خبر و دیدگاه

حزب در کشور رو به انکشاف

در دهه هشتاد میلادی من در مورد حزب و حزب بازی در ماهنامه ” مجاهد ولس ” که از ناروی پخش می شد نوشته بودم . در آن زمان رسانه های اجتماعی نبود و یک مطلب به همه نمی رسید. حالا امکانات بیشتر أست و مطالب در سطح جهانی پخش می شود .
حزب و حزب بازی در یک کشور رو به انکشاف ، قومی و قبائلی و سنتی که تعداد بیسواد آن بالا تر از هفتاد در صد به جزء تکثیر نفاق و تشویق  قوم گرایی و شخصیت پرستی کاری دیگری نمی کند . گذشته ی کشور را مطالعه کنیم با اینکه احزاب رسمی نبودند و اما در سر و کله همدیگر می زدند و باعث نفاق ، دیکتاتوری و بدبختی شده بود . ویش زلمان چه کرد ؟ دست آوردش چه بود ؟ حزب غورزنک ملی سردار داود چه کرد ؟خلق و پرچم چه کردند ؟   همدیگر را یا تبعید کردند و با حتی کشتند .
از نگاه جامعه شناسی سیاسی پیش نیاز حزب اول صنعت و سرمایه أست و دوم سواد کافی که مردم برای خود تصمیم بگیرند. در کشور های رو به انکشاف نه صنعت أست نه سرمایه و نه سواد کافی .
حزب اگر یک حزبی باشد دیکتاتوری را به بار می آورد و اگر دو و یا زیاد تر باشد سردرگمی سیاسی را به بار می آورد زیرا حزب برای منافع خود کار می کند نه منافع مردم . قدیم ترین دموکراسی در جهان ایالات متحده امریکاست . حزب جمهوری خواه و دموکرات همیشه در قدرت هستند . تفاوت های وجود دارد و اما وجه مشترک شان سرمایه داری أست . محور سیاسی درین کشور سرمایه داری أست و هر دو باید منافع سرمایه دار را مد نظر گیرد . ملیون ها دالر برای اهداف حزب به مصرف می رسد در حالیکه همان ملیون دالر می تواتد برای جلوگیری از مواد مخدره ، معتادین الکهل و جلوگیری از جنایت و فقیر و بیچاره که زیر پل ها میخوابند به مصرف برسد . اینکه تفاوت نظر کلی وجود دارد که جامعه را به یک انارشی سوق میدهد بحث جداگانه أست . بهترین مثال آن سقط جنین أست که جمهوریخواه طرفدار نیست و دموکرات طرفدار أست . مردم امی نمی دانند که چه کنند !؟!؟ .
در یک کشور رو به انکشاف حزب و حزب بازی زیاد تر نفاق قومی و مذهبی را دامن می زند . هدف مردم در یک جامعه چیست ؟ امنیت تام ، اقتصاد قوی ، تساوی حقوق مدنی ، مبارزه بر علیه تبعیض و تعصب که حزب دامن می زند و آموزش و پرورش أست و این مسایل که ما آزاد باشیم ، کار داشته باشیم ، حقوق مساوی مدنی داشته باشیم و همه مردم به آموزش و پرورش دسترس داشته باشند حزب کار ندارد . قرآن قشنگ می گوید که امرهم شوری بینهم یعنی بین تان مشوره کنید و بیبینید که بهترین برای مردم کدام است نه اینکه برای یک حزب باشد یا یک قوم و یا یک مذهب باشد . حزب و حزب بازی تعادل سیاسی را مطلق از بین می برد . طور مثال در یک کشور رو به انکشاف اگر کاندید  از یک قوم خاص باشد اکثریت قوم او ، برایش رای میدهند. و این عملا در افغانستان دیده شد با اینکه احزاب رسمی نبود . اگر حزب به نام اسلام باشد ، این حزب هم باعث دیکتاتوری می شود و باید افراد جامعه همان نوع تفکر مذهبی همان حزب را قبول کند در غیر آن پذیرفته نمی شود . اگر یک شیعه خود را کاندید کند خواه مخواه اکثر شیعه ها برای کاندید رای میدهند . وقتیکه سواد نباشد و سواد سیاسی نباشد مردم بسیار زود مغز شویی می شوند .
به یاد دارم زمانیکه دانشجو بودم در روی پته زینه ای عمارت که دانشکده جامعه شناسی بود در آفتاب ماه اکتوبر ( همین ماه ) نشسته بودم و درس های خود را مرور میکردم که یک جوان امریکایی آمد و گفت فرید فرید رای دادی ؟ مقصد او رای دادن به رئیس دانشجویان در دانشگاه بود . گفتم هنوز نه ! گفت برای فلان شخص رای بده و شروع کرد به تعریف و توصیف کاندید که برای ریاست دانشجویان کاندید بود . خوب شنیدم و برایش گفتم که من برای این شخص رای نمیدهم ، گفت چرا ؟ گفتم برای اینکه تو کوشش کردی که من را مغز شویی کنی به جای اینکه من را تشویق کنی که خودم برای خودم تصمیم بگیرم . همان واژه خوب مغز شویی در انگلیسی Manipulation أست . گفتم من از بار کمونیزم فرار کرده ام زیرا دولت و حزب میخواست برای مردم تصمیم بگیرد . حالا که اینجا امریکا آمده ام اجازه بده برای خود تصمیم بگیرم . این أست یک مثال کوچک از حزب و حزب بازی .
چیز که در یک کشور رو به انکشاف حیاتی و مهم أست که مردم اول توجه به احتیاجات خود کنند مانند فقر ، بیسوادی ، عدم تساوی حقوق شهروندی ، حفظ الصحه عمومی ، ایجاد کار برای مردم و موضوعات ابتدائی جامعه که ما شدید کمبود داربم و این به حزب احتیاج ندارد به عقل احتیاج دارد .
سیاسیون همیشه نقاط ضعف مردم را نشانه گیری می کنند و خود را مارکیت می کنند و مردم را فریب میدهند و در کشور های رو به انکشاف بالای انگاشت های قومی و قبائلی و مذهبی برای رسیدن به هدف سرمایه گزاری می کنند نه اینکه یک تحول بزرگ فکری و اجتماعی را به وجود بیاورند . یکی دو نفر از سیاسبون با من به تماس شدند که اگر با حزب شان همکاری کنم . من گفتم اول تو به مردم بگو که همه اقوام با هم برابر و برادر أست و هیچ قوم در اکثریت نیست . به مردم بگو که هیچ زنی بر مردی و هیچ مردی بر زنی برتری ندارد همه در دین با هم خواهر و برادر هستند . برو به مردم بگو که شیعه و سنی با هم برادر و برابر أست و هیچ مذهبی بر مذهبی برتری ندارد و همه پیرو یک خدا ، یک پیامبر و یک قرآن هستند ؛ آنوقت من با تو همکاری می کنم . هر سه نفر که با من به تماس شده بودند پشت کله خود را خاریدند و خاموشی اختیار کردند و رفتند . این برای این أست که حزب تحول آورده نمی تواند . حزب طرف مقابل را تا که با او هم نظر نباشی قبول نمی کند .
افغانستان نباید تقلید های بیجا کند و کافی مردم در نفاق هستند ضرور نیست با حزب و حزب بازی زیاد تر در نفاق دفن شوند.
دکتر فرید یونس
استاد باز  نشسته ی بشر شناسی خاور میانه و فلسفه اسلامی

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. بنده با گفتار های داکتر صاحب موافق هستم زبرا در کشور های عقب مانده مثل افغانستان چه احزاب چپی باشد و غیر چپی از بین مردم به میان نمیایند بلکه وارد شده میباشند بنا براین چون این احزاب با مردم با شرایط عنی و ذهنی فر هنگ حتا دین ومذهب جامعه خود بیگانه هستند چون هدف خدمت به مردم نیست هدف براوردن اهداف استخبارات کشوری است که به ان وابسته هستند بنا بر این در تقابل با مردم خود قرار میگیرند جناب صادق بیان میدارند که حزب جمیعت ربانی ودیگران باعث شکست حزب خلق شد در حالیکه خود حزب خلق یا وطن با خودی خود محکوم به شکست شد زیرا در تقابل با مردم خود قرار گرفت همینکه قدرت را گرفت شروع به قتل و جنایت وطن فروشی نمودند البته احزاب اسلامی و دیگر احزاب هم به خاطر پیش برد اهداف شان از این وضعیت با مشهوره های وابستگان بیرون شان به نفع خود سود جوی نمودند این علت شکست احزاب در کشور ما البته احزاب کشور های فقیر را هیچ زمانی نباید با احزاب غربی مقایسه کرد چون انجا گردانندگانی اصلی سرمایه داران است وباید به نفع جامعه هم احزاب کار کنند نه اینکه یک حزب سوسیالستی بلجیم یا هر کشور دیگر در خدمت منافع روسها باشند اردو و پولیس خود را برای کشتار مردم خود به نفع روسها استعمال نمایند نه مثل حزب دیموکراتیک خلق
    احزاب اسلامی پشاور هم همین کار را کردند رهبران شان تا امروز در خدمت خیانت هستند دیموکراتهای غربی هم قوه نظامی شان برای قتل وجنایت بالای ملت شان بود خلاصه این است احزاب وارد شده در کشور ما

  2. به دانشمند بزرگ و تجدد طلب محترم دکتور فرید یونس سلامهای من صادق حقیر را بپذیرید.
    شما وجود حزب را در کشور افغانستان مفید نمیدانید. اما من که در کشور های سطح رفاه اروپا متوجه میشوم می بینم که تمام دست آوردهای آنها محصول فعالیتهای احزاب مختلف سیاسی می باشد. مثال زنده آنرا شما در وضعیت افغانستانی های محاجر خوب تر دیده میتوانید. در کشور های اروپای غربی که در آنجا دموکراسی برقرار و حقوق شهروندی جاری است. محاجر را وقتیکه میپذیرند و حق شهروندی به او قایل میشوند مثل یک شهروند با او رویه صورت می گیرد. مثلا در بلجیم یک مهاجر شهروند بلجیم عین حق و امکتیازات و امکانات را دارد که یک فرد بومی کشور بلجیم دارد.. ولی شما وضع و حال یک مهاجر را در ترکیه ببینید و در ایران ببینید و اصلا در عربستان سعودی خو مثل برده می باشد. در ایران احزاب وجود ندارد و در عربستان احزاب وجود ندارند. فقط دکتا توران قدرت را غصب نموده اند..
    مردم افغانستان به سطحی رسیده اند که خوب را از خراب تشخیص دهند و میدانند که رای خودرا به چه کسی بدهند. اینکه در افغانستان احزاب ناکام ماند. این ناکامی از طرف قدرت های خارجی بر احزاب وارد شد. در زمان حزب وطن که حزب را از رهبری دولت دور ساخته بود. خرابکاری کشور های خارجی و خرابکاری خود گرباچف وطنفروش و خرابکاری امریکا و ایران و پاکستان و یکمقدار حماقت رهبر آنرا به سقوط مواجه ساخت. در حکومت آقای ربانی هم دست پاکستان و ایران نگذاشت که آنها یک حکومت دموکراتیک و برامده از انتخابات تشکیل دهند. همه شاهد هستیم که پاکستان توسط نمایده خود گلب الدین کابل را راکت باران کرد و همین قسم ایران هفته وار به حزب وحدت سلاح و پول میداد که علیه دولت جوان اسلامی دست به بغاوت بزرنند و بعدا” ترکیه و ازبکستان هم به این عمل تخریبکاری پرداختند و نگذاشتند که دولت به انتخاب مردم بوجود آید. البته کرزی و غنی را امریکا خلاف اراده مردم در کرسی نصب نمود و انتخاب و انتخابات را رسما” و عمدا” و آگاهانه رسوا ساختند. پس گناه این همه ناکامی ها بدوش کشور های خارجی می افتد.
    بنظر من برای آبادی و پیشرفت افغانستان وجود احزاب سیاسی و انتخابات حتمی پنداشته میشود. احزاب سیاسی اند که به مردم هوشیاری و بیداری می بخشند. و از طریق بیداری مردم یک کشور ساخته و آباد می گردد. دینی که جناب شما میفرمائید جز در خیال و در جای دیگر دنیا نمیتواند وجود داشته باشد. اسلام همان است که ما در ایران و پاکستان و عربستان سعودی می بینیم.
    حرمت زیاد به جناب شما قایل هستم . که شما فرق میان زن و مرد و شیعه و سنی و تفاوت میان حقوق اقوام قایل نمی باشید.
    ایکاش که شما زمام قدرت را در افغانستان بدست میداشتید. من یقین دارم که افغانستان را یک کشور متکی بخود و پیشرفته می ساختید .که افتخار اسلام می بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا