خبر و دیدگاه

دین و فلسفه ‎

من فعلا روز های سه شنبه یک کورس جامعه شناسی اسلامی را آنلاین تدریس می کنم که در حدود نود دانشجو شرکت می کنند و  معلوم می شود برای شان بسیار دلچسپ اســت. یکی از دانشجویان به من تکست کرد که درس های جامعه شناسی را همرای خانواده اش می بیند و برای همه خانواده آموزنده و دلچسپ اســت که از همه دانشجویان عزیز سپاسگزارم .
یکی از دانشجویان سوال کرد که می گویند اسلام با فلسفه ربط ندارد درست اســت ؟
این سوال جالب اســت زیرا دین فلسفه نیست و اما با فلسفه ربط دارد.  کسانیکه این ربط را نمی بینند زیر تاثیر تفکر امام غزالی طوسی علیه رحمه هستند که با فلاسفه زمان خود مانند ابن سینا و فارابی جدل فکری کرد و موفق هم شد.  دلیل موفقیت او این بود که بسیاری مسایل اســت که فلسفه جواب گفته نمی تواند،  زیرا فلسفه که چندین سال تدریس کردم یک نوع اندیشه گرایی است که انسان را زیاد تر مشوش می سازد به جای اینکه جواب قانع کننده داده باشد. نکته مهم این اســت که دانشمندان همه معتقد هستند که پیامبران در جذب مردم بسیار موفق بودند نظر به فلاسفه .
فلسفه که یک واژه یونانی اســت به معنی عشق به حکمت اســت. در اسلام  قرآن کتاب حکمت اســت و قرآن در سوره بقره آیه ٢۶٩ می گوید : “یؤتی الحکمه من یشاء و من یؤت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا و ما یذکر الا اولوا الالباب)؛
«(خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می‌دهد، و به هر کس حکمت داده شود، خیر فراوانی داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمی‌کنند، و) متذکر نمی‌گردند». یک دلیل که قرآن خواندن در متون دینی بسیار تاکید شده برای فهم حکمت اســت. پس می بینیم که حکمت نه تنها در فلسفه مطرح اســت در قرآن هم مطرح اســت به تفاوت اینکه در فلسفه انسان در تلاش اســت که بدون موجودیت و نقش خداوند به یک حقیقت برسد در حالیکه در فلسفه اسلامی یغنی عشق به حکمت که شعرای توانای زبان فارسی مانند مولانا ، سعدی ، حافظ و غیره زیاد تر تاکید کرده اند حکمت را از روی خداشنلسی و پیامبر شناسی دانسته اند نه غیر آن . طور مثال کسی درست نمی تواند تا اشعار مولانا را درک کند تا احادیث که مولانا در اشعار حکمت خود نگاشته ، نداند . لطفا رجوع کنید به کتاب ” احادیث مثنوی” جمع و تدوین استاد بدیع الزمان فروزانفر ، سال چاپ ١٣٣۴ خورشیدی .
وقتی ما از فلسفه سخن می گویبم که به حق برسیم و درین مورد فلسفه اسلامی در مسایل فلسفی مانند وحدت وجود ، توحید ، راز هستی و نقش انسان منحیث اشرف مخلوقات بسیار برازنده اســت .  یا فلسفه
Occasionalism با سبب گرایی یک موضوع عمیق فلسفی اســت که مسلمانان زیاد تر مطرح کرده اند و فلاسفه طفره رفتند. مثلا اینکه خداوند در هر لمحه خلق می کند و هر لمحه جهان هستی تغییر میخورد و سبب آن را خود خالق هستی می داند نه انسان که در تلاش شناخت این واقعیت های طبیعی اســت . مسله نصیب و قسمت که رابطه مستقیم به طبیعت دارد و زیاد تر یک موضوع فلسفی طبیعی اســت مسلمانان مطرح کردند . باید خاطر نشان شود که یک عده نصیب و قسمت را غلط فهمیده اند و تصور می کنند که هر بدبختی که به سر شان بیاید از طرف خداست در حالیکه قرآن می گوید هر خوبی که به شما رسد از طرف خداست و هر بدی که به شما رسد از جانب خود شماست . لطفا به مضمون فلسفی این محقق زیر عنوان ” بینش قرآنی در مورد جبر و اختیار ” در سایت خراسان زمین مراجعه کنید .
هیچ غلط نیست که ما بگوییم فلسفه اسلامی زیرا با مطالب که در بالا تذکر یافت فلسفه و عرفان و تصوف جزء مطالعات فلسفه اسلامی اســت و فوق العاده دلچسپ اســت . در فلسفه اسلامی محور همه خداست و در فلسفه یونانی محور عقل بنی آدم اســت که قدرت فهم همه موضوعات را در جهان هستی ندارد . مثلا ما مسلمانان انرژی تاریک یا dark energy را در منظومه شمسی یک راز  هستی می  دانیم تا حق جلوه گر شود و اما عقل انسان از فهم آن عاجز اســت .
دکتر فرید یونس
استاد باز نشسته ی بشر شناسی فرهنگی خاور میانه ، و مطالعات و فلسفه اسلامی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا