خبر و دیدگاه

جنگ مهندسی‌شده: چگونه آمریکا با تحریک ایران، چین و روسیه را هدف گرفت؟

 

آمریکا به هر قیمتی که بود، می‌خواست پروژه‌های راهبردی چین و روسیه را در ایران مختل سازد. حمله اسرائیل به ایران، درست پس از شکست مذاکراتِ بی‌نتیجه و از پیش شکست‌خورده میان واشنگتن و تهران رخ داد. آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها از پیش می‌دانستند که این گفت‌وگوها به جایی نخواهد رسید؛ از همین‌رو، این شکست را به بستر مناسبی برای چراغ سبز دادن به اسرائیل جهت اجرای حمله از پیش طراحی‌شده علیه ایران بدل ساختند.

اسرائیل با هدف قراردادن زیرساخت‌های کلیدی نظامی و اقتصادی ایران، وارد عمل شد. در این میان، هرچند لابی نیرومند یهودیان در آمریکا تلاش زیادی برای وارد ساختن مستقیم واشنگتن به جنگ انجام داد، اما دولت آمریکا تمایلی به مداخله مستقیم نشان نداد؛ چرا که ورود رسمی به این جنگ، از دید آمریکا، چیزی جز فرسایش منابعش در برابر محور شرق (چین و روسیه) نبود.

اما در عین حال، آمریکا برای حفظ منافع خود، نیاز به یک طرح جایگزین داشت. طرحی که در آن با کم‌ترین هزینه، بیش‌ترین سود استراتژیک حاصل شود. این برنامه از قبل طراحی شده بود: با ایجاد یک تحریک محاسبه‌شده، آمریکا ایران را به واکنش سوق داد تا این واکنش، کشورهای عرب منطقه را علیه ایران متحد سازد و بار سنگین جنگ را بر دوش آنان بگذارد.

ایران بارها هشدار داده بود که در صورت حمله نظامی از سوی آمریکا، تمام پایگاه‌های این کشور در منطقه، به‌ویژه در سرزمین‌های عربی، هدف حمله موشکی قرار خواهند گرفت. واشنگتن با آگاهی از این هشدارها، سه نیروگاه هسته‌ای ایران را هدف حمله هوایی قرار داد تا تهران وادار به واکنش شود. و چنین هم شد.

با آغاز واکنش نظامی ایران، بستر لازم برای بسیج عرب‌ها علیه تهران فراهم شد. این‌بار، کشورهای عربی نه به‌دلیل دشمنی ایدئولوژیک، بلکه از سر ترس و احساس تهدید، علیه ایران متحد شدند.

این جنگ، به سرعت بُعد منطقه‌ای به خود گرفت. بحرانی که از یک حمله آغاز شده بود، حالا به تهدیدی برای جریان انرژی جهانی بدل شده است. ایران که یکی از تأمین‌کنندگان اصلی نفت چین است، تحت فشار شدید قرار گرفته و مسیرهای انرژی در خاورمیانه نیز به‌شدت مختل شده‌اند. بهای جهانی نفت سیر صعودی بی‌سابقه‌ای یافته و آمریکا، در سایه این بحران، چند منفعت را هم‌زمان کسب کرده است:

  1. سود اقتصادی کلان از فروش تسلیحات به کشورهای عربی
  2. افزایش بهای نفت و تقویت صادرات انرژی آمریکا
  3. تحمیل هزینه‌های جنگ بر دوش اعراب، بدون هزینه انسانی برای ارتش آمریکا

در واقع، این یک تیر و چند فاخته بود:

ایران تضعیف می‌شود، اسرائیل راضی است، چین با بحران انرژی روبه‌رو می‌گردد، و آمریکا هم بازار فروش تسلیحات خود را گسترش می‌دهد. بیش از آن‌که این یک جنگ نظامی باشد، یک پروژه مهندسی‌شده ژئوپلیتیکی است. پروژه‌ای که آمریکا با در نظر داشتن واقعیت‌های ژئوپلیتیکی منطقه، طراحی کرده تا جمهوری اسلامی ایران را درگیر یک جنگ فرسایشی بلندمدت با پادشاهی‌های عرب کند. جنگی که هم هزینه‌اش را دیگران پرداخت می‌کنند، و هم دستاوردهای راهبردی‌اش به کام واشنگتن است.

در این میان، چین نیز نمی‌تواند مستقیماً وارد عمل شود. زیرا این جنگ، با میلیاردها دلار از سرمایه عربی و فناوری آمریکایی تأمین مالی می‌شود. دیگر نمی‌توان آن را به‌عنوان نبرد اسلام و یهود تصویر کرد. اینک، بحران به‌صورت یک نزاع داخلی میان اعراب و ایرانِ فارس درآمده است و تهران نمی‌تواند بار مسئولیت آن را به گردن دیگران بیندازد.

در واقع، این یک سناریوی پیچیده و چندلایه است؛ سناریویی که در ظاهر، جنگ ایران و اسرائیل به‌نظر می‌رسد، اما در باطن، بخشی از طرح بزرگ آمریکا برای مهار چین و روسیه است. با فروپاشی ایران، نه‌تنها امنیت انرژی چین به خطر می‌افتد، بلکه پکن ناچار خواهد شد در جنگ تعرفه‌ها و رقابت‌های اقتصادی با آمریکا، از موضع ضعف وارد شود و حتی شکست را بپذیرد. همزمان، پروژه‌های اقتصادی و امنیتی روسیه در منطقه نیز دچار اختلال جدی خواهند شد.

اینجاست که باید گفت آمریکا، با دقت و محاسبه‌ای فوق‌العاده، تیر خود را به قلب دو رقیب اصلی‌اش پرتاب کرده؛ تیری که خاکستر آن، ایران را نیز در بر خواهد گرفت.

دنیا اکنون وارد عصر جنگ‌های چندلایه و چندمنظوره شده است. دیگر هیچ گلوله‌ای بی‌هدف شلیک نمی‌شود و هیچ حمله‌ای فقط یک دشمن ندارد. اما آن‌چه روشن است، این است که آمریکا با اتکا به نفوذ، اقتصاد، لابی‌گری و هوش استراتژیک خود، کاری کرده که دیگران برایش بجنگند، خود سود ببرد و حتی یک سربازش نیز کشته نشود.

سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، به‌ویژه پس از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، بیش از هر زمان دیگری متکی به ایجاد موانع پیش‌گیرانه در برابر قدرت‌های نوظهور است. واشنگتن با کم‌ترین هزینه ممکن، سعی دارد مانع اوج‌گیری چین و احیای روسیه شود. بحران ایران، اگر درست درک شود، نه یک تقابل دو‌جانبه میان ایران و اسرائیل، بلکه بخشی از نبرد ژئوپلیتیکی میان قدرت‌های بزرگ بر سر بازآرایی نظم جهانی است.

ABDUL NASER NOORZAD

Writer, Translator and political activist

0034-641614129

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا