پيام اصلي؛ رييس حكومت بايد استعفا دهد
بسياري ها به اين باور اند كه اوضاع و تحولات كشور از سطح تحليل ها و برداشت هايي كه روزمره صورت مي گيرد بيرون است. چرا كه تحولات به ميان آمده داراي پهلو هاي گوناگون و نقط هاي پرگاري متعددي است كه در حلقه هاي كار فرمايان بيروني و… ترسيم مي گردد. به همين دليل برايند حركت و تصميم نهاد ها و چهره هاي رسمي كشور، معلول علت هاي در مكان هايي اند كه ظاهراً اختيار و سهم بيشتر و حرف نهايي را به دستگاه هاي كه خويش را دست نخست جا مي زنند نمي دهند.
و اين مدعيان دستهي نخست در حقيقت در فرايند تحولاتي كه قرار است شكل بگيرد، در دست دوم و نمي دانم چندم جا مي گيرند. اين تلقي از اوضاع جاري شايد در برخي موقعيت ها و صحنه ها آنهم وقتي كه زنگ خطر بر چوكات ماموريت فراكشوري به صدا مي آيد صدق كند ولي در موقعيت هاي ديگر و فروملي عكس اين معادله چهره ي ظاهراً مقبول را به خود مي گيرد. به اين معنا كه در هردو جانب زمينه ها و بازدارندگي هاي وجود دارد. كشور هاي قدرت مند همان گونهيي كه فراخ دستي هاي را در راستاي تصميم گيري و چرخاندن تحولات به سوب منافع خود شان دارند؛ شايد كمتر از آن به روي معيار ها و مرز هاي قبول شده جهاني و حقوق بين الملل، محدوديت هاي را هم به همراه دارند. به همين ترتيب دولت ها و گروه هاي پيراموني آن ها در جهان سوم راه هاي قانوني و نيز كج راه هايي براي تعميل خواسته هاي خود و تغيير اوضاع در مجاري مشخص را دارند.
در كشور ما نيز اين قاعده مصداق هاي زيادي دارد اما چون در ديك تحولات و يا بحران اين كشور منافع گوناگون در حال جوشيدن است و چشم داشت سمت هاي متعدد را در خود دارد. بلي، صحت و سقم برداشت ها را در اكثري نقطه ها به چالش مي كشد. با اين حال مسالهي مهمي كه از خلال تلقي ها از اوضاع جاري بيرون مي شود اينست كه منافع كلان دخيل در قضاياي كشور با توجه به حساسيت هاي موجود، بيشتر سمت حركت روند را به حيث يك كليت تحت پيگرد دارند تا از مجراي تعيين شده خارج نگردد ولي در موارد كوچك و بيشتر فروملي اختيار عمل و تصميم گيري در دستان مراجع رسمي و گروه هاي بازيگر داخلي قرار دارد.
تحليلگران تحولات اخير در مجلس كشور و موضع نمايندگان در برابر نامزد وزراي پيشنهادي آقاي كرزي را مرتبط به همين حوزه هاي متكثر تصميم گيري مي دانند. برخي رد اكثريت نامزد وزيران پيشنهادي را در دور نخست تصميم خود نماينده ها پنداشته و آن را پاسخ بي توجهي هاي حكومت در برابر مصوبه هاي مجلس حساب مي كنند. بعضي ها نقش بازي كرزي و تيم به خصوص پرامونش را در اين قضيه برجسته مي سازند. بعضي ها تلاش هاي اپوزيسيون را بالا كشيده و سهم آن را در رد هفتاد فيصدي وزيراني پيشنهادي، مهم تلقي مي كنند. بعضي ديگر برخورد قومي اكثريت نماينده هاي دولتي در تباني با حلقه هاي فاشيستي در ارگ را عامل عمده اين مساله دانسته و راي آوردن نامزد وزيران وزارت هاي كليدي را كه از لحاظ قومي مربوط به يك مليت كشور هستند، معلول همين تمايلات و تصميم هاي قومي مي پندارند.
تعدادي زيادي عامل خارجي و حساب جديد كشورهاي مهم را برعلاوه بخش هاي ديگراداري، در چرخش اين تحولات كاراتر و نهايي كننده مي دانند و… اما توجه درست به موضع مجلس و چندي و چوني تصاميم آن، بسياري از اين معادله ها و تلقي ها را ديگرگون، تعويض، تغيير و همچنان سطح موثريت شان را پايين مي آورد. در عين حال اين به اين معنا نيست كه تاثير انگيزه هاي قومي، بازي دوگانه ي كرزي و عنصر خارجي را منتفي كند بلكه تا حدي زيادي محاسبه و تلقي ها را جا به جا و يا تغيير مي كند.
برخورد روز شنبهي نمايندگان مردم در برابر بسته ي پيشنهادي دوم كرزي نيز مزيدي برين پيچيدگي اوضاع است كه برخي از داوري هاي گذشته را در مورد برجسته و نيز لايه ها و رنگ ها ديگري را به آن علاوه مي كند. رد ده تن از وزراي پيشنهادي كابينهي جديد و باز تشخيص و تاييد قلمروهاي مهم در ساختار سياسي، شكست سنگين و حتا ننگين محور هاي ظاهراً نيرومند و متحد كرزي؛ جنرال دوستم، محقق و… پيروزي- شكست كرزي در بازيي كه علاقه ادامه آن را با تيمش تا هنوز از دست نداده، تصميم بيشتر قومي نماينده ها در تاييد و رد اعضاي بسته ي پيشنهادي و… مواردي هستند كه چشم انداز و دورنماي اوضاع و تحولات كنوني و فرداي كشور را ناروشن نشان مي دهند.
رد اكثريت وزراي پيشنهادي كرزي و تاييد هفت، هفت دو دور آن، در حالي است كه كشور با چالش هاي جدي روبهرو است و دارد وارد مرحله ي حساس و آسيب پذيري مي گردد. بن بست هاي ناشي از آشفته و ناهمگون كاري كشور ها ذيدخل در قضاياي كشور به ويژه امريكايي ها، گسترش ساحهي فعاليت، انگيزه و نيروي گروه هاي جنگجو و نيز تعميم تفكر طالباني در ساختار نظامي- سياسي، بي نتيجه ماندن هر دو محور «جنگ و مبارزه» و «مذاكره و صلح» با طالبان، برخورد هاي دوگانه ي برخي از متحدين قوي امريكا از جمله انگليس از يك طرف، بازي هاي دوگانه كرزي و تيمش در برابر مسايل كلان ملي و برخورد هاي ضد و نقيض مجلس از طرف ديگر و گسترش گرايش ها و عملكرد هاي قومي و زباني و انحصار وزارت خانه هاي كليدي براي يك بخش جامعه از سوي ديگر و نيز احتمال خشكسالي و فقر و بيچارگي روز افزون در كشور از جانب ديگر، كشور ما را به سمت جاده نامعلوم و گنگي به پيش مي برد.
دراين حال قرار است تا چند روز ديگر نشست بين المللي لندن در مورد افغانستان برگزار گردد و طوري كه از مقدمه چيني هاي آن بر مي آيد، جلسه مهمي براي دولت و كشور گير مانده در باتلاق تضاد ها و ناكارگي هااست. به گفتهي آگاهان اگر با آمادگي و برنامه ريزي لازم طرف افغاني همراه باشد، مي تواند پيامد هاي خوبي در راستاي امنيت و ثبات و… از آن بيرون شود. اما طوريكه از اوضاع آشكار مي گردد تا هنوز نشانه هاي ديده نشده است كه بتواند اميد براي بهره برداري لازم جانب افغاني را از اين نشست برجسته كند؛ چون حكومت جديد از مشروعيت و اعتبار لازم در نزد مردم افغانستان و حتا بسياري از كشور هاي خارجي برخوردار نيست، تاهنوز چهل فيصد چوكي هاي كابينهي حكومت كرزي خالي است، وي راهبرد مدون و تعريف شده براي اين كنفرانس ندارد و اگر خداي ناخواسته ادعا كنند نه چرا دارد، پس بايد پرسيده شود كه اين راهبرد توسط كدام كابينهي مشروع و يا حد اقل راي اعتماد گرفته از مجلس، و توسط كدام افراد كاردان و انديشمند ملي تهيه گرديده است و در كجاست؟
تمامي اين پيچيدگي و پريشاني پيشتر از هرچيز ديگر، فقط و فقط ناكامي و رسوايي كارفرمايان و دست اندركاران امور مملكت را نشان مي دهد. به نظر من اگر واقعاً احساسي مسووليت و وجدان كاريي در ميان مي بود، واگر اين هايي كه فرياد دروغين خدمت به مردم و امنيت و رفاه جامعه را بلند مي كنند، لحظه يي براي مظلوميت و بيچارگي هاي اين مردم و در مقابل ناكامي هاي ننگين خودشان مي انديشيدند، آبرومندانه در مقابل ديدگان مردم و رسانه ها ظاهر شده و اعلان كنار رفتن از قدرت مي كردند؛ كاري كه در ديگر كشور ها به روي مسايل و مشكلات بسيار بسيار كوچك ازين هايي كه در كشور ما اتفاق مي افتند، صورت مي گيرد.
اگر رسوايي هايي كه در اين كشور پيش آمد در كشور هايي كه حساسيت و دلهره گي براي چگونگي سرنوشت و حيات ملت شان وجود دارد، اتفاق مي افتاد، مسوولين آن كشور ها اعلان برطرفي و كنار رفتن چه كه، هرگز خود را نمي بخشيدند و روزي چند بار خويش را در منظرگاه داوري جامعه و تاريخي كه حتماً فرا مي رسد، به مرگ محكوم مي كردند و حتا زنده مي مردند ولي با دريغ دراين كشور مسوولي پيدا نشد كه اگر ترس از خدا و شرم از مردم وجود هم ندارد، حداقل براي آبرو و شرف خودش و انبوهي از طعن هاي كه اينك از هرجانب به سويش مي بارد، از مسووليت كنار برود.
فكر مي كنيم در حال حاضر فضا و زمين و همه چيز، براي استعفاي كرزي از قدرت آماده است. و هزار يك دليل نيز در هرقدمي ارگ تا گوشه هاي دور افغانستان صف كشيده و خويش را در خاك سيه انداخته اند و فرياد مي زنند، آقاي كرزي! رييس دولت نامنتخب ما! بيا از قدرت استعفا كن و تجربه هاي مكرر نشان داد كه تو نمي تواني اين كشتي بي سرنوشت را صاحب نام و نشان، و شرف و عزت كني و نيز براي مديريت بحران و ساماندهي اين كشور غنوده در بستر بيچارگي و وابستگي قرن را نداري، و درعين حال تو مشكل جدي بر علاوه مشكلات فراوان ديگر بر روي شانه هاي خاك اندود اين كشور هستی!
چه فكر مي كنيد اين دلايل براي استعفاي كرزي از قدرت كافي نخواهد بود؟ نگاه كنيد رييس جمهوري! كه تا هنوز به هزار ترفند و با راه اندازي بازي هاي متعدد حتا در برابر متحدينش، جدا از ناكارگي هاي ديگر نتوانسته يك كابينه ي واقعاً ملي و متشكل از چهره هاي فعال، متخصص و متعهد به مجلس كشور معرفي كند، كسي كه از ميان سي مليون انسان اين سرزمين و از ميان مليت هاي ساكن در اين كشور، بيست وچهار شخص دانشمند و كارفهم را پيدا كرده نمي تواند تا كابينه خود را بسازد، چگونه مي تواند بحران مزمن ما و كشور قرار گرفته در چهار سوق ابر بازي هاي جهاني را مديريت كند. پس چگونه وجداني است تا استعفا ندهد.