خبر و دیدگاه

مهاجران در تیررس تروریستان و بازتولید سلطه طالبان در تبعید

 

ترور جنرال سریع ، سرآغاز یک توطئه مضاعف، دو پهلو و پیچیده

جامعهٔ مهاجر افغانستان، که خود زخم خوردهٔ دهه‌ها ترور، جنگ، ناامنی و بی‌دولتی است، امروز نیز در بیرون از مرزها از تیررس خشونت و توطئه در امان نمانده است. حمله به جنرال سریع نه یک رویداد منفرد، بلکه نشانه‌ای نگران‌کننده از توطئه‌ای دوپهلو و پیچیده است؛ توطئه‌ای که هم‌زمان امنیت فیزیکی مهاجران را هدف می‌گیرد و اعتماد، انسجام و صدای منتقد آنان را خاموش میکند. در این میان، طالبان و هم‌پاتکی‌های منطقه‌ای و شبکه‌ای‌ آنان با بهره‌گیری از ترور آشکار و جنگ روانی پنهان، می‌کوشند، این پیام را به جهان برسانند که از هیچ تلاشی برای خاموش‌سازی مخالفان در هر کجایی از جهان که باشند، دریغ نخواهند کرد. این حمله می‌تواند سرآغاز یک توطئهٔ مضاعف باشد؛ توطئه فریبی در فریب، که خشونت عینی را با مهندسی ترس و انکار مسئولیت درهم آمیخته است.

پس از سقوط جمهوریت هزاران  شهروند افغانستان مجبور به ترک این کشور شدند. شماری توانستند تا به کمک کشور های غربی ، وارد امریکا و شماری کشور های اروپایی شوند؛ اما بیشتر از پنج میلیون شهروند افغانستان به کشور های ایران، پاکستان و شماری هم به ترکیه مهاجر شدند. در این میان هزاران نظامی افغانستان که امکان ماندن در زیر چتر حاکمیت طالبان را نداشتند. انان ناگزیر بودند تا به ایران یا پاکستان مهاجر شوند. بیشتر از ۳۰ هزار نظامی پیشین از ترس کشتن و شکنجه طالبان وارد ایران شدند و شماری هم به پاکستان رفتند؛ اما این برای مهاجران افغانستان و بویژه برای نظامیان این کشور، پایان ماجرا نبود و شماری از این ها از ایران و پاکستان اخراج و به کشور برگشتند. نظر به گزارش های بین المللی شماری از نظامیان بوسیله طالبان کشته و بازداشت شدند و این روند هنوز هم ادامه دارد. 

با تاسف که مردم افغانستان تنها در کشور خود مورد شکنجه، اذیت و آزار طالبان قرار نمی گیرند؛ بلکه در کشور های میزبان نیز از سوی طالبان نه تنها مورد اهداف تروریستی قرار می گیرند؛ بلکه در تبانی با کشور های میزبان با راه اندازی حمله های تروریستی، توطئه های سازمان یافته را بر ضد مهاجران نیز راه اندازی می کنند. حمله به جنرال کرام الدین سریع و پیشتر از آن حمله بر گارد های ملی آمریکا بوسیله  لکنوال، نمونه های از دو حمله اند که نخستین آن حمله تروریستی و دومی آن توطیه سازمان یافته برضد مهاجران افغانستان است. حمله بر جنرال سریع را توطئه مضاعف می توان خواند؛ توطئه مضاعف یعنی فریب در فریب؛ خیانتی که پشت نقاب خیانت دیگر پنهان شده است. این اصطلاح بیشتر برای اشاره به هم‌زمانی مداخلات بیرونی و خیانت‌های درونی به‌کار می‌رود.

  این بیانگر آن است که مردم افغانستان تنها قربانی اذیت و آزار طالبان در داخل کشور نیستند؛ بلکه جامعه مهاجر افغانستان در کشور های میزبان نیز در دیررس  اهداف تروریستی طالبان قرار دارد. ترور جنرال سریع نشان داد که طالبان تنها یک نیروی نظامی داخل افغانستان نیستند؛ آن‌ها یک پروژه‌ی ایدئولوژیک و شبکه‌ای فراملی را نمایندگی می‌کنند که سلطه‌ آنان به شیوه‌های غیرمستقیم از طریق سرکوب خاموش، در تبعید نیز بازتولید می‌شود. این سلطه، بدون زندان و شلاق، اما با خوف، تهدید و انزوا عمل می‌کند. در واقع، تبعید به‌جای آن‌که فضای آزادی باشد، در بسیاری موارد به امتداد سایه‌ی امارت طالبان بدل شده است. توطئه های خشونت آمیز طالبان به اینجا پایان نمی یابد؛ بلکه گاهی چنان توطئه های تروریستی طالبان در تبانی با کشور های میزبان، چنان مرموز و خطرناک است که حتی زنده گی هزاران مهاجر را با خطر جدی روبرو می سازد. چنانکه این واقعیت در حمله لکنوال به جان گارد های ملی آمریکا به اثبات رسید. موفقیت های طالبان در امریکا و به شهادت رسیدن جنرال سریع در ایران، به اثبات رساند که طالبان توانایی بیشتر بهره برداری از تعامل سیاسی با کشور های جهان را دارا اند. این حمله ها نشان داد که طالبان زیر نام تعامل دستان کشور های تعامل کننده با این گروه را از پشت بسته اند. 

طالبان به کشتن و بازداشت افراد ملکی و بویژه نظامیان در داخل کشور بسنده نکرده و تهدید های پیشین و حمله اخیر طالبان به جان جنرال سریع بیانگر این واقعیت است که طالبان یک گروه تروریستی اند و هیچ گاهی از اعمال تروریستی اجتناب نمی کنند؛ برعکس برای نابودی مخالفان خود از هر امکانی استفاده می کنند. هدف‌ گرفتن نظامیان بلند پایه پیشین در تهران و مشهد نشان می‌دهد که نظامیان سابق افغانستان در بیرون از کشور نیز مصونیت ندارند و در دیررس این گروه قرار دارند. آنان که از ترس انتقام‌گیری و کشتار طالبان فرار کرده‌اند، در پایتخت‌های منطقه نه تنها امنیت اقتصادی و سیاسی ندارند؛ بلکه شکار تروریستان طالب نیز می‌شوند.

 این حملات نشان‌دهنده آن است که طالبان «ترورهای برون‌مرزی» را آغاز کرده‌ است. طالبان پیش‌تر تهدید کرده بودند که مخالفان خود را در بیرون از کشور نیز هدف قرار خواهند داد. چنانکه محمد نبی عمری، معین وزارت داخله طالبان، گفته بود اگر نیاز باشد طالبان می‌تواند با ۵۰۰ روپیه پاکستانی در خارج از مرزهای افغانستان مخالفان خود را بکشد. سعید خوستی، سخنگوی پیشین سراج‌الدین حقانی، دو سال پیش مخالفان طالبان در خارج از کشور را به مرگ تهدید کرده بود. او هشدار داده بود که طالبان صدها داوطلب برای هدف‌ قرار دادن مخالفان در خارج از کشور دارند. این حملات زنگ خطر را برای تمام مخالفان طالبان در بیرون از کشور به صدا درآورده است. گزارش های موثق حاکی از آن است که طالبان حتی تصمیم به ترور رهبران جبهه مقاومت ملی در تاجیکستان داشته‌اند، اما نیروهای امنیتی این کشور این برنامه را خنثی کردند. طالبان هرگونه دست داشتن در حمله به جان جنرال سریع را رد کرده اند و لشکر سایبری طالبان، هرگونه دست داشتن در این حادثه را رد کرده و آن را نتیجه اختلاف درونی مخالفان خود خوانده اند.

 

پیش از این رسانه ها گزارش داده بودند که اداره های امنیتی و نظامی طالبان مانند، استخبارات و وزارت داخله، گروه های فعال در شبکه‌های اجتماعی دارند. مقام‌های کلیدی طالبان در کابل برای تبلیغ خود و حمله به مخالفان در شبکه‌های اجتماعی ده‌ها نفر را استخدام کرده‌اند. وزیران دفاع، داخله و رئیس استخبارات طالبان گروه‌های متعددی در شبکه‌های اجتماعی دارند.

صلاح‌الدین سالار، فرمانده تاجیک‌ تبار و معاون سابق استخبارات وزارت دفاع طالبان، هرچند در واکنش به ترور اکرام‌الدین سریع، فرمانده پیشین پولیس تخار گفته است که کشتن و ترور افراد راه‌حل بحران‌ها و مشکلات افغانستان نیست؛ اما کاربران طالبان اغلب با نام‌های مستعار، به طور یکدست کشته شدن جنرال سریع را به اختلاف های داخلی جبهه های مقاومت و همچنین به انتقام گیری افراد خصوصی نسبت داده‌ اند. اکرام‌الدین سریع و یکی از همراهانش شام چهارشنبه، سوم جدی، در یک حمله مسلحانه در تهران کشته شدند. جنرال سریع عضویت جبهه مقاومت و جبهه آزادی را نداشت. او بیشتر سرگرم کمک به نظامیان پیشین افغان در ایران بود که در معرض اخراج به افغانستان قرار داشتند. 

جنرال سریع در زمان اقامت در ایران فهرستی از سربازان پناهنده افغانستان را در اختیار داشت و برای حفظ حقوق آنان با حکومت ایران تلاش می‌کرد. گفته شده که او روابطی خوب با حکومت ایران داشت و مقام‌های ایرانی با وی همکاری می‌کردند. این رویداد واکنش‌های گسترده‌ای را در پی داشت. جبهه‌های مقاومت و آزادی، طالبان را متهم به دست‌ داشتن در این رویداد کردند. شماری از مقام های پیشین خواستار تحقیقات مستقل و شفاف در این باره شده و ترور جنرال سریع و محمد امین الماس در قلب تهران را «جنایت سازمان‌یافته» و زنگ خطر برای مخالفان طالبان در کشورهای همسایه دانستند. همچنان برخی دیپلومات‌های ایرانی تاکید کردند که نباید از کنار این قتل به‌ ساده گی گذشت. حکومت ایران به علت رابطه نزدیک استخباراتی و سیاسی با طالبان، با انتقادهای گسترده رو به رو است. منتقدان می‌گویند که ایران چشم خود را بر ترور مخالفان به دست طالبان بسته است.

این حمله، دومین ترور یک فرمانده سابق افغانستان در ایران طی چند ماه اخیر بوده است (پس از کشتن یکی از فرماندهان نزدیک به اسماعیل‌خان در مشهد). برخی تحلیل‌ها می‌گویند چنین حمله ها می‌تواند، بخشی از الگویی هدفمند برای ترساندن و منزوی کردن نیروهای سابق امنیتی افغانستان در کشورهای همسایه باشد. هیچ سند قطعی، گزارش رسمی یا اعتراف علنی از طرف هیچ گروه، سرویس امنیتی، دولت یا نیروی اطلاعاتی درباره عاملان این ترور منتشر نشده است. برخی رسانه‌های افغانستانی و تحلیل‌گران مخالف طالبان، طالبان را متهم کرده‌اند، اما این اتهامات تا اثبات نهایی حدس و سیاسی هستند. همچنان پیگیری قانونی و تحقیق مستقلی اعلام نشده؛ احزاب افغانستانی خواستار تحقیق ایران درباره عوامل این شده اند. از همه مهم‌تر اینکه، حمله تروریستی بر جنرال سریع، این پیام  را بصورت آشکارا به مخالفان متفرق و پراگنده  طالبان ارایه کرد که نفاق روز افزون آنان جنرال سریع های دیگر را به قربانی می گیرد و به طالبان فرصت می‌دهد که حتی ترور های خود را به تضاد ها و اختلاف های مخالفان این گروه نسبت بدهند. در این میان سکوت نخبگان و چیز فهمان پشتون در برابر همچو ترور ها برای مردم افغانستان پرسش برانکیز است.

سکوت بخش بزرگی از جامعهٔ پشتون در برابر حمله به جنرال سریع را می‌توان نه یک پدیدهٔ ساده، بلکه حاصلِ تلاقی چند لایهٔ سیاسی، اجتماعی و روانی دانست. این سکوت الزاماً به معنای رضایت یا همدستی نیست، بلکه بیشتر بازتاب انسداد صدا در یک فضای به‌شدت سرکوب‌گر است. می‌توان این وضعیت را در چند محور چون، هراس ساختاری و سیاست ارعاب طالبا، شکاف میان قوم و قدرت، فرسایش اعتماد به چهره‌های نظامی، خستگی تاریخی و بی‌حسی اجتماعی و مصادره صدا به نام قوم یا خیانت به قوم ارایه کرد. سکوت پشتون‌ها در برابر حمله به جنرال سریع را نباید به‌صورت ساده‌انگارانه «تایید» یا «بی‌تفاوتی قومی» تفسیر کرد. این سکوت بیشتر نشانهٔ سرکوب سیستماتیک، شکاف میان جامعه و طالبان، فرسودگی تاریخی و ناتوانی از بیان اعتراض است. در افغانستان امروز، سکوت الزاماً فقدان موضع نیست؛ گاهی تنها شکل ممکنِ زنده‌ه ماندن است. هرچه باشد، این سکوت برای مردم افغانستان توجیه ناپذیر است.

سکوت جمهوری اسلامی

مقام های ایرانی تا کنون در رابطه به حادثه جنرال سریع واکنشی نشان نداده و پر این رابطه سکوت اختیار کرده‌اند. هویت قاتلان تا کنون مشخص نشده و تاکنون ایران یا هیچ دستگاه قضایی/امنیتی خارجی گزارشی رسمی درباره عاملان منتشر نکرده است. در گزارش ها آمده که مقام های ایرانی خانه جنرال سریع را تحت نظر گرفته اند. ایران میزبان نظامیان سابق افغانستان است و در قبال آنان مسئولیت دارد؛ اما ایران به‌دلیل روابط نزدیک با طالبان، نظامیان سابق و مهاجرین افغان را قربانی مناسبات خود با رژیم حاکم در افغانستان کرده است. این سیاست دوگانه ایران تازه نیست و طی پنج دهه گذشته از دولت های تره کی، کارمل، نجیب تا حکومت مجاهدین، طالبان، کرزی و غنی، چنین رویکردی در برابر افغانستان و مردم آن داشته است. ایران بسان پاکستان، یک دست را به سوی دولت های حاکم در افغانستان و دست دیگر را به سوی مخالفان دولت های این کشور دراز کرده است.

ایران با توجه به موقعیت دشوار ژئوپلیتیکی اش در منطقه، در پی جلب رضایت طالبان است. زیرا، طالبان تنها گروهی در منطقه‌ است که منافع ایران را تامین می‌کند. بنابراین مخالفان طالبان، بررغم روابط تاریخی و زبانی، برای تهران اهمیتی ندارند و این کشور حاضر نیست به‌ خاطر خون جنرال سریع ها روابط خود با طالبان را به خطر اندازد. ایران سفارت افغانستان در تهران و قنسولگری مشهد را به طالبان واگذار کرده است. این حضور طالبان، دست آنان را در ترورهای فرامرزی باز گذاشته است. ایران در عمل نشان داده است که در برابر ترورهای برنامه ریزی شده ضعف‌های بزرگی دارد. چنانکه اسرائیل در یک شب ده‌ها نظامی و مقام بلند پایه ایرانی را از میان برد و حال هم انتظاری نمی رود که در برابر کشته شدن جنرال سریع کاری نماید؛ اما رسول موسوی، دیپلومات پیشین ایران در واکنش به ترور دو نظامی پیشین افغانستان در تهران، هشدار داد که این رویداد را نباید ساده گرفت و تاکید کرده که نباید به این رویداد نگاه تک‌ بعدی شود و انتظار نتیجه سریع نتیجه را داشت. وی گفته، یک «تیم تحقیق حرفه‌ای و همه‌جانبه‌نگر» دنبال کند.

اگرچه هیچ گزارش رسمی از دخالت مستقیم جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد، برخی تحلیل‌ها و منابع خبری اشاره کرده‌اند که سریع در گذشته توسط نیروهای امنیتی ایرانی بازداشت و بازجویی شده بود و فضای امنیتی پیچیده در ایران می‌تواند نقش غیرمستقیم یا عامل تسهیل‌کننده در رابطه به قتل جنرال سریع داشته باشد. تا این لحظه، دولت ایران توضیح رسمی ارائه نکرده و مسئولیت حمله را نپذیرفته است. هرچه باشد، در این ترور کسانی دست دارند که از مصونیت برخوردار و صلاحیت حمل سلاح را دارند.  

این ترور گمانه زنی هایی را تقویت می کند که در تبانی با حلقات مافیایی صورت گرفته که از آدرس ایران زد و بند های اقتصادی و مافیایی با جناح ها و حلقاتی از طالبان دارند. شبکه های اقتصادی ای چون حسن مرتضوی و حسام مرتضوی در ایران فعال اند که در تبانی با رهبران طالبان، تجارت بالای ۵۰۰ ملیون دالری با خانواده و شماری رهبران طالبان دارد و در کنار آن روابط نزدیک با حلقه ی رهبری ملا هیبت دارد که این نزدیکی و روابط هم بعد مرگ ملا عمر و آمدن ملا اختر منصور در راس رهبری طالبان شکل گرفت. در آن زمان سپاه قدس ایران به نسبت آینده نگری توسط قاسم سلیمانی روابطی را با شورای رهبری کویته طالبان ایجاد نمود که مسئولیت این روابط را از آن زمان تا کنون سردار حسن مرتضوی بر عهده دارد. او در زمان نظام جمهوریت برای نیروهای طالب در مشهد و دیگر مراکز نظامی، بخش های نظامی ایجاد نمود و خود نیز وارد برنامه های مافیایی از نوع اقتصادی آن با بخش هایی از طالبان شد. 

بهای سنگین تعامل

آنچه قابل توجه است، همانا تعامل جهان با طالبان است؛ آنهم تعاملی که بهای سنگین آن را مردم افغانستان بار بار می پردازند و هر روز قربانی تازه ای در پای تروریسم می ریزند. مردم ما در حالی این همه قربانی های رنگارنگ را در پای تروریسم می ریزند که در هر مرحله طالبان برنده و مردم افغانستان بازنده اند. این در حالی است که کشور های منطقه و جهان نه تنها هر روز از خطر صدور تروریسم و احتمال افزایش فعالیت های تروریستی از خاک افغانستان شاکی اند و گزارش های سازمان ملل موید آن است. این در حالی است که هر روز صدای حمله های تروریستی از کشور های امریکا و اروپا تا روسیه، چین، پاکستان و کشور های آسیای میانه و رابطه عاملین آن به طالبان افغانستان رسانه ای می شود. در پشت ترور جنرال سریع سناریو های گوناگونی وجود دارد که به گونه مختصر به آن اشاره خواهد شد. 

سناریو های احتمالی

سناریوی اول: در ترور جنرال سریع طالبان و شبکه‌های نیابتی این گروه دست دارند و این قوی‌ترین و محتمل‌ترین سناریو است. انگیزه‌های این ترور عبارت اند از حذف افسران دارای توان سازمان‌دهی مقاومت، ارسال پیام مبنی بر اینکه «هیچ جا امن نیست» به نظامیان سابق و انتقام از چهره‌های امنیتی جمهوریت. این ترور خیلی حرفه‌ای، بی‌سر و صدا، بدون اعلام مسئولیت انجام شده است که به گونه کامل با الگوی ترورهای برون‌مرزی طالبان هم‌خوانی دارد؛ همان الگویی که در پاکستان، ترکیه و حتی داخل افغانستان دیده شده است. نکته مهم اینکه طالبان به‌ ندرت مسئولیت چنین ترورهایی را می‌پذیرند؛ زیرا پذیرفتن همچو ترور ها هزینه دیپلماتیک دارد و انکارپذیری برای‌شان مزیت است. طالبان ممکن است به گونه مستقیم شلیک نکرده باشند، اما دستور، اطلاعات یا تسهیل می‌تواند از سوی شبکه‌های وابسته به آنان باشد.

سناریوی دوم: بازی امنیتی در خاک ایران است که از حساسیت بیشتری برخوردار و غیرقابل نادیده‌گرفتن است. ایران میزبان هزاران نظامی سابق افغانستان است و تعامل امنیتی پیچیده با طالبان دارد و خیلی حساس به هرگونه سازمان‌ یابی مستقل نظامیان افغانستان است.  در چنین فضاهایی، ترور لزوماً به معنای «دستور مستقیم دولت» نیست؛ بلکه می‌تواند شامل: چشم‌پوشی امنیتی، نفوذ اطلاعاتی طرف سوم، یا استفاده از خلأهای حفاظتی باشد. هرچند این حمله «ابهام امنیتی» ایجاد می‌کند و نه اثبات دخالت؛ اما نمی توان سطحی از آن عبور کرد.

سناریوی سوم: تصفیه درون‌گروهی یا رقابت‌های پنهان است. هرچند این سناریو ضعیف تر است؛ اما در تحلیل‌ها مطرح است. برخی احتمال می‌دهند که اختلافات مالی، شبکه‌ای یا اطلاعاتی در میان نظامیان سابق یا نفوذ عناصر مشکوک و شبکه های تباه کار در حلقه‌های مهاجران نظامی در این حادثه دست دارند؛ اما؛ سطح هدف (جمنرال)، مکان (تهران) و شیوه اجرا با یک درگیری شخصی یا تصفیه ساده هم‌خوانی ندارد. بنابراین این سناریو کم‌احتمال‌ترین به شمار می رود.

نتیجه

هدف اصلی ترور، فراتر از حذف یک فرد است. بنابراین هدف واقعی این ترور بیش از آن‌که یک قتل باشد، یک پیام سیاسی–امنیتی به نظامیان سابق و مخالفان پراگنده است؛ یعنی اینکه هرگاه سکوت کنید، پراکنده بمانید و سازمان نیابید، با جنین سرنوشت دردناک مواجه خواهید شد. این ترور به اپوزیسیون طالبان پیام می دهد که شما فاقد پناه گاه امن هستید. این ترور به کشورهای میزبان پیام می‌دهد که «مسئله افغانستان، مسئله امنیتی است نه انسانی» و به جامعه مهاجر این پیام را می دهد که ترس را در زندگی روزمره‌ تان پذیرا شوید. راز بزرگ این ترور، به مثابه راز اصلی نه در «هویت قاتل» بلکه در این واقعیت نهفته است که این ترور نشان داد که جنگ طالبان فقط در جغرافیای افغانستان نیست؛ بلکه حافظه نظامی جمهوریت در هر کجای حهان باید پاک شود. این بیانگر این است که مهاجرت امنیت نه، فقط فاصله بوجود می‌آورد. پیامدهای آینده نگر این ترور این است که هرگاه  این روند مهار نشود: مهاجران نظامی و غیرنظامی افغانستان به اهداف خاموش بدل می‌شوند که اپوزیسیون بیش از پیش متلاشی می‌شود؛ اعتماد به کشورهای میزبان از میان می رود و «ترور خاموش» جای جنگ علنی را به خود می‌گیرد. در یک نظر گفته می توان که ترور جنرال سریع، تصادفی، شخصی و محلی نبود؛ بلکه بخشی از این ترور نشان دهنده آن است که طالبان مخالفان خود را در هر گوشه ای از جهان ترور می کنند و با راه اندازی اعمال تروریستی زنده گی و سرنوشت میلیون ها مهاجر افغانستان در سراسر جهان را دستخوش بازی و توطیه های خطرناک قرار می دهند؛ اما دریغ و درد که مخالفان طالبان چنان سرگرم اختلاف اند و یکدیگر را تا آخرین رمق نیش می زنند که هرگز فرصتی برای پرداختن به مسایل کلان کشوری و ملی ندارند؛ چه رسد به اینکه شهادت جنرال سریع ها آنان را از خواب غفلت بیدار کند.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا