خبر و دیدگاه

حقوق بشر جمهوریت‎

نگاهی به حقوق بشر جمهوریت
در یکی از صفحات انترنتی خبر ذیل را خواندم
 ((درگردهمایی بزرگی که بعد از ظهر امروز در پارلمان فدرال آسترالیا به‌منظور تجلیل از دستاوردهای یک عمر فعالیت محترم داکتر سیما سمر در عرصه‌های صحت، آموزش و حقوق بشر در افغانستان برگزار گردید، صدها تن از شهرهای مختلف   آسترلیا اشتراک ورزیدند))
خواستم درین مورد برداشت خود را از حقوق بشر جمهوریت بنویسم:
حقوق بشرِ گزینشی؛ وقتی قربانیان فراموش می‌شوند و شریکان تقدیر
با تأسف باید گفت که در تاریخ معاصر افغانستان، همواره افرادی بوده‌اند که زیر نام پرطمطراق «حقوق بشر» و «جامعهٔ مدنی»، نه در صف قربانیان، بلکه عملاً در کنار قدرت‌های زورگو و ساختارهای دست‌نشانده ایستاده‌اند. این چهره‌ها، آگاهانه یا ناآگاهانه، به شرکای خاموش جنایت بدل شدند؛ جنایاتی که قربانیانش مردم بی‌دفاع این سرزمین بودند.
تبسم، کودک ۱۲–۱۳ سالهٔ هزاره، تنها یک نام نیست؛ نمادی است از ده‌ها و صدها قربانی دیگر که زیر چتر به‌ظاهر مقدس «حقوق بشر» سر بریده شدند، مورد تجاوز قرار گرفتند و فروخته شدند. در همان سال‌هایی که تروریستان و قاتلان مردم افغانستان با عنوان فریبندهٔ «برادران ناراضی» زیر حمایت سیاسی حامد کرزی و حلقهٔ تمامیت‌خواه اطراف او به جنایات غیرانسانی و غیرعقلانی خود ادامه می‌دادند، تمرکز برخی نهادها و چهره‌های مدعی حقوق بشر نه بر این جنایات، بلکه بر پروژه‌های گزینشی و جهت‌دار قرار داشت.
برای این افراد حفظ چوکی و معاش ۵۰ هزار دالری بادآورده و خداداد مهمتر از مسئلهٔ “حقوق بشر” بود.
در همان مقطع، گزارش مفصل و ۱۳۵ صفحه‌ ئی با عنوان «تخطی جنگسالاران از حقوق بشر» تهیه و به نهادهای بین‌المللی، از جمله سازمان‌های حقوق بشری جهانی، ارائه شد؛ گزارشی که تمرکز اصلی آن بر شخصیت‌های تأثیرگذار از میان اوزبیک‌ها، تاجیک‌ها و هزاره‌ها بود، در حالی که شبکه‌های اصلی خشونت، ترور و افراط‌گرایی، یا نادیده گرفته شدند یا با تساهل توجیه‌ناپذیر مواجه بودند.
بنده نمی گویم که افراد مسلح مربوط احزاب قومی تخطی از حقوق بشر نداشتند اما آنوقت بخشی ازین گزارش مفصل را مطالعه‌ کردم و فهمیدم که این گزارش به فرمایش اربابان قدرت انحصاری رقم خورده است و جا هایی ازین گزارش هم خیلی مضحک بود. مثلآ در یک قسمت گزارش آمده بود (یک تَن از عساکر جنبش بایسکل یک بچه را میخواست بزور بگیرد و آنرا یک خبرنگار بی بی سی دیده بود)
مسئله فقط یک گزارش یا یک نهاد نیست؛ مسئله، سیستمی است که در آن، حقوق بشر به ابزار سیاسی بدل شد، نه معیار اخلاقی. سیستمی که در رأس آن حامد کرزی قرار داشت و پس از او اشرف غنی، و در آن، مفاهیم والایی چون مدنیت، عدالت و کرامت انسانی، قربانی مصلحت، قدرت و نمایش شدند.
طالبان دشمن آشکار مدنیت‌اند؛ موضع و مسیر آنان روشن است. مسیر مبارزهٔ آزادی‌خواهان نیز روشن است. اما فاجعهٔ اصلی آن‌جاست که در میانهٔ این دو، سیستمی شکل گرفت که با زبان مدنیت سخن می‌گفت، اما در عمل، به بازتولید بی‌عدالتی، تبعیض و فراموشی قربانیان کمک کرد.
امروز، وقتی از چنین چهره‌هایی سخن تجلیل و تقدیر به میان می‌آید، پرسش اساسی این است:
یادبود برای چه؟ و برای کدام روایت از حقیقت؟ و برای کدام دستآورد؟
اگر حقوق بشر نتواند صدای تبسم‌ها باشد، اگر نتواند در برابر جنایت وقتی از سوی قدرت و دولت حمایت می‌شود—بایستد، آنگاه چیزی جز یک عنوان توخالی و ابزاری سیاسی نخواهد بود.
آن داعیه داران حقوق بشری که از مآمورین هومان رایت واچ گرفته تا مستخدمین داخلی آن تقریبآ همه آله دست زورگویان داخلی و بین المللی باشد، نبودن آن به مراتب بهتر از بودن آنهاست.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا