پشتپرده اعلام نتایج انتخابات از سوی کمیسیون انتخابات
اخیراً کمیسیون انتخابات پس از گذشت نزدیک به یکونیم سال از روز اعلام نتایج انتخابات، تفصیلات این نتیجه را چنین اعلام کرد: پس از باطل شدن آرای تقلبی، در انتخابات سال ۱۳۹۳ آقای غنی بیش از ۳.۹ میلیون رای (۵۵.۲۷ درصد آرا) و آقای عبدالله بیشتر از ۳.۱ میلیون رای (۴۴.۷۳ درصد آرا) را بدست آورده بودند.
اعلام نتایج از سوی کمیسیون انتخابات با موجِ از واکُنشها در رسانهها و شبکههای اجتماعی همراه شد، اما دریغا که نه ارگ ریاست جمهوری در مقابل آن موقفِ گرفت و نه ریاست اجرائیه خاموشِ به اصطلاح “استراتیژیکاش” را شکستاند. نگارنده این مطلب، میخواهد تبصرهای پیرامون پشتپرده اعلام نتایج انتخابات و سکوت سنگینِ ارگ و ریاست اجرائیه بکند.
روزگذشته، مجیب الرحمن رحیمی، سخنگویی ریاست اجرائیه، در برگه فیسبوکاش تصویر پرسشبرانگیزی از داکتر عبدالله را نشر کرد که در روی آن شعار ذیل نوشته شده بود: «مردم همچنان در صحنه اند، استوار و ایستاده، پس استوار بمان». به باور نگارنده این مطلب، نشر چنین تصویری یادآور تنور داغ انتخابات ریاست جمهوری پسین میباشد؛ انتخاباتی که در آن رای مردم به یغما رفت و حکومت سرانجام بر اساس یک موافقتنامه سیاسی با میانجیگری امریکا شکل گرفت، که نکتههای کلیدی آن برگزاری «لویهجرگه تعدیل قانون اساسی» و «اصلاح نظام انتخاباتی» بود. اما پرسش اصلی در این است که سخنگویی ریاست اجرائی به وسیله این تصویر چه میخواهد بگوید؟
در یک نگاه کلی، شعار مذکور گواهی از احتمال منحرف شدن داکتر عبدالله از تعهدهای انتخاباتیایشان میدهد و در عین زمان، با فرارسیدن پایان عمر توافقنامه سیاسی، پرده از احتمال وخامت اوضاع میبردارد. آنچه که در اینجا قابل تأمل است برداشت سخنگویی ریاست اجرائیه از حمایت هوادران دوران انتخاباتی داکتر عبدالله است. آیا آقای رحیمی واقعاً به این باور است که “مردم همچنان در صحنه اند، استوار و ایستاده” و یا این فقط یک کُنش تبلیغاتی است؟
نگارندۀ این مطلب به اطلاعاتِ دست یافته که نشان میدهد تمامیتخواهان به پارهای چشمگیری از قدرت سیاسی که برایشان از طریق حکومت وحدت ملی رسیده، بسنده نکرده، جهت گسترش سلطه قدرت خود، گامهای هدفمندی را برداشتند، که اعلام به تفصیل نتایج انتخابات پسین یکی از نشانههای آن میباشد. این گروههای تمامیتخواه که سخت معتقد بر اصل برتریجوی و امتیازطلبی قومی اند، ماهرانه و زیرکانه با توصل به بهانههای مختلف مانع اجرای نکتههای کلیدی توافقنامه سیاسی شدند. گرچه اهداف و نیت این گروهها بر همه آشکار و هویداست، اما پرسش در اینجاست که چرا داکتر عبدالله در این مدت دست به اقداماتِ جدی دفاعی نزد و سکوت اختیار کرد؟ اگر اهداف شوم تمامیتخواهان تحقق یابد، آیا داکتر عبدالله خواهد توانست که بار دیگر با پذیرش اشتباهاش از مسئولیت و پاسخگویی در مقابل مردم شانهخالی کند؟
دیر یا زود، تمامیتخواهان تظاهراتِ را در پایتخت کشور بر حمایت از نتایج اعلام شده کمیسیون انتخاب برگزار خواهند کرد تا از رئیس جمهوری حکومت وحدت ملی بخواهند به موجودیت ریاست اجرائیه که به باور آنها بنیاد قانونی ندارد، خاتمه بخشد. دیر یا زود، رئیس جمهوری حکومت وحدت ملی دست به اقداماتِ خواهد زد که منجر به کاهش هرچه بیشتر وزنه سیاسی ریاست اجرائیه خواهد شد، که سرانجام، به کنارگیری داکتر عبدالله از بدنه حکومت خواهد انجامید و یا احتمال آن میرود که آقای عبدالله برای بقاء در قدرت از نکتههای کلیدی توافقنامه سیاسی صرف نظر کند.
تاریخ ۱۴ سال پسین گواه آن است که تمامیتخواهان قومی در سیاستبازی همواره دست بلند داشتهاند و رفتارشان را همواره در محور منافع استراتیژیکشان سوق میدهند. برعکس، طرف مقابل آنها، که بدون تردید نخبهگان اکثریت مطلق جامعه را تشکیل میدهد، در هر تعامل سیاسی در این مدت، از خود سادهلوحی و کوتاهاندیشی بیحد را نشان دادند که پیامدهای وخیمی را در برداشته است.
بطور نمونه، میتوان بر عملکردهای داکتر عبدالله در یکونیم سال پسین مکثِ کرد. تمامیتخواهان با شناخت ژرف از شخصیت و روان رقیبان سیاسی خود، خیلی آگاهانه و با حوصلهمندی تمام، شماری از امتیازات کوتاهمدت را به ریاست اجرائیه قائل شدند. نخستین کاری که داکتر عبدالله پس از تشکیل حکومت وحدت ملی انجام داد، تیشهزدن در ریشه خویش بود. آقای عبدالله، بدون در نظرداشت حساسیت اوضاع و نیت اشکارِ تمامیتخواهان، شروع به فاصلهگرفتن از پارهای بزرگی از حامیان اصلی و بنیادی خویش که در دوران انتخابات سرسختانه و استوار در پشت او ایستادند، کرد. شاید طبق محاسبه داکتر عبدالله، دیگر نیازی به بیشترِ از آن نخبهگان سیاسی و کتله بزرگ مردم نداشت، چون احتمالاً هدف (شخصی) ایشان برآورده شده بود؛ در این مدت، اغلباً آقای عبدالله در “قصر سپیدارش” سرگرم میزبانی ملاقاتهای تشریفاتی با مقامهای بلندپایه خارجی و داخلی بود که از آنها فقط تصاویر یادگاری باقی مانده است و بس. شوربختانه، هر که صدای انتقاد را بلند کرد، ایشان او را متهم به مقامطلبی کرد و آنهایکه در قصر سپیدار و یا در حکومت مقامی کسب کردند، خاموشی اختیار کردند و بیخردانه از سیاستهای تمامیتخواهان دفاع کردند.
آقای عبدالله میبایست متوجه قضاوت تاریخ و پاسخگویی به مردم باشد و بداند که در چنین وضعیت اساس، ارتکاب هر نوع اشتباه سیاسی از نشانه او دیگر بخشودنی نیست. همه به خاطر داریم که این جناب عبدالله بود که با پافشاری بیش از حد، حامد کرزی را بالای مردم ما تحمیل کرد؛ این آقای عبدالله بود که با وجود دریافت اطلاعات موثق در مورد وقوع تقلب گسترده در دور دوم انتخابات پسین، هیچ اقدامی موثر در جهت دفع آن نکرد و گذاشت که صندوق آراء تقلبی تعیین کننده رئیس جمهوری کشور شود. و اخیراً، علیرغم اینکه سرنخ توطئه اعلام نتایج انتخابات برایش معلوم است، سکوتِ مضحکِ را اختیار کرده است.
باوجود اینکه بسیاری از فرصتها از دست رفته و داکتر عبدالله دیگر حمایت مردمی دوران انتخابات را با خود ندارد، باز هم نگارنده مطلب به این باور است، اگر نیت و ارادهای راسخ برای تحقق اهداف دراز مدت اکثریت مردم در وجود آقای عبدالله زنده شود، احتمال نجات از توفانِ تمامیتخواهان هنوز هم موجود است. جناب عبدالله باید در قدم نخست، رفتار و عملکردهای به ویژه یکونیم سال پسین خود را واقع بینانه تحلیل و تجزیه کند و سپس، هرچه زودتر به مردم مراجعه کند، به مردمی که با وجود تمام چالشها به او رای دادند، فقط به امید یک فردای که در آن بوی عدالت و برابری نهفته باشد. در غیر آن، احتمال آن وجود دارد که آقای عبدالله در ظاهر در لباس دوست هست، و در باطن از دشمن، دشمنتر، یعنی «ستونپنجم تمامیتخواهان».
سر عبدالله خو من از اول شک داشتم. عبدالله یک فرصت طلب است، وقتی که برادران پنچشیری ما در سر قدرت بود خوده پنجشیری می گرفت و حالا اکت های کندهاری می کند. ما فارسیزبانان یک گفته داریم، گوسپند اگر از گله براید، گرگ می خوریش. یک مشوره مفت به عبدالله.
فعلا” هرچه گفته میشود، بنظر درست می آید ولی حوادث در آینده همه چیز را به اثبات خواهند رساند.
من با بانو فاطمه تا حدی همنوا هستم، داکتر عبدالله هم یکی از آن تمامیتخواهان است، اما تمامیتخواهی شخصی. اما برداشت من از مطلب بالا این ست که هدف نویسنده از تمامیت خواهان قومی سات. بطور مثال: ایا می دانید که چرا تذکره های اکترونیک توزیع نشد؟ ایا می دانید که کدام گروه ضد نظام پارلمانی اند؟ ایا می دانید که کدام گروه داد میزنه و در عمل هم همانطور پیدا می کنه که رئیس جمهور ا فغانستان باید یک پشتون باشد؟ مگر تمامیتخواهی شاخ و دم ندارد، خواهر عزیزم.
به ارتباط نظر فاطمه جان عرض کنم که از سخنان شان معلوم میشود که در باره داکتر عبدالله نظر واقعبینانه نداشته است. در واقعیت امر که ما میبینیم و همه مردم افغانستان شاهد آن اند که یک شخصیت بسیار صبور و پخته سیاسی میباشد. اگر اورا با داکتر غنی مقایسه نمائید داکتر غنی در برابر او خیلی خورد و احساساتی و سبک معلوم میشود. آن دروغهای فروان و لاف و پتاق و وعده های دروغینی که داکتر غنی زده و داده است، داکتر عبدالله از آن بدور است. داکتر عبدالله بخاطر مصلحت افغانستان که در این ارتباط سوالیه ای وجود دارد گویا در ریشه خود تبر زده است. همین جا است که نویسنده مضمون بدان اشاره برده است که مبادا داکتر عبدالله منحیث ستون پنجم بنفع تمامیت خواهان نقش اجرا نماید. دشمنی و بریدن از هسته اصلی مقاومت خود این گمان را قوت میبخشد. این شک و گمان در مورد عبدالله وقتی بوجود نمی آمد که او با بقایای هسته اصلی مقاومت همه موضوعات را در میان میگذاشت و قیصله جمعی را میگرفت ولی که معلوم میشود او هیچ کسی را در نظر نگرفته و خود فیصله مینماید. سیاستمدار قوی و صادق همیشه به فیصله جمعی مراجعه میکند و هرچه فیصله جمعی بود به آن عمل میکند. و خصوصیت و خصلت خوب و توانائی یک سیاستمدار پخته در این نمایان میشود که بتواند همرزمان خودرا جمع نماید و مخالفت های شخصی و سلیقوی را بتواند از میان بردارد و اتحاد ایجاد نماید. این اتحاد است که نیروی شکست نا پذیر می آفریند.
محترمه فاطمه اینکه معنی تمامیت خواه برایش واضح نباشد عرض میشود که تمامیت خواهان مردمان انسان محور نه بلکه قوم محور میباشند. همه امتیازات را مثل رهبری دولتی کشور و غیره را حق انحصاری قوم خود میدانند. بدون شک تمامیت خواهی یک گناه نابخشودنی میباشد و همین تمامیت خواهی و برتری جوئی قومی سبب شده است که افغانستان در منطقه از بیچاره ترین و ذلیل ترین کشور های منطقه بشمار آید. تا وقتیکه روحیه انسان محوری در افغانستان جاری و قایم نشود حال افغانستان بهبود نخواهد یافت. در فضای انسان محوری انسان میتواند رئیس جمهور شود به هر قوم و تباری که تعلق داشته باشد، اگر ازبک باشد یا تاجک و یا هزاره و یا پشتون هیچ فرقی نداشته باشد. در این فضا است که افغانستان در شاهراه ترقی و سعادت قرار میگیرد و آینده تابناک نصیبش میگردد.
تمامبت خواهان سما پشتون ها سلیمان کوه و کوچی هستید که تبار ها و باشندگان اصلی خراسان را با پیشینه چند هزار ساله شان میخواهید از سرنوشت کشور شان نابود کنید و باشتر های خویش بی فرهنگی و بی اصلی خویش برمردم ما حکومت کنید!
قابل توجه نویسنده: نوشته تان جالب و خواندنی بود. باوجودیکه نالیده اید از رهبر جاهل و کاهل ولی حقایق را نیز در موردش بیان نموده اید. من نوشته های دری و پشتو را بیشتر نمیخوانم چون چیزی قابل خواندن ندارد ولی نوشته شما توجه ام را جلب کرد.
شاید توانانی برداشت من از مسایل سیاسی نهایت کم و یا هیچ باشد چون ندانستم تمامیت خواهان کی ها اند. ولی اګر ما تمامیت خواه داریم پس ایا داکتر عبدالله تمامیت خواه نیست؟ آیا او یک و نیم سال تمام را محض برای مجادله بر سر پست های دولتی برای افراد خویش سپری نکرد؟؟؟ پس آیا عبدالله تمامیت خواه نیست؟؟؟ اګر تمامیت خواهی ګناه است پس ګنهګار زیاد است.
شما میګویید با پخش نتایج انتخابات رسانه ها و شبکه های اجتماعی موجی از واکنش ایجاد کردند، من میګویم این یګانه موضوع در سطوح سیاسی کشور بود که واکنشی در قبال نداشت. در شبکه های اجتماعی واکنش قابل اهمیت نیست ولی اینکه رسانه ها چرا واکنش نشان نداد موضوعی است قابل تعمق.
در مورد نشر تصویر از جانب سخنګوی ریاست اجراییه، انچنانکه خود ریس اجراییه هیچ اجندای به جز ګرفتن این کرسی نداشت، سخنګویش همچنان نمیداند چرا در چنین مقطع زمانی چنین تصویر نشر نموده و انهم با چنین شعاری. ولی اینکه مردم با عبدالله بوده اند و از او حمایت کرده اند در نهایت نماینده ګی میکند از بیخبری و یا کوری سیاسی انان. و ګر نه از روش سیاسی استقبال نمیکردند که اصلا وجود نداشت.
عبدالله اګر خاموش است پس بدانید جواب خویشرا یافته ورنه این فاحشه سیاسی هرج و مرج لفظی حتمآ برپا میکرد (مانند همیشه). حال که زمان ان رسیده تا از یک حقیقت تلخ پرده برداشته شده و یک شخص باید از چالبازی سیاسی اش دست بشوید، مردم نباید بار دیګر اشتباه همراهی عبدالله را تکرار نمایند و این را بدانند که عبدالله در هر بار به همین مردم بازی میدهد…یکبار با ګرفتن پول هنګفت و یکبار با ګرفتن سهم در حکومت.