئِمِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ ٢٦  مفسران ومترجمان واقعی قرآن یعنی آنانیکه یک عمرزبان عربی یعنی زبان قرآن را باصرف ونحو وگرامروقواعد وفصاحت وبلاغت آن آموخته اند ویک عمربه نزداستادان بزرگ تفسیروحدیث وفقه وعلوم قرآنی ، تلمذ نموده اند، وازاقوال وآرای مفسران بزرگ کلام الهی، آگاهی کامل دارند؛ ونه آنانیکه یک کلمهء عربی رادرست تلفظ کزده نمی توانند؛ ونمی دانند که «قاتلوا» با«اقتلوا» چه فرق دارد؛ آری، این مفسرین دانا به علوم تفسیر، آيهء فوق را چنین ترجمه می نمایندکه :« ویادکن ای محمدچون معین کردیم برای ابراهیم موضع خانهء کعبه راکه شریک مگردان بامن هیچ چیز راوپاک کن خانهء مرا برای طواف کنندگان وقیام کنندگان ورکوع کنندگان سجده کنندگان». زیرا ازروی قواعد وگرامرزبان عربی می دانند که درینجا ازصنعت ادبی « حذف» کارگرفته شده است. جالب وخنده آوراینکه همین آًقای عیدمحمد عزیزپورنه درجای دورتربلکه درهمین ترجمهء آيه« وقال لهم اخوهم نوح الاتتقون» که مرا متهم به دستکاری می نمایند، کلمهء خدارادربین پرانتز می آورند ومی نویسند: آیا(ازخدا) پروانمی کنید؟…!! درینجا ازجنابعالی باید پرسید که آقای محترم متن آیت چنین است« اذقال لهم اخوهم نوح الاتتقون» لطفا بفرمائید شما لفظ ( ازخدا) را ازکجاآوردید؟! آيا مطابق منطق شما این دستکاری واضافه کردن وماله کشی نیست؟!‌ ویا برای شما چیزی رواست که برای دیگران روانیست؟!

اینکه جنابعالی آیهءکریمهء «ان الدین عندالله الاسلام..» راسبب بدختی های همهء جهان می دانند؛ تهمت بزرگی است مانند تهمت های دیگرشان که ماهمه را ابطال کردیم ؛ وبرای شان ثابت نمودیم که صدهاملیون انسانی که درجنگ های اول ودوم جهانی ودراستعمال بمب اتمی درجاپان ودراثرجنایت ها ی  هول انگیزسران کمونیسم ویورش های استعماری و..و.. کشته شده اند، عامل همهء آنها غیرمسلمانان بوده اند! وهنوزهم هزاران قتل وکشتاربه بهانه های گوناگون ، صورت می گیرد که عامل آنها مسلمانان نیستند؛ بلکه مسلمانان قربانی این جنایت ها درگوشه گوشهء دنیا هستند؛ وقرآن به هتلروموسولینی ولینن واستالین وپل پت وبرژنف وصدها جنایتکاردیگرنگفته بود که برخیزید واین بلاهارا برسربشریت بیاورید! آری، ماهمهء اینهارا ثابت کردیم ؛ اماجناب عییدمحمدعزیزپور- به اصطلاح – تیرخودرا آوردند! همچنان ما نوشتیم وبازهم می نویسیم که اگرقرآن واسلام کسی را به اسلام آوردن مجبورمی ساخت امروزهء ملیونها مسیحی درمصرواردن وسوریه وعراق ویمن وفلسطین وبقیهء کشورهای عربی وجودنمی داشتند! اما آقای عزیزپور درمقابل این ادلهءنیرومند بنده چیزی برای گفتن ندارند؛وبارباراتهامات تکراری شان را تکرارمی کنند؛چنانچه من این ادعای ایشان وابن وراق را باطل ساختم که گویا محمد پیامبراسلام درمدینه به مردی جنگجومبدل شده بود وآیات مدنی ازهمین سبب همه جنگجویانه هستند! من برای ایشان آيهء صلح«۞وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلۡمِ فَٱجۡنَحۡ لَهَا وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٦١ راآوردم که درسورهء مبارکهء انفال ومدنی است؛ وبه پیمبردستورمی دهد که اگردشمنان به صلح تمایل پیدا کردند، توهم صلح کن! وعلاوه برآین آیهء کریمهء « لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَيِّۚ … ٢٥٦ که درسورهء بقره ومدنی است ؛ اما ایشان همچنان به تکراراین اتهامات بی اساس شان ادامه می دهند؛ وجالب اینکه ازحقوق بشرحرف می زنند؛ اما ازملیونها بشری که توسط جنایتکاران غیرمسلمان، نابود شده ومی شوند، چشم پوشی می کنند! ازانجائیکه آقای عیدمحمدعزیزپورباسینهء پرکینه علیه دین اسلام ومقدسات مسلمانان ، واردمیدان شده اند، هزاران دلیل را هم که برای شان بیاوریم، قبول نمی کنند؛ وهمچنان به سرزوری بدون دلیل خود ادامه می دهند؛ وآنهم باپریدن ازشاخه یی به شاخه یی ؛چنانچه بعدا خواهیم دید وابطال خواهیم کرد که ایشان به موضوع مرتد تماس می گیرند که درقرآن هرگزنیامده ودرحدیث هم که آمده فقط یک تهدید لفظی بوده است که هرگزعملی نشده است؛ مانند کسی که به فرزندش می گوید:اگرچنین وچنان کردی من ترامی کشم! ؛ ودربخش دوم ما ازاقوال دانشمندا ن ازهرکه آقای عزیزپورآنهمه به شیخ ازهرارادت نشان دادند، خواهیم آورد که حدیث مرتد فقط وفقط یک تهدید لفظی است ونه عملی ورنه درزمان پیمبرمرتدان بیشماری وجودداشتند که هرگزکشته نشدند؛ مانند منافقین که همه مرتد بودند وقرآن کریم درسورهء منافقین به صراحت می گوید که ایشان درابتدامومن بودند وبعدکافرشدند«ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ فَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا يَفۡقَهُونَ ٣ به ترجمه ضرورت نیست چون الفاظ واضح هستند. همچنان آقای عزیزپوربه حدیث« امرت ان اقاتل الناس..» استدلال می کنند که ماآن را نیزدربخش دوم باآوردن همهء عباراتش ، شرح خواهیم داد وبطلان ادعای آقای عزیزپوررا ثابت خواهیم کرد. اما بیائید یکباردیگرباعبارات واضح وروشن ، مطلب خیلی سادهء استدلال به آیات متعددقرآنی را که ثابت می سازد خداوند درقرآن کلمهء اخوت یابرادری را برای مسلمانان ونامسلمانان مشترکا به کاربرده است؛ زیرا همه درانسانیت برادروازیک پدرومادرهستند، اینجا موردبررسی قراردهیم :

شخص خوابیده را می توان بیدارکرد اما نه کسی را که خودرابه خواب زده است – این جمله ویا این ضرب المثل دقیقا درمورد جناب محترم آقای عزیزپورصدق می کند؛ ومن هرگزقصد توهین به ایشان را ندارم ؛ واگرایشان این را توهین فکرمی کنند من شدیدامعذرت می خواهم ؛ چون عبارت دیگری نیافتم که باآن سرزوری وعنادایشان را دربرابردلائل آشکاروواضحی که من تقدیم جناب شان کردم؛ وایشان بازهم اصرارمی ورزند که «تارشی نتوانست دلیل بیاورد؛ تارشی لنگان وانگان پیش می رود» بیان نمایم ! دانشمند محترم آقای عید محمد عزیزپوروقتی با آیاتی که من درمورد دین همهء انبیا  آوردم ؛ واینکه آن دین ، اسلام بود؛ وهمهٔ انبیا مسلمانان بودند؛ واینکه اقوام شان کافریا نامسلمانان بودند؛ واینکه خداآن پیامبران(مسلمان) وآن اقوام ( نامسلمان) شان را درقرآن ،برادرهم خطاب کرده است، روبرومی شوند، راه ضدیت را درپیش می گیرند وادعا می کنند که تارشی نتوانست دلیل بیاورد؛ وبعد هم ازشاخی به شاخی می پرند وموضوعاتی ازقبیل طوفان نوح وغیره را مطرح می کنند؛ اما باوجود همهء این عناد وسرزوری دچارتناقضات متعددی می شوند وبه شکل لاشعوری وبا وجودتوسل به مترجمان ومفسرانی – که احیانا درنزد ایشان دستکاری کننده وماله کش هستند- آنچه را ثابت می کنند که من گفته واثبات کرده ام!

اینک من نخست طرزاستدلال خودرا بیان وبعد به شکل صغرا وکبرای منطقی دوباره اثبات وبعد تناقض گویی های ایشان را که به ضررخودشان است، آشکارمی کنم. استدلال من چند مرحله دارد. ۱- بیان اینکه دین همهء پیغمبران ازحضرت آدم تاحضرت محمد صلی الله علیه وسلم ، اسلام بود؛ ومن آیاتی را که این حقیقت را روشن می سازد دربالا بیان کرده ام: ان الدین عندالله الاسلام..» « ماکان ابراهیم یهودیا… ولاکن کان حنیفا مسلما..» « وصی بها ابراهیم بنیه ویعقوب… فلاتموتن الاوانتم مسلمون» وآیات دیگری که من همه رادربالا نقل کرده ام ولزومی به تکرارآنها نمی بینم. آری بااین آیات من ثابت ساختم که پیمبران همه بدون استثنا مسلمان بودند ودین شان اسلام بود واین به صراحت ازآیات یادشده فهمیده می شود؛ وحتی ازترجمه هایی که خود آقای عزیزپورازمترجمانی مانند فولادوند ودیگران برگزیده اند! پس وقتیکه مسلمانی همهء انبیارا ثابت کرده ام؛ منتقل شده ام به بخش ۲- درینجا آیاتی را آورده ام که خدا، کفراقوام پیمبران یادشده را ثابت کرده است؛ زیرا تهدیدها ووعیدهایی که درآیات یاد شده موجوداند، واضحا برای اقوام کافرپیمبران هستند ونه برای پیروان مسلمان ومومن شان :«اذقال لهم اخوهم نوح الاتتقون». « اذقال لهم اخوهم هودالاتتقون».« اذقال لهم اخوهم صالح الاتتقون» وآیات زیاددیگری ازین قبیل. درینجا من این را ثابت کرده ام که اقوام پیمبران گذشته که مخاطب این آیات بودند، نامسلمانان بودند؛زیرا ایشان درمسیرمخالف پیمبران مسلمان شان ، روان بودند. وهمچنان من با این آیات این نکته را ثابت کرده ام – واین جان مطلب وهمان موضوع موردمناقشه است- که خداوند حضرات نوح وهود وصالح وپیغمبران دیگررا که همه طبق همان آیات صریح قرآنی، مسلمانان بودند، برادران اقوام شان گفته است؛ وآنهم با کلمهء صریح وروشن وبدون غموض« اخ» که آقای عزیزپورنمی توانند باهزارماله کشی ، آن را تغییربدهند وبه گونهء دیگری معنی کنند! قرآن به صراحت می گوید « برادرشان نوح به ایشان گفت.. برادرشان هود به ایشان گفت…برادرشان صالح به ایشان گفت..» حالا جناب عزیزپوربفرمایند بگویند: این کلمهء اخوهم اخوهم اخوهم دراین آیات چه معنی دارد؟! برادرویا پسرکاکا وپسرماما وپسرخاله ؟! . گفتیم که خود جناب عزیزپوردچارتناقض گویی می شوند ونفهمیده چیزی را اثبات می کنند که من می گویم ! اینک به ترجمه هایی که خودایشان انتخاب نموده اند؛ ونزد ایشان دستکاری وماله کشی نیست توجه کنید: ایشان درترجمهء آيهء « ماکان ابراهیم..» که من آن را به عنوان دلیل مسلمان بودن حضرت ابراهیم ذکرکرده بودم وبازهم درین نوشتهء خود آوردم ، چنین تبصره می کنند:«البته موضوع این آیه بیخی چیزدیگری است ودرتفسیرالمیزان – خلاصه نوشته شده است که ( ماکان ابراهیم یهودیا ولانصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما وماکان من المشرکین) ، به این معناست که ابراهیم یهودی یا نصرانی نبود ، بلکه برطریق فطرت مسلم بود وازمشرکان هم نبود. چون یهودیان می گفتند : تنها دین برحق یهودی است ولذا ابراهیم هم یهودی بوده ومسیحیان گفتند : تنها دین برحق مسیحیت است وابراهیم مسیحی بوده ، اما خداوند می فرماید: ابراهیم بردین حنیف اسلام بود،چون دین خدای واحدهمان اسلام است یعنی تسلیم خداشدن واین دین بحسب مرورزمان واستعداد مردم ازجهت مدارج کمال کاملترگشته است اما چون اعراب جاهلی که بت پرست بودند ، ادعامی کردند که بردین حنیف هستند وپیروابراهیم اند، لذاخداوند برای دفع این توهم که مباداابراهیم را مانندآنها بدانند می فرماید: اوازمشرکان نبود». خوب! خوانندگان فرهیخته ودانشمند خودشان قضاوت کنند که آنچه آقای عزیزپورباتوسل به تفسیرالمیزان – ونه ازنزد خودشان که به مترجمین ومفسران اعتماد ندارند وخودشان یک نفرازملیونها مسلمانی هستند که قرآ ن را درست ترجمه نموده وکلمات ومعنایش راپنهان نمی کنند!! – ارائه نموده اند چه تفاوتی باآنچه من بیان نموده  ام دارد؟! هدف من آن بود تاثابت سازم که ابوالانبیا حضرت ابراهیم بردین حنیف اسلام بود ؛ وایشان نیزبا نقل شان ازالمیزان چنین چیزی را ثابت کردند! من بااستناد به آیاتی که دوبارآن هارانوشتم این  حقیقت را ثابت ساختم که دین همهء پیغمبران اسلام بود واسلام آنها با اسلام امت اسلامی دراصول عقیدتی هیچ تفاوتی ندارد، بلکه درفروعات واحکام شرعی تفاوت دارد؛ وایشان نیزازتفسیر المیزان ، مفاهیمی شبیه این رانقل کردند!..؛ اماجان مطلب اینجاست که جناب داکترعزیزپوربعدازینکه ترجمهء این آیت را ازالمیزان به اساس ناچاری  وسردرگمی می آورند ودرآغازادعا می کنند که «موضوع  این آیه بیخی چیزدیگری است» ونمی توانند مانند آیهء « الشعراء یتبعهم الغاوون..» درینجاهم پنهانکاری کنند، ناگهان بامطالعهءترجمه متوجه می شوند که ترجمهء این آیت، حرف تارشی را تایید می کند؛ لذا به ناچاروبا دل ناخواسته می گویند:« این مورد را نویسندگان همفکرآقای تارشی بیان می کند»!  بلی! اگرنویسندهء المیزان که تارشی اورا واوتارشی را درعمرخودندیده اند، همفکرتارشی بوده بوده باشد، آیا نقل قول شما ازوی درحالیکه مترجمان ومفسران قرآن را به دستکاری نیزمتهم می کنید، دلیل آن نیست که شما ازمقابله با دلایل من عاجزمانده اید وحالا ازهمفکران تارشی برای رهایی تان ازین مخمصه، استمدادمی جوئید؟! وبازکوآن موضوع بیخی متفاوت؟! شما که گفته های مرا مبنی بریکی بودن دین همهء انبیا ومسلمان بودن همهء شان ، مورد تایید قراردادید!

آقای عیدمحمدعزیزپوربا اوردن دودلیل خیلی ضعیف ، کوشش می کنند ثابت بسازند که اصول اعتقادی همهء ادیان الهی یکی نبودند؛یکی اینکه می گویند : درقرآن، شیطان باعث برآمدن آدم ازبهشت ، معرفی شده است ودرتورات مار! وبعدمی فرمایند: مسلمانان می گویند: تورات تحریف شده ویهودیان می گویند: قرآن تحریف شده ؛ این تناقض را کی حل کند!  به جناب شان باید گفت که بلی این تورات است که تحریف شده ونه قرآن ؛ به دلیل آنکه تورات وانجیل نسخه های متعددی دارند که باهم متناقض ومتضاد هستند، اما قرآن درشرق وغرب دنیا فقط یکی است وهیچگونه تحریفی درآن صورت نگرفته است؛ واگرقرآن قابل تحریف می بود وخداوعدهء حفاظتش را نمی داد آنوقت شاید شماهم قرآنی می نوشتید؛ درحالیکه ازصدراسلام تا حالا هیچیک ازدشمنان قوی اسلام نتوانسته است قرآن دیگری بنویسد ویا حرفی را ازآین قرآن کم ویا زیاد نماید؛ وهرکس چنین تلاشی نموده است مشتش بازوافشا ورسوا شده است؛ زیرا این قرآن را خداوند درسینه های ملیونها انسان مسلم ، حفظ ونگهداری کرده است؛ درحالیکه دربین یهودان ومسیحیان کسی را نمی یابید که حتی موضوعی ازنسخه های متعدد ومتناقض انجیل را ازحفظ داشته باشد. ودلیل دیگرعدم تحریف قرآن را می توانید درکتاب تولدی دیگرشجاع الدین شفا – پیرومرشد اسلام ستیزان – بیابید ؛ زیرا او به سهولت می تواند اسمای نویسندگان نسخه های گوناگون تورات وانجیل وتاریخ نوشته شدن آنهارا نام ببرد؛اما هرگزنمی تواند نام شخصی را به عنوان نویسندهء قرآن ذکرکند! واضافه براین حتی درهمین تورات تحریف شده نیزدرموارد متعددی ازشیطان نام برده شده است که شجاع الدین شفا درکتابش تولدی دیگرآنهارا نقل می کند؛ پس وجود شیطان درقرآن وتورات وانجیل ،محقق است ؛ اما اخراج آدم وحواازبهشت یک عملیه است ونه یک  اصل ، وحتی اگراصل اعتقادی هم باشد، سخن قرآ ن تحریف نشده اعتباردارد ونه سخن تورات تحریف شده ؛ ومحققااگر نسخه اصلی تورات که درآن ازنبوت حضرت محمدصلی الله علیه وسلم نیزسخن بمیان آمده است، به دست آید، هیچ تفاوتی درمورد اخراج آدم ازبهشت نیزباقرآن نخواهدداشت. اصلا آقای عزیزپورمی خواهند با مطرح کردن این موضوعات فرعی وازشاخی به شاخی پریدن ، موضوع بحث را عوض کنند! ایشان با من درمورد اثبات برادری انسانی دربین همهء ابنای بشرازآیات قرآن ، بحث می کنند؛ اما ناگهان بحث را عوض وپراگنده  می نمایند تابرتناقض گویی ها وضعف ادلهء شان سرپوش بگذارند!

حال بیائید چیزی را که آقای عزیزپورنفهمیده اند ویا خودرا به نافهمی می رنند، به شکل ساده وقضیهء منطقی ، مورد بحث قراردهیم : درمنطق بحثی است که آن را صغرا وکبرا ونتیجه می نامند؛ مثلا اگربگوئیم : آهن فلزاست — هرفلزی دراثرحرارت منبسط می شود. پس نتیجه یی که ازین صغرا وکبرابه دست می آید این است که : آهن دراثرحرارت منبسط می شود. حالا استدلال بنده به آیت قرآنی هم چنین شکلی را داشت: همهء پیغمبران مسلمان واقوام شان نامسلمان بودند — خداوند درقرآن  پیغمبران را برادران اقوام شان گفته است — پس خداوند مسلمانان ونامسلمانان را برادران همدیگرقلمدادکرده است! بلی، به همین سادگی! ؛ ولی ازآنجائیکه پای استدلال آقای عزیزپورمی لنگد ؛ لذا علاوه برتلاش درجهت پراگنده کردن بحث، ادعا می کنند که تارشی کوشش کرده است تاازهریک آن آیات ، برادری مسلمانان ونامسلمانان دراصل انسانیت را ثابت کند! نخیرجناب عزیزپورصاحب گرامی! همانکونه که ازهریک ازصغراوکبرای «آهن فلزاست …» نتیجه که همان «آهن دراثرحرارت منبسط می شود» است به دست نمی آید؛ بلکه ازمجموع صغراوکبرا چنین نتیجه یی به دست می آید؛ هم بدینگونه ازمجموع آیات اثبات مسلمان بودن انبیا وآیاتی مانند « اذقال لهم اخوهم نوح..» « اذقال لهم اخوهم هود..» « اذقال لهم اخوهم صالح..» وغیره ، این نتیجه به دست می آید که خداوند درقرآن ، مسلمانان را برادران نامسلمانان ( البته دراصل انسانیت) قلمدادکرده است. آری، این طرزاستدلال من واین منطقی ودرست است؛ واما اینکه آقای عزیزپورآن آیات را می گیرند وهریک را به شکل جداگانه به عنوان استدلال های ۱ و۲ و۳و… مطرح می نمایند، این دیگر فقط وفقط ردگم کردن وخودرا به ندانم کاری زدن است! ومن هیچگاهی نگفته ام که این آیات به شکل جداگانه چنین مطلبی را افاده می کنند؛ بلکه منظورم این است که ازجمع کردن مجموع آیات یادشده چنان چیزی به دست می آید.

جالب این است که خودآقای عزیزپوروقتی آيات« اذقال لهم اخوهم نوح الاتتقون» « اذقال لهم اخوهم هودالاتتقون» « اذقال لهم اخوهم صالح الاتتقون » را ترجمه می کنند ، کلمهء « اخوهم» را به « برادرشان» ترجمه می کنند ونه چیزی دیگری! یعنی این ترجمه یی است که خود جناب عزیزپورآن را برگزیده اند ودرستش می دانند ونه ترجمهء من وهمفکرانم! خوب اینجا ازآقای عیدمحمد عزیزپورمی پرسیم : این نوح وهود وصالح که خداوند آنهارا برادران اقوام شان گفته است، مومن ومسلمان بودند ویا نامسلمان وکافربودند؟! طبعا هرچه موضوع را اینسو وآنسو ببرید نمی توانید بگوئید آن پیغنمبران ، مسلمان نبودند؛ وهرچه تلاش بیهوده کنید، نمی توانید بگوئید اقوام شان ، نامسلمان نبودند، وهرچه سرزوری به خرج دهید نمی توانید برای کلمهء« اخوهم» معنی دیگری جز« برادرشان» بیابید؛ واگرمی یافتید حتما به آن تمسک می جستید؛ وچون نیافتید ؛ لذا ازروی اجباربه همان چیزی رسیدید که من می گویم یعنی اینکه خداوند مسلمانان را درقرآن کریم برادرنامسلمانان ، خواننده است واین به صراحت کامل ازمجموعهء این آیات برمی آید.

واما بحث طوفان نوح وامثالش فقط فقط تلاشی است ازشما برای پراگنده ساختن موضوع که درمورد آنها نیزدربخش دوم ، این نوشتارصحبت خواهیم کرد.

                                                               ادامه دارد 

 

 

 

 

 

 

   

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا