خبر و دیدگاه

کلید صلح در کمر انتحاریست

نثاری
دکتور شهیر نثاری

آیا با کشتار شاه شهید و سایر حملات اخیر هنوز هم میتوان امید وار به صلح با دشمن بود ؟

به گفته حافظ :  ’’  دستی از غیب برون آید و کاری بکند’’

درست همین هفته قبل با اوج گیری خبر مرگ ملا عمر درحاشیه یک نشستی با چند همکار خارجی ام جر و بحث داشتم. داشتند هی می گفتند که این داستان ناجور افغانستان را بلاخره کدام آخری در کار است؟ و یا اینکه نسل ها نسل ها پشت سر هم آنرا تجربه کرده و امید به صلح را همچنان به گور خواهند برد. داشتند مثال این کشور و آن ملت را میدادند که چگونه سرنوشت شانرا ساختند و با بحران مبارزه کردند. آنها سخت باور داشتند که مسًول این همه ناهنجاری ها خود افغان ها اند .

به واقعیت که بحث بی اندازه پر درد بود. مثل هر هموطن دیگرم که در چنین بحث ها و میز ها به همه تاب و توان از نقش کشور و مردمش درتلاش ها و مبارزات شان دفاع میکنند، من هم بنوبه خود مثل همیشه با همه خونسردی و گاهی هم احساسات بحث نموده دفاع میکردم.

میگفتم نبرد نبرد قدرت های بزرگ جهانی و نبرد منافع همسایگان ماست. ملت ما صرف مثل هیزم درین آتش میسوزد. و اگر در تاریخ قرار بوده در تاریخ معاصر در فلان کشور و یا منتطقه صلح بیاید، در اکثر موارد در پهلوی تلاش و مبارزات مردم شان این قدرت های بزرگ بیرونی بوده اند که تصمیم نهایی و یا هم پایانی نبرد را گرفته اند.

در کشور ما نیز این قدرت های بیرونی است که با سرنوشت ما بازی میکنند و از طرف سرمان را با گفتگو های صلح در اینجا و آنجا گرم میسازند و از در دیگر برایمان انتحاری میسازند و میفرستند.

همینکه دیروز شاهد خبر کشتار بی رحمانه و وحشیانه توسط دیو های کور تاریخ معاصر آنهم با همه وحشت اش در نیمه شب بودیم که باعث درد و رنج هموطنان ما حتی اطفال معصوم و بی گناه گشتند بی اندازه مایوس و متاثر شدم. گریه اطفال و اشک مادران در نیمه شب دل هر انسان با احساس را میگریاند.

درین میان برای من آنچه درد آور تر از اشک مردم بیگناه سرزمینم است، ضعف و ناتوانی دولت  در مدیریت بحران و مبارزه با این پدیده شوم است.

با توجه به این همه بدبختی و ناهنجاری و از سوی با توجه به ناتوانی دولت و مسُولین ما در کشورآنچه درین شرایط ناجور  سخت درخور ستایش است حس همزیستی، همبستگی و همدردی ملت مان است که همیشه در شرایط دشوار سخت امیدوار کننده و ستودنیست. این همت والا و همدردی هموطنان ما اگر چه با دستان خالی ولی مورال بلند است که انسان را با این همه بدبختی و ناتوانی همچنان به آینده امیدوار میسازد.

درمیان اظهار نظرات، بیام ها و موضوع گیریهای هموطنان ما در شبکه های خبری و اجتماعی بعضی به این باورند که عامل این همه بدبختی و ناهنجاری در کشور فقط و فقط  فلان حاکم و یا رهبر است و بس. بعضی به این عقیده اند که گویا اگر فلان رهبر میبود و یا هم نمی بود گویا دنیا گل و گلزار بوده و اوضاع بروفق مراد میبود و شاید ما دیگر شاهد این همه بدبختی نمی بودیم.

بر عکس من شخصا به این باورم که در تلاش و وطنپرستی اکثر رهبران کشور هیچ شک و تردیدی  وجود ندارد. و با تجربه  و شناخت که از کارکرد درنهاد های ملی بین المللی دارم با صراحت میتوان گفت که اگر ده ها رهبر دیگر هم بروند و بیایند تا زمانیکه قدرت های منطقه و کشور های همسایه در استراتیژی، دید و نیت شان در قبال کشور ما تجدید نظر نکنند تعغیری در وضعیت کشور بوجود نخواهد آمد.

به باور من کلید جنگ و آرامش کشور ما در دست قدرت های منطقه همسایگان ما است و بس. آنهایکه برای ما  انتحاری میسازند . تا روزیکه افغانستان حیثیت حیاط خلوت کشور های همسایه را دارد و تا زمانیکه افغانستان پایگاه استراتیژیک قدرت های بزرگ جهانی و منطقه است امیدواری به صلح و آرامش خیال بیش نخواهد بود.

قدرت های مذکور برای تطبیق پلان های استراتیژیک شان در منطقه ، برای آزمایش سلاح ها و تجهیزات شان و بلاخره برای تمرین قتل انسان ها در هیچ گوشه دنیا کشوری به این سادگی و ارزانی نمی یابند.

برای من بیخبری دولت های گذشته و کنونی ما از مرگ رهبر دشمن آنهم برای بیشتر از دو سال به هیج عنوان مسُله بیش پا افتاده و ساده نیست.

وقتی حاکمان کشور در سطح بالا از مرگ رهبری طرف نبرد شان در سال های گذشته بیخبر بوده اند، بی اندازه ناامیدوار کننده و بسیار تاسف بار است. بیخبری درین مورد آن هم برای بیشتر از دو سال نشاندهنده ناتوانی و ضعف  مدیریت به سطح بالا بوده و گویای وضعیت بمراتب پیچیده و مغلق است.

و از طرفی این قضیه نشاندهنده دست بسیار بلند دشمنان کشور در سوق و اداره تروریزم منطقه بویژه در کشور ما است.

جا دارد که رهبران کشور ما به جای این همه ضیاع وقت شان در مبارزه با انتحاری وقت شان را صرف شناخت و تشخیص عوامل داخلی و خارجی آن نمایند. با قدرت های جهانی و منطقه یی با برنامه های ملی و عملی بالای یک استراتیژی مشترک کار نمایند . با برنامه های بسیار روشن و جامع  راهکاری را بیش گیرند که منافع ما و آنها  در آن نهفته باشد. تا باشد که آن ها به بازی دوگانه شان در کشور ما پایان دهند.

بسیار به جا خواهد بود که که رهبران کشوربه جای صرف وقت گرانبهایشان درین وضعیت بحرانی به این همه عیادت وعزاداری از قربانیان، تمرکز کاری خود را در طرح راهکار های موٍثر مدیریت بحران، نزدیک ساختن دید و تعریف شان از دشمن و بلاخره شناحت ستون پنجم در داخل نظام که مثل ماری در آستین حکومت و ملت با بسیار بیشرمی و نامردی  برای بیگانگان کار و پیکارمیکنند، نموده با این منافقین تصفیه حساب نمایند.

ورنه این مردم بیگناه است که روزانه انتظار مرگ میکشند تا نوبت کلید خوردن تکمه نابودی شان در کمرانتحاری ساخته شده و گماشته شده فرا رسد.

دیوار

دیوارنعره میزند
دیوار نعرهء
خاطره هایش را
گذشته هایش را
فریاد پاپوش خونین معمارانش را
نقاشی های لعل گون ، گونه هایش را
کز خون دست سایه نشینانش
رنگ بگرفته

آری
ساکنان بی آوازش
خفته در پایش
مرده در پایش .

تابستان ۱۳۹۴ خورشیدی –  شهیرنثاری

نوشته های مشابه

‫۴ دیدگاه ها

  1. داکتر صاحب ! بسیار دقیق فرمودید. ما باید از پاکستان و هند یکی را انتخاب نماییم. در غیر آن ۱۰۰ سال جنگ نیابتی شان را باید تحمل کنیم.

  2. من با دید نویسنده جناب داکتر صاحب موافق هستم. ما چرا از بازی هند و باکستان انکار کنیم. باکستان و هند هر دو تا رسیدن به منافع خود در افغانستان به جنگ غیر مستقیم ادامه میدهند. باید با آنها بشکل جدی موضوع را حل کرد. ورنه این طالبک بازی نسل ها ادامه می یابد.

  3. تا زمانیکه عقل و خرد بر ذهن و روان گردانندگان چرخ قدرت و اداره دولتی استیلا نیابد، تا زمانیکه در افغانستان انسان محوری به عیوض قوم محوری در سطح زمامداران دولتی قایم نشود و تا زمانیکه رئیس جمهور به اساس رای آزاد خود مردم افغانستان انتخاب نگردد، بهبودی در اوضاع افغانستان جز خواب و خیال محض چیز دیگر نمیتواند باشد.

  4. “تا زمانیکه قدرت های منطقه و کشور های همسایه در استراتیژی، دید و نیت شان در قبال کشور ما تجدید نظر نکنند تعغیری در وضعیت کشور بوجود نخواهد آمد.”
    این نتیجه گیری نویسنده محترم اینرا بیان میکند که او به کفایت و صداقت و درایت وخرد ورزی، زمامداران افغانستان باور خودرا از دست داده است و خوشبینانه امید به لطف و کرم کشور های خارجی بسته است. یعنی اگر کشور های خارجی مثل پاکستان و عربستان سعودی و انگلیس و دیگر کشور های شامل در تباهی افغانستان، لطف و کرم بخرج ندهد، تغیری در اوضاع را نمیتوان انتظار داشت. ولی تجربه عملی کشورهای مثل کوبا و کوریای شمالی،… وغیره نشان میدهد که صداقت و غقل وجدان و غیرت زمامداران دولتی در امور مربوط به کشور شان نقش تعین کننده دارد، نه کشور های خارجی. طالبان کسانی اند که حتی شاگردان دوره متوسطه مکاتب هم آنهارا خوب شناخته اند و میشناسند. و نقش و نیات پاکستان را هم خوب میدانند. ولی آقای کرزی و آقای اشرف غنی تا حال نه پاکستانرا شناخته اند و نه طالبانرا. آیا راستی هم آنها نشناخته اند و یا نمیشناسند؟ جواب منفی است آنها خوب پاکستان و طالبانرا میشناسند. ولی اینکه بازهم اقای کرزی در زمانش و آقای غنی در حال حاظر از ته دل غرق در طالب نوازی و طالب پروری باشند، معلومدار که وضع به همین منوال میباشد که هست. درست است که این آقایون از طرف خارجیها بر کشورما تحمیل شده اند وبه همین منظور گماشته شده اند. در اینجاست که نتیجه گیری شما صدق پیدا میکند یعنی اگر خارجیها لطف نمایند و بگذارند که مردم افغانستان آزادانه زمامداران خودرا خود انتخاب نمایند، زمامداری که از طرف مردم تعین شده باشد بدون شک که بنفع مردم خود کار مینماید و کارش نتیجه ملموس میداشته باشد. اما باز هم توقع لطف از کشورهای خارج داشتن یکنوع ساده دلی بشمار می آید. در این صورت باید احزاب متعهد و مردم اگاه نقش عمده را بخود بگیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا