خبر و دیدگاه

شبح تروریسم

شبحی بر جهان سایه افکنده است. شبح شوم تروریسم. میکروب های سیاسی و ویروس های اجتماعی از هر سو به مهدهای روشنگری و تمدن بشری هجوم می آورند. به میراث اندیشه های مشایی و رواقی، به دموکراسی یونانی، به پارلمانیسم انگلستان و تفکر قاره ای پروس ، به بقایای انقلاب کبیر فرانسه و به منشور حقوق بشر کوروش و آموزه های انسانی اسلام …ترور و وحشت امروز برای ما یک مریضی دموکراتیک است. بیماری های دموکراتیک معمولا زیر جلدی وارد می شوند و به آرامی ریشه می دوانند. آنقدر که به آسانی موجبات طب و تشنج اجتماعی را فراهم می آورند. سرگیجه و درد و التهاب حاصل از نفوذ ارتجاع و تحجر در جان جامعه ی جهانی از یک سو و واکنش های نژادپرستانه و راسیستی نسبت به آن با سرکار آمدن احزاب دسته راستی و محافظه کار و نیروهای نئو نازیستی از سوی دیگر، کار را لحظه به لحظه بر شهروندان بی گناه و روشنفکران سرگشته و سیاست مداران بی تدبیر تنگ تر می کند. اینجا باید سخن هایک را به یاد آورد که گفته بود: “باید از دموکراسی علیه دموکراسی حمایت کرد” مردم سالاری منافذ بازی دارد و ورود آفات به آن به سادگی امکان پذیر است. آنان با پوششی عوام فریبانه وارد می شوند و در دراز مدت دموکراسی را به دماگوژی تبدیل می کنند. اروپا و خاورمیانه در حقیقت هزینه ی تسلط اندیشه ی تحلیلی و جز نگر بر فلسفه ی سیاسیش را می پردازند. اینجا اما باید سخنان راستین رییس جمهور ایران دکتر حسن روحانی را به یاد آورد که گفت : “جریان تکفیری دامان حامیانش را خواهد گرفت” کوته فکری و جزیی نگری سیاست ورزان اروپایی و خاورمیانه ای سبب شد تا آنان جهان را یک جزیره ی جدا از هم بپندارند و با ارسال سلاح و کمک های مالی به تروریست ها در غرب آسیا زمینه ی فعالیت های علنی آنان را فراهم آورند. آنان با فراموش کردن روح متحد جهان میان بخش های گوناگون تمدن بشری به اشتباه تفکیک قائل شدند و شعار دهکده ی کوچک جهانی را به راحتی از یاد بردند و به اشتباه خواستند تا امپراطوری جهانی تاسیس کنند. جزیره ای اندیشیدن سبب شکل گیری جهانی هابزی شده است. دنیایی که در آن به ذات بشر با بدبینی نگریسته می شود. در نظر توماس هابز “انسان گرگ انسان است” شهروندی محکوم به نابودیست و بربریت جایگزین ناخواسته ی آن است. گروه های ترور و ماشین های کشتار و خشونتی که در جهان امروز مستقر هستند دیروز با بهانه ی کمونیسم وملی گرایی وجود داشتند و حالا فقط رنگ عوض کرده اند، هیچ نیازی به عضو گیری تشکیلاتی در خاک غرب ندارند. آنان ذهن و روح ناخود آگاه ساکنان مهاجر را در اختیار گرفته اند و با این سلاح، قلب حوزه (سپهر) عمومی را نشانه می روند. مراکز فرهنگی و کنسرت ها، سالن های سینما و تئاتر، فروشگاه ها، مراکز خرید، ورزشگاه ها، عبادت گاه ها و….هر جا و مکانی که در آن امکان گفتگو و مفاهمه موجود باشد، در کانون اصلی حملات قرار می گیرند! طنز تاریخ دقیقا همین جاست. شهر مونیخ که نبض امنیت اروپا را در دست دارد و هر ساله میزبان اجلاس امنیتی کشورهای جهان است، به دست چند جانی نیهیلیست مومن نما به لرزه در می آید. نواهای مهیبی که از پاریس  و نیس  بلند می شود هم در حقیقت مسئله صدای بمب نیست. این اوای نفرت ما انسان ها از یکدیگر است که هر لحظه شدید تر می شود. این مرثیه ای برای مرگ مدنیت است. نفس های آزادی در دنیای دهشت زده به شماره افتاده است و روز به روز بیش از پیش به بدبینی و بیزای شهروندان از یکدیگر می انجامد. از اکنون می توان روزهایی را تصور کرد که در آن مجالس قانون گذاری مغرب آسیا حتی اتحادیه و شورای اروپا قوانین محدود کننده ی تابعیت و مهاجرت و حتی قواعدی برای سلب آزادی به بهانه ی پاسداری از امنیت تصویب کنند. اما باید هشیار بود که بهترین قانون ضد تروریستی ارائه ی تعریف صحیح از این مفهوم در قانون و اجماع جهانی بر سر آن است. به یاد داشته باشیم که تروریست ها این بار تنها قل تپنده ی دموکراسی خاورمیانه یعنی جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار دادند. آن هم پارلمان و حرم آیت ا…خمینی را به عنوان دو مرکز مردمی و قدسی که دو منبع مردم سالاری و حقانیت این کشور است پس از انتخاباتی آزاد و با مشارکت بالای شهروندان هدف قرار داده اند. اما شوالیه های بزدلی که برای ریشه کنی مدنیت شمشیر کشیده اند، بی تردید بر عبث می پایند. آنان بازگشت اندیشه های فرا قاره ای ، کل نگر و جهان شمول برای بازتولید مدنی محوری جهانی را دست کم گرفته اند. روحی بزرگوار و عظیم که همواره شکوفا خواهد شد.  

                                                                                                                   

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا