خبر و دیدگاه

بحران _ بخش سوم و چارم

بخش سوم

دوازدهم : پیشینه تاریخی روابط افغانستان و پاکستان

افغانستان و پاکستان هیچ‌گاه رابطهٔ دوستانه و پایدار نداشته‌اند. از زمان ایجاد پاکستانتوسط بریتانیا در ۱۷۴۷ و جدا شدن آن از هند، این کشور همواره در امور داخلیافغانستان دخالت کرده است. حتی در دوران ظاهرشاه، داودخان، استاد ربانی وجمهوریت، پاکستان آشکارا و پنهان در امور افغانستان مداخله داشته و گاهی بافرستادن تروریست‌ها، رهبران افغانستان را تهدید و به قتل رسانده است.

سیزدهم : دخالت نظامی و تجاوزات گذشته

عساکر ارتش پاکستان در نقاط مختلف افغانستان، مانند خوست و جلال‌آباد، پیشرویکردند اما توسط نیروهای مسلح افغانستان عقب رانده شدند. در زمان جمهوریت،پاکستان موفق شد ۱۷ کیلومتر از خاک کنر و سپین بولدک را تصرف کند و مردم شاهدحملات راکت و توپ‌خانه بودند. طالبان نیز این بار به ابزار پاکستان برای بمبارانپنجشیر و قتل مردم تبدیل شدند.

ایمن الظواهری، معاون القاعده، در کابل کشته شد، و این نشان می‌دهد که طالبان وگروه‌های وابسته به پاکستان، به عنوان ابزارهایی برای نفوذ خارجی عمل می‌کنند.

چهاردهم : ناکارآمدی رهبری طالبان

طالبان فاقد تجربه و دانش لازم برای ادارهٔ کشور هستند. رهبران آنان قادر به ادارهٔجنگ‌های مدرن نیستند و تنها توان مدیریت عملیات‌های کوچک و چریکی را دارند. ملاندیم، وزیر تحصیلات عالی، با اظهارات ضدعلمی و ضدزن، نمونه‌ای از ضعف مدیریتطالبان است.

ادارهٔ ترافیک نیز با روش‌های غیرعلمی و سنتی، مانند خواندن دعا برای صدور لایسنس،باعث حوادث خطرناک و جان‌باختن شهروندان شده است. این نمونه‌ها نشان‌دهندهٔفقدان مهارت و دانش لازم برای ادارهٔ یک کشور مدرن است.

پانزدهم : طالبان و محدودیت‌های مشروعیت داخلی

با وجود اینکه طالبان بخشی از واقعیت جامعه افغانستان هستند، اما هنوز شایستهٔرهبری کل کشور نیستند. حکومت آنان تک‌تباری و تک‌محوری است و از عدالتاجتماعی و تساوی حقوق میان مردم فاصله دارد. این شرایط باعث شده که اتحاد ملیمیان مردم شکل نگیرد و افغانستان همچنان در بحران داخلی و تنش‌های قومی باقیبماند.

شانزدهم : جنگ نیابتی هند و پاکستان‌

جنگ میان طالبان و ارتش پاکستان، در واقع یک جنگ نیابتی میان هند و پاکستان است. پشت این درگیری، نیروهای خارجی قرار دارند؛ آمریکا از یک سو و هند از سوی دیگر. این درگیری نه تنها منطقه‌ای، بلکه بخشی از بازی پیچیدهٔ قدرت‌های بزرگ است که بااهداف سیاسی و اقتصادی عمل می‌کنند.

پاکستان، به عنوان ششمین قدرت نظامی جهان و دارندهٔ بمب اتمی، با حمایت آمریکاتوانسته است ابزارهای نظامی پیشرفته‌ای را به دست آورد، اما فقیر و گرفتاربدهی‌های کلان است. فساد و فحشا، مواد مخدر و افراط‌گرایی در این کشور گستردهاست و توان ادارهٔ بیش از ۲۰۰ میلیون جمعیت را ندارد.

بخش چهارم

هفدهم : نقش افغانستان و طالبان در معادلات منطقه‌ای

طالبان، به رغم ناتوانی‌های داخلی، اکنون نقش کلیدی در جنگ‌های نیابتی منطقه ایفامی‌کنند. آنان به عنوان ابزار پاکستان و در حمایت از تحریک طالبان پاکستانی، در خاکافغانستان علیه ارتش پاکستان عملیات انجام می‌دهند. این درگیری‌ها باعث شده کهمردم افغانستان و پاکستان با بحران انسانی و اقتصادی روبه‌رو شوند.

طالبان، با سیاست‌های زن‌ستیز و مکتب‌ستیز، تنها بر پایهٔ منافع قومی و مذهبی خودعمل می‌کنند. عدم عدالت اجتماعی و تبعیض قومی باعث شده است که مردم متحدنشده و حمایت کامل از دولت طالبان نداشته باشند.

هژدهم : ضعف دیپلماسی و ناهماهنگی داخلی

در سیاست داخلی و دیپلماسی، طالبان فاقد هماهنگی و تجربهٔ لازم هستند. اختلافنظر میان رهبران مانند ملا ندیم و سراج‌الدین حقانی نشان می‌دهد که حتی درونساختار حکومت طالبان نیز اتحاد واقعی وجود ندارد.

نشست‌های استانبول تا کنون نتیجهٔ مشخصی نداشته است و هنوز مشخص نیست کهطالبان در سیاست خارجی به چه سمت و سویی حرکت خواهند کرد. فقدان تجربه ودانش سیاسی، توانایی آنان در مدیریت بحران‌های داخلی و خارجی را محدود کردهاست.

نزدهم : بحران افغانستان و نقش قدرت‌های منطقه‌ای

افغانستان همچنان در بحران عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گرفتار است. طالبان، با ضعف مدیریت، نداشتن دانش لازم و دیدگاه تک‌محوری، قادر به ایجاد ثباتو امنیت در کشور نیستند. فساد، تبعیض قومی، ظلم به اقوام غیرپشتون ومحدودیت‌های اجتماعی، مردم را دچار رنج و ناامنی کرده است.

پاکستان با سابقهٔ دخالت‌های تاریخی و امروز به عنوان ابزار آمریکا، بار دیگر تلاش کردهاست نفوذ خود را در افغانستان گسترش دهد. جنگ میان طالبان و ارتش پاکستان، بهجای حل اختلافات، تنها به منافع نیروهای خارجی و بازی‌های نیابتی خدمت می‌کند.

بیستم : پیامدهای انسانی و اجتماعی

مردم افغانستان از فقر، بیکاری، مهاجرت اجباری و بحران‌های انسانی رنج می‌برند. زنان و کودکان بیشترین آسیب را دیده‌اند و حقوق اولیهٔ آنان نادیده گرفته شده است. طالبان با سیاست‌های زن‌ستیز و مکتب‌ستیز، نه تنها آیندهٔ کشور را به خطر انداخته‌اند،بلکه اعتماد مردم را نیز نسبت به حکومت کاهش داده‌اند.

بیست ویکم : چشم‌انداز منطقه‌ای و بین‌المللی

با توجه به منافع هند، پاکستان، آمریکا و سایر قدرت‌های منطقه‌ای، افغانستانهمچنان میدان رقابت و منازعه خواهد بود. نشست‌های بین‌المللی مانند استانبولتاکنون نتایج مشخصی نداشته و آیندهٔ کشور در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

روسیه، هند و کشورهای آسیای میانه واکنش‌های خود را نشان داده‌اند و حمایت‌هاییبرای حفظ ثبات و مقابله با دخالت‌های خارجی انجام می‌دهند. اما تا زمانی که طالبانناتوان از مدیریت صحیح کشور باشند و اختلافات داخلی حل نشود، افغانستانهمچنان در وضعیت بحرانی باقی خواهد ماند.

افغانستان، با تاریخچه‌ای پرتنش و نفوذ گستردهٔ قدرت‌های خارجی، نیازمند حکومتی پایدار، منسجم و عادلانه است. طالبان بخشی از واقعیت جامعه‌اند، اما شایستهٔ رهبری کامل کشور نیستند. تنها با عدالت اجتماعی، احترام به حقوق مردم و کاهش دخالت‌های خارجی می‌توان چشم‌انداز بهتری برای آیندهٔ افغانستان متصور شد.

نکته اخیر اینکه مردیکه در قبال طالبان خوب سیاست  ونبرد می دارد و آنها را در سطح جهان افشا نمود همین خواجه محمد اصف وزیر دفاع پاکستان است که بی پرده ماهیت معامله گری و وابستگی زمامداران افغانستان را به تفصیل گرفت

IMG_3671

پایان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا